به گزارش صدای دانشجو، به نقل از خبرگزاری دانشجو، سالها است استعمار پیر برای دخالت در ایران لحظه شماری میکند. آنان هیچگاه افول امپراتوری بریتانیای کبیر را باور نکرده و مردم حتی امروز هم نام کشور خود را «بریتانیای کبیر» میدانند، احتمالاً بخاطر همین بر اساس آمار مغرورترین مردمان جهاناند. انگلستان بعد از جنگ جهانی دوم و کنفرانس تهران با این حقیقت روبهرو شد که آرامآرام باید به نقش آفرینی علنی خود خاتمه بدهد و به این ترتیب جای خود را به کشور جوان و بیتجربهای مانند آمریکا داد. اما این واقعیت که دیگر خبری از امپراتوری کبیر بریتانیا در جهان نیست هنوز هم برای انگلیسیها قابلهضم نیست. چراکه آنان از روی غرور هیچگاه عضو کشورهای یورو نشده تا آخرین توان از پوند استرلینگ حمایت میکنند. حتی با وجود پی برن به نقاط ضعف خود تنها بهزور انقلابهای مردمی از کشورهای مستعمره خارج شدند. همچنین انگلستان در مقابل جولان آمریکاییها رسالت رهبری و هدایت پدرانهای برای خود گمان میبُرد که البته بعد از آن تنها تبدیل به یک وابستگی عمیق به ایالاتمتحده شد که تاکنون ادامه دارد. اما به رغم روند نزولی در این سالها، بریتانیا توانسته با تکیه بر محورهایی همانند توسعهی اقتصادی و آموزشی، سلاحهای کشتارجمعی و رسانهها حضور مؤثر خود را با کمترین دخالت فیزیکی میسر سازد.
رسانههایی همچون رویترز، گاردین، اسکاینیوز و بیبیسی اکنون نقش آن رهبران کاتولیکی را ایفا میکند که درگذشته سعی بر استحمار و تحمیق کشورهای مستعمره داشتند. نتیجتاً این کار راهبان مسیحی بدانجا میرسید که مردم کشورهای مستعمره، فرهنگ خود را از یاد برده و به نوای راهبان گوش فرا میدادند. اما اکنون بدون نیاز به چنین افرادی دولت انگلستان میتواند قلب و فکر مردم کشورهای موردنظر خود را تسخیر کرده و به یاری همان رسانه ها به تحمیق آنان بپردازد.
روایتی از آخوندهای انگلیسی
اما بریتانیا در ایران و برخی کشورهای مسلمان خیلی نیازی به وجود راهبان مسیحی و تبلیغ آنان برای مسیحیت نداشت، چرا که کم نبودند برخی روحانیون که به خاطر مسائل مالی و دعواهای داخلی حاضر بودند از منافع ملی و حتی مذهبی خود عدول کنند.
ایران هم که سالهای سال در معرض حیلهگریهای بریتانیا بود از وجود روحانیون انگلیسی بیبهره نماند؛ به خاطر همین در ماجرای فرقه ضاله بهاییت و به وجود آمدن مجلس مشروطه، نقشآفرینی آخوندهای انگلیسی بارزتر از قبل شد. آخوندهای انگلیسی در کنار دیگهای پلو به بوجود آمدن مجلس مشروطه کمک کردند و پسازآن به انحراف جنبش مشروطه در مجلس پرداختند. بدین ترتیب جنبشی مردمی که بهپای آن خونها ریخته شده بود بهوسیلهی روشنفکران غربزده و آخوندهای انگلیسی به سرانجام نرسید و ناتمام ماند. باید اذعان کرد اگرچه این روشنفکران و روحانیون وابسته، لکه ننگی بر تاریخ کشور بوده اند، اما روحانیون و روشنفکرانی هم بودند که حتی حاضر شدند جان خود را در راه آرمانهای خود بدهند. در تاریخ پُرماجرای مشروطه افرادی همچون شیخ فضل الله نوری کم نبودند.
اکنون هم بعد از گذشت سالها بریتانیا قصد دارد با تکیهبر رسانههای مختلف منجمله بیبیسی و با همراهی برخی عمامه به سرهای انگلیسی در امور کشور دخالت کند. اما چه چیز باعث میشود که بریتانیا همچنان به دنبال دخالت در ایران باشد؟ اکنون دیگر نه ایران واسط میان اروپا و هندوستان است و نه هندوستان دیگر متعلق به بریتانیاست. پس چرا باید بریتانیا حجم عظیمی از سرمایه خود را هزینه دخالت در امور ایران و کشورهای خاورمیانه کند؟
دلیل انگلستان برای مداخله در ایران چیست؟
دلیل اول را میتوان مسائل اقتصادی دانست. اگرچه بریتانیا در خصوص فروش نفت برنت ذینفع بوده و در طی دو سال گذشته ضرر مالی از این بابت متحمل شده، اما دولت بریتانیا همانند دیگر کشورهای فروشندهی نفت، خام فروش نبوده و اساساً اقتصادی متکی بر نفت ندارد. به خاطر همین مواد اولیه ارزانقیمتی را وارد کارخانههای خود میکند و تولید خود را رونق میبخشد به خاطر همین نفتی که براثر قاچاقفروشی داعش و قدرتنمایی عربستان علیه ایران ارزان شده است، باید همینطور ارزان بماند و همین روند را حفظ کند. بنابراین انگلستان به دنبال حاکمیتی در ایران میگردد که از طرفی خواستار حداقل حضور در عرصهی جنگ علیه داعش باشد و از طرفی دیگر به دنبال تنشزدایی در روابط خارجی بگردد. و به همین صورت دولت بریتانیا علاقهمند به روی کار آمدن حاکمیتی است که اعتقادی به تولید داخلی نداشته و ایران را در حد «آبگوشت بزباش» میبیند، به خاطر همین خواستار خام فروشی صرف نفت و واردات کالاهای خارجی است.
اگرچه کشورهای اروپایی و به تبع آن بریتانیا از بیکاری رنج میبرند. اما این بیکاری مربوط به کسی است که از دولت خود انتظار خدمات بسیاری است، بنابراین نیروی کار ارزانقیمتی که بدون هیچ چشمداشتی حاضر است برای به دست آوردن نیازهای اولیهی خود دست به هر کاری بزند میتواند بهترین کمک برای یک اقتصاد ایستا باشد. همانطور که مهاجرین ترکتبار رونق اقتصادی آلمان را در بدترین شرایط ضامن شدند. اقتصاد بریتانیا هم میتواند با ورود کارگران سوری و عراقی به انگلستان آن را از حالت ورشکستگی نجات دهد به خاطر همین وجود یک کشور مصمم علیه داعش و حامی سوریه و عراق کار را برای بریتانیا سخت میکند.
دلیل دوم را میتوان مسائل امنیتی دانست، کشور بریتانیا یکی از کشورهای تأثیرگذار در پیمان ناتو و فروشندهی اسلحه و همچنین حافظ منافع کشورهای همسو با خود علیالخصوص بحرین و دیگر کشورهای حوزه خلیجفارس است. از طرفی تصادمات و دشمنی میان ایران و ترکیه و همچنین دشمنی ایران علیه رژیم اشغالگر قدس بریتانیا را بر آن میدارد تا در مقابل حضور فعال ایران دست به اقداماتی بزند همچنین از طرفی تأثیرگذاری ایران بر دیگر کشورهای مسلمان بر همگان واضح است و دولت بریتانیا باید حامی جریانی در ایران باشد که به حضور فعال در کشورهای مسلمان اعتقاد ندارد. عربستان، دشمن استراتژیک را برادرخطاب کرده و دلخوش به رابطه با کشورهای اروپایی هستند.
جالبتر اما این که برخی در خصوص دخالت بریتانیا در مسائل داخل کشور ناراحت نشده و در مقابل آنان اعلام برائت نمیکنند. چراکه هماکنون درآستانهی انتخابات حمایت بیبیسی از برخی کاندیداها را نوعی تبلیغ دانسته و بهمثابه اهرم قدرتی در نظر میگیرند که حامی آنان در بیرون مرزها است. البته پر بیراه هم نبوده و رسانههای انگلیسی بههرحال طرفدارانی در داخل کشور دارد که معمولاً در انتخابات شرکت نکرده و بیشتر همسو با جریانهای اپوزیسیون میباشند. از طرفی هم جناح اصلاحطلب و هم جناح منسوب به آیت الله هاشمی رفسنجانی که با یکدیگر ائتلاف کردهاند هماکنون بهشدت نیازمند رأی هستند، به خاطر همین رفتار دوگانهای را در مقابل حمایتهای آشکار رسانههای انگلیسی و خارجی در پیش میگیرند تا رأی آنان را هم به دست آورند.
انتها پیام/م
دیدگاه شما