صلح حدیبیه که در یکمنزلی مکه و نُه منزل دورتر از مدینه منعقد شد، برکات بسیاری برای مسلمین در پی داشت. بهگفته مورخان، در صدر اسلام فتحی عظیمتر از فتح حدیبیه صورت نگرفت، زیرا در پرتوی آن، آتش جنگ فرونشست و دعوت به اسلام رواج گرفت و اسلام در سراسر جزیرةالعرب گسترش یافت؛ بهگونهای که از آغاز پیمان صلح تا نقض آن (22 ماه)، تعداد کسانی که به اسلام گرویدند، بیش از کل تعداد مسلمانان تا آن زمان بود، چنانکه سپاه پیامبر در سال هشتم و در جریان فتح مکه به دههزار تن رسید و بزرگان قریش، مانند ابوسفیان و عمروعاص و خالدبن ولید، در همین دوران به اسلام گرویدند. در عین حال آرامش حاصل از صلح حدیبیه سبب شد که پیامبر علاوه بر تشدید فعالیتهای تبلیغی در شبهجزیره، به سرزمینهای خارجی هم توجه کند و در سال هفتم، پادشاهان و سران ممالک اطراف را نیز به اسلام دعوت نماید. اما مهمترین فایده این صلح، زمینهسازی برای فتح مکه بود که مدت کوتاهی پس از صلح حدیبیه به وقوع پیوست.
صلح حدیبیه یک نمونه تمامعیار از نرمش قهرمانانه در مذاکره و دیپلماسی است، انعطافی که ضمن پایبندی به اصول و آرمانها در عین حال واقعیات زمانه را در تصمیم گیری سیاسی دخیل کرد اما نهتنها منتهی به عقبنشینی نشد بلکه پیشرویهای بزرگی را برای مسلمانان به ارمغان آورد.
رهبر معظم انقلاب دیروز در دیدار فرماندهان، پیشکسوتان و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ضمن موافقت با حرکتهای صحیح و منطقی در سیاستهای خارجی و داخلی افزودند: با مسئلهای که سالهای پیش نرمش قهرمانانه خواندم موافقم چرا که این حرکت در مواقعی بسیار خوب و لازم است اما با پایبندی به یک شرط اصلی. ایشان درک ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او را، شرط اصلی استفاده از تاکتیک نرمش قهرمانانه اعلام کردند و افزودند: یک کُشتیگیر فنی نیز برخی مواقع بهدلیل فنی نرمش نشان میدهد اما فراموش نمیکند که حریفش کیست و هدف اصلی او چیست. دیپلماسی هنر مذاکره است اما اگر بهمعنای فراموشی خصومت مستمر دشمن باشد نتیجهای جز عقبنشینی و شکست ندارد، بهعنوان یک آسیب نمونه پیش از رئیس جمهور اسبق کشورمان آقای خاتمی کس دیگری به غربیها در مذاکرات لبخند نزد اما نتیجه آن چه شد؟
جمهوری اسلامی چه دستاوردی داشت؟ وقتی در 12 ژوئیه سال 2000 از یادمان گفتوگوی تمدنها در شهر وایمار آلمان پردهبرداری شد، همه منتظر حرفهای خاتمی بودند تا بشنوند مبدع آنتیتز «برخورد تمدنها» ساموئل هانتینگتون چه ساختار تئوریکی برای نظریه خود ترسیم کرده است. جهان در سرآغاز قرن بیست و یکم تشنه نگارش انشائی جدید بود که تصور میکرد میتواند موضوع آن را از زبان خاتمی رئیس جمهور سابق ایران بشنود. اما هنوز یک سال نگذشته بود که حملات تروریستی 11 سپتامبر همهچیز را بههم ریخت. برای غربیها همهچیز حکایت از برخورد تمدنها داشت و حرفهای خوب خاتمی در حد حرف باقی ماند... .
دیپلماتها و مذاکره کنندگان نباید فراموش کنند که مشکلات امروز دنیا ریشه در زیاده خواهیها و خصلتهای نکوهیدهای دارد که راه مقابله با آنها محکوم کردن مستمر ظلم و ظالم و عدالتطلبی همهجانبه است. گفتوگوی هنرمندانه و تبادل نظر در دیپلماسی کاری بسیار خوب و ضروری است اما اینگونه اقدامات برای مهار خصلتهای نکوهیده و ناپسند استکبار جهانی، و پایان بخشیدن به مصائب کنونی بشر، کافی و مؤثر نیست. باید ظلم و بیعدالتی را در هرجای جهان بهطور مشخص و صریح محکوم کرد و غبار فتنه دنیای مدرن را که تشخیص ظالم از غیرظالم را با مشکل مواجه کرده است، خواباند. رفتار سیاسی امام راحل نمونه دقیق و کاملی از رهبری بود که دشمن و دشمنیهایش را میشناخت و بهخاطر همین شناخت دشمن هم ناگزیر به این مرد بزرگ احترام میگزارد. جمهوری اسلامی منادی عدالت جهانی و مقابله با ظلمهای بیپایان نظام سلطه است.
امروز صورتبندی مفهوم عدالت و جبههگیری در برابر ظالمین در جهان اگرچه کاری بس دشوار است اما بهتعبیر "آلفرد هوفه" یونانی در کتاب "برداشتهایی فلسفی درباره عدالت"، مطلوبترین مفهوم پیشبرنده عصر ما، یعنی عصر جهانیسازی، عدالت است.
در وضعیت کنونی دیپلماتها و مذاکره کنندگان ما با توسل به این ظرفیت سرشار درونی میتوانند جبهه عدالت خواهی و زیاده طلبی و ظلم را برای افکار عمومی قابل تشخیص کنند و طلایهداران ظلم و بیعدالتی را در اذهان جهانیان محکوم نمایند. آمریکا، رژیم صهیونیستی و حامیان استکباری این غده سرطانی پیشقراولان ظلم و بیعدالتی در جهان هستند. جنایتهای اشغالگران آمریکایی و اسرائیلی در سوریه، عراق، فلسطین، افغانستان، پاکستان و ... در تاریخ بشری بیسابقه است. بدون عدالت طلبی و مقابله با ظلم، هیچ نرمشی قهرمانانه نیست و هیچ انعطافی به نتیجه نمیرسد چرا که این راه را ما در دوره اصلاحات تجربه کردیم و نتیجهای نگرفتیم و امروز نیز "آزموده را آزمودن خطاست".