اتخاذ برخی مواضع نابهجا البته پیش از تشکیل دولت و در جریان رقابتهای انتخاباتی صورت گرفت. رهبرمعظم انقلاب همان ایام فرمودند که برخی از اظهارات در مناظرهها و تبلیغات انتخاباتی درست و سنجیده نبوده و حتی بیانصافیهایی صورت گرفته است.
در حقیقت برخی نامزدها - دانسته یا ندانسته - از فشار اقتصادی تحریمهای دشمن برای تخطئه رقبا سود جستند و از همان هنگام خود را بدهکار کردند. نقد عملکرد دولت رو به اتمام به مفهوم گفتن ضعفهای آن در کنار مرور قوتها یک بحث بود که بحث لازم و درستی هم هست و سیاهنمایی مطلق و آیه یأسخوانی، موضوعی دیگر. ماجرای غیرعقلانی و ضد منافع ملی بدتری که اتفاق افتاده، کشاندن این گارد تبلیغاتی به پس از انتخابات و تشکیل دولت جدید است. برخی مقامات دولتی هنوز هم خیال میکنند در رقابتهای انتخاباتی به سر میبرند و سوخت حرکت آنها همچنان باید از این منفیبافی و سیاهنمایی تأمین شود! دولت قبلی با همه ایراداتی که میتوان بر او گرفت، دو سال کشور را در همین شرایط سخت تحریم اداره کرد. اما برخی دولتمردان اصرار دارند راهبرد اصلی را بر جار زدن استیصال بنا نهند، کاری که اگر تعمدی باشد باید از حلقوم اپوزیسیون شنید در حالی که دولت حاکم و مسئول است.
و اگر هم از سر غفلت باشد که انشاءالله اینگونه است، تاثیری در نتیجه مخرب رویکرد که لطمه اول را به خود دولت میزند و آن را بیکفایت و نق زن که فقط ناله و اظهار عجز را بلد است، جلوه میدهد. بدیهیترین سوال این است که مقامات دولتی تا کی میخواهند پاسخ توقعات مردم و آسیب شناسیهای منتقدان را با ترجیعبند «خزانه خالی است» بدهند؛ کنایه از این که نقد یا توقع ممنوع، لطفا ساکت شوید!طرح این نقد بدان معنا نیست که مضیقهها و محدودیتهای دولت انکار شود و یا توقع این باشد که عملکرد مدیران دولت قبلی مورد آسیبشناسی قرار نگیرد. قطعا پیشرفت آینده مستلزم آسیبشناسی گذشته است همچنان که باید دولت را به عنوان دولت جمهوری اسلامی و خط مقدم نظام و کشور در حوزه مقابله با تهدیدها و خلق فرصتها پشتیبانی کرد.
اما آنچه جای نگرانی است، گارد غلطی است که اندک اندک به عنوان راهبرد به دولت تحمیل میشود و تبدیل به رویه متعارف میگردد. نگرانی راهبردی مهم، تصویر علیلوار و مستأصلی است که با غفلت برخی دولتمردان و کارگردانی شبکه رسانهای وابسته به ناتوی فرهنگی + سران فتنه سال 88 از دولت یازدهم ساخته میشود. خطی تبلیغاتی از پیش از انتخابات به شکل پررنگ درصدد القای چند گزاره فریبکارانه بود و پس از تشکیل دولت جدید، این گزارهها به پیشانی گفتمان دولت الصاق شده مبنی بر اینکه 1- کشور و دولت در حالت قفلشدگی و ناتوانی مطلق است 2- کلید گشایش این وضعیت تنها در دست کدخدای دنیا آمریکاست 3- آمریکا سالهاست آماده گشایش در روابط با ایران است و این صرفا طیفهای انقلابی هستند که نمیگذارند گشایش صورت گیرد و با دست اشاره و عنایت آمریکا، همه بنبستها و مضیقهها حل شود!
برخی رفیقان قافله «دولت و رئیسجمهور جدید» که در اصل شریک دزد - بسته با آمریکا و غرب - هستند در حوزه سیاسی و رسانهای موفق شدند با به بازی گرفتن برخی دولتمردان تصویری کامل از عجز و استیصال برای دولت امید و تدبیر ترسیم کنند. غمبارتر از همه، همین همراهی برخی مدیران ارشد دولتی در سیاهنمایی مطلق اوضاع است، گویی فراموش کردهاند چشم و گوشهای نامحرم در دنیا فراوانند و اگر حتی سخنانشان درست هم باشد - که بعضا خلاف واقع هست -باید سرّی و محرمانه تلقی شود. این تناقض شگفت را چگونه باید توضیح داد که دولت معتقد به محرمانه و سرّی تلقی کردن مذاکرات با گروه 1+5 در ژنو و عدم انعکاس مذاکرات در میان افکارعمومی داخلی و نمایندگان مجلس و رسانهها، در تهی نشان دادن مشت و جیب خود (ولو خلاف واقعیت) هیچ ابایی ندارد و چیزی برای محرمانه نگه داشتن باقی نمیگذارد!
یعنی وزیر محترم امور خارجه و دیپلماتهای ارشد همراه وی در حالی بیان میکنند به مذاکرات محرمانه پا گذاشتهاند که برخی دولتیان پیشاپیش - دانسته و ندانسته - به طرف مقابل پیغام دادهاند که این فرستادگان نمایندگان یک دولت ناتوانند! لابد میفرمایید این عبارت خیلی تند و تلخ است. حتما اینگونه است. اما آیا ترجیعبند اظهارنظر برخی مقامات ارشد دولتی و مانور رسانهای منافقین مدعی حمایت از دولت، تصویر و پیامی جز این را به طرف غربی متبادر میکند؟! درست به همین دلیل هم آنچه اولویت دارد، نه شتابزدگی در مذاکرات با 1+5 و آمریکا، بلکه تصحیح این ذهنیت است که ما همه فرصتها و توانایی خود را در سبد مذاکره آمیخته به التماس گذاشتهایم.مشفقانه باید عرض کرد راهبرد کلی دولت از نارساییها، نابهجاییها و تناقضهای مهمی رنج میبرد که نیاز به اصلاح فوری دارد. عنوان «محرمانه» یکی از همین موارد است که جا بهجا و نا بهجا شده و باید تغییر کند.
اگر دشمن نامحرم است که هست نباید در مذاکرات با او با مشت کاملا گشوده - و دست مسئلت- شرکت کرد. البته آداب و هنگام و «بهجا» و «نا بهجا»ی مذاکره موضوع دیگری است اما در عین حال باید توجه داشت که نمیشود حتی در مذاکرات به جا با دشمن، با حسن ظن به او نگریست. یا میتوان گفت دستکم به دشمن با همان احتیاط و سختگیری و بدگمانی بنگرید که به فضای سیاست داخلی و رسانههای منتقد و نمایندگان حساس و مسئولیتشناس مجلس مینگرید! اما فراتر از این حداقل، اعتدال حکم میکند منتقدان در عرصه سیاست داخلی رقیب و دشمن پنداشته نشوند و حکم توطئه درباره مطلق نقدها صادر نشود. و نیز اقتضای احتیاط و اعتدال آن است که از همه افکار عمومی و رسانهها و سیاستمداران و صاحبنظران نخواهند 60 سال دشمنی و خباثت لاینقطع آمریکا را فراموش کنند و از این بیصداقتیها اعلام انزجار نکنند. نصب چند بیلبورد با مضمون دست چدنی یا تهدید و بیصداقتی آمریکا، پشتوانه تیم مذاکرهکننده است و نه تهدید برای آن، اگر که درست فهمیده شود.
در دنیایی که انزجار از آمریکا در چهار گوشه آن بلند است، نه میشود و نه اقتضای عقل است برخی دولتمردان بخواهند «مرگ بر آمریکا» و نمایش بیصداقتی آمریکا را خط قرمز قرار دهند و به فضای سانسور و اختناق دامن بزنند. زیبنده نیست در دنیایی که اشپیگل و گاردین و لوموند و صدها نشریه غربی، بیصداقتی و عهدشکنی و خیانت آمریکا با نزدیک متحدان اروپایی را جار میزنند و صدای اعتراض دولتمردان 35 کشور از جمله آلمان و فرانسه بلند است، کسانی خیال کنند میشود انزجار ملت ایران و فریاد مرگ بر آمریکا را درز گرفت. رژیم پهلوی و رژیم مبارک و رژیمهای مرتجع مشابه نتوانستند این صدای فطرت و انسانیت را قطع کنند که این فریاد همه ستمکشیدگان از جور و جنایتهای جاری شیطان بزرگ است.
بالاخره یکی باید پیدا شود و پاسخی صادقانه به این سوال برآمده از وجدان عمومی بدهد که چرا حاصل نرمش یکسویه و بعضا نا بهجای چند ماه اخیر، فریبکار توصیف کردن ژنتیکی ایرانیان از سوی معاون وزارت خارجه آمریکا بود؟ اگر در ترجمه سخنان شرمن اما و اگر میکنند- که جای انکار ندارد- درباره سخنان اوباما بلافاصله پس از مکالمه تلفنی با دکتر روحانی (در ملاقات با نتانیاهو) چه میتوان گفت که با گستاخی و بیسروپایی تمام گفت درباره ایران همه گزینهها به ویژه گزینه نظامی روی میز است؟!البته منتقدان هم در نوع و ادبیات نقد مسئولیت دارند اما در آن سو، بر دولتمردان فرض به خیر و صلاح آنان نزدیکتر- است که تلخی برخوردهای صادقانه را به شیرینی برخوردهای منافقانه و مزوّرانه ترجیح دهند. واقعیت تلخ این است که برخی موتلفان ناصادق و مشاوران خائن در امانت، پوست خربزه زیر پای دولت محترم گذاشتهاند. بعضی از پالسها که با بیپروایی شماری از مقامات دولتی با صبغه شتابزدگی برای توافق و ناچاری و نیاز به غرب ارسال شده حرکت متعادل دولت را مسموم کرد و قبل از هر کاری باید از این روند سمزدایی - و در غرب سوء تفاهمزدایی- شود.
3 هفته پیش وبسایت رادیو فرانسه با اشاره به همین پالسها نوشت «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت ایران، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند.[!] بر پایه این جمعبندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی 3 ماهه از سوی [...] برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری دولت تلقی شده که در ژنو در هیئت فروشنده ظاهر میشود. اکنون آن پیشبینی زمانی به 9 ماه افزایش یافته که نشانه قصد غرب برای برداشتن قدمهای محتاطانه است».آمریکا با این تلقی غلط و به دور از واقعیت که طرف ایرانی- آن گونه که تداعی میکند- از سر اضطرار پای میز مذاکره آمده، دلیلی نمیبیند توافق عادلانه و قانونی انجام دهد و این در حالی است که مردم کوچه و بازار نیز میدانند هنگام معامله، خریدار باشند یا فروشنده، نباید از خود ذوقزدگی و نیاز مفرط نشان دهند. بنابراین ابتدا باید مذاکرات را از این دور اشتباهی که افتاده، خارج کرد و با صدای بلند اعلام نمود دولت ایران حاضر نیست به خاطر فشار تحریمها، امتیاز یکطرفه بدهد.
اتفاق مهم دیگری که باید رخ دهد شروع اعتمادسازی دولت در داخل است. غربیها در همین مذاکرات 10 ساله ثابت کردهاند که به هیچ وجه مایل به اعتمادسازی با ایران نیستند. اما این مهم است که مقامات سیاسی و دیپلماتیک دولت به جای پمپاژ حس نامحرمی به اجزای فضای افکار عمومی، حسن ظن واقعی را به این حوزه و در میان منتقدان جاری کنند که البته این، عملی دو سویه است. در غیر این صورت جای نگرانی است آن که با وارونگی امر در حوزه پنهانکاری و اختفا و محرمانهانگاری مسائل، دچار روش اختفای کبکی شویم؛ سر و چشم و بینایی، پوشیده زیر برف و باقی هیکل در منظر و تیررس شکارچیان!دولت محترم ناچار است دیر یا زود با فتنهگرانی که طی دهه گذشته بارها نشان دادند پارسنگ کفه دشمن میشوند، مرزبندی کند. این یک اولویت استراتژیک است. در غیر این صورت جریان فتنه آلوده به سرویسهای اطلاعاتی بیگانه بر اساس نقشه دشمن بر آن است که به واسطه راهبرد فشار و مذاکره و توهم اعطای امتیاز، دولت را مقابل نظام قرار دهد و ضمن بازسازی فضای مسموم 10 سال پیش، خط مقدم نظام را تبدیل به مسئله نظام و حاکمیت سازد. آن زمان دولت عملا تبدیل به ابزار چانهزنی غرب و اپوزیسیون با نظام شده بود. البته و قطعا دکتر روحانی، خاتمی نیست و مورد وثوق و حسن ظن و اعتماد نظام است. در عین حال خطر نفوذ افراطیون را باید در دولت جدی گرفت.
دیدگاه شما