چه فضایی باعث شد به فکر تاسیس انجمن اسلامیمستقل بیفتید؟
انجمنهای اسلامی چند مقطع مهم در تاریخ خود داشتهاند. یک مقطع تأسیس نخستین انجمن اسلامی است که اقدامی در برابر فضای مارکسیستی در دانشگاهها در فضای قبل از انقلاب بود.
یک مقطع مهم دیگر سال 58 است که انجمن اسلامی مجدداً از نو دیدگاهها و خواستههای خود را بازخوانی میکند و آن مجموعه به صورت دفتر تحکیم درمیآید و وجه تسمیهاش هم حرف امام(ره) است که فرمودند «بروید تحکیم وحدت کنید» آن زمان یک مرامنامهای داشتند که در آن چارچوبهای تشکیلاتی و فرهنگی و خطمشیهاشان روشن است. این بازخوانی و احیای مجدد در واقع خودش را آنجا نشان میدهد. بر این شدیم تا با یک بازنگری دقیق بر گذشته فعالیتهایمان و با توجه به آنچه به آن اعتقاد داریم که در قالب خط اصیل اسلام فقها هست و به امامت ولی فقیه زمان خمینی دام ظله العالی تبلور یافته است، اصول و اهداف و خط مشی حرکتی خود را تبیین کنیم.
بعد از این مقطع نیز در بستر زمان و در دهه اول و دوم انقلاب، انجمنهای اسلامی دچار چالشهایی میشوند که با چالشهای سیاسی و گرایش به گروههای سیاسی چپ و راست شروع میشود که این مسئله جدیترین تاثیر را بر آینده تشکیلاتی و سپس تغییرات فکری و ایدئولوژیک تحکیم میگذارد، چرا که بر اثر چسبندگی به گروههای سیاسی و بهویژه نقش انتخاباتی پیدا کردن، تحکیم به پژواک صدای گروههای سیاسی در درون خود مبدل میشود و با وجود تکثر دیدگاههای سیاسی در آن و تحمل نکردن تک صدایی سیاسی از درون دچار آن انشعابهای تشکیلاتی میشود.
من وقتی سال 75 وارد دانشگاه شدم، دفتر تحکیم موقعیت سیاسی و تشکیلاتی گذشته خود را نداشت. مجموعاً تحکیم از نظر سیاسی و تشکیلاتی محوریت گذشته اش را از دست داده بود. چون همانطور که میدانید و در مرامنامه تحکیم است، دفتر تحکیم با اهداف مشخصی به عنوان مرکز «هماهنگی و تقویت کنندگی» تشکیل شد. انجمنهای اسلامی دانشجویان و دفتر تحکیم وحدت به عنوان مرکز هماهنگی و تقویت کنندگی آنها، تشکیلات عقیدتی، سیاسی و فرهنگی دانشجویان مسلمان معتقد و متعهد به ولایت فقیه است.
در واقع تحکیم، هویت مضاعف انجمنها بود، نه همه هویت آنها. انجمنها مستقل بودند و هر کدام در دانشگاههای مختلف دارای یک هویت مستقل بودند و دفتر تحکیم هویت جمعی آنها محسوب میشد. یعنی اول مرکزیت پیش نیامده بود و از دلش انجمنها بیایند، بلکه انجمنها بودند که تحکیم را به وجود آورده بودند وقتی تحکیم تضعیف میشود، زمینه نفوذ در آن به وجود میآید. به عبارت دیگر وقتی مجموعههای دیگری در دانشگاه جان میگیرند و تحکیم موضوعیت سابق خود را از دست میدهد، برای ادامه حیات اجتماعی و سیاسیاش، چارچوبهای ایدئولوژیک خود را باز میکند. برای اینکه پایگاه اجتماعی پیدا کند و بتواند از آن ظرفیت استفاده کند. البته شروع این جریان کند است و خود را نشان نمیدهد. مثلاً انتخاباتی شدن مجموعه انجمنهای اسلامی پاسخی بود به آن ضعفها، چون در اساسنامه هم هست که انتخابات به شکل آزاد نیست و براساس عضویت است. اینها آمدند این را عوض کردند و مثلاً کسی که عضو انجمن نبود، میآمد و با رای دادنش تعیین تکلیف میکرد. یعنی تحکیم برای به دست آوردن گستره و پایگاه اجتماعی انتخابات غیر تشکیلاتی برگزار کرد و نفوذ در انجمنها از این جا شکل گرفت، یعنی زمانی که دیگر چارچوبهای ایدئولوژیک نقش اصلی را برای عضویت و حتی راهیابی به شورای مرکزی بازی نمیکرد.
این مسئله تا چه زمانی ادامه دارد؟
تا سال 76، تحکیم در همین فضای ضعف و ناتوانی در هماهنگی بین انجمنها به سر میبرد. اما بعد از سال 76 اتفاق دیگری میافتد. یعنی بعد از دوم خرداد برخی از آن علل ضعف برطرف میشود و جریان سیاسیای که تا حالا قدرت نداشت، وارد قدرت میشود و یک حوزه عمومی را در برمیگیرد که چسبندهترین لایه و مهمترین نهاد اجتماعی آن دفتر تحکیم است. بعد از سال 76 و 77 رسانهها و روزنامهها هم اضافه میشوند و کارکرد اصلی تحکیم در حیطه دانشجویی است.
اولین نشانههای انحراف تحکیم چه زمانی شروع شد؟
در واقع اولین نقطه انحراف علنی تحکیم در شهریور سال 77 است. در نشست سالانه در تبریز که آقای سحابی برای اولین بار به عنوان فردی از مجموعه ملی مذهبیها در نشست تحکیم حاضر میشود و سخنرانی میکند که آقای قمی مسئول وقت نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها نیز در همین نشست از این مسئله گله کردند.
یعنی همان طور که جریان اصلاحطلب و ملی مذهبی به تدریج در حوزه سیاست و رسانهها و مطبوعات به هم نزدیک میشوند، همین نزدیکیها در تحکیم هم دیده میشود که این رگه انحراف همچنان که در جریان سیاسی مذکور موجب پدید آمدن کجیها میشود، بعدها شفافیت و گستره بیشتری در تحکیم پیدا کرد که برخی از آنها تا همراهی با دولت آمریکا و دولت انگلیس مانند علی افشاری، اکبر عطری، سراج الدین میردامادی و... نیز پیش رفتند و جریان دانشجویی که نمادش 16 آذر و 13 آبان است، به وضعیتی از انحراف دچار میشود که اسباب و ابزار آمریکاییها به عنوان قاتلان شهدای 16 آذر میشوند.
درگیریهای شما با تحکیم از کجا شروع شد؟
دانشگاه شهید چمران به دلیل این که صاحب 3 حق رأی در نشستهای سالانه تحکیم بود و این در مقایسه با دیگر انجمنهای دیگر دانشگاهها بالاترین حق رأی بود. یعنی فقط دانشگاه تهران و شهید چمران اهواز از بین حدود 50 دانشگاه، 3 حق رأی داشتند. مورد توجه قرار گرفت. البته به جز انجمن اسلامیدانشگاه شهید چمران، انجمنهای دانشگاه سمنان، زنجان و دانشگاه علوم پزشکی و بوعلی همدان هم وارد درگیری و مناقشه شدند و زیر بلیت دفتر تحکیم نمیرفتند ولی چالش اصلی اینها در دانشگاه چمران و علوم پزشکی اهواز بود که نزدیک به 3سال نیز طول کشید. متأسفانه در این مدت وزارت علوم و وزارت کشور نیز موتور پشتیبان تحکیمیها بود، یعنی هر جایی که ما بودیم، شخص استاندار برای این اقدام و تسویه حساب با ما پای کار بود. مثلاً در استان خوزستان استاندار آن زمان آقای خرم که بعدها نیز وزیر راه دولت آقای خاتمیشد، شخصاً وسط میدان بود. یک جای دیگر نیز که دراین میان به تحکیم کمک میکرد انجمن مدرسین دانشگاهها بود، جای دیگر جهاد دانشگاهی بود و مجموعه اینها در پروژه یکدست کردن دفتر تحکیم وحدت و ایجاد تک صدایی آن نقش داشتند.
در این میان برای حذف جریان شما چه کارهایی انجام دادند؟
یک اقدام بسیار شایع در همین زمینه این بود که آدم میفرستادند و برخورد فیزیکی مستقیم انجام میدادند، مثلا در سال 77-76 در دانشگاه انتخاباتی برگزار شد که آنها رأی نیاوردند. بعد از این موضوع آمدند و تشکیلاتی به نام مجمع اسلامی دانشجویان درست کردند که بیاید پایگاه آنها در دانشگاه چمران و علوم پزشکی اهواز باشد و بتوانند از این طریق وارد انجمن شوند. بعد از این وارد فاز فیزیکی مقابله با انجمنها شدند. آمدند اطلاعیه دادند که انجمن دانشگاه چمران و علوم پزشکی اهواز غیرقانونی است! این کار اصلاً یک بدعتی بود که تحکیم بتواند بگوید انجمن غیرقانونی است و اصلاً جزو چارچوبهای تحکیم نیست، چون این انجمنها هستند که به تحکیم هویت میدهند نه تحکیم به انجمنها. خلاصه شروع کار از لحاظ اجتماعی اول تشکیل مجمع اسلامی دانشجویان بود و در وهله دوم هم از فضای اجتماعی به وجود آمده پس از دوم خرداد استفاده کردند و یکسری اعتراضات اجتماعی را علیه انجمن اسلامیدانشگاه سامان دادند. اینجا حتی یک عنصر سابقهدار و کهنهکار سیاسی را به نام آقای کیانوش راد وارد دانشگاه کردند که بعداً نماینده اهواز و عضو کمیسیون امنیت ملی در مجلس ششم شد. این فرد در دانشگاه به فامیلی قدیمیاش «کربلایی» معروف بود.
بچههای تحکیم به صورت علنی مدعی ارتباط با دولت یا اینکه از آنها خط میگیرند بودند؟
یادم هست آن زمان آقای علی توکلی دانشجوی اقتصاد دانشگاه تهران که جزو شورای 6 نفره تحکیم بود آمد و در اهواز با شورای مرکزی انجمن اسلامیدانشگاه اهواز جلسه گذاشت و گفت شما هیچ انتخاب خاصی ندارید و مجبورید که به شرایط ما تمکین کنید و شما الان در موقعیت کیش هستید که دارید مات میشوید چون من قبل از اینجا پیش استاندار بودم و هماهنگیهای سیاسی استان را در بالاترین سطح انجام دادهام و شما در این چارچوب باید بازی کنید!
از این اقداماتشان نتیجهای هم گرفتند؟
مجموعاً تحکیم به خاطر پایگاه اجتماعی انجمن اهواز و تواناییهای سیاسی و فکری آن نتوانست کار را یکسره کند. انجمن اسلامی اهواز برای یک دوره 10 روزه اجتماعات وسیع دانشجویی در سطح دانشگاه شهید چمران و در یک یک دانشکدههای آن داشت که تصاویر آنها فکر میکنم موجود باشد که جمعیت وسیعی را شامل میشد. پایگاه انجمن اسلامی اهواز قابل توجه بود مثلا در برخی از دعاهای کمیلی که هر هفته برگزار میکرد تا 800 نفر در آن شرکت میکردند. علاوه بر این حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی آمد و بیانیه داد و حق را به انجمن اسلامیداد. اما ضربه اصلی را ما متاسفانه از نماینده نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه اهواز خوردیم که جلوی ناکامی تحکیم و مجموعه مدیریت دانشگاه و وزارت علوم و... بقیه را گرفت.
چرا؟
آن زمان وقتی نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی برای به رسمیت شناختن انجمن آمد، فضای دانشگاهها بیش از گذشته به نفع انجمن شد. اما آقای مسعودی که در نهاد بود، آمد نامهای نوشت و زیرآبِ نامه شورای عالی انقلاب فرهنگی را به عنوان نماینده نهاد زد که من میتوانم 30درصد احتمال بدهم که اگر این کار را نمیکرد، تحکیم به وضع فعلی نمیرسید، چون با این کار ایشان که مبتنی بر تحلیل اشتباه بود، یک موج مقاومتی که در انجمنها و دانشگاهها علیه بخش الیگارشیک تحکیم ایجاد شده بود، آسیب دید و دانشگاههایی که تحکیم با آنها مشکل داشت، به تدریج در موضع ضعف قرار گرفتند.
بنابراین یک انتخاباتی هم برگزار کردند توسط هیأت سه نفره (شامل رئیس دانشگاه، نماینده وزارت علوم، مسئول نهاد) و بعد هم آمدند به نام هیئت 3 نفره با پشتیبانی و وجاهت آن روحانی که مسئول نهاد بود و تصمیمات غیرقانونی آنها را مشروع جلوه دادند. در نهایت انتخابات برگزار شد و اعتراضاتی شد و بحث انجمنهای قدیم و جدید شکل گرفت. نقطه ابتدایی شکلگیری اتحادیه انجمنهای مستقل نیز در این بستر و از اهواز بود که شکل گرفت. انجمنهایی که معترض بودند از تحکیم به مجلس شکایت کردند و 10 نماینده از وزیر علوم وقت آقای معین راجع به برخورد وزارت علوم با انجمن اهواز سؤال کردند و وزیر رفت در جلسه کمیسیون آموزش عالی و بعد هم رفت در کمیسیون اصل 90 و بعد هم در صحن مجلس محکوم شد و حکم محکومیت وزیر الان در کمیسیون اصل 90 موجود است. اتفاقاً عناصر کمیسیون اصل90 هم متعلق به یک جریان نبودند مثلاً خانم فاطمه کروبی و مرحوم بهاءالدین ادب جزو اینها بودند.
دلیل این امر چه بود؟
یک دلیلش این بود که تحکیم و طیف وابسته به آن در دانشگاه اهواز و... فجایعی را به بار آوردند که واقعا جای دفاع نداشت. یک نمونهاش این بود که برای این که دانشجویان معترض را نسبت به مدیریت دانشگاه و تصمیم گرفته شده بترسانند، لیست وسیعی از افراد برای کمیته انضباطی را در صحن علنی دانشگاه منتشر کردند. یعنی شاید اولین کمیته انضباطیهای سیاسی در آن دوره شکل گرفت. مثلاً ما در انجمن اهواز 6 نفر، 2 ترم تعلیق شدند که برخی فوق لیسانس قبول شده بودند که با این حرکت دچار مشکل شدند. برخی درسشان تمام شده بود و حتی امتحان هم داده بودند ولی 2 ترم تعلیق شده بودند و همانطور که عرض کردم به این هم ک فایت نکردند و آمدند اسامی را علنی کردند برای آبروریزی و فشار روانی بر دانشجویان. چون اسامی کمیته انضباطی طبق قانون باید محرمانه باشد نه اینکه علنی اعلام شود. با این اقدام کثیف آمدند و حتی اسم خانمها را در خوابگاهها اعلام کردند که این افراد فردا باید بیایند کمیته انضباطی. حالا در منطقهای مثل خوزستان که تعصبات قومی در آن وجود دارد و شما بیایید و اسم خانمها را مطرح کنید چه اتفاقی میافتد؟ جامعه و عموم مردم از کمیته انضباطی چه میدانند؟ ذهن جامعه به سمت مسائل خاص و غیرسیاسی میرود. و حتی وقتی برخی دانشجویان با فشار هم از میدان بیرون نرفتند، با خانوادههاشان تماس گرفتند که بچه شما رفته کمیته انضباطی! تا بلکه با این ترفندها بتوانند کار را جمع کنند. البته یک بار در محیط دانشگاه با چوب به سر یکی از بچهها زده بودند که تا مدتها آن دانشجو تشنج میکرد.
شما عکس العمل متقابل نداشتید؟ مثلا بخواهید این طیف را از تحکیم بیرون کنید؟
قبلاً 2 گزاره برای انجمنهای درون تحکیم بود. یک گزاره این بود که بیاییم تحکیم را از درون اصلاح کنیم که این موضع در آن زمان به ته خط رسید و امکانش منتفی شد. بنابراین این ذهنیت ایجاد شد که انجمنهایی که به مرامنامه انجمنها معتقد هستند بیایند مجموعه تحکیم را از نو بسازند. ببینید تحکیم یک هویت حقیقی دارد که متکی به اشخاص نیست، بلکه شامل مرامنامه و اساسنامه است و تحکیمی کسی است که به مرامنامه معتقد باشد و هر کس که به مرامنامه معتقد نباشد، ولو اینکه در شورای مرکزی تحکیم باشد حضورش نامشروع است، چون با یک چهره نفاق وارد شده است، دید ما این است که یک تحکیم حقیقی وجود دارد که مجموعهها هستند و یک تحکیم کاذب وجود دارد که فقط به دلیل پشتیبانیهای لجستیک و تشکیلاتی و سیاسی امکان بروز و ظهور دارد ولی اصلاً به مرامنامه تحکیم معتقد نیست و باور ندارد. اولین جلسهای که بچههای انجمنهای مخالف تحکیم یکدیگر را دیدند در پارک لاله تهران بود. به تدریج جلسات ادواری گذاشته شد و اصل مجموعه پیریزی شد. بعد هم نوشتن مرامنامه و اساسنامه و در نهایت اعلام موجودیت رسمی در 13 آبان 78 که از همان ابتدا با مقاومت وزارت علوم و شخص آقای ظریفیان که معاون دانشجویی وزیر بود روبهرو شد. یک بدنه مخالفت در وزارت کشور بود و یک بدنه هم در وزارت علوم. آن زمان که اعلام موجودیت کردیم بالای 20 انجمن بودیم که شاخصهایش نیز انجمن اهواز، شاهد، سمنان، همدان، علوم پزشکی قزوین و تربیت معلم تهران بود.
بعد از تاسیس اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، عمده فعالیت بچههای اتحادیه چه بود؟ با چه فضایی در دانشگاهها رو بهرو بودند؟
در آن زمان، ما یک مشکل بزرگ در جنبش دانشجویی داشتیم که وجود 2 گفتمان متفاوت در بین دانشجویان بود. یک گفتمان توجیهگر داشتیم و یک گفتمان ساختارشکن. گفتمان توجیهگر گروهی بود که خود را مسئول توجیه اقدامات حکومت، حتی برخی اشتباهها میدانست. گفتمان ساختارشکن نیز به جای زیر سئوال بردن و نقد حکومت، حاکمیت را زیر سئوال میبرد و این دو گفتمان برخلاف اختلافنظرها، مبنای فکری یکسان داشتند و مبنای فکری آنها این بود که حکومت کاملاً مترادف با حاکمیت است.
یعنی بین اصل حاکمیت و حاکمان تفاوتی قایل نبودند. اولی به همین دلیل همه چیز را میخواست مثبت جلوه دهد و دومی نیز به همین دلیل میخواست همه چیز را منفی ببیند. اما ابتکار انجمن مستقل در این فضا شکل دادن به یک گفتمان انتقادی بود. بدین صورت که حکومت از حاکمیت جداست و انتقاد به حکومت جایز و وارد است که شامل مسئولین، تصمیمگیریها، مدیران، کارشناسیها و... است، ولی اصل حاکمیت دارای چارچوب محفوظی است. بنابراین، حتی در یکی از نشستهای سال 83 یا 84 شعار ما این بود که «نقد حکومت آری، نفی حاکمیت هرگز». و این تبدیل شد به اصل شاخص انجمن مستقل در فضای اجتماعی و سیاسی آن دوران. به طور خاص نیز اولین تجلی این موضوع در دیدار دانشجویان با مقام معظم رهبری در سال 83 بود.
که به عنوان بچههای انجمن مستقل نزد رهبر انقلاب سئوالات مختلفی از قبیل این که مجمع تشخیص مصلحت چرا این کار را انجام داده، دولت چرا فلان کار را انجام داده و... مطرح کردیم که ایشان نیز بالعکس همه سخنرانیهای
قبل، بلافاصله جواب سئوالات ما را دادند که بعد شنیدیم آقا فرمودند بهترین مطالب در سخنرانی بچههای اتحادیه انجام شد.
از نظر ارزشی نیز تلقی ما این بود آنچه که باید محور نظام سیاسی باشد، عدالت است. به ویژه این که گفتمان اصلاحات در حال افول بود و ما در این فضای خلأیی که بعد از زوال گفتمان اصلاحات به وجود میآمد باید گفتمانمان را مطرح میکردیم و بعد از این مقطع بود که فعالیتهای دانشجویان زمینهساز شکلگیری این گفتمان شد که در سال 84 نیز این گفتمان نمود عملی یافت و احمدینژاد آمد و مصداق آن شد.
آیا دستور وزیر علوم دولت خاتمی مبنی بر برخورد امنیتی و قضایی با دانشجویان اتحادیه مستقل صحت دارد؟
اتحادیه در سال 82 در مقابل وزارت علوم تجمعی اعتراض آمیز برگزار کرد. مسئولان وزارتخانه نیز برخورد تندی با دانشجویان کردند. بعد آقای معین نامهای به آقای خاتمی نوشت که درخواست کرد با دانشجویان برخورد امنیتی و قضایی بشود که آن نامه موجود است و در آن زمان عین نامه مذکور منتشر شد. این نامه واقعیت ذهنیت آنها درباره دانشجو، دانشگاه، آزادی، حق انتقاد و مخالفت و... را بازگو میکند. همین فرد یعنی معین کاندیدای جریان اصلاحات با راست گرا ترین و لیبرالترین شعارها در سال 84 است و به همین دلیل این نامه به عنوان یک سند محکم میتواند مفسر دوره اصلاحات و حاملان اصلاح طلب آن باشد.
دیدگاه شما