من از سال 1381 وارد دانشگاه فردوسی مشهد شده و از ترم اول ورود به دانشگاه در فعالیتهای دانشجویی حضور داشتم. به صورتی که اولین – و شاید آخرین- دانشجویی بودم که در اولین ترم تحصیلی خود در شورای مرکزی شورای صنفی دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد عضویت یافتم. شورایی با 17 دفتر دانشکده ای و خوابگاهی و قریب به 9 الی 10 هزار رأی که برای انتخابات این تشکیلات دانشجویی به صندوقهای رأی ریخته می شد و بزرگترین شورای صنفی کشور را تشکیل می داد. بگذریم از اینکه پس از مدت کوتاهی، وارد جامعه اسلامی دانشجویان شده و تاکنون به این تشکیلات دانشجویی متعهد هستم و انشاالله بعد از این نیز خواهم بود.
تا امروز که قریب 10 سال از آن زمان میگذرد پس از طی مسیری شامل چهار دانشگاه بزرگ کشور (فردوسی مشهد، شهیدباهنر کرمان، زابل و گیلان) هنوز در فعالیتهای دانشجویی دخیل هستم و از عضویت ساده در دفتر دانشگاهی یک تشکل دانشجویی تا دبیری تشکیلات بزرگترین اتحادیه دانشجویی کشور را در سابقه خود ثبت کرده ام.
این مقدمه را نه برای خودستایی یا خودنمایی، بلکه برای آن نوشتم که بدانید با فضای دانشجویی و دانشگاهی آنچنان نا آشنا نیستم و تجربیات نسبتاً خوبی هم در این زمینه دارم.
دوست و برادر خوبم آقای دکتر مهدی امیریان، در مطلبی با عنوان "تشکلهای دانشجویی، نیاز امروز و فردا" که در سایت الف منتشر شد، به ارائه نظرات خود پیرامون جنبش دانشجویی و جریان دانشجویی و برخی آفات دامنگیر این جریان پرداخته است.
آنچه امروز برای جنبش دانشجویی بیش از گذشته مورد نیاز است، وجود اینچنین اقداماتی است که ضمن بازنگری و نقد درون گفتمانی، فضا را برای تضارب آرا فراهم آورده و موجب ارتقاء سطح فکری، قلمی و مباحثه ای اعضای تشکلهای دانشجویی می گردد و قطعاً نتیجه ی آن برای این تشکلها مطلوب و مؤثر خواهد بود.
لیکن بایستی دقت نمود که به بهانه نقد درون گفتمانی و باز کردن فضای دانشگاهها، دچار نوعی توسوس و قدم گذاشتن در مسیری نگردیم که مقصد نهایی آن کاملا در مقابل مقصدی است که از ابتدا برای خود تعریف نموده و قصد رسیدن به آن را داشتیم.
اگرچه با سه بار خواندن متن نگارش یافته توسط آقای دکتر امیریان، بسیاری از نکات آنرا قابل نقد و رد می دانم، لیکن اطاله کلام را بدلیل لزوم احترام به خواننده جایز ندانسته و تنها نکاتی را که از نظر حقیر برجسته تر است متذکر می شوم:
1- فارغ از شیوه ادبیات متن، نوع جمله بندی و ... یکی از اصول اصلی نگارش، حفظ امانت در ارجاعات و استفاده از کلام دیگران است. لذا حذف مقدمه و مؤخره از یک مطلب برای نیل به آنچه نویسنده نهایتا قصد رسیدن به آن را دارد، عملی نامناسب است که در این یادداشت دیده می شود. ایشان با ذکر این جمله از رهبر انقلاب که "البته شما همه ی دانشجویان کشور نیستید، شاید نماینده ی همه ی تفکرات گوناگون و سلایق مختلف دانشجویی هم نباشید" اینچنین به ذهن خواننده متبادر می کنند که گویی رهبر انقلاب، تشکلهای دانشجویی را یک اقلیت محض قلمداد کرده و مباحث مطرح شده توسط آنان را نه از عمق جامعه بلکه نوعی خیالپردازی اقلیت می پندارند.
حال آنکه مقام معظم رهبری در ادامه ی این جمله می فرمایند: " لیکن شکى نیست که یک مجموعهى عظیمى از دانشجویان، آنچنان مىاندیشند که شما اینجا بیان کردید؛ با اختلاف نظرهائى که احیاناً در اظهارات شما بود". لذا این تفکر آقای امیریان که تشکلهای دانشجویی را نماینده اقلیت محض می دانند، قابل قبول نبوده و باز با توجه به همین جمله در می یابیم، "یکصدایی تشکلهای دانشجویی" که این روزها بعنوان دغدغه اصلی! دوستانمان در دفتر تحکیم وحدت به نام مطرح است نیز مورد قبول نمی باشد.
2- در بحث استفاده ابزاری و یا سوء استفاده رسانه ها از جنبش دانشجویی، با ایشان هم نظر هستم و معتقدم مسئولان تشکلهای دانشجویی می بایست در موضعگیریهای سفارشی و پاسخ دادن به مصاحبه های جهت دار، دقت بیشتری داشته باشند. اما با اینگونه سیاه نمایی که اعتبار این روزهای جنبش دانشجویی تنها به لطف توجه رسانه ها به آنهاست، کاملاً مخالفم.
آیا آقای امیریان بعنوان دبیر تشکیلات دفتر تحکیم وحدت جریان سازی جنبش دانشجویی را چیزی شبیه فتنه 18 تیرماه 1378 که توسط برخی اعضای دفتر تحکیم وحدت بوجود آمد می دانند یا فضاسازی دانشجویان برای ایجاد اصلاحات در دانشگاه آزاد و فعالیت تشکلهای دانشجویی برای حفظ دانشگاهها از تبعات فتنه 88 که الحق و الانصاف بسیار مؤثر نیز واقع شد؟ اگر منظور، مورد اول است که جنبش دانشجویی امروز باید به عدم جریان سازی خود به روش مذکور افتخار کند و اگر منظور دومی است که علیرغم وارد بودن نقدهایی نظیر رخوت و سردرگمی جنبش دانشجویی، قابلیت جریان سازی هنوز هم در جنبش دانشجویی زنده است.
3- در بحث نمایندگی کردن جنبش دانشجویی از اکثریت دانشجویان نیز با آقای امیریان هم نظر نیستم. چرا که لازمه ی این تفکر، نوعی ماکیاولیسم تشکیلاتی است که از یک سو منجر به موضعگیری قاطع درباره چرایی عدم اهتمام وزارت علوم به تفکیک جنسیتی در دانشگاهها در جلساتی مثل اتاق فکر وزارت علوم که شاید تاحدودی منطبق بر حرف مراجع باشد، و از سوی دیگر حمله به این طرح و حذف جنسیتی خواندن آن در دیدار ریاست جمهوری می شود که به گفته کامران دانشجو، دقیقا همان حرف BBC و VOA است.
اینگونه مواضعِ اکثریتپسند و یکی به نعل زدن برای جلب نظر مسئولین و بزرگان و یکی به میخ زدن به بهانه جذب افکار و آرای دانشجویان را شایسته ی یک تشکیلات اسلامی نمی دانم و آنرا خطری می دانم که در نهایت منجر به ایجاد فتنه هایی همچون فتنه 18 تیر خواهد شد.
معتقدم تشکیلات سیاسی دانشجویی، در وهله اول نیاز به تجمیع نظر اکثریت دانشجویان نداشته و می بایست نظرات و عقاید خود را به صورت شفاف و رسا فریاد کرده و در یک چرخه ی اعتقادی به فعالیت خود ادامه دهد، آنگاه اگر نظرات قاطبه ی دانشجویان به این تشکیلات متمایل بود که فبها، و در غیر اینصورت سعی در اقناع افکار عمومی دانشگاه حول محور عقیدتی خود داشته باشد.
اینگونه نگاه به یک تشکل سیاسی دانشجویی را ظلمی آشکار به اهداف و آرمانهای آن دانسته و معتقدم این نگاه، تشکل سیاسی دانشجویی را در سخیف ترین سطح یک تشکل دانشجویی یعنی یک تشکل صنفی و رفاهی محض! و نه یک تشکیلات اعتقادی پایین خواهد آورد.
برای درک بیشتر این موضوع، نظر آقای امیریان را به توصیه مقام معظم رهبری به چهار نفر از اعضای جامعه اسلامی دانشجویان در دیدار خصوصی با ایشان جلب می کنم که فرمودند" اگر تشکیلات شما از لحاظ کمی توسعه نیافت، اشکالی ندارد! سعی کنید آدمهای کیفی وارد تشکیلات شوند".
همچنین در قرآن کریم نیز درباره اکثریت با الفاظی همچون : مؤمن نیس
دیدگاه شما