به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
مطبوعات همدان
تاریخ : 10. آبان 1393 - 22:40   |   کد مطلب: 14385
به مناسبت سالروز ارتحال نماینده ولی فقیه در استان همدان؛
زندگی نامه خود نوشت آیت الله موسوی همدانی (ره)
زندگی نامه خودنوشت آیت الله موسوی همدانی (نماینده ولی فقیه و امام جمعه فقید سابق همدان)
 آیت الله موسوی همدانی (ره)

به گزارش صدای دانشجو، نمايندگي مردم استان همدان در مجلس خبرگان رهبري طي دوره هاي دوم و سوم، نمايندگي ولي فقيه در استان همدان، تجديد بناي حوزه علميه زنگنه، تجديد بناي كتابخانه بزرگ غرب كشور و حوزه علميه آيت الله آخوند همداني و تدريس كتاب كفايه از جمله فعاليتهاي اين عالم رباني است.
او 21 رمضان سال 1347 هجري قمري مصادف با 1308 هجري شمسي در روستاي شورين همدان به دنيا آمد .
مرحوم آيت الله موسوي همداني در دوران حيات پر بركتش از محضر علما و بزرگاني چون حضرات آيات آخوند همداني، بروجردي، سلطاني، گلپايگاني و امام خميني كسب فيض كرد.
آيت الله موسوي همداني در دوران حكومت ستمشاهي همراه و همگام با ديگر علما به مبارزه با حكومت طاغوتي پرداخت.
او در دوران دفاع مقدس نيز باحضور در جبهه هاي حق عليه باطل و تشكيل محافل نوراني، رزمندگان اسلام را به لحاظ روحيه در برابر دشمن بعثي تقويت مي كرد.

زندگی نامه خودنوشت آیت الله موسوی همدانی (امام جمعه سابق همدان)
دوران تحصيل

پس از گذراندن دوره ابتدايى، در سال 1363قمرى، تحصيلات علوم حوزوى را در حوزه علميّه همدان آغاز كردم. درس‏هاى مقدّمات تا سطح عالى را در خدمت اساتيد محترم اين حوزه تحصيل كردم و در اواخر، توفيق حضورِ محضرِ مرحوم آيةاللّه العظمى آخوند ملّاعلى معصومى همدانى(ره) را به‏دست آوردم. در آن زمان حوزه علميّه همدان كه با همّت آن مرحوم تأسيس شده بود از حوزه‏هاى علميّه فعّال و پر رونق بود و داراى طلّاب درس‏خوان و كوشا بود و اين بر اثر مراقبت كامل و محبّت و تربيت علمى و اخلاقى آن مرحوم بود كه خود يكى از شاگردان و دست‏پرورده‏هاى ممتاز مرحوم آيةاللّه العظمى حائرى مؤسّس حوزه علميّه قم و از تربيت شدگان مكتب اخلاقى و تربيتى مرحوم آيةاللّه آقاى حاج ميرزا جواد ملكى تبريزى(ره) به شمار مى‏آمد.

استادان

اين‏جانب در طول تحصيل در حوزه از اساتيد زيادى بهره بردم كه نام برخى از آن بزرگواران را در ذيل مى‏آورم:
مرحوم آيةاللّه سلطانى(ره)، مرحوم آيةاللّه مجاهدى(ره)(استاد كفاية الاصول)، مرحوم آيةاللّه العظمى بروجردى(ره) (استاد خارج فقه)، مرحوم آيةاللّه العظمى امام خمينى(ره) (استاد خارج اصول)، مرحوم آيةاللّه العظمى گلپايگانى(ره) (استاد خارج فقه)، مرحوم آيةاللّه العظمى محقّق داماد(ره) (استاد خارج فقه و اصول).

دوستان و معاشران

اين‏جانب در ايّام تحصيل با دوستانى معاشر بوده‏ام كه عبارت‏اند از:
آقاى حاج ميرزا على آقا عراقچى همدانى، آقاى حاج سيّد هاشم حميدى همدانى، آقاى حاج شيخ على نيّرى آقاى حاج ميرزا على آقا ثابتى، آقاى حاج سيّد جواد علم الهدى، مرحوم آقاى حاج سيّد محمد علم‏الهدى و... .

عوامل مؤثّر بر گرايش به مسائل سياسى و اجتماعى

علاوه بر معاشرت با استادان و دوستان و فضاى مناسب حوزه علميّه قم، ده‏سال اقامت در تهران (1353 - 1363) و ارتباطِ كارى با جامعه روحانيّت مبارز و حضور در جلسات سياسى و اجتماعى آنان و استفاده از افكار بلند و روشن آن بزرگان به ويژه شهيدان بزرگوارى چون مطهّرى، بهشتى، مفتّح، باهنر، شاه آبادى و نيز آيةاللّه مهدوى كه جلسات پربار و تعيين كننده‏اى در جهت هدايت انقلاب‏اسلامى و تنظيم حركت جامعه و تسريع در روند پيروزى انقلاب زير نظر امام راحل(ره) داشتند، موجب گرايش و علاقه اين‏جانب به مسائل سياسى و اجتماعى گرديد.

فعّاليّت‏هاى علمى

در زمينه تأليفات چندان موفّق نبوده‏ام. ترجمه دو جلد از بحارالانوار و تأليف دو جزوه كوچك به نام مهدى موعود(عج) و رسالت جهانى پيامبر اسلام(ص) از آثار قلمى اين‏جانب است؛ امّا در زمينه تدريس همواره در حوزه علميّه همدان از مقدّمات تا سطح (رسائل و مكاسب) و در حوزه قم، شرح لمعه و رسائل و مكاسب را تدريس كرده‏ام. در حال حاضر نيز مشغول تدريس كفاية الاصول در حوزه همدان مى‏باشم.

فعّاليّت‏ها و مبارزات سياسى و اجتماعى

قبل از پيروزى انقلاب اسلامى به امور تبليغ و ترويج دين و ارشاد و هدايت جامعه مخصوصاً در ايّام ماه مبارك رمضان و ماه محرّم و صفر مشغول بودم. در زمان حيات مرحوم آيةاللّه بروجردى(ره) كه تبليغ در ماه مبارك رمضان سال 1339 شمسى به قروه كردستان رفته بودم، پس از پايان ماه عدّه‏اى از مردم خدمت مرحوم آيةاللّه بروجردى آمدند و بنده را به عنوان روحانى محلّ خواستند و ايشان هم قبول كرد و حقير را به آن شهر اعزام فرمود. چون شهرستان قروه در آن زمان مركز فعّاليّت فرقه ضالّه بهائيت بود، مرتّب با مشكلات و مسائل اجتماعى حادّى روبه‏رو مى‏شديم.
پس از رحلت آن مرجع بزرگ و آغاز نهضت اسلامى ملت ايران به رهبرى امام راحل(ره)، وظايف ديگرى احساس شد. مبارزه آشكار با رژيم باحادثه مدرسه فيضيّه - كه حقير در آن حضور داشتم و شاهد قضايا بودم و حتى در معرض خطر نيز قرار گرفتم - آغاز شد. پس از بازگشت به قروه و شرح جريان قم و حادثه فيضيّه و توزيع اعلاميّه‏هاى فراوانى كه با خود برده بودم، با تهديد ساواك كردستان روبه‏رو شدم و به مركز ساواك سنندج احضار شدم و با تعهّد و شنيدن سخنان رئيس آن مركز از آن‏جا خارج شدم و چون اوّل كار بود، دستگيرى و شدّت عمل بيش‏تر را مصلحت ندانستند. در سال 1342شمسى به قم بازگشتم و از محضر بزرگان مستفيد و ضمناً در ايّام تعطيلى حوزه از سوى بيت حضرت امام(ره) و به پيشنهاد مرحوم آيةاللّه اشراقى (داماد امام) در شهر نراق مشغول امور تبليغى شدم كه - بحمداللّه - ثمرات خوبى داشت. در سال 1352 يا 1353شمسى به دعوت هيئت امناى مسجد فرشته تهران و ترغيب بعضى از دوستان به تهران رفتم و تا سال 1363شمسى در همان مسجد مشغول انجام وظيفه بودم.
در مدّت ده سال حضور در آن‏جا علاوه بر برنامه‏هاى متنوّعى كه در مسجد داشتم، با عالمان و بزرگان ديگر و جامعه روحانيّت مبارز همكارى و ارتباط داشتم و در اكثر جلساتى كه براى تنظيم برنامه مبارزاتى در مقاطع مختلف تشكيل مى‏شد - چه در مركز جامعه روحانيّت و چه در مناطق ديگر تهران - شركت داشتم و در زمان اوج‏گيرى مبارزات در سال 1356 و 1357شمسى كه درگيرى شديدى بود و از سوى رژيم شاه دستور داده شد كه از پذيرش مجروحان در مراكز درمانى خوددارى شود، نقاط مختلفى از منازل مردم مهيّاى پذيرش مجروحان شده بود، اين‏جانب نيز منزل خود را كه محلّ سكونت خودم بود، تخليه كردم و با تهيّه تخت‏خواب و وسايل و لوازم كمك‏هاى اوّليّه در اختيار آسيب ديدگان قرار دادم.
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى حضور در اقامت‏گاه امام(ره)، مأموريّت حضور در كاخ نياوران و استقرار در آن‏جا به اين‏جانب واگذار شد. تشكيل كميته در مسجد فرشته براى حفاظت و حراست و تأمين امنيّت در محدوده كميته و حفاظت از منازل طاغوتيان فرارى و كمك به تمركز و نظم كميته‏ها و راه‏اندازى و ساماندهى كلانترى‏هاى اطراف از ديگر فعّاليّت‏هاى اين‏جانب بود.
مدّت دو سال در ديوان عدالت ادارى مشغول انجام وظيفه بودم. پس از آن براى پى‏گيرى «فرمان هشت ماده‏اى» حضرت امام(ره)، به آذربايجان‏غربى اعزام شدم. امامت جمعه و نمايندگى حضرت امام(ره) در استان همدان به تقاضا و پى‏گيرى مردم شريف همدان و با حكم مبارك حضرت امام(ره) در سال 1363 شمسى از ديگر مسئوليّت‏هاى اين‏جانب بود.

دوران دفاع مقدّس و جنگ تحميلى

تأثير حضور روحانيّت و عالمان و طلّاب در تقويت و حفظ روحيّه رزمندگان و تبيين جاى‏گاه ارزشى جهاد و دفاع از انقلاب و نظام اسلامى و ارزش شهادت و مقام رفيع شهيد از مطالب روشن و بديهى است، به‏طورى كه اكثر اوقات، خود آقايان روحانى تحت تأثير روحيّه بالاى اين جوانان عزيز و بسيجيان عاشقِ شهادت و پاك‏بازان مخلص قرار گرفته، تحوّلى در درون آنان به‏وجود مى‏آمد. حقير هم طبق وظيفه اسلامى و روحانيّتى خود، بارها در آن جبهه‏هاى مقدّس حضور يافتم و خاطرات فراوان و شيرينى از آن دوران عشق و ايثار دارم كه براى اختصار تنها به يك مورد اشاره مى‏نمايم.
در سال 1360شمسى از تهران به همراه برادران مسجد با مقدارى از كمك‏هاى مردمى به سوى جبهه‏هاى جنوب و خوزستان رفتيم. بر چهره نورانى و پر از معنويّت و خلوص رزمندگان اسلام بوسه زده، دقايقى در هر سنگر توقّف كرديم و هدايا را تقديم نموديم و به پادگان شهيد بهشتى اهواز بازگشتيم و شب را در آن پادگان مانديم. اوّل مغرب، نماز جماعت، با شكوه و معنويّت خاصّى اقامه شد و پس از آن براى حاضران سخن‏رانى كردم.
پس از خوردن شام خوابيدم و سحرگاه وقتى كه از خواب برخاستم، گوشم با صداى مناجات و راز و نيازى عاشقانه رزمندگان اسلام مرا به خود جذب كرد. وقتى دقّت كردم، ديدم در جاى‏جاى محوّطه وسيع پادگان اين جوانان كم سنّ و سال با خداى خود خلوت نموده، مشغول تهجّد و دعا هستند. از اين حالت روحانى و معنوى چنان لذّت بردم كه لحظاتى فقط به اين منظره زيبا خيره شده، از اخلاص اين عاشقان و شب زنده‏داران در خود احساس انفعال شديدى كردم.
پس از شركت در مراسم صبح‏گاهى از اين مجاهدان خداحافظى كرده، از پادگان خارج شديم. ديدم بيرون پادگان عدّه‏اى زن و مرد براى ملاقات فرزندان خود آمده بودند. در اين بين خانمى آمد و سلام كرد و گفت: من آمده‏ام پسرم را ببينم، امّا پسرم نمى‏آيد تا او را ببينم. سپس گفت: چون چشم پسرم خيلى ضعيف است، مى‏خواهم خواهش كنم او را به كارى كه مناسب با چشمش باشد، بگمارند. سرانجام پس از پى‏گيرى زياد پسر او را پيدا كردم. او نوجوانى پانزده يا شانزده ساله بود و عينك پرموجى به چشم داشت؛ معلوم بود كه چشم او خيلى ضعيف است. وقتى نزد مادرش آمد، مادر او را به گرمى در آغوش كشيد. به او گفتم: «چرا نمى‏آمدى تا مادرى را كه از راه بسيار دور آمده است، ببينى؟» گفت: «مى‏ترسيدم اگر مادرم مرا ببيند، با خود ببرد و من نمى‏خواهم بروم».

نمايندگى در مجلس خبرگان

در انتخابات دوره دوم مجلس خبرگان رهبرى به عنوان نمايندگى استان همدان برگزيده شدم.
از تصميمات مهم و سرنوشت‏ساز مجلس خبرگان تعيين و تفويض ولايت امر و مسئوليّت رهبرى و زعامت جامعه‏اسلامى به حضرت آيةاللّه خامنه‏اى - أعزّه و أيّده اللّه بعزّته و قدرته و أظهرهُ اللّه على أعدائه أعداء الإسلام - بود و اين فطانت به عنايت و هدايت الهى بود. حضرت امام راحل(ره) هم با اشارتى كه در زمان حيات پربركت خود به شايستگى و مزاياى خاصّ معظّمٌ‏له داشتند، راهنماى خبرگان رهبرى در اين تصميم سرنوشت‏ساز بود و اين‏انتخاب، به لطف الهى تمامى افكار و آرزوهاى دشمنان و رؤياهاى شيطانى آنان را نقش بر آب كرد و همانند تعيين اميرمؤمنان على(ع) به‏وسيله خود رسول اللّه(ص) براى زعامت و ولايت بر مسلمانان بود و با اين كار، تشويش‏ها و اضطراب‏ها كه به‏صورت شبه هولناكى درآمده بود، خاتمه يافت.
مسئله ديگرى كه آن هم به نوبه خود تصميمى مهم و سرنوشت ساز بود، تجديد نظر در مرجع تشخيص صلاحيّت نامزدهاى خبرگان بود كه با تصويب و آراى قاطع خبرگان رهبرى پس از بحث و تبادل نظر صورت گرفت و اين مهم به شوراى محترم نگهبان محوّل شد كه در اين مسئله سرنوشت‏ساز هم تشويش و اضطرابى كه از احتمال اشتباه و خطا و تحريف و تزيين باطل و تضعيف حق وجود داشت، مرتفع گرديد و راه نفوذ فاقدان شرايط مسدود شد.

آيت الله سيد ابوالحسن دبستاني معروف به موسوي همداني در مورخه 86/08/10 به علت عارضه مغزي در بيمارستان وليعصر قم به لقاء الله پیوست.

 

دیدگاه شما

آخرین اخبار