هویدی میافزاید: از یکی از مجریهای تلویزیونی شنیدم که میگفت 90 میلیون مصری با بیصبری منتظر هستند ببینند تحصنها کی تمام میشود؛ مشغول کردن مردم به موضوعی غیر از این موضوع حیاتی مانند ضربه زدن به انقلاب 30 ژوئن است.
در ورای همین شور و هیجان بیهوده است که کسی به موضوع هزینه های استفاده ز زور برای تحقق این هدف ملی! توجهی نمیکند، در همین راستا نشستهایی بین حاکمیت برگزار شده که در آن همه اتفاق نظر دارند که چارهای جز استفاده از زور نیست، البته این خشونت باید در کمترین حد استفاده شود،آنها البته مشخص نکردندکه چند نفر باید در این خشونتها کشته شوند تا سقف آنها از پایین ترین حد کامل شود، با این وجود در حالی که 900 نفر بنا به آمار رسمی در این خشونتها تنها درقاهره کشته شده و 3هزار نفر دیگر زخمی شدند، این نیروها با ستایش از پلیس و حرفهای گری و لیاقت آن، از خویشتنداری پلیس در این حملات قدردانی کردند.
به این ترتیب هنگامی که این هدف ملی محقق شد و تحصنها با هزینه گزافی سرکوب شدند، باید از خود بپرسیم آیا مشکل به پایان رسیده یا اینکه به حال قبل باقی مانده است؟ برای پاسخ به این سوال باید اندکی به عقب بر گردیم تا مشکل را بشناسیم.
مشکل سیاسی در مصر با کودتای نظامی آغاز شد که به عزل محمد مرسی رئیس جمهور مصر از سمت خود و منصوب کردن فرد دیگری به جای وی منجر گردید. دراین راستا تمامی تصمیماتی که مرسی بعد از انتخاب خود گرفته بود، از جمله مجلس شورای منتخب و قانون اساسی به همه پرسی گذاشته شده لغو شد و رأی مردم هر چه که باشد این کشور در مسیر دموکراسی قدم گذاشت.
با وجود قصور یا خطاهای احتمالی در این برنامهها ما می دانستیم که دست کم یک راهکار دموکراتیک وجود دارد که میتوان اشتباهات را با آن برطرف کرده و اشتباه کنندگان را بازخواست کرد و در موقع لزوم حتی عامل اشتباه را از سمت خود برداشت. اما بعد از خیزش 3 ژولای بار دیگر موضوع تایید مردمی مطرح شد و نیروهای مسلح روی آن تکیه کردند، به این ترتیب این تایید جای مشروعیت از صندوقهای رأی را گرفت و از زمانی که درگیری ها بین دو مشروعیت به نفع تایید مردمی به پایان رسید، بحران در مصر علنی شد و تلاشهای دیپلماتیک نیز برای پایان دادن آن به شکست انجامید.
هویدی با اشاره به اینکه جزئیات دقیقی از تماسهای انجام شده در این مرحله ندارد، تاکید میکند که روزنامه نیویورک تایمز در شماره روز 17 آگوست خود نوشتکه وزیر دفاع آمریکا 17 تماس تلفنی با تیم السیسی در مورد اوضاع مصر برقرار کرد، هر تماس تلفنی نیز بین 60 تا 90 دقیقه طول میکشید، اما دستگاههای تصمیم سازدر مصر همچنان باید رهایی کامل ازدست اخوانی ها را مطرح کرده این گروه را یک گروه تروریستی مینامیدند. حال اگر این اطلاعات درست باشد، مشخص میشودکه چرا درگیریهای موجود در مصر حتمی بود و چرا استفاده از زور یک تصمیم از پیش گرفته شده به حساب می آمد.
این تحلیگر مسایل منطقهای تاکید می کند که ما اجازه شنیدن دیدگاه های اخوانیها را نیافتیم، چرا که وجهه آنها به عنوان یک گروه تروریستی تخریب شده و به انزوا کشیده شدند، این امر تا جایی بود که چندین هزار نفر در حوادث روزهای اخیر کشته یا زخمی شدند.
در پی این اتفاقات بود که چندی پیش شورای وزیران مصر اعلام کرد که پیشنهادات جدیدی از سوی زیاد بهاءالدین معاون نخستوزیر را بررسی میکند، البته ما نمیدانیم که دولت میتواند در این زمینه تصمیمگیری کند یا نه، اما ایده ارائه پیشنهادات به خودی خود نشان میدهد که سرکوب تحصنها بحران را حل نمیکند، بلکه فقط برخی عوارض آن را در کوتاه مدت از بین می برد، این بدان معناست که حل بحران در مصر همچنان در جا میزند و منتظر راهکار نهایی است. به این ترتیب است که با وجود متحمل شدن هزینه های زیاد همچنان در پله اول هستیم و همچنان این سوال را مطرح میکنیم که با این اوضاع باید چکار کرد؟
فهمی هویدی در پایان این مقاله تاکید می کند که از ظواهر امر مشخص است که بحران تا مدت نه چندان نزدیکی ادامه خواهد داشت؛ من قرائنی در دست دارم کهنشان میدهد تمایل به حل این بحران هنوز به صورت کامل موجود نیست و مصر میخواهد بار دیگر با عقبگرد 50 ساله به فضای دهههای پنجاه و شصت قرن گذشته باز گردد، همان زمانی که درگیریها بین جمال عبدالناصر و اخوانیها آغاز شد.
با وجودیکه گفتمان سیاسی و تبلیغاتی این روزها مشکل کنونی را در سرنوشت اخوانیها میداندة اما اینگونه نیست؛ مشکل بزرگتر در سرنوشت روند دموکراتیک درمصر است، اگر ما بعد از انقلاب 25 ژانویه نوری را در تنگنای اوضاع میدیدیم، اما امروز در سایه بنبست کنونی حتی به دنبال همان تنگنای 25 ژانویه می گردیم، اما آن را پیدا نمیکنیم.
دیدگاه شما