مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 14. دى 1392 - 15:20   |   کد مطلب: 10149
تحلیلی بر نامه امام به گورباچف‏
اصولى از سیره سیاسى امام
مقاله حاضر، ضمن بازتاب شرایط زمانى‏صدور نامه امام به گورباچف و پرداختن به دلایل احتمالى صدور نامه و نیز اشاره به محتواى آن، مى‏کوشد تا اصولى را از سیره سیاسى امام در رویارویى با این پدیده استنتاج کند.
اصولى از سیره سیاسى امام

 

به گزارش صدای دانشجو به نقل از تسنیم، موافقت ایران با قطعنامه 598، از سوى برخى کشورها و جریانات سیاسى مخالف انقلاب اسلامى، به‏عنوان تزلزل در اعتقادات رهبران سیاسى نظام و فروکش کردن آرمان‏هاى انقلاب تلقى شد، به‏گونه‏اى‏که این ادعا در تریبون‏هاى مختلف تکرار مى‏شد. صدور نامه امام به گورباچف، تنها پنج ماه پس از پذیرش قطعنامه 598، فضاى سیاسى داخلى و بین‏المللى را به‏کلى دگرگون ساخت. به‏دلیل جایگاه انقلاب اسلامى و امام در بین مسلمانان جهان از یک سو و وقوع تحولات اساسى به‏وسیله گورباچف در شوروى سابق از سوى دیگر، این نامه و محتواى آن، توجه همگان به‏ویژه ناظران روابط بین‏المللى را به خود جلب ساخته بود. مقاله حاضر، ضمن بازتاب شرایط زمانى‏صدور نامه و پرداختن به دلایل احتمالى صدور نامه و نیز اشاره به محتواى آن، مى‏کوشد تا اصولى را از سیره سیاسى امام در رویارویى با این پدیده استنتاج کند.

پیام تاریخى امام به گورباچف با وجود ناگهانى و غیرقابل پیش‏بینى بودن آن و با توجه به تحلیل‏هاى عمیق امام در نامه، نشان از ریشه‏داربودن آن در سابقه تاریخى ایران و شوروى دارد. این نامه را مى‏توان از یک سو، مهم‏ترین و اساسى‏ترین اقدام امام در امر صدور انقلاب و از سوى دیگر، مهم‏ترین هشدار نسبت به روند اصلاحات شوروى در این دوره دانست. با توجه به این‏که نامه امام در یک زمینه جهانى و با توجه به سابقه تاریخى چند دهه حاکمیت کمونیسم در شوروى تدوین شده است، مى‏توانیم در نهایت اصول حاکم بر سیره سیاسى امام در این نامه را استخراج کنیم.
محتویات نامه امام به گورباچف‏
الف) مقدمه پیام‏
این بخش نشان‏دهنده اشراف امام به شخصیت، انگیزه‏ها و اهداف مدنظر گورباچف است. محمدجواد لاریجانى اذعان مى‏دارد که پیش از این سفر، تحلیل وى از اهداف گورباچف مبتنى بر این بوده است که گورباچف براى ساختار سیاسى اجتماعى شوروى معتقد به پایه‏ریزى نوعى سوسیالیسم دموکراتیک است، ولى پس از سفر مى‏گوید: پس از بازگشت از سفر، اولین سؤال ایشان (امام) از من این بود که «آیا گورباچف اعتقادى به مارکسیسم و کمونیسم دارد؟» من صریحاً خدمتشان گفتم: به نظر من گورباچف کوچک‏ترین تعلقى به کمونیسم و مارکسیسم ندارد زیرا اگر کوچک‏ترین وابستگى داشت، در طول استماع پیام شما مى‏بایست عکس‏العمل دیگرى از خود نشان مى‏داد. (لاریجانى: 1374)
در بخش‏هاى بعدى پیام، امام آشکارا گورباچف را به‏عنوان فردى که پایان مارکسیسم و کمونیسم را رقم مى‏زند، معرفى مى‏کند. از این‏رو اگر گورباچف مخالف آن‏ها بود، مسلماً باید در برابر آن‏ها موضع مى‏گرفت و اعتراض مى‏کرد. این نشان مى‏دهد که امام حتى درباره اهداف و شخصیت خود گورباچف نیز تحلیلى قوى‏تر و جلوتر از دیگر مفسران سیاسى و حتى مشاوران سیاسى خود داشته است.
اینک بخش اول پیام امام‏
«بسم الله الرحمن الرحیم. جناب آقاى گورباچف، صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستى شوروى... با امید خوشبختى و سعادت براى شما و ملت شوروى، از آنجا که پس از روى کار آمدن شما چنین احساس مى‏شود که جنابعالى در تحلیل حوادث سیاسى جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروى، در دور جدیدى از بازنگرى و تحول و برخورد قرار گرفته‏اید و جسارت و گستاخى شما در برخورد با واقعیات جهان چه‏بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلى حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتى را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشى براى حل معضلات حزبى و در کنار آن، حل پاره‏اى از مشکلات مردمتان باشد، ولى به همین اندازه هم شهامت تجدیدنظر در مورد مکتبى که سالیان سال فرزندان انقلابى جهان را در حصارهاى آهنین زندانى نموده بود، قابل ستایش است. و اگر به فراتر از این مقدار فکر مى‏کنید، اولین مسأله‏اى که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد، این است که در سیاست اسلاف خود، دایر بر «خدازدایى» و «دین‏زدایى» از جامعه که تحقیقاً بزرگ‏ترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروى وارد کرده است، تجدید نظر نمایید و بدانید که برخورد واقعى با قضایاى جهان، جز از این طریق میسر نیست.»
هشدار از پناه بردن به غرب‏
«البته ممکن است از شیوه‏هاى ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیاى غرب رخ بنماید، ولى حقیقت جاى دیگرى است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره‏هاى کور اقتصادى سوسیالسیم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه‏دارى غرب حل کنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نکرده‏اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چراکه امروز اگر مارکسیسم در روش‏هاى اقتصادى و اجتماعى به بن‏بست رسیده است، دنیاى غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.»
این در حالى است که تحلیل‏گران سیاسى جهان، نگاهى خوش‏بینانه نسبت به حرکت شوروى به‏سوى غرب نداشتند و در «تردید کامل، تنها نظاره‏گر تجدیدنظرطلبى و آغاز تحولات دنیاى کمونیسم بوده و قادر به اتخاذ موضعى روشن نسبت به رخدادهاى در حال انجام در بلوک شرق نبودند». (جوادى آملى 1373، 5 و 6)
دعوت به خدا و معنویت‏
«باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلى کشور شما، مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست. مشکل شما، عدم اعتقاد واقعى به خداست؛ همان مشکلى که غرب را هم به ابتذال و بن‏بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلى شما، مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدأ هستى و آفرینش است.»  اشتراک مشکلات شرق و غرب در بى‏توجهى به معنویات و درگیرى هر یک با مشکلات مادى، در این دو فراز پیام امام به‏خوبى قابل مشاهده است. این بخش از سخنان امام مى‏تواند تجلى مبنایى شعار «نه شرقى نه غربى» باشد که هر دو را با عنوان مادى‏گرایى رد مى‏کند و به اثبات راه الهى و معنوى مى‏پردازد.
شکست مارکسیسم و کمونیسم و تکرار تذکرات‏
«براى همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‏هاى تاریخ سیاسى جهان جست‏وجو کرد؛ چراکه مارکسیسم جواب‏گوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست، چراکه مکتبى است مادى و با مادیت نمى‏توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسى‏ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است به درآورد.
حضرت آقاى گورباچف، ممکن است شما اثباتاً در بعضى جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبه‏ها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولى خود مى‏دانید که ثبوتاً این‏گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و على‏الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزى به نام کمونیسم در جهان نداریم، ولى از شما جداً مى‏خواهم که در شکستن دیوارهاى خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعى این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه‏هاى پوسیده هفتاد سال کژى جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولت‏هاى هم‏سو با شما که دلشان براى وطن و مردمشان مى‏تپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این، منابع زیرزمینى و روزمینى کشورشان را براى اثبات موفقیت کمونیسم که صداى شکستن استخوان‏هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند.»
این بیانات امام، در وهله اول نشان‏دهنده آگاهى امام از روند تحولات در بلوک شرق و حقیقت مستقر در آن است. حرکت چین، شوروى و دیگر بلوک شرق به‏سوى اصلاحات غربى، امرى بود که بیشتر تحلیل‏گران شاهد آن بودند ولى کسى جرئت و شجاعت تحلیل این موارد براى تجدیدنظر کامل شرق در اندیشه‏هایش را نداشت. امام به‏صراحت از شکست مارکسیسم به‏عنوان یک مکتب اعتقادى در جهان سخن مى‏گوید و آن‏را در موزه‏هاى تاریخ مى‏بیند.
شمارى از تحلیل‏گران داخلى و خارجى، این سخنان امام را پیش‏بینى فروپاشى اتحاد شوروى و خیانت غرب نسبت به گورباچف مى‏دانند و پیام ایشان، تمام عناصر لازم یک پیش‏بینى منحصر به فرد را داشت و درست در زمانى ارائه شد که هیچ‏کس، حتى خوش‏باورترین کارشناسان نظام سرمایه‏دارى غرب، احتمال فروپاشى احتمالى کمونیسم را نمى‏دادند. شواردنادزه مى‏گوید: «اتحاد جماهیر شوروى سابق، قلعه بزرگ، مستحکم و استوارى به‏نظر مى‏رسید...، اما تحولات جریانات درون آن، اتحاد جماهیر شوروى را فروپاشاند و پیش‏بینى‏هاى شما درخصوص مارکسیسم عملى شد....»

تبیین غنا و کمال اسلام با توجه به همه‏جانبه‏نگرى آن‏
این فراز از سخنان امام، بخش عمده‏اى از نامه ایشان را دربرمى‏گیرد و طى آن، امام سعى دارند بر اساس استدلالات فلسفى و فطرى، با اثبات حقانیت جهان معنوى و فرامادى و به تبع آن اسلام، گورباچف را به‏سوى این جهات و اجتناب از گرفتار شدن به سایر اصلاحات که آن‏ها نیز درگیر مسائل مادى هستند دعوت کنند. (جوادى آملى) آیت‏الله جوادى آملى در این‏باره به شرحى مبسوط از نامه امام پرداخته که حدود هفتاد صفحه است. در این شرح، آیات و روایات و مبانى فلسفى امام در این نامه بیان شده است.
حمایت از مسلمانان منطقه تحت نفوذ شوروى‏
«نگرش جدى به اسلام ممکن است شما را براى همیشه از مسأله افغانستان و مسائلى از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک مى‏دانیم. با آزادى نسبى مراسم مذهبى در بعضى از جمهورى‏هاى شوروى، نشان دادید که دیگر این‏گونه فکر نمى‏کنید که مذهب، مخدر جامعه است.» (صحیفه امام، 1379: ج‏21، 220 - 225)
امام در انتهاى نامه با تأکید بر مذهب به‏عنوان عامل پیروزى در برابر امپریالیسم و قدرت آن، به گورباچف پیشنهاد مى‏دهد که اسلام مى‏تواند خلأ اعتقادى کشورش را برطرف سازد.
در مجموع، اصلى‏ترین فرازهاى این نامه را مى‏توان به این صورت خلاصه کرد:
1. تبیین بعد «معنوى» به‏عنوان تنها راه‏حل مشکلات شرق و غرب و غناى اسلام درباره آن و اعلام آمادگى ایران به‏ویژه حوزه‏هاى علمیه، براى رفع نیازهاى فکرى و اعتقادى در جهان؛
2. نشان‏دادن این‏که حصارهاى مادى‏گرایى، حتى در دنیایى با بالاترین پیشرفت‏هاى مادى و تکنولوژیک، شکستنى است و در نتیجه، اثبات اشتباه‏بودن سیاست‏هاى خدازدایى در شوروى و نفى بعد اعتقادى کمونیسم؛
3. پیش‏بینى شکست مارکسیسم و گرایش به‏سوى اصلاحات غربى و در نهایت، شکست هر دو و اثبات این‏که تنها جایگزین این مشکلات، امور الهى است (یکى از حوزه‏هاى شعار «نه شرقى، نه غربى» امام)؛
4. حمایت و برقرارى رابطه معنوى و ابراز همدردى با مسلمانان شوروى و دیگر کشورهاى تحت نفوذ آن.
این نامه، در حقیقت به نمایندگى از کل جهان اسلام به یکى از دو قطب بزرگ جهان که متولى اعتقاد و مکتبى خاص نیز بود ارسال شد. اهداف حضرت امام در مبارزه با آمریکا، تنها در کشور ایران و حتى در کشورهاى اسلامى خلاصه نمى‏شد، بلکه امام با نوشتن این نامه نشان داد که خطر نفوذ آمریکا، در هرجایى از جهان براى ایشان دغدغه‏اى جدى است چراکه هدف نهایى امام، نجات همه مسلمانان جهان از یوغ دشمنان بود و این شامل مسلمانان شوروى که سال‏ها تحت فشار چکمه‏هاى کمونیسم بودند و اکنون خطر آن بود که تحت سلطه آمریکا درآیند نیز مى‏شد. از این‏رو، امام خمینى موازنه منفى و خنثى‏شدن نیروهاى دو ابرقدرت در برابر هم را سنتى الهى براى حفظ ملت‏ها مى‏دانست.
اصول حاکم بر سیره سیاسى امام خمینى در نامه به گورباچف‏
در تحلیل این نامه تاریخى، به‏طورکلى مبانى عمده سیاسى امام در روابط خارجى و نیز سیاست مشخص مى‏شود، هر چند تمام مواضع امام، از جمله ارسال همین نامه، به‏نوعى فراتر از محدوده‏هاى سیاسى بود و به تمام جنبه‏هاى بشرى توجه داشت.
با وجود آن‏که امام به‏طور مکتوب و تئوریک، مبانى سیاست خارجى خود را مطرح نمى‏کرد، ولى مواضع امام در صحنه‏هاى حساس سیاست خارجى، چنان در یک سیر منطقى مشترک قرار مى‏گرفت که به‏راحتى مى‏توان همه آن‏ها را در یک‏سرى اصول کلى مندرج ساخت و برعکس، تمام این اصول را در هرکدام از این مواضع به‏خوبى مشاهده کرد. به‏هرحال، این اقدام امام نیز باید در مجموعه مواضع خارجى ایشان قرار بگیرد.
این اصول مشترک به‏طور کلى عبارتند از:
الف) اصل محوریت اسلام در همه زمینه‏ها
در سیره امام خمینى(ره)، جلوه این اصل کاملاً آشکار است. ایشان اسلام را دین کاملى مى‏داند که در همه مسائل سیاسى و حیات اجتماعى، دیدگاهى خاص دارد. در این نامه نیز آن بزرگوار اسلام را داراى دو جنبه مادى و معنوى مى‏داند که توأمان به دنیا و آخرت نظر دارد. ایشان در این نامه به طرح اسلام و آرمان‏هاى آن مى‏پردازد و مى‏کوشد توجه گورباچف را از دیدگاه مادى‏گرایانه صرف، به این ارزش‏ها جلب کند و داعیه حکومت جهانى اسلام را در این مسیر توجیه نماید. او تلاش مى‏کرد اندیشمندان و متفکران اسلامى را نیز در راستاى «پرده از رخ دلرباى اسلام برداشتن» معرفى کند و پنجره‏اى به‏سوى معنویت بگشاید. ایشان مى‏خواست با نفى راه غرب و شرق، اسلام را به‏عنوان راه سوم مطرح کند.
ب) اصل وحدت اسلامى و دعوت جهانى‏
امام خمینى(ره) وحدت را توجیه‏کننده اصل دعوت برمى‏شمارد و بیان مى‏دارد که اصولاً دعوت به اسلام، دعوت به وحدت است و بر این اساس مى‏کوشد در جهت دعوت گورباچف به‏سوى اسلام و معنویت و نیز گسترش اسلام، بر اساس «اصل دعوت» گام بردارد و یک مرحله از جهانى‏شدن اسلام را تحقق بخشد. امام در این نامه به‏عنوان رهبر جهان اسلام سخن مى‏گوید، نه فردى شیعه از یک کشور خاص که این مسأله، به وحدت‏نگرى امام در این‏باره اشاره دارد.
امام نه بر اساس کشورگشایى بلکه بر مبناى حق‏محورى و دعوت به حق، افق جهانى براى اسلام و انقلاب اسلامى قائل بودند که همان‏گونه‏که از این نامه برمى‏آید، گسترشى بر مبناى پذیرش جهانى است و نه تحمیل و اجبار.
ج) اصل دعوت به سعادت و رستگارى‏
دعوت به خیر و صلاح و رستگارى، وظیفه پیامبران و امامان و رهبران الهى است و در قرآن نیز آمده است که مردم را با موعظه و استدلال به بهترین نحو به‏سوى خدا دعوت کنید. از این‏رو، امام نیز بر اساس این اصل، دولتمردان و مردم شوروى را به‏سوى خدا و معنویت فرا خواند و این دعوت را نیز بر اساس رسالت دینى خویش انجام داد. ایشان در انجام این رسالت، کوشید، تا آرمان‏ها و ارزش‏هاى اسلام را طرح و تبیین کند. وى از ابتداى مبارزه، از این اصل بهره جست و بارها مردم و مسؤولان ایران را چه در زمان دولت پهلوى، چه در جمهورى اسلامى دعوت به رستگارى و سعادت نمود که بهترین جلوه آن، در این نامه تجلى یافته است.
د) اصل احترام متقابل‏
امام در این نامه با رعایت اصل احترام متقابل، تلاش مى‏کند تا گورباچف را با دلایل منطقى، از راهى که در پیش گرفته است، بازدارد و او را از پناه بردن به «باغ سبز غرب» برحذر دارد و اسلام را بر وى عرضه کند. ایشان بیان مى‏دارد: «ما با تمام عالم، روابط حسنه داریم، به شرط این‏که روابط، متقابل و احترام، متقابل باشد.» و از این‏رو، با رعایت این اصل، دعوت خود را به انجام مى‏رساند.
ه) اصل توجه به مقتضیات زمانى و مکانى‏
در شرایطى که غرب، هجمه و فشار خود را براى در هم شکستن کمونیسم افزایش داده بود و کمونیسم با تعارضات درونى جدى روبه‏رو بود و البته هنوز به این روشنى که اکنون درک مى‏شود مسیر تحولات براى سیاستمداران و عالمان علوم سیاسى روشن نبود، امام خمینى(ره) با درک صحیح از ماهیت و روند تحولات و شناخت دقیق شرایط، در آن مقطع زمانى و مکانى، به نگارش این نامه پرداخت که اکنون نیز پس از گذشت سال‏ها، آن تجزیه و تحلیل و پیش‏بینى، اعجاب بسیارى از صاحب‏نظران را برانگیخته است.
و) اصل معرفى انقلاب اسلامى و ارزش‏هاى اصیل آن‏
در شرایطى که جنگ پایان یافته بود و به‏نوعى، انقلاب در محاق توقف جنگ فرورفته و غرور مردم ایران جریحه‏دار شده بود، امام خمینى(ره) با نوشتن این نامه، انقلاب ایران را بار دیگر در صدر رسانه‏هاى جهان قرار داد و سمت و سوى دیگر ارزش‏هاى راستین انقلاب و ماهیت آن‏را مطرح ساخت.
نتیجه‏گیرى‏
اقدام امام(ره) در نگارش نامه به گورباچف، یکى از فرازهاى مهم و ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامى ایران است. این اقدام امام همچون دیگر اقدامات ایشان در طول سالیان حیات پربارش، در بردارنده نکات درس‏آموز و نغزى است که مى‏تواند مورد استفاده سیاست‏گذاران کشور و مشتاقان راه ایشان قرار گیرد. با بررسى ابعاد گوناگون این پدیده، اصولى همچون: اصل محوریت اسلام در تمام زمینه‏ها، اصل وحدت‏باورى، اصل دعوت به سعادت و رستگارى، اصل احترام متقابل، اصل توجه به مقتضیات زمانى و مکانى و نیز اصل معرفى انقلاب اسلامى و ارزش‏هاى اصیل آن‏را مى‏توان از سیره سیاسى عملى امام استنتاج کرد.
انتهای پیام/

دیدگاه شما

آخرین اخبار