این مساله از سویی موجب تردید جدی کارشناسان در حصول به اهداف علمی سند چشم انداز کشور و از طرفی، سردرگمی و ناامیدی دانشجویان مقاطع کارشناسی و تحصیلات تکمیلی علوم پایه شده است. در تعریف علوم پایه(Fundamental science) آمده است:" مجموعه علومی است که به بررسی بنیادین پدیدهها یا بررسی ماهیت، قوانین و روابط حاکم بین آنها میپردازد. علوم پایه، زیربنای اصلی سایر دانشها محسوب میشود و به همین دلیل در مواقعی به کل علم (Science ) تعمیم داده میشوند." شاید این تعریف ساده بتواند اهمیت بنیادین و استراتژیک این علوم را برای هر مجموعه، کشور و ملتی بازگو کند.
نگاهی کوتاه به تاریخ علمی پرافتخار کشور عزیزمان نیز نشان می دهد که حضور دانشمندان علوم پایه بوده است که موجبات تسلط علمی ایرانیان را در طی سالیان دراز فراهم کرده است. دانشمندان بزرگی چون حکیم عمر خیام، ابن هیثم، ابوریحان بیرونی، زکریای رازی، محمد بن موسی خوارزمی، فارابی، شیخ بهایی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابوسهل بیژن کوهی، ابوالوفای بوزجانی و صدها نام بزرگ دیگر، همگی دانشمندان پرآوازه ایرانی در زمینه ی علوم ریاضی، نجوم، فیزیک، زمین شناسی، شیمی و زیست شناسی بوده اند.
همین بررسی ساده تاریخی کافی است تا اهمیت مضاعف علوم پایه در مرجعیت علمی کشورها و توسعه و پیشرفت آنها مشخص شود. تاثیر توجه به علوم پایه در تولید ثروت و قدرت برای یک کشور تا آن حد مهم است که "لستر تارو" مشاور ارشد اقتصادی بیل کلینتون در کتب رویارویی بزرگ و آینده سرمایه داری؛ به کرات به نقش بارز ریاضی در جهت پیشرفت اقتصادی ملل پیشرفته علی الخصوص ژاپن اذعان می کند و می گوید: "یکی از دلایلی که باعث رشد اقتصادی به مراتب بالاتر ژاپن نسبت به آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم شده است توجه وافر این کشور به یادگیری ریاضیات در بین مردم حتی کارگرهای جزء بوده است!"
شاید بهترین و دقیق ترین تعبیر را در این زمینه رهبر معظم انقلاب داشته اند. تعبیری که برای درک بهتر موضوع بهتر است در همین ابتدای این گزارش آورده شود. ایشان در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در دی ماه سال 1384می فرمایند:" در زمینه علم، من بر نقطه خاصی میخواهم تاً کید کنم: یکی علوم پایه و دیگری علوم انسانی است. ما به دنیا نگاه میکنیم، میبینیم آن چیزی که کشورهای پیشرفته را توانسته به این اوج قـله برسـاند ریاضی، فیزیک،شیمی و علوم زیستی است. ما باید به این علوم بپردازیم. البته در سالهای قبل و بعد از انقلاب هم به شکل ضعیفتر پزشک ،مهندس و به میزان زیاد حقوقدان تربیت کردیم که این تخصصها لازم است و برای یک کشور مثل آب و هواست. منتها توجه کنید که تربیت پزشک، مهندس، حقوقدان تربیت نیازهای روزمره جامعه است ولی ما باید محقق هم تربیت کنیم که بتواند آینده را برای ما صاف کند. این طور رشتهها مثل پولی است که انسان در جیبش میگذارد که برود خرج کند. یک جامعه این پول، این پزشک و این مهندس را لازم دارد. اما این پول سرمایه نمیشود. علوم پایه مثل ذخیرهای است که انسان در بانک میگذارد. بنابراین به علوم پایه در دانشگاهها اهمیت داده شود. اینها مدتی در این کشور فراموش شد و سراغ همان رشتههایی رفتند که حکم پول تو جیبی را برای خرج روزمرهی یک کشور دارد."
با این وجود، وقتی پای صحبت های متخصصان امر در این حوزه بنشینی، عمق مشکلات و نگرانی های قابل لمس آنها برای آینده ی علمی کشور را-که در سایه بی توجهی به علوم پایه به وجود آمده است-می توان بهتر درک نمود. دانشجویان مشغول به تحصیل در مقاطع مختلف تحصیلی علوم پایه، با اینکه با توجه به پیچیدگی این علوم، بایستی تلاشی بیش از هم صنف های خود در دیگر رشته ها داشته باشند، به همان میزان نیز با آینده شغلی نامشخص تری روبرو هستند. ناامیدی، عدم اشتغال، ملموس نبودن نتایج تحقیقات علمی و… را می توان از مولفه های این آینده مبهم برشمرد.
این در حالی است که همانطور که مورد انتظار است، کشورهای توسعه یافته سالانه بیشترین سرمایه گذاری را در زمینه تحقیق و توسعه بر روی علوم پایه انجام می دهند اما در کشور ما شرکت کنندگان برتر (رتبه های یک تا دست کم سه هزار) در کنکور سراسری، عمدتا رشته هایی غیر از علوم پایه را انتخاب میکنند چرا که فارغ التحصیلان این رشته ها نمی توانند به کسب کار و جایگاه هم شان این رشته ها در کشور بیندیشند.
در بازخوانی دلایل بی توجهی به علوم پایه در کشور، برخی کارشناسان مشکل عمده را در حاکمیت نگاه سنتی به آموزش عالی می دانند. نگاهی که قائل به ارجحیت رشته های مهندسی و پزشکی بر رشته های علوم پایه است. این گروه علت اصلی این رویکرد را پایه گذاری نظام آموزش عالی نوین کشور بر پایه سیاست های استعماری در اوایل قرن بیستم میلادی با الگو گیری از نظام آموزشی غرب، می دانند.
در این راستا، دلایل دیگری همچون جاذبه اندک رشته های علوم پایه، سنگین و دشوار بودن دروس رشته های علوم پایه، عدم ارزش گذاری واقعی برای رشته های علوم پایه با توجه به دشواریها و سختی های آنها، فقدان موسسات کافی پژوهشی علوم پایه در کشور، وجود خلاء ساختاری جهت جذب نخبگان علوم پایه و ... نیز قابل ذکر است.
اگرچه بازخوانی بیانات رهبر انقلاب نشان دهنده اهمیت یکسان علوم پایه و علوم انسانی در نظر معظم له است، با این وجود به نظر می رسد فضای رسانه ای و نخبگانی کشور- با توجه به اینکه تبعات عدم توجه به علوم اسلامی انسانی، بهتر و زودتر از به فراموشی سپردن علوم پایه، خود را در سطح جامعه نشان می دهد- در طی سالهای گذشته در پرداختن به چرایی اهمیت علوم پایه ، دچار غفلت فاحشی شده است.
این در حالی است که علوم پایه را به معنای واقعی کلمه می توان کلید و پایه پیشرفت علمی کشور در تمامی زمینه های علوم دانست. در همین زمینه عبدالرسول قرائتی دانشیار گروه فیزیک دانشگاه پیام نور شیراز و چهره برتر علمی این دانشگاه می گوید:" متاسفانه با راه اندازی و توسعه رشته های فنی و مهندسی، از اهمیت رشته های علوم پایه کاسته شده که تداوم این امر نگران کننده است."
این نگرانی به صورتی است که رهبر انقلاب وجود سوء نیت در عدم توجه به علوم پایه در کشور را محتمل دانسته و می فرمایند :" بعضى از رشته هاى علوم انسانى و رشته هاى مربوط به علوم پایه که سالهاى متمادى در این کشور در انزوا قرار گرفتهاند که اگر کسانى تحقیق و دنبال کنند، احتمال دارد سرنخهاى سوء نیت هم در این مسئله پیدا بشود."
پس از پرداختن به اهمیت توجه به علوم پایه، بایستی شرایط دانشجویان، دانشگاه ها و تولیدات علمی کشور در این زمینه را مورد بررسی قرار داد. یکی از اقدامات ارزنده در زمینه علوم پایه در کشور، تدوین سند راهبردی توسعه علوم پایه در سال 1390 بوده است. احمد شعبانی سرپرست وقت گروه علوم پایه شورای برنامه ریزی وزارت علوم در تشریح اهداف و محتویات این سند می گوید: "با توجه به ضرورت برنامهریزی دقیق برای توسعۀ و پیشرفت متوازن علوم پایۀ کشور و با هدف اجرای وظیفه محول شده در نقشه جامع علمی کشور، سند چشمانداز، برنامه پنجم توسعه و برنامه پیشنهادی وزیر محترم علوم، تحقیقات و فناوری به مجلس شورای اسلامی و ارتقاء علوم پایه، کارگروه تدوین سند راهبردی علوم پایه در دانشگاه شهید بهشتی با همکاری کمیتههای پنجگانه علوم پایه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تشکیل شد و طی یک برنامه فشرده و مبتنی بر تقسیم کار و همکاری تنگاتنگ، این سند در پنج بخش اصلی شامل کلیات، بیان مسئله و وضعیت موجود و آسیبشناسی آن، راهبردهای توسعه علوم پایه، استلزامات و برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت کمیتههای پنجگانۀ علوم پایه تنظیم شد."
آنگونه که در سند راهبردی توسعه علوم پایه کشور آمده است؛ در حالی که طبق آخرین آمار اعلام شده تنها 7% جمعیت دانشجویی کشور مربوط به علوم پایه است، حدود 50% از تولیدات بینالمللی کشور و 54% از استنادات به تولیدات علمی، مربوط به این علوم میباشد. این سند، وجود این شرایط را یک مزیت مطلق برای آموزش عالی کشور و بالطبع کشور به حساب آورده است.
اگرچه در نگاه اول می توان این مسئله را مزیتی برای وضعیت علمی کشور و علوم پایه دانست، ولی باید توجه کرد که این آمارها بر مبنای مقالاتی است که تولید شده و با توجه به وجود مشکلات اساسی در سیستم آموزشی مقاطع تحصیلات تکمیلی در کشور، هیچ تضمینی برای مفید واقع شدن همه یا درصدی از این مقالات در تولید ثروت و فناوری وجود ندارد و این مساله تنها نشان دهنده پتانسیل بالای موجود در این رشته ها می باشد.
آمارها نشان می دهد که توزیع جنسیتی دانشجویان در علوم پایه نامتوازن است (69% زن در مقابل 31% مرد) که ضروری است اصلاح شود. میزان دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم پایه تا پایان برنامه پنجم توسعه یعنی 1394 باید به 20% و تا پایان سند چشمانداز 1404 به 30% افزایش یابد.
مسئله بعدی آنکه بیش از 50% مقالات علوم پایه در حوزه رشته شیمی است، طبیعی است که شیمی چه در بعد تولید علم و چه در بعد منابع طبیعی از قبیل نفت و گاز، معادن و تنوع زیستی فراوان در نهاد علم ایران مزیتی مطلق به شمار می رود. رتبه جهانی ایران در علوم پایه از نظر تعداد مقاله 39، از نظر تعداد ارجاع 29 و از نظر ارجاع به هر مقاله 136 است.
بر طبق گفته شعبانی؛ علیرغم موفقیت کمی در تولید علوم پایه، از نظر مجموع استنادات بهازای هر مقاله وضعیت مطلوبی نداریم و لازم است تمهیداتی دراین خصوص اندیشیده شود. جایگاه جهانی ایران در پنج رشتۀ علوم پایه از نظر تعداد مقاله در سطح بینالمللی به ترتیب در شیمی رتبۀ 19، در علوم ریاضی رتبۀ 27، در فیزیک و علوم زمین رتبۀ 36 و در علوم زیستی رتبۀ 39 است. همچنین به ترتیب 12% و 23% انجمنهای علمی و قطبهای علمی کشور مربوط به علوم پایه است.
از نظر فعالیت میان رشتهای، شیمی با 965 رکورد و زیستشناسی با 586 رکورد به ترتیب رتبههای اول و دوم را دارند. رشته ی فیزیک مهندسی از جمله این رشته ها محسوب می شود. فیزیک مهندسی در واقع رشته ای برای پیوند فیزیک محض و علوم مهندسی است و با پیوند برقرار کردن بین این دو ، در چند دهه ی اخیر منجر به پیشرفت های شگرفی هم در تولید علم و هم در تکنولوژی شده است .
دلیل به وجود آمدن این رشته تربیت افرادی است که با آشنایی با دروس علوم پایه و توانایی کاربردی بتوانند میان علم و تکنولوژی ارتباط برقرار کنند که کشور های صنعتی تا حد زیادی به این هدف نایل آمدند. توسعه این گونه رشته ها در زمینه ی دیگر علوم پایه نیز می تواند به عنوان راه حلی برای بیشتر دیده شدن این علوم استراتژیک محسوب شده و در برنامه ریزی ها لحاظ شود.
دکتر رضا بهاری کاشانی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی معتقد است:" ریسک پذیری کم و میل به فعالیتهای صرفا علمی، عدم حرکت به سوی کاربرد دانش، عدم شناخت عرصههای اجرایی و عدم خودباوری از دلایل پیوند نخوردن علوم پایه با عرصههای کاربردی است."
برای بررسی بیشتر مشکلات موجود بر سر راه توسعه علوم پایه، با دکتر محمد مهدی نژاد نوری، معاون پژوهشی وزیر علوم دولت دهم به گفتگو نشسته ایم. جنس حرف های دکتر مهدی نژاد که خود دانش آموخته یک رشته مهندسی است، نشان دهنده نگاه کلان و راهبردی وی در این حوزه است. او که مدتی در جایگاه مهم ترین هدایت کننده امور پژوهشی کشور بوده است، شناخت دقیقی از اهمیت علوم پایه در فراهم نمودن راه توسعه و پیشرفت کشور دارد.
وی در پاسخ به اولین سوال ما درباره نقش و اهمیت جایگاه علوم پایه در کشور، می گوید: اگر ما در مسائل کشور بخواهیم نگاه جزئی به هر بخش داشته باشیم، دچار خطای راهبردی می شویم. با ادامه گفتگو متوجه می شویم که شاه بیت سخنان مهدی نژاد همین لزوم داشتن نگاه کلان در مسائل علمی کشور است.
وی می گوید: ما باید ابتدا از خود سوال کنیم که هدف این همه دانشجو و دانشگاه و استاد و هزینه های مالی و نیروی انسانی چیست؟ سپس خود پاسخ می دهد: خب معلوم است، هدف رفع نیازهای کشور است، ولی ما نقشه دقیقی از نیازهای کشور نداریم. ما خیلی پتانسیل داریم ولی این پتانسیل ها دقیقاً اولویت بندی نشده است.
از او می پرسم پس نقشه جامع علمی کشور چیست؟ این نقشه آماده شده تا اولویت ها را مشخص کند دیگر! الان اولویت ما در علوم پایه چیست؟ آیا مشخص شده است؟ مهدی نژاد با تایید حرف های من می گوید: درست است. تهیه نقشه جامع علمی کشور یک کار خیلی بزرگ، خیلی مهم و خیلی لازم بوده است. و باید از دست اندرکاران آن واقعاً تشکر کرد. ولی آن چیزی که باید توجه داشته باشیم این است که ما تا قبل از تهیه نقشه جامع فرض کنید در یک مساحت چندین میلیون هکتاری سرگردان بودیم. نقشه جامع ما را خیلی از سردرگمی خارج کرد و ما را به یک فضای چندهزار هکتاری آورد. در واقع ما را از آن برهوت خارج کرد.
مهدی نژاد ادامه می دهد: ولی اگر شما به نقشه جامع مراجعه کنید، می بینید که باز هم اولویت ها خیلی کلی گفته شده است. در واقع فقط سرفصل ها مشخص شده است. الان ما بودجه کشور را در اختیار داریم، ولی نقشه دقیقی برای هزینه کرد آن در حوزه های علوم مختلف نداریم. بیشتر مسائل سلیقه ای است. فرض کنید من مهندسی هستم، بیشتر از مهندسی ها خوشم می آید، بودجه را به آن طرف می برم، آن فرد دیگر یک جور دیگر عمل می کند. بیشتر روابط حاکم است، چون نقشه دقیقی نداریم. لابی حاکم است. مثلاٌ من خوب بتوان لابی کنم، بودجه پژوهشگاه خودم را بیشتر کنم یا آن کس دیگر. این پول باید بر اساس یک منطقی تقسیم شود، آن منطق گم است!
مهدی نژاد می افزاید: البته خود طراحان نقشه جامع علمی کشور این مسئله را می دانسته اند و به خاطر همین، یک ستاد نظارت بر اجرای نقشه جامع علمی کشور ایجاد شده است و دارد نظارت می کند که موثر هم هست حتما. در کنار این، بخش هایی مثل ستاد فناوری نانو راه اندازی شده است که خب مربوط به علوم پایه است و اصل مسئله اش علوم پایه است.
از مهدی نژاد می پرسم راه چاره چیست؟ وی با اشاره به سند چشم انداز توسعه کشور در سال 1404، می گوید: ما بنا بر تجربه به این نتیجه رسیده ایم که باید تقاضامحور(demand pool) عمل کنیم. شما فرض کنید اگر ما بخواهیم فقط در عرصه فضا فعالیت کنیم، می شود همه امکانات کشور را برای فعالیت در این بخش بسیج کرد. چون در حال حاضر حوزه های همه علوم بسیار گسترده شده است. ولی آیا این درست است؟ و نیازهای کشور را پوشش خواهد داد؟ یقیناً پاسخ منفی است. پس ما باید نیازهایمان را بشناسیم و بر اساس آن عمل کنیم. تهیه نقشه جامع علمی کشور بخشی از شناخت این نیازها است که خیلی کلی است.
وی می افزاید: ولی ما باید ریزتر شویم. زمان مسئولیت بنده روال بر این شد که تمام وزارتخانه ها با توجه به نیازهای کشور در هر بخش، طرح ارائه کنند. در مرحله بعد، بر اساس نه شاخص، 47 طرح کلان ملی به عنوان طرح های دارای اولویت و اهمیت اجرا انتخاب شد. مثلاً در حوزه کشاورزی، کشاورزی با آب لب شور، شیرین سازی آب ها، تصفیه پس آب، و آبخیزداری و آبخوانداری انتخاب شدند. خب شما وقتی نیازهای کشور را بشناسی و بر اساس آن عمل کنی، در مرحله بعد، اولویت شما در هر شاخه از علوم هم مشخص می شود. خب این 47 طرح کلان ملی، همه علوم را در بر می گیرند. در هر طرح بایستی متخصصین چندین رشته در آن تحقیق و پژوهش کنند. آنوقت تکلیف شما در فیزیک و شیمی معین می شود. در علوم مهندسی مشخص می شود. در همه جا مشخص می شود.
وی می افزاید: البته برنامه ریزی برای علوم پایه طبیعتاً بلندمدت تر از علوم مهندسی است و برنامه های این حوزه، حداقل بایستی 10 سال به بالا تعیین شود. زیرا در مدت کمتر واقعاً نتیجه ملموسی نخواهد داد. برنامه ریزی در حوزه های مهندسی کوتاه مدت تر هستند. اقدامات اساسی در علوم پایه، نتایجش در یک افق دورتر اتفاق می افتد. یکی از مسائل مهم در بخش علوم پایه، تجهیز آزمایشگاه هاست. از نظر من این طرحهای کلان ملی، نقاط کانونی هستند که اگر تعیین شوند، تکلیف ما در همه علوم تا حد زیادی مشخص می شود. حداقل ریل گذاری کلی مسیر ما مشخص می شود.
مهدی نژاد با تاکید بر صحیح بودن سیاست افزایش دانشجویان تحصیلا ت تکمیلی، می گوید: ما طبق سند چشم انداز باید به سمت اقتصاد دانش بنیان حرکت کنیم ولی با مشکلات مهمی در این مسیر روبرو هستیم. فرض کنید الان نزدیک 40 درصد دانشجویان ما در رشته های علوم انسانی هستند، خب مطمئناً این ترکیب نامناسبی است. ما مشکل سیستمی داریم. فرض کنید در یک جامعه کشاورزی وقتی یک زمین حاصلخیز وجود داشته باشد، برنامه ریزان جامعه خوشحال می شوند. از وجود یک درخت جدید بسیار خوشحال می شوند. ولی ما که می خواهیم جامعه ای با اقتصاد دانش بنیان داشته باشیم، آیا از فارغ التحصیل شدن یک دانشجوی تحصیلات تکمیلی خوشحال می شویم؟ خب این هم یک نهال جدید است. چرا بیشتر از خوشحال شدن، از فکر کردن به اشتغال و دیگر مسائلش ناراحت شویم؟ چون نقشه راه نداریم. و راه حل هم همان برنامه ریزی تقاضا محور است. آنوقت تکلیف همه رشته ها مشخص می شود، نه، تنها علوم پایه!
از دکتر مهدی نژاد در مورد زمان به نتیجه رسیدن برنامه های پایین دستی نقشه جامع علمی کشور در حوزه علوم پایه سوال می کنم؛ به صورتی که دانشجویان علوم پایه بر اساس طرح های تعریف شده آن، هم آینده شغلی مشخصی پیش روی خود ببینند و هم احساس کنند قطعاٌ فرد مفیدی برای پیشرفت کشورشان خواهند بود.که می گوید: سوال سختی پرسیدید. واقعاً نمی توانم زمان دقیقی را بگویم. ولی بحمدلله ما به این سمت در حال حرکت هستیم.
در پایان اینکه، بررسی فعالیت های جاری دستگاه های مسئول در کشور نشان می دهد که روند توجه به علوم پایه در سایه تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب شروع شده است. این شروع از تدوین سندهای بالادستی-که در آن بر افزایش دانشجویان علوم پایه تاکید شده است- حالا به متن برنامه ریزی مراکز تصمیم گیر در حوزه های کلان پژوهشی کشور وارد شده است. در این راستا ثبات رویکردها در مدیریت این بخش ها و عدم نگاه حزبی به مسائل علمی کشور در دولتهای مختلف یکی از الزامات اولیه تحول در تمام رشته های علمی موجود است. به نظر می رسد با توجه به مشکلات کنونی دانشجویان علوم پایه در کشور، باید روند این برنامه ریزی ها به شدت تسریع یابد تا این علوم راهبردی و دانش آموختگان ارجمند آنها در جایگاه اصلی خود در کشور قرار بگیرند.به امید آن روز.
* گزارش از حسن رضایی
دیدگاه شما