همین يكي دو هفته پيش که زمان ثبتنام دانشگاهها به پایان رسیده بود، یکی از دوستان اهل زنجان كه در دانشگاه بوعلی همدان پذیرفتهشده است، تماس گرفت و بهشدت نگران بود. وقتی موضوع را در میان گذاشت متوجه شدم که بهشدت نگران خوابگاه و اتاقی است که قرار است تا زمان به پایان رساندن مقطع کارشناسی ارشد در آنجا زندگی کند، بود.
بعدازاینکه چندساعتی او را همراهی و از دوستان در رابطه با شرایط و وضعیت خوابگاههای دانشجویی در سطح دانشگاهها و شهر سؤال کردم، برای چندمین بار خدا را شکر گفتم که میتوانم در شهر خودم به تحصیل بپردازم.
وقتی روزهای بالا و پایین رفتن از پلههای دانشگاه و دقیق شدن روی برگههای انتخاب واحد و ثبتنام تمام میشود و اکثر دانشجویان دریافتهاند که قانون کتابخانه دانشگاه چیست و بهترین موقع رفتن به غذاخوری چه زمانی است و احتمالاً اخلاق استادها و مقررات حضور در کلاس همدستشان آمده است، احتمالا تازه چشم این دانشجویان جدیدالورود به روی یک حقیقت تازه بازشده و آنهم زندگی در یک فضای جدید و با آدمهای جدید است.
به این فضای تازه میگویند خوابگاه؛ جایی که احتمالا با چند تا دانشجوی دیگر زیر یک سقف زندگی میکنید و از حالا به بعد لحظههایتان با آنها پیوند خورده است.
ایستادن روی پای خود
زندگی در خوابگاه آسان نیست. دانشجوی جدید، وارد اتاق یا واحد کوچکی میشود که قرار است دستکم سه چهار سال آینده زندگیاش را در آن بگذراند. بیتردید او با هجوم احساسات مختلفی مواجه خواهد بود. برای جوانی که تازه روزهای دبیرستان را تمام کرده، سختترین تجربه جدایی از خانواده است. در شرایط امروز که دوران آمادگی برای کنکور در بیشتر خانوادهها خیلی جدی گرفته میشود، پدر و مادرها همه تلاششان را به کار میگیرند تا همهچیز، از امکانات تحصیلی گرفته تا نیازهای تغذیهای و عاطفی فرزندشان تمام و کمال تأمین شود، جدا شدن از خانواده به معنای از دست دادن همه این پشتوانهها و تغییر اساسی شرایط است. دانشجوی جدید، یکباره از همهچیز جدا میشود؛ از شهری که سالها در آن زندگی کرده، از دوستانی که سالهای مهم زندگیاش را کنار آنها گذرانده و از همه مهمتر از خانوادهای که بیشترین حمایتهای عاطفی را از او کردهاند. از این منظر ورود به خوابگاه تجربه سختی است. از توجه همیشگی پدر و مادر خبری نیست، غذاهای خانگی و آرامش و راحتی خانه وجود ندارد. با ورود به خوابگاه بیشتر دانشجوها چه دختر و چه پسر دچار بحران عاطفی میشوند مگر در موارد استثنایی که جوان تازه دانشجو شده، به دلایلی مستقل از پدر و مادر بوده باشد یا زندگی دور از آنها را تجربه کرده باشد.
البته اگر دانشجوی مدنظر ما در مقطع کارشناسی ارشد بخواهد به تحصیل ادامه دهد، مقداری فضا برای او متفاوت خواهد بود ولی چندان تفاوت عمیقی نخواهد داشت؛ چهبسا این دانشجو بهواسطه چهار سال دوره لیسانس تعلقات عاطفی و حتی کاری بسیاری بیشتری با محل قبلی سکونت خود نسبت به قبل به دست آورده باشد.
این تجربه را میثم که 18 سال دارد و امسال در کنکور سراسری در رشته برق در یکی از دانشگاههای همدان قبولشده و حالا چند روزی میشود که در خوابگاه زندگی میکند، چنین شرح میدهد: «هفته اول با مادر و پدرم برای ثبتنام و باقی کارها به همدان آمدیم. یکی از عموهایم اینجاست و البته فامیلهای دیگری هم داریم، اما اینکه من همیشه با آنها زندگی کنم ممکن نیست. خوابگاه گرفتم. شب اولی که وسایلم را به اتاقم بردم، تا صبح گریه کردم. 3 نفر دیگر هم با من هماتاق هستند اما من آن شب اصلاً با آنها حرف نزدم. سلام و علیک کردیم و بعد من به تختم رفتم. تمام هفته اول بغض داشتم. الآن هم باید هرروز با مادرم تلفنی حرف بزنم. صبح که میروم دانشگاه بهترم اما وقتی برمیگردم اینجا حالم بد میشود. آخر هفتهها میروم خانه عمویم» .
میثم یک خواهر و یک برادر کوچکتر از خود هم دارد که در شهر زنجان زندگی میکنند. او بیتابی مادرش را هم در بیتابی خودش مؤثر میداند و میگوید: «مادرم وقتی فهمید همدان قبولشدهام خیلی ناراحت شد. بیشتر نگران بود. میگفت دوری از تو برایم خیلی مشکل است و همیشه نگران است. الآن هم هر بار زنگ میزنم کلی سفارش میکند. البته پدرم فکر میکند این تجربه برای من خوب است و اصلاً نگرانیاش را بروز نمیدهد.»
بسیاری از بچههایی که برای زندگی دانشجویی از شهر محل زندگیشان خارج میشوند، تا قبل از آن تجربه تنها بودن را ندارند. کارهای زیادی باید انجام دهند که تا قبل از آن به عهدهشان نبوده؛ مدیریت کردن برنامههای زندگی، تنظیم ساعت خوابوبیداری، انجام کارهای اداری دانشگاه و ثبتنام و خلاصه خیلی کارها غیر از درس خواندن. فشار این مسئولیتها ممکن است عوارض ناخواستهای در دانشجوهای خوابگاهی ایجاد کند که مهمترین شکل آن افسردگی و اضطراب است. بسیاری از دانشجوهای جدید به همین دلایل ممکن است دچار افت تحصیلی شوند و بیعلاقگی نسبت به رشته تحصیلی و محل تحصیل در آنها دیده شود. افت نمرات در ترمهای اول، احساس ضعف و بیماریهای عصبی در این دسته از دانشجوها دیده میشود که برای رفع آن باید از خود خانوادهها هم کمک گرفت و به نظر میرسد گسترش مراکز مشاوره در خوابگاهها و در داخل دانشگاهها برای کم کردن این عوارض ضروری و تا اینجای کار بسیار هم مؤثر بوده است.
همزیستی مسالمتآمیز
شاید باشند بچههای زبروزرنگی که دلتنگی برای خانواده چندان اذیتشان نمیکند و اتفاقاً استقلالی که در خوابگاه به دست میآورند را دوست دارند، اما همین دانشجوها هم ممکن است در مقابل شرایط تازهای که در محیط خوابگاه تجربه میکنند کم بیاورند. مهمترین ویژگی خوابگاههای دانشجویی پس از دوری از خانواده، زندگی کردن در یک خانواده خیلی بزرگ است که ازقضا چند نفرشان در یک اتاق زندگی میکنند. این همزیستی که معمولاً انتخابی هم در آن وجود ندارد، شرایط ویژهای در زندگی تکتک آنها ایجاد میکند.
دانشجوهای خوابگاهی از شهرهای مختلف و خانوادههای مختلف کنار هم قرار میگیرند و فرهنگ خودشان را به همراه میآورند. سازگاری با این شرایط کار سادهای نیست. عضوی از یک خانواده کمجمعیت در کنار عضوی از یک خانواده پرجمعیت با عادتها و رفتارهای مختلف فردی باید برای مدت طولانی کنار هم زندگی کنند و این اختلافها گاه مشکلاتی جدی در روابطشان به وجود میآورد و تحمل زندگی در خوابگاه را ناممکن میکند. معمولاً دانشجوهای ساکن در یک خوابگاه از شهرهای مختلف آمدهاند و در رشتههای مختلفی همدرس میخوانند. بعلاوه سال اولیها و چندمیها از هم تفکیک نشدهاند. همین ناهمگونی زمینهساز مشکلات فراوانی در میان ساکنان خوابگاه است و بیشتر کسانی که تجربه زندگی خوابگاهی رادارند، از این موضوع گلهمندند.
محمد دانشجوی رشته معماری یکی از دانشگاههای همدان از تهران به همدان آمده و 2 سال اول تحصیلش را در خوابگاه گذرانده و تازه امسال موفق شده با یکی از دانشجوهای سال بالایی خانهای اجاره کند. او درباره تجربه زندگی 2 سالهاش در خوابگاه میگوید: «در خوابگاه اصلاً نمیتوانستم درس بخوانم. همیشه سروصدا بود. بعضیها از زندگی در خوابگاه بهعنوان فرصت خوشگذرانی استفاده میکردند. رفتارهای نامتعارف هم بین بچهها بود و سیگار کشیدن رفتاری معمول بین آنها بهحساب میآمد. یکی از بدترین تجربههای من در خوابگاه این بود که مدام وسایلم گموگور میشد. از خوراکی بگیرید تا کتاب. چند منبع درسی و چند کتاب محبوبم را در خوابگاه دزدیدند.»
یکی از گلههای اساسی محمد، نبودن حریم خصوصی در خوابگاه است که باعث اختلاف بین دانشجوها میشود. او معتقد است گذشت در زندگی خوابگاهی حرف اول را میزند اما گاهی بعضیها از این ویژگی سوءاستفاده میکنند و پا را از گلیمشان فراتر میگذارند. در خوابگاه اگر کسی حوصله نداشته باشد و بخواهد تنها باشد، این امکان را ندارد.
زندگی با کمترین امکانات
تصویر خوابگاههای دانشگاههای همدان با تصویری که از این خوابگاهها در استانها یا شهرهای دیگر میبینیم شباهت زیادی دارند. در کشور ما ساختمانهای قدیمی، فرسوده و کم امکانات برای خوابگاه کم نیستند. ساختمانهای جدید هم اغلب نواقصی دارند و خیلی زود به ساختمانهای فرسوده شبیه میشوند. امکانات زندگی در بسیاری از آنها فراهم نیست. بچهها خیلی از لوازم را خودشان به خوابگاه میآورند و گاهی برای داشتن یک کمد اختصاصی و شخصی دچار مشکلاند. وقتی از کنار خوابگاه بسیاری از دانشگاههای معتبر عبور میکنید، تصویر اتاقهای بدون پرده، با تختهای فلزی نامرتب و چینش ناموزون لوازم از بیرون پیداست. دانشجوها در این خوابگاهها معمولاً از وسایل به شکل عمومی استفاده میکنند یا اصلاً امکانات ویژهای در اختیار ندارند.
افرادی که در یک اتاق زندگی میکنند در بسیاری از موارد از وسایل و لوازم شخصی یکدیگر استفاده میکنند. بهطور مثال ظروف، کتابها، دمپاییها و حتی برخی اوقات لباسها بهطور اشتراکی مورداستفاده قرار میگیرند. به این موارد باید تختخواب، کمد و پتو را نیز اضافه کرد. از طرف دیگر، به علت شکلگیری هویتی بهعنوان اتاقی و به علت وجود تعارف در میان افراد، بسیاری از این مسائل موردپذیرش اجباری قرار میگیرد و میتوان گفت هیچگونه فضای شخصی یا فردی در خوابگاه نمیتوان یافت. بیشتر افراد ساکن تحت تأثیر اقتضائات و اجبارهای محیطی حاکم بر آنها از فردیت خود به نفع گروه چشمپوشی میکنند یا کمبودها را بهعنوان اقتضای زندگی خوابگاهی میپذیرند.
درحالیکه توقع میرود در یک خوابگاه استاندارد رایانه و امکان استفاده از اینترنت وجود داشته باشد، بسیاری از خوابگاهها حتی یک کتابخانه کوچک یا اتاق مطالعه هم ندارند و از دانشجوها انتظار میرود به امکانات موجود در دانشگاهشان اکتفا کنند.
در کنار این مسائل، باید به قوانین موجود در خوابگاهها هم اشاره کرد که گاهی دستوپا گیر و مزاحماند، گاهی سهلانگار و سست. یکی از این قوانین مربوط به ساعت ورود و خروج است. در برخی دانشگاهها این قانون بسیار سختگیرانه است. بر اساس این قوانین اگر دانشجویی قصد داشته باشد یکشب را خارج از دانشگاه بگذراند، باید از آغاز هفته موضوع را بهصورت کتبی اطلاع دهد و اگر به دلیلی شبی را در خارج خوابگاه بگذراند، رفتار نامناسبی با او خواهد شد. درعینحال در بعضی از خوابگاهها هم این موضوع با سهلانگاری برخورد میشود و بعضی از دانشجوها از این موقعیت سوءاستفاده میکنند. برای ورود مهمانهم مشکلات خاصی وجود دارد و در بعضی خوابگاهها برای هر دانشجو سهمیه ماهانه و خاصی در ورود مهمان در نظر گرفتهشده است. علیرضا، دانشجوی علوم ارتباطات میگوید: «بچهها این قانونها را دور میزنند. یعنی گاهی در اتاقهای هرکسی یکی از دوستانشان را میآورند تا شبنشینی برپا کنند. شبهای امتحان هم بعضیها از بیرون خوابگاه میآیند تا اینجا درس بخوانند. ورود و خروج هم راههای خوش را دارد. بدترین چیز این است که حس اعتماد بین مسئولان خوابگاه و بچهها وجود ندارد و این بیاعتمادی امنیت موردنظر مسئولان خوابگاه را از بین میبرد.»
مروری بر زندگی خوابگاهی دانشجوهای همدانی و همراه شدن با این مشکلات، بر این ضرورت تأکید میکند که زیرساختهای خوابگاههای ما نیازمند تحول و توسعه اساسی است و باوجود تلاشهایی که برای گسترش این فضاها انجامشده، هنوز کمبودهای فراوانی وجود دارد که خوابگاههای ما را از استانداردهای مطلوب دور کرده است. به نظر میرسد همراه با توسعه روزافزون ظرفیت دانشگاهها و اضافه شدن تعداد زیادی دانشجو آنهم بهطور سالانه، باید هم برای بالا بردن امکانات زندگی در این خوابگاهها تلاش کرد هم با فراهم کردن حمایتهای مشاورهای و فرهنگی، کیفیت زندگی دانشجوها را در پربارترین دوران زندگیشان بالاتر برد.
دیدگاه شما