مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 18. آبان 1393 - 0:34   |   کد مطلب: 14425
سعید طلوعیان

نظریه برخورد تمدن ها که مبدع آن ساموئل هانتینگتون بود و اخیرا مباحث مربوط به امپراطوری ایران که توسط هنری کیسینجر مطرح شد نکات مهمی را در بردارند. در نظریه برخورد تمدن ها این فرهنگ و مذهب بود که به عنوان اصلی ترین عامل درگیری های بشر پس از جنگ سرد مطرح می شد. ساموئل هانتینگتون می خواست یادآور شود که مبنای تنش در جهانی که جنگ سرد برآن حاکم بود در جهان پس از جنگ سرد نیز امتداد می یاید و نقش ایدئولوژی و فرهنگ و مذهب بر بستری جدید از تحولات، چشم انداز تنش های بشری را رقم می زند. نگاه او در حقیقت در مقابل نگاه تئوریسن های خوشبین لیبرالی چون فرانسیس فوکویاما قرار می گرفت که پیروزی قطب غرب بر قطب شرق و فروپاشی سوسیالیسم را به معنای غلبه هژمونیک لیبرالیسم تفسیر کردند و پایان تاریخ را عنوانی برای پایان جدال های ایدئولوژیک قلمداد م کردند که لیبرالیسم صدرنشین این تنش ها شده است و دیگر صدرنشن خواهد ماند.

 

اما واقعيت چيز ديگري بود، و اين سرمستي كه البته به حق هم بود، بر اين واقعيت پرده خوشبيني افكنده بود. با گذشت زمان و با تلطيف فضاي خوشبيني و يكه انگاري در ميان تئوريسين هاي ليبراليسم و نزديكي به نوعي واقع بيني در تفسير حقايق، اين سرمستي رو به افول گذاشت. در حقيقت آنها دريافته بودند كه با سربرآوردن نيروي قدرتمند ديگري به نام اسلام، اين سرمستي چيزي جز غفلت از اين رقيب قدرتمند براي آنها به ارمغان نخواهد آورد. از اين پس بود كه نگراني هايي در ميان اين تئوريسين ها بوجود آمد كه آنها را براي شناخت رقيب تازه از راه رسيده كنجكاوتر مي كرد. در حقيقت آنها براي مقابله با اين ايدئولوژي آسماني، ابتدا بايد ماهيت آن را مي شناختند و سپس وارد نبرد با آن مي شدند. اظهارات اين قبيل افراد در مورد اسلام و به خصوص تشيع نشان از آن دارد كه اولا آنها وجود رقيب ديگري را در عرصه ايدئولوژيك پذيرفته اند، لذا در برابر آن ساكت نخواهند نشست و در ثاني سرمستي حاصل از فروپاشي رقيب ديرينه ليبراليسم يعني كمونيسم از ميان آنان رخت بربسته است و آنان را به سمت واقعگرايي سوق داده است.
فرانسيس فوكوياما بعدها در تدوين تاكتيك مبارزه با تشيع، شيعه را اينگونه تعريف مي كند كه شيعه پرنده اي است با دو بال. يكي بال سبز مهدوي است كه شيعه را نسبت به آينده خود و جهان اميد وار نگه مي دارد و ديگري بال سرخ شهادت است كه شيعه را براي بذل جان خود در راه آرمانهايش با الگوگيري از امام حسين (ع) آماده مي كند. اين پرنده با اين دو بال فراتر از آن پرواز مي كند كه تير دشمني ما به افق پرواز آن برسد. حتي اگر فرض را براين بگذاريم كه برد تير ما به اين پرنده خواهد رسيد، در اين صورت نيز ضربه ما كاري از پيش نخواهد برد، زيرا اين پرنده زرهي به نام امامت نيز با خود به همراه دارد كه در سراسر تاريخ آن را حفظ كرده است(زرهي كه تنها يكي از مفاهيم اساسي در اعتقادات شيعه است و به جز از امامت ما دو حلقه اساسي و تاريخي در زنجيره مفاهيم شيعي داريم؛ يعني نبوت قبل از امامت و فقاهت بعد از امامت. هرچند كه فوكوياما مفهوم امامت را در معناي عام آن كه شامل هر سه مفهوم يعني نبوت، امامت و فقاهت مي شود به كار مي برد، منظور وي از واژه امامت، معطوف به سبك رهبري شيعه در طول تاريخ يعني ولايت فقيه، به خصوص در ميان شيعيان ايران است). بعدها اظهارات ساموئل هانتينگتون مبني بر اينكه “نگراني من از اين است كه بين سال هاي 2050 تا 2070 غرب مسلمان مي شود” فضا را روشنايي بيشتري بخشيد و سرمستي حاصل از فروپاشي كمونيسم را تبديل به واقع گرايي تلخي براي اين افراد كرد. اين واقعيت سربرآوردن اسلامي بود كه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران به صحنه آمده بود ، و هيچ يك از مكاتب بشري را بر حق نمي دانست و آرمان خود را فروپاشي نظام هايي اعلام كرده بود كه بر پايه دين هاي زميني استوار گرديده بودند.

 

در حقیقت آن چیزی که ایران را برای غرب به عنوان یک خطر بالفعل مطرح می کند این نکته است که ایران حامل یک ایدئولوژی و عقیده است که آن همانا اسلام سیاسی است. “انقلاب اسلامی ایران به لحاظ تقویمی در 22 بهمن 57 به پیروزی رسیده است اما به لحاظ فلسفی حاصل یک گشودگی در فضای فکری-عقیدتی است. یک گشودگی که در فضای ذهنی جهان حاصل می شود و بر این نکته ی بدیهی دنیای مدرن که دین دیگر مرده است خط بطلان می کشد و دین را به عنوان عنصری اجتماعی وارد صحنه می کند”(1) معنای این سخن ان است که ایدئولوژی اسلام سیاسی است که باعث هراس دنیای سکولار به طور اعم و دنیای غرب به طور خاص شده است.

 

انقلاب اسلامی ایران گرچه تحولات تاریخی دنیای معاصر را وارد مرحله جدیدی کرده است و به تعبیر علامه مصباح یزدی جهشی در تاریخ تحولات سیاسی محسوب می شود اما نتوانسته است آن چنان که باید به صدور انقلاب به مفهومی که امام خمینی(ره) فرمودند اقدام نماید. در حقیقت تاثیر عمیق انقلاب اسلامی در جهان را نباید حاصل تلاش انقلابیون برای صدرو انقلاب دانشت بلکه این تاثیر، جزء تاثیرات وضعی انقلاب اسلامی بوده است. به بیان دیگر جز در مواردی مانند تاسیس و سازماندهی حزب الله لبنان و مواردی از این دست، باقی مواردی که در جهان و به خصوص جهان اسلام از انقلاب اسلامی تاثیز پذیرفته را باید تاثیر وضعی به حساب آورد. قدرت این تاثیرگذاری غیر مستقیم را نیز باید در ایدئولوژی انقلاب اسلامی یعنی دین اسلام دانست. در جهانی که هنوز فرهنگ و عقیده و ایدئولوژی مبنای فرادستی و فرودستی به شمار می رود ایران مجهز به عقیده ای راسخ و آسمانی و راستین است و راز اظهارات کیسینجر در این نکته نهفته است. کیسینجر دقیقا بر مبنای اعتقادی قدرت ایران دست می گذارد و می گوید:

«نوعی کمربند شیعی از تهران، تا بغداد و از آنجا تا بیروت شکل گرفته است. این وضعیت، این فرصت را به ایران می‌دهد تا امپراتوری پارس باستان را این بار با عنوانی شیعی، احیا کند.»
 

هراس بنیادین غرب از ایران یک هراس ایدئولوژیک است و جدال غرب با ایران نیز به این ویژگی شناخته می شود. یعنی هرچند ایران باتوجه به موقعیت جغرافیایی خود از جنبه های گوناگون برای غرب دارای اهمیت است اما مبنای مشکل غرب با ایران عقیده، فرهنگ، دین و ایدئولوژی ایرانی است یعنی پروژه ای که نه تنها به تقویت قطب مفهومی تشیع در سال های اخیر پرداخته است بلکه در حال بازسازی وحدت جهان اسلام نیز بوده است. در وضعیت فعلی هدف غرب از منازعه با ایران بر سر مسائل مختلف در راستای انتقال ایران از سطح ایدئولوژی به سطح استراتژیک است(2)

 

1.جزوه درسی دکتر مجتبی زارعی در مقطع ارشد برای درس بازتاب های انقلاب اسلامی

2.سخنرانی دکتر حسن عباسی در دانشگاه تبریز در تاریخ 5 ابان 1393

دیدگاه شما

آخرین اخبار