اپیزود اول :حکومت اسلامی
یـک جامعه آرمانـی, به وسیله انبـوهـی از عوامل ویران گر تهدید می شـود و آسیبهای مذهبـی, سیاسـی, اجتماعی, اقتصادی, فرهنگی و اخلاقـی مـی ت آسـیـبـهای اعتقادی و مذهبـی: بـدون تـردیـد یکـی از مهم تـریـن عـوامـل ویـران گـر یک جامعه, رویـش بـاورهای ناسالـم و نادرست دینـی در مـیـان مـردم اسـت. بـزرگ تـریـن صدمه را اسلام از همیـن عقایـد نـامـبـارک دیـده اسـت. از انـحـرافهای جبـران ناپذیر و ویـران گـر جـامـعه اسلامـی, خارج کـردن قـرآن از صحنه زنـدگـی و در نتیجه کشیدن خـط بطلان بر حکـومت عدل الهی است..
ایـن کژ روی در گذشته تـا به آن جـا ادامـه یـافـت کـه: (نـقـش قـرآن به دست حکـومتهای جـائر و آخـونـدهـای خـبیث بـدتـــر از طاغوتیان وسیله ای برای اقامه جـور و فـسـاد و تـوجـیه ستمگران و معانـدان حق تعالـی شـد آنها بـرای قـرآن (نقشـــی جز در گـورستانها و مجالـس مردگان با قـی نگذاشتند و کـتـابـی کـه بـرای اتـحـاد مـسلمیـن و بشریت آمده بود و کتاب زندگیشان بود, (وسیله تفـرقه و اختلاف گردیـد با تـوجه به ایـن کینه پایان ناپذیر و شناخته شده قدرتهای ابلیسـی و ایـادی آنـهـا از اسـلام اسـت کـه امـام, حفظ اسلام را در جـامعه اسـلامـی, در راس تـمـام واجبات می داند. ابرقـدرتها مـی خـواهنـد مـلـتـهـا از اسـلام مـایوس شـوند.
اپیزود دوم: تداوم انقلاب اسلامي و آسيب شناسي دوران حکومت امام علي علیه الاسلام
بررسي و تطبق اصول پش گفته با نظام يي حکومتي امام علي )ع( مؤد ان واقعت است ييي که هر چند حکومت آنحضرت از نظر مولفه هاي ي نظر مباني اندشه اي ، مشروعت رهبري ، وجود ييي اراني وفادار ، متعهد و کاردان ، در بالاترن حد يي ممکن قرار داشت ؛ اما در عن حال با مشکلات ي مهمي خصوصاً در زمنه نروي انساني و کادر يي اجراي و پشتوانه مستمر مردمي با چالش ها ي و کاستي هاي مهمي مواجه بود و نقش مهمي در عدم تداوم حکومت اسلامي بعد از شهادت اشان داشت . اما بحمدالله در زمان ما با توجه ي به رشد فکري و بنش ساسي و دني مردم ييي اران و حضور متحد ، منسجم و همشگي آنان يي در صحنه و وفادار به رهبري، در دوران بعد از انقلاب اسلامي تا کنون ان مشکل اساسي به يوجود نامده است
امام راحل در وصيت نامه سياسي ـ الهي خود رمز تداوم انقلاب را چنين معرفي ميكنند: «بيترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است و رمز پيروزي را ملت ميداند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو ركن اصلي آن انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد ميباشد.
میکروبی که در جوامع انقلابي نفوذ كرده و در آن رشد مييابد، نفوذ فساد و ايجاد ترديد در اذهان جوانان نسبت به آرمانها، دنياطلبي،اشتغال به زينتهاي دنيوي و زندگي راحت در جامعه و بروز علائم زندگي تجملاتي در ميان عناصر انقلابي، نشانههايي از تأثير ميكرب ارتجاع و عقب گرد است. پرداختن به مال و مال اندوزي دچار شدن به فسادهاي اخلاقي ـ مالي و فساد اداري، درگير شدن در اختلافات داخلي كه خود يك فساد بسيار خطرناك است، و نيز جاهطلبيهاي غلط و نامشروع، كاخ آرماني انقلاب اسلامي و پایه های عدالت اجتماعی را می لرزاند.
حضرت عليعليه السلام، حاكمي ديني است و دين، ارزشهاي حاكميتش را بيان ميكند. او خود به دين پايبند است و هيچ يك از آموزههاي آن را ناديده نميگيرد. بنابراين، موفقيت كامل او، وقتي تحقّق مييابد كه بتواند ارزشهاي مورد نظر خداوند را در جامعه حاكم سازد. موفقيت نسبي اين فرمانروا، در آن است كه در طول حكومتش، همواره در مسير حركت به سمت برقراري ارزشها، گام نهد و در اين راه، هرگز سستي و ناتواني و كوتاهي نشان ندهد؛ هر چند به عللي - مانند عدم شرايط اجتماعي و وجود موانع فراوان به سر منزل مقصود نرسد. نسبي بودن اين موفقيت، از آن جهت است كه چنين تعريفي از موفقيتبه دو ركن حاكم و شرايط بيروني (مانند اوضاع اجتماعي مناسب) وابسته است. در ماجراي امام عليعليه السلام، نرسيدن به هدف در عدم تحقق ركن دوم ريشه دارد؛ و گرنه در ركن اوّل، موفقيت كامل آن حضرتعليه السلام انكارناپذير است.
و اما...:
شعار قانون دادن، وقتی ارزنده است که در عمل هم به آن پایبندی باشد، حتی در آنجا که به زیان انسان باشد. اگر قانون حاکم باشد، هیچ صاحب حقی از تباه شدن حقش نخواهد ترسید و هیچ زورمندی هم در سایه زر و زور خویش نخواهد توانست تا از چنگ قانون بگریزد. احساس امنیت در جامعه، از نشانه حکومت علوی و اسلامی، برای افراد جامعه، تأمین جانی و مالی فراهم می سازد..
امام راحل می فرماید:
حکومت اسلامی در صدر اسلام بود و هیچ وحشتی هم در زمان حکومت علی بن ابی طالب سلام الله علیه نبود و مردم در امان بودند.»
حکومت رسول الله و حکومت امیرالمؤمنین حکومت قانون است، یعنی قانون خدا آنها را تعیین کرده است، آنها به حکم قانون واجب الأطاعه هستند، پس حکم از آنِ قانون خداست و قانون خدا حکومت می کند.
یک حکومت مکتبی یا مسلمان مکتبی آن است که همه حرفها، عملها، برنامه ها، موضع گیریها، جنگها و صلحها، رابطه ها و قطع رابطه هایش بر مبنای دین سیاسی است. برای حضرت امیر، جز رضای الهی و عمل به وظیفه، چیز دیگری تعیین کننده نبود و سکوت و فریادش، جنگ و خانه نشینی اش همه بر اساس انجام وظیفه بوده است، هرچند در این راه، خون دلها خورده و لطمات بسیار دیده است.
امام امت در این زمینه می فرماید:
آن چیزی که موجب تأسف است، این است که مجال پیدا نکرد حضرت امیر سلام الله علیه، نگذاشتند مجال پیدا بکند. چون حکومتی که حکومت الله است در دنیا به آن نحوی که می خواست خود حضرت امیر، می خواست پیاده کند تا دنیا بفهمد که اسلام چی آورده است و چه شخصیتهایی دارد، در آن وقت که حکومت دست ایشان نبود که مجال نبود. آن وقت هم که حکومت دست ایشان آمد، باز مجال ندادند. سه تا جنگ بزرگ در زمان ایشان افروختند و مجال این که یک حکومتی که دلخواه او هست برقرار کند، نشد
بصیرت
کسانی در یک مرحله با حضرت امیر «بیعت» کردند، و بزودی بیعتشان تبدیل به «عصیان» شد و عصیان سر از «فتنه» در آورد و حکومت مرکزی مورد تهدید قرار گرفت. اینجا بود که حضرت بدون کمترین تردید، با پیمان شکنان بصره در جنگ جمل و با فتنه انگیزان و متجاوزان شام در صفین و با یاغیان لجوج خوارج در نهروان به جهاد پرداخت تا حکومت اسلامی و آیین حق را از خطر حفظ کند و منافقان را در دستیابی به اهدافشان (اعاده جاهلیت) ناکام بگذارد.
این بینش و بصیرت در یاران حضرت امیر هم بود و فریب چهره به ظاهر مسلمان متجاوزان و شورشیان را نمی خوردند. عمار یاسر که به پیش بینی پیامبر خدا در جهاد با اهل بغی در صفین به شهادت رسید، شامیان را خوب می شناخت.
دیدگاه شما