_ یک آدم عصبانی که تمام لحظههای بعد از اعلام محترمانه شکست در مذاکرات وین 10 را داشته به خودش میپیچیده و هنوز هم دارد زیر لبی با خودش میغرّد...
نکته آنجاست که خیلیاش را نمیشود، گفت. و برای بخش قابل گفتش هم یا گوش شنوایی نیست یا اگر هست برایش مهم نیست و نمیفهمد و از این حرفها.
بیهیچ تعارفی در میان اینهمه ناراحتی و غصه، دلم ولی برای غریب حسینیه امام خمینی(ره) گرفته است.
مردی که 16 سال قبل همین روزها را میدید و دربارهشان تا حدّ ممکن سخن گفت.
روزهایی که باید برویم سر کلاس اکابر شاید که فهم کنیم معنای عزت و بزرگی و شرف و غیرت را...
و ضمنن منی که چندین ماه قبل، چنانکه افتد و دانید از همه این روزها نوشته بودم و این روزها به انزوای شخصی خودم تبعید شدهام؛ مثل همیشه نه حرفی دارم، نه ادعایی و نه هیچ چیز دیگر. ولی نامردم اگر روز قیامت درباره همین تحلیلهای وبلاگی محقق شده با ظریف و روحانی و عراقچی و تخت روانچی و سایرین احتجاج نکنم.
و البته با بعضی از شما مخاطبها...
پ.ن: از مذاکرات و توافق نهایی که گذشت... اگر در خانه کسی هست و حرفهایم را خواندهاید و دیدهاید؛ بالاغیرتاً درباره بحث موانع! حساس باشید و هرجا دیدید یا شنیدید کسی میگوید «موانع» نگذاشت مذاکرات به ثمر برسد و مانع با نفوذ! اجازه نداد به توافق نهایی برسیم و این حرفها...؛ فحش ناموس! بدهید و با هر روشی که میتوانید ملامتش کنید آن نامرد بیهمهچیزی را که از این حرفها میزند.
حاشا که علی زمانه اینبار هم تنها بماند... مظلوم میشود ولی تنها نمیماند...
دیدگاه شما