شب اربعین، گوشه ای از حسینیه در خودت فرو می روی و به این فکر میکنی که اگر رفته بودم، احتمالا الان یا از دور گنبد برایم درحال دلبری بود یا در بین الحرمین به یاد زینب کبری مشغول نوحه و عزاداری بودم.
استادی که انتقال دانش و آموزگاری شغلش باشد اگر بخواهد دست از پا خطا کند بقای خود و خانوادهاش را به خطر میاندازد. دانشجویی که آیندهاش گره خورده با بازی در این نمایش (دانشگاه)، موجودی بیخطر و گوشبهفرمان خواهد بود.
لذتهای دانشگاه اما به یک ماه نکشیده، مثل برگهای پاییزی زرد میشوند و خشک میشوند و میریزند. اول آبان، اولین امتحان میانترم و اولین شکست در دانشگاه آوار میشود.
هروقت بحث ازدواج میشد همه متفق القول به این موضوع اذعان داشتند که باید کار کنی و استقلال مالی داشته باشی و مسئولیت پذیری خودت را به خانواده نشان دهی. من هم در هر جایی که میرفتم سراغی از کار میگرفتم.