مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 7. مهر 1393 - 0:15   |   کد مطلب: 14154
تراکم بسیار بالای محتوای کتب درسی از یک سو عملاً آموزش و پرورش را از یک سازمان متولی تربیت عمومی و نیمه‌تخصصی به سمت آموزش‌های تخصصی سوق داده و از سوی دیگر مانع انتخاب تدریجی و شیب‌دار رشته‌ی تحصیلی شده است.

به گزارش صدای دانشجو؛ هدایت تحصیلی کارآمد در گرو شناسایی صحیح استعدادها است و این شناسایی، زمانی ارزشمند و هدایتگرانه خواهد بود که خود دانش‌آموزان نیز به عنوان فاعل شناسا در ارزیابی استعدادهایشان ایفای نقش کنند.

علی پارسانیا در یادداشتی به این موضوع پرداخته است که در ذیل می آید::

این تلقی که می‌توانیم از بیرون به دانش آموز نگاه بیندازیم و با چند آزمون به قضاوت صحیحی در مورد علائق واقعی و استعدادهای او نائل شویم با مناقشه‌ی جدی روبرو است. حتی اگر چنین فرضی ممکن باشد، مطلوب نخواهد بود زیرا به هر میزان که فرد در شناسایی استعدادهای خود نقش داشته باشد، شدت انتخاب‌گری او در تعیین رشته‌ی تحصیلی افزون خواهد شد و با افزایش شدت انتخاب­گری، تلاش مستمر فرد در آن زمینه‌ی تخصصی محتمل‌تر می ­شود. در نتیجه کارآمدی فرد در آن زمینه ارتقا خواهد یافت. علاوه بر این، تعریف تربیت در فلسفه‌ی تربیت جمهوری اسلامی ایران متضمن درک متربی از موقعیت و بهبود مستمر آن است. به عبارتی چنانچه هدایت تحصیلی فقط بر اطلاعات معلم تکیه کند و نقش متربی در شناخت استعدادهای خود و تعیین رشته تحصیلی به حاشیه رود با تعریف تربیت در مبانی نظری سند تحول بنیادین، سازگار نخواهد بود. حال باید به این سؤال پاسخ داد که آیا نحوه‌ی تعیین رشته‌ در مقطع متوسطه‌ی دوم، زمینه را برای فعال بودن دانش‌آموز در شناسایی استعدادهایش فراهم می‌کند و او را به سمت انتخاب‌گری عاقلانه سوق می‌دهد یا خیر؟

ناگهانی و نابهنگامی زمان تعیین رشته

در پاسخ به این سؤال باید اذعان داشت که تعیین رشته‌ی ناگهانی و نابهنگام در مقطع متوسطه، مهم‌ترین مانع عاملیت و انتخاب‌گری متربیان در ورود به زمینه‌ی تخصصی‌شان است. ناگهانی بودن تعیین رشته یعنی دانش‌آموز با یک حرکت شیب‌دار به سمت تعیین رشته سوق داده نمی‌شود و باید در یک مقطع زمانی مشخص، زمینه‌ی تخصصی خود را مشخص نماید. در حال حاضر دانش‌آموزان در ابتدای سال دوم مقطع متوسطه (در ساختار ۵-۳-۴) و احتمالاً سال اول «مقطع متوسطه دوم» (در ساختار ۶-۳-۳)پیش از آنکه حوزه‌های یادگیری متنوعی را تجربه کرده باشند، باید رشته تحصیلی خود را تعیین نمایند. این شیوه انتخاب رشته به دانش‌آموز فرصت آزمون و خطا برای شناسایی استعدادها و علائق واقعی‌اش را نمی‌دهد و در نتیجه فهم او از شایستگی‌هایش مخدوش خواهد بود. به عنوان مثال بسیاری از دانش‌آموزان بدون گذراندن دروس علوم انسانی نظیر فلسفه، علوم اجتماعی، روان‌شناسی و اقتصاد، این رشته را از دایره‌‌ی انتخاب خود خارج می‌کنند در صورتی که اگر پیش از زمان انتخاب رشته مجالی برای تجربه‌ی این واحدهای آموزشی فراهم می‌شد، تلقی‌ دانش آموزان نسبت به علائق و استعدادهایشان به واقعیت نزدیک‌تر ­می­شد.

مسأله‌ی دیگر زودهنگام بودن انتخاب است. بر اساس نظر گینزبرگ، فرد در این مقطع تحصیلی به لحاظ روان‌شناختی در دوره آزمون مشاغل به سر می‌برد و از واقع‌بینی در انتخاب زمینه تخصصی فاصله دارد. از این رو سن ۱۵ سالگی برای انتخاب زمینه‌‌ی تخصصی سن پایینی محسوب می‌شود. موج تغییر رشته دانشجویان ایران در مقطع کارشناسی ارشد شاهد مثال دیگری است که نادرستی سازوکار انتخاب رشته تحصیلی در مقطع متوسطه را نشان می­دهد.

رشته‌ی تحصیلی باید به صورت شیب‌دار و تدریجی انتخاب شود

بنا به آنچه گفته شد، ناگهانی و نابهنگام بودن تعیین رشته به اصل انتخاب‌گری در هدایت تحصیلی لطمه می‌زند و باید در جستجوی راهی بود که متربی در فاصله‌های زمانی قابل توجهی بتواند حوزه‌های یادگیری متنوعی را تجربه نماید و به صورت شیب‌دار از تربیت عمومی به سمت تربیت تخصصی سوق داده شود. شیب‌دار بودن انتخاب رشته این فرصت را فراهم می‌کند که متربی بتواند علائق و غیر علائق را از هم تمییز دهد. بنابراین باید فنونی را برای شیب‌دار شدن انتخاب رشته طراحی نمود. برای این منظور، می‌توان از الگوهای عملیاتی متعددی استفاده نمود که در ادامه فقط به یکی از این فنون به عنوان مثال اشاره می‌شود. در این فن، دانش‌آموز می‌تواند بر اساس دروس «انتخابی»، حوزه‌های یادگیری متنوعی را تجربه نماید و سپس با تمیز علائق از غیر علائق و حذف مرحله به مرحله‌‌ی گزینه‌ها، دست به انتخاب بزند. بدین صورت که در سال اول و دوم متوسطه دوم (در ساختار ۶-۳-۳)، حدود ۲۰-۳۰ درصد از دروس انتخابی باشد و دانش‌آموز بتواند حدود ۵ درس را از میان گزینه‌های تعریف شده برگزیند. در سال اول متوسطه دوم، دروس انتخابی باید الزاماً متعلق به ۳ رشته تحصیلی (نه بیشتر و نه کمتر) باشند. در سال بعد دروس انتخابی باید الزاماً متعلق به دو رشته تحصیلی باشند[۱] و نهایتاً در بدو ورود به سال سوم متوسطه دوم، رشته تحصیلی انتخاب می‌شود. از طرفی برای تامین پیش نیازهای مربوط به رشته انتخابی در سال سوم متوسطه دوم، می‌توان فرصت جبرانی در نظر گرفت تا ترکیب معنادار دروس تامین گردد. این امکان می‌تواند در تابستان فراهم شود تا دانش‌آموز بتواند در امتحانات جبرانی شرکت نماید.[۲]

شکل۱- نمای کلی روند پیشنهادی

کاهش حداقل ۲۵ درصد از سرفصل‌های آموزشی مقطع متوسطه

یکی از عواملی که به ناگهانی ونابهنگام بودن تعیین رشته، دامن زده و مانع انتخاب تدریجی و شیب‌دار رشته‌ی تحصیلی شده است، تراکم بسیار بالای محتوای کتب درسی است. به نوعی که عملاً شاهد تغییر مسیر آموزش و پرورش را از یک سازمان متولی تربیت عمومی و نیمه‌تخصصی به سمت آموزش‌های تخصصی هستیم. این تخصصی شدن تا حدی پیش رفته است که شاهد تکرار محتواهای آموزشی سال آخر مقطع متوسطه در ترم اول و بعضاً ترم دوم دانشگاه هستیم. طبیعی است که با وجود این حجم از محتوای درسی، امکان ایجاد فرصت مناسب برای تجربه‌ی آموزشی و تربیتی در حوزه‌‌های متنوع یادگیری ممکن نیست و شیب‌دار شدن تعیین رشته عملی نخواهد شد. به اذعان بسیاری از کارشناسان و متخصصین این عرصه، حدود ۲۵ تا ۳۵ درصد از محتوای کتب درسی مقطع متوسطه مربوط به آموزش‌های دانشگاهی است که متأسفانه در تغییر نظام قدیم به نظام جدید در سال تحصیلی ۱۳۷۱-۱۳۷۲ وارد کتاب‌های آموزش و پرورش شد اما این محتواها از لیست واحدهای دانشگاهی حذف نشدند. از این رو یکی از الزامات شیب‌دار شدن نحوه‌ی انتخاب رشته، کاهش حداقل ۲۵ درصد از حجم کتاب‌های مقطع متوسطه دوم است.

پی نوشت:
[۱]. بهتر است دانش‌آموزان فنی – حرفه‌ای از ابتدای سال دوم مقطع متوسطه دوم از دانش‌آموزان نظری جدا گردند. با این وجود محدود شدن دروس انتخابی به دو رشته تعریف شده در شاخه فنی برای دانش‌آموزان فنی – حرفه‌ای نیز باید رعایت گردد.
[۲]. پژوهشی مجزا با عنوان «پیشنهاد ساختار برنامه درسی مقطع متوسطه دوم به منظور تقویت تربیت عمومی» توسط اندیشکده دالّ انجام شده و در نهایت به منظور تقویت تربیت عمومی در آموزش و پرورش و ساماندهی به هدایت تحصیلی، فن مذکور به عنوان یکی از فنون قابل اعتنا پیشنهاد گردیده است.

 
 
 
 
 

دیدگاه شما

آخرین اخبار