وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَةً ، أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا٬ فَفَسَقُواْ فِیهَا ، فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ ، فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا ( اسرا ـ ۱۶ )
وقتی که اراده کنیم دیاری را هلاک کنیم : نازپرورده هاشان را وا می گذاریم ، و این چنین آنان فسق می کنند در آن . پس مُحق عذاب خواهند شد و یکسره زیر و زبرشان می کنیم …
به نظر می رسد حضرت پرورگار در این آیه ی مبارکه یکی از فرمول های هلاکت ملل مختلف را برای مردم تبیین فرمودند . راستی جالب است ! حکومت نازپرورده ها ! و به قول فرهنگ ما : مرفهین بی درد ! این که خدا از همه ی صفات حاکمان فاسق فقط «نازپرورده » بودن آن ها را به رخ کشیده است . و اصلا ً انگار از همین جاست که مشکل شروع می شود . یک جورهایی شبیه روایتی که دروغ را کلید همه ی گناهان می دانست ، به نظر می رسد کلید همه ی گناهان حاکمان ـ و یا دقیق تر و متناسب نص : ـ فسق حاکمان، نازپرورده بودن شان است . با یک بررسی تقریبی تاریخ هم این چنین مطلبی روشن تر می شود . ببینید :
داستان درست از روزی شروع شد که خلیفه ی سوم به علت کهولت سن ـ و یا هر دلیل دیگری ـ نمی توانست ـ و یا نمی خواست ـ مانع سوءاستفاده های اطرافیان و قوم و قبیله اش از بیت المال شود . این طوری بود که همه ی انضباط مالی و سخت گیری های شدیدی که در دوران عمر بر آل امیه می گرفت فراموش شد و کسی مثل مروان بر گرده ی امور مملکتی سوار شود . این طوری بود که بنی امیه و مثلا ً فردی مثل معاویه مجال ثروت اندوزی و ریخت و پاش های آن چنانی از بیت المال بدست آوردند . معاویه در دوران خلافت ابوبکر به حکومت شام منصوب شده بود لکن در این سالها و در دوران عمر با سختگیری های وی فرصت چندانی برای حرکت های غیرقانونی نداشت . مورخین نمونه های فراوانی از برخوردهای تند عمر با معاویه را نوشته اند . و بعدتر هم معاویه چنان کرد که می دانید …
اصلا ً آدم گاهی که تاریخ صدر اسلام را می خواند ناخودآگاه به ذهن متبادر می شود چقدر خوب تر می شد حضرات خلفای راشدین بی خیال کشورگشایی هاشان به بهانه ی گسترش اسلام ! می شدند . این طوری شاید هیچ وقت آن پول های کذایی واریز خزانه ی مدینه نمی شد و آل امیه کمتر برایش دندان تیز می کردند . رقم های نجومی آن چنانی که شاید شما هم بعض ارقام آن را شنیده باشید :مثلا یعقوبی می نویسد : فقط مالیات بقایای امپراتوری ایران ۶۵۵ میلیون درهم بوده است !
مغیرة بن شعبه این اواخر حکومت معاویه والی کوفه بود . البته معاویه نقشه ی عزل او را در سر داشت ، این جوری بود که مغیره وقتی صندلی ش را در خطر دید راه افتاد سمت شام برای لابی کردن ! بعد از کلی پایین – بالا کردن اوضاع تصمیم گرفت از ناحیه ی آقازاده ! ی خلیفه ـ یزید ـ وارد شود . و رفت که با او لابی کند .. نوشته اند که مغیره اولین کسی بود که پیشنهاد خلافت یزید را پس از معاویه علنی کرده است . یزید هم که اول حسابی جا خورد ، بعد تر هم به مغیره گفت : یعنی تو خیال می کنی چنین چیزی ممکن است ؟! و مغیره هم که تا توانست پاچه ی مبارک آقازاده را خاراند ! و تا بلد بود برای یزید نوشابه باز کرد ! بعد تر هم وقتی به کوفه برگشت یک سری آدم بی کار جمع کرد و به هر کدام ۳۰ هزار درهم داد تا همراه پسرش به سمت شام بروند و از خلیفه به صورت خودجوش خواهش کنند هرچه سریعتر تکلیف جانشینی خود را با انتخاب یزید یکسره کنند . ابن اثیر در « کامل التاریخ » می نویسد وقتی این جماعت خودجوش به کاخ سبز معاویه رسیدند ، معاویه که می دانست مغیره چه مارمولکی ست ! از پسر مغیره پرسید : پدرت دین این جماعت را چند خریده ؟! و پاسخ داد : ۳۰ هزار درهم . معاویه خندید و گفت : ارزان خریده است !!
خلاصه این طور بود که نازپرورده ها میراث ارزشمند رسول الله را به چنان سراشیبی سقوطی فرستادند که کمتر از چند دهه با نوه ی بزرگوار ایشان چنان کردند که می دانید …
این همه تاریخ نوشتم تا مثلا مایه ی درس باشد و عبرت برای ما . که حالا و در مملکت اسلامی و در انقلاب مستضعفین زندگی می کنیم . نگران باشیم نکند انقلاب از دست مستضعفان خارج شود و چشم باز کنیم و ببینیم نازپرورده ها بر گرده ی ما سوار شده اند . فراموش نکنیم این وعده ی محققه ی پروردگار است برای هلاکت بسیاری پیشتر از ما . می دانید : خیال می کنم این سنت صدا-سیما که دوربین می برند دم خانه ی حضرات رییس جمهور که مردم ببینند آن ها هم مثل خودشان زندگی می کنند سنت جالبی ست . سنتی که البته این دوره اجرا نشد . . .
دیدگاه شما