مقابله با یک جانبهگرایی ایالات متحده برای ایجاد ترتیبات و معادلات منطقهای و بینالمللی چیزی است که سه کشور ایران، چین و روسیه را در نگاه نخست به هم نزدیک میکند. هر سه کشور از وجود پتانسیلی صحبت میکنند که توان تأثیرگذاری بر منطقه را دارد و جزو زیرسیستمهای آنها محسوب میشود. در این قسمت بنا داریم به فرصتها یا مزایای این ائتلاف اشاره کرده و به پاسخ این سؤال مهم برسیم که آیا ائتلاف با روسیه و چین به ضرر جمهوری اسلامی ایران است یا خیر؟ در شمارهی بعدی به تفصیل به چالشهای این ائتلاف خواهیم پرداخت.
الف) مقابله با یکجانبهگرایی غرب؛
یکی از اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مبارزه با سلطه و سلطهگری است که در عصر کنونی با عنوان «هژمونی ایالات متحده»، در سطح بینالملل ظاهر شده و در راستای این ائتلافی که در حال شکل گرفتن است، این هدف بهتر قابل دستیابی است و متقابلاً همان طور که گفته شد، ایران دوست مستقل، برای هر دو کشور چین و روسیه بهعنوان نقطهی قوت بهشمار میآید، چرا که به کینهی سالیانهی این دو کشور به غرب سیاسی رسمیت داده و منجر به بازتولید آن چیزی میشود که از آن بهعنوان «استقلال شرق از غرب» یاد میشود.
اینکه در برآورد آینده پژوهانهی ائتلاف سیاسی بین ایران، روسیه و چین با چه سناریوهایی به چه منزلگاههایی میرسد، مقولهای پسینی و کندوکاوی آیندهنگرانه است، به عبارتی آن چیزی است که میبایستی در نتیجهگیری این ائتلاف سهگانه به آن رسید. در اینجا لزوم توجه به مقولاتی که میتواند برای ایران به عنوان یک فرصت تلقی شود، مدنظر ماست.
برای بیان مقابله با یکجانبهگرایی به خوبی میتوان به موارد موجود در این زمینه اشاره کرد. در زیر به سخنرانی «ولادیمیر پوتین»در کنفرانس سیاست امنیت مونیخ آلمان که در فوریهی 2007م. ایراد شده توجه میکنیم تا به مقابلهای که با یکجانبهگرایی توسط این کشور به عنوان یکی از اصول منافع ملی ایران میشود، بهتر اشاره کرده باشیم:
«آنچه که رهبران آمریکا «نظم نوین جهانی» نامیدهاند، همان چیزی است که روسها و چینیها به آن بهعنوان «جهان تک قطبی»نگاه میکنند. بستگی به دیدگاه، این چشمانداز و یا توهمی است که شکاف چینی – روسی بین پکن و مسکو را از بین برده است. چین و روسیه به خوبی از این حقیقت آگاهند که هر دو، در کانون هدف اتحاد انگلیسی – آمریکایی قرار دارند. ترس متقابل آنها از محصور شدن، این دو کشور را به هم نزدیک کرده است.
این امر تصادفی نیست که در همان سالی که ناتو یوگسلاوی را بمباران کرد، رئیسجمهور چین «جیانگ زمین» و رئیس جمهور روسیه،«بورسین یلتسین» در نشست تاریخی خود در دسامبر 1999م. اعلامیهی مشترک قابل پیشبینیای را بیان کردند که پرده از این حقیقت بر میداشت که چین و روسیه برای مقاومت در برابر «نظم نوین جهانی» با یکدیگر دست اتحاد دهند.»
اظهارنظرهای پوتین در خصوص عدم ارتکاب اشتباه استراتژیک غرب در سوریه که با تهدید روسیه مواجه خواهد شد، مؤید این گزاره است که در صورتی که متحد استراتژیک ایران با خطر «بود و نبود» مواجه شود، ائتلاف نامشهود سهجانبهی ایران را در کارزار هماوردی تنها نخواهد گذاشت.
نطق پوتین بهعنوان شخصیتی تجدیدنظرطلب نسبت به آنچه خود به کنایه از آن به عنوان «نظم نوین جهانی» یاد میکند، بهخوبی بیانگر این است که این شخصیت دیدی نامنعطف نسبت به نگاه دستوری غرب در مناطق تحت نفوذ و کشورهایی که زمانی جزو روسیه محسوب میشدند دارد. جدای از نگاه روسیه به مناسبات جهانی و بینالمللی که در این نطق به خوبی قابل مشاهده بود، اگر بخواهیم به موضع چین هم نگاهی داشته باشیم، باید اذعان داشت که موضع این کشور «پیوستن بیشتر و بیشتر به اتفاقهای جهانی» است.
چین چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اقتصادی بهغایت تمایل بر حضور در عرصهی بینالملل دارد و این اتفاقاً همان چیزی است که از آن تعبیر به منافع ملی میشود. این کشور هم به خطر نفوذ آمریکا در مناطق مختلف واقف است و هم انتفاعی در مناطق تولید کنندهی نفت دارد. سیاستهای چین همچنین متأثر از اصول کنفوسیوس و سیاستهایی است که بخشی از آن با اصول منافع ملی ایران مطابقت دارد. اصل عدم دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر یکی از اصلیترین اصول منطق کنفوسیوسی حاکم بر چین در سیاست خارجی است. همان اصلی که در ایران نیز بسیار بر آن تأکید شده است.
نگاه سیاست چینی کنفوسیوس بر گفتوگو، مذاکره و دوری از خشونت در حل مشکلات کشورهای غیر نیز یکی دیگر از اصول سیاست خارجی چین است. این نگاه نیز به آن چیزی که در ایران با آن مواجه هستیم بسیار نزدیک است. نگاه تحریمی غرب سیاسی برضد ایران و نگاه مجازاتی این بلوک برضد این کشور به ظاهر هم که شده، باب میل چین نبوده و نیست. نگاه این دو کشور به معادلهی سوریه نیز در همین چارچوب قابل بحث است، چرا که از یکسو با موضوع هژمون بودن آمریکا مواجهایم و از دیگر سو با دولتهایی که هم توان و هم ارادهی تغییر شرایط موجود را در سر میپرورانند.
شاید به راحتی بتوان از شروع فصل جدیدی صحبت کرد و آن زیر سؤال بردن و محک دوباره هژمون توسط محیط بینالملل است. این معادله را هرگونه بخواهیم تحلیل کنیم، نقش ایران در این گستره به عنوان بازیگر تجدیدنظرطلب نظام بینالملل به خوبی قابل بیان و تحلیل است.
تلاش انگلیسی – آمریکایی برای محاصرهی چین و روسیه، سبب شد تا ائتلاف چین – روسیه – ایران، با اهدافی اقتصادی، نظامی و سیاسی تشکیل شود. هدف اقتصادی آن مقابله با هجمهی رو به فزونی تشکیلات اقتصادی غرب به آسیا، اوراسیا و چین است. ناگفته پیداست که تشکیل این هدف اقتصادی بهصورت مقابلهای و تدافعی و نه تهاجمی است که این تدافعی بودن به منزلهی رویکرد اقتصادی سه کشور در عرصهی داخلی است که توضیح آن خود نیاز به تفصیل فراوان دارد.
هدف سیاسی اما، بیان منافع سیاسی سه بازیگر است. زمانی صحبت از جهانی چندقطبی میشود که در آن بازیگران مستقل در عرصهی بینالملل توان خودنمایی داشته باشند که این امر به تعبیر «زبیگنیو برژینسکی» هشداری است برضد برتری آمریکا که به خوبی در ائتلاف ضدسلطهجویانه چین – روسیه – ایران و در سازمانی نامشهود بهنام شانگهای مشهود است. اینکه معادلات درون این سازمان امنیتی چگونه این ائتلاف را صورتبندی میکند، نامشهود است و نامشهود بودن آن در اعطای مقام نظارتی ایران در این سازمان نهفته است.
«برای استراتژیستهای چینی، رویارویی یا ائتلاف سهجانبهای آمریکا، اروپا و ژاپن، مؤثرترین پادزهر ژئوپلیتیکی ممکن است. تلاش برای ایجاد اتحاد سهجانبهای که در آن چین با ایران در خلیج فارس – منطقهی خاورمیانه و با روسیه در منطقهی اتحاد شوروی سابق (و اروپای شرقی) پیوند خورده و به هم متصل شوند.» این همان نتیجهگیری برژینسکی است. این ائتلاف سهجانبه و البته نامشهود، یک ائتلاف ضدحاکمیت است که نکتهی هراسناک آن برای آمریکا تلاش و جاذبهای است که برای کشورهای مستقلی مثل ونزوئلا و کشورهای ناخشنود از وضع فعلی جهان دارد.
چین کشور قدرتمندی است که اصرار ورزیدن آن بر برخی مقولات در عرصهی بینالملل، این کشور را در زمرهی مدعیان اصلی قرار داده که طالب نقش بیشتر برای خود و متحدانش است. بهطور کلی چین و روسیه بهخوبی بر قدرت و ماندن جمهوری اسلامی در سطح بینالملل بهعنوان متحد استراتژیک خود واقفاند و بهخوبی میدانند در صورت وجود ایران در صحنهی قدرت آن چیزی که به دنبال آن هستند، یعنی نظام دو قطبی و یا چند قطبی بدون تسلط آمریکا، عملی خواهد شد و همین، به افزایش نقش ایران کمک کرده است.
ب) افزایش وزن ایران در معادلات منطقهای و بینالمللی؛
همکاریهایی که بین ایران، چین و روسیه در منطقه و در سطح بینالملل ایجاد شده، به افزایش نقش ایران هم در معادلات منطقهای و هم بینالمللی خواهد انجامید. افزایش نقش ایران در افغانستان و عراق، همکاری روسیه و ایران در آسیای مرکزی و قفقاز، همکاری برای مبارزه با دشمن مشترک هر دو کشور یعنی القاعده و گروههای تروریستی، (در مورد روسیه و ایران) همکاری برای مبارزه با یکجانبهگرایی آمریکا در سطح بینالملل، نقش بیبدیل ایران در مبارزه با مواد مخدر در منطقه، همکاری برای ایجاد محور جنوب - شمال، همکاریهای دفاعی، اقتصادی و صنعتی و ...، همه و همه نقش ایران را در عرصهی بینالملل، با توجه به قابلیتهای ملی و بینالمللی آن بالا برده است.
این به معنای این نیست که ایران وابسته به چین و روسیه است تا قدرت خود را محک زده و به گسترش قدرت ملی بپردازد، بلکه به معنای وابستگی متقابل بین این سه کشور به یکدیگر است. بیتردید چین و روسیه از ایران دوست و قدرتمند در منطقه ناراضی نیستند، چرا که این کشور هم مخالف آمریکاست (که در این زمینه منافع مشترکی با چین و روسیه دارد) و هم این دو قدرت را در عرصهی بینالمللی واجد پتانسیل بالفعل سیاسی میکند (در این خصوص میتوان از قابلیت ژئوپلتیک ایران که قبلاً از آن سخن گفتیم یاد کرد). هماوردی که غرب برضد ایران در خصوص سوریه نشان میدهد، بیتردید یک وجه آن توانی است که این کشور در محیط منطقهای دارد.
تمام مخالفتها با رژیم اسد بهخاطر ماهیت رژیم اسد نیست؛ بخشی از این مخالفت ها را سفیر روسیه در سازمان ملل این گونه تعبیر کرد: «هجمهی موجود در سوریه در واقع ایران را هدف قرار داده و با هدف انتقام از جمهوری اسلامی انجام میشود.» اگر نگاهی به سه وتوی چین و روسیه در قطعنامه برضد دولت بشار داشته باشیم خود نشانگر انتفاع نامحسوس ایران در سطح منطقه با توجه به همخوانی منافع سه بازیگر است. بیتردید در صورتی که روسیه و چین برضد اسد قطعنامهی شورای امنیت را وتو نمیکردند معادلات موجود برضد ایران به گونهای دیگر رقم میخورد که چندان خوشایند این کشور نبود.
آسیای مرکزی و قفقاز وجه دیگری است که مبارزهی روسیه با آمریکا (بهخصوص بعد از جنگ داخلی گرجستان در اوت 2008م.) جلوهای از جنگ سرد به آن داده است. بهگونهای که برخی از کارشناسان از آن به عنوان جنگ سرد جدید بین روسیه و آمریکا یاد کردهاند. روسیه حاضر بهپذیرش آمریکا چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ نظامی در منطقهای نیست که روزی تحت نفوذ این کشور محسوب میشده است و همین نقش ایران به عنوان رقیب آمریکا در این منطقه را بیشتر کرده است. ایران چونان روسیه مخالف استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در آذربایجان و قزاقستان است و همین نقش منطقهای ایران را افزایش داده است.
چرا که منجر به فتح باب فصل جدیدی از مبارزههای منطقهای شده است. منطقهی شرق آسیا و آسهآن در این منطقه و کشورهایی که چین ادعاهای هویتی در این منطقه دارد نیز با افزایش نفوذ غرب سیاسی مواجه است که فصل مشترک منافع ایران و چین در این منطقه نیز عدم حضور آمریکا در این منطقه است.
ج) ائتلاف نظامی در مقابل غرب؛
بعد از جنگ سرد و به دنبال تلاشهای آمریکا برای یافتن دشمن فرضی برای بقای الگوی مسلط بر سیاست خارجی خود، ایران اسلامی بهعنوان یک «دشمن فرضی» توسط این کشور مطرح شد و کاخ سفید تا کنون از انجام هیچ اقدامی در جهت مقابله با این کشور فروگذاری نکرده است. بهدنبال آن اسراییل به عنوان رژیمی که دشمنی ذاتی با ایران دارد و همچنین مواجهه ایران با گروههای تروریستی که موجودیت ایران اسلامی را نقطهی مقابل خود قرار دادهاند و ...، این امکان را برای ایران فراهم میکند که به لحاظ نظامی خود را در شرایط خاص تنها ندیده و بر روی کشورهایی مثل چین و روسیه به عنوان متحد بالقوه حساب باز کند.
ناگفته پیداست که قدرت ملی ایران به هیچ وجه وابسته به این دو کشور نیست، بلکه این به معنای همان چیزی است که از آن بهعنوان«ائتلاف نظامی سه کشور»، یاد شد. اظهارنظرهای پوتین در خصوص عدم ارتکاب اشتباه استراتژیک غرب در سوریه که با تهدید روسیه مواجه خواهد شد، مؤید این گزاره است که در صورتی که متحد استراتژیک ایران با خطر «بود و نبود» مواجه شود، ائتلاف نامشهود سهجانبهی ایران را در کارزار هماوردی تنها نخواهد گذاشت.
9 مرداد خبری بر خروجی خبرگزاریها قرار گرفت با عنوان «گسیل ناوهای جنگی چین به سواحل مدیترانه و سوریه»، تحرکات چین که بهندرت از 1972م. به بعد شاهد آن بودیم (بهدلیل اصول محافظهکارانهی سیاست خارجی این کشور که منبعث از آیین کنفوسیوس است)، نشان دهندهی نوعی ائتلاف نظامی به نفع ایران-هرچند ناخواسته و نامشهود- برضد غرب قابل تحلیل و برآورد است.
افزایش نقش ایران در افغانستان و عراق، همکاری روسیه و ایران در آسیای مرکزی و قفقاز، همکاری سه کشور برای مبارزه با گروههای تروریستی، همکاری برای مبارزه با یکجانبهگرایی آمریکا در سطح بینالملل، همکاری برای ایجاد محور جنوب - شمال، همکاریهای دفاعی، اقتصادی و صنعتی و ...، همه و همه نقش ایران را در عرصهی بینالملل، با توجه به قابلیتهای ملی و بینالمللی این کشور بالا برده و میبرد.
موضوع سوریه موضوع مهمی است چرا که به امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران مربوط می شود. بیتردید شرایط سوریه در صورتی که چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل برضد این کشور رأی میدادند، چیزی فراتر از آن می شد که تاکنون شده است. همسنخی سیاستهای روسیه و چین با رفتار ایران در شرایطی که تمام ابعاد نظام سلطه برضد این کشور بسیج شده، مزیتی است مهم برای ایران. کم توجهی به این مقوله، گزارهی مورد اهمالی نیست. این مسئله، نقطهی قوتی است برای بازی ایران با غرب سیاسی.
د) رویارویی با اقتصاد جهانی که مدافع سرمایهداری غربی است.
مقابله با یکجانبهگرایی بهصورت مبارزه با الگوی مسلط اقتصادی که توسط آمریکا شکل گرفته نیز مطرح میشود. روسیه، چین و ایران هر سه به دنبال پیگیری الگوی اقتصادی برگرفته از خاستگاههای ملی خود هستند، به گونهای که مثلاً در چین الگوی اقتصاد را مکتب کنفوسیوس تعریف میکند. مطابق با دیدگاههای این مکتب، اقتصاد ضمن توجه به نگاه و زمینههای داخلی چین، نگاهی بینالمللی نیز دارد. اقتصادی که با منطق دیپلماسی کشور نیز منطبق است. بهعبارتی مخالف با جنگ در داخل کشورهای دیگر برای به وجود آمدن فصلی از وابستگی متقابل اقتصادی است تا ضمن بهرهوری از توان داخلی از ظرفیتهای موجود در دیگر کشورها نیز بهخوبی بهرهبرداری شود.
در مورد روسیه هم این مورد مصداق دارد، روسیه بعد از فروپاشی شوروی دیگر نه داعیهی غربی کردن اقتصاد را دارد و نه رویکردی کمونیستی به اقتصاد و تولید را دارد، بلکه ترکیبی از آنچه در اصول لیبرالیسم بازار آزاد و تفکرات افرادی چون پوتین با آنچه در بسترهای این کشور تحت عنوان هنجارهای موجود اقتصادی بهجای مانده از کمونیسم معتدل شوروی موجود است، بوده است. ایران نیز داعیه ی اقتصاد اسلامی را دارد. این کشور همواره به دنبال ارائه نسخهی قابل قبولی برای اقتصاد بوده، نسخهای که با تجویز غرب سیاسی و کاپیتالیسم (سرمایهداری) موجود در آن فرسنگها فاصله داشته باشد. همین مقوله مخالفت با سرمایهداری موجود در غرب به عنوان نسخهی تجویزی، سبب شده تا سه کشور بهطور ناشهود و پنهانی به یکدیگر نزدیک شوند.
اینکه نزدیکی سه کشور در این حوزه به چه میزان برای ایران ضرر ملی داشته باشد، مقولهای است که در قسمت چالشها به آن خواهیم پرداخت.
دیدگاه شما