به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ برخی رفتارها مثل برهم زدن سخنرانی یک سلیقه مخالف، ضرب و شتم و برخورد فیزیکی با دانشجوی منتقد، پاره کردن بنر یا پوسترهای دانشجویان، همچون فحاشی و هیاهو در سخنرانی حسین شریعتمداری در دانشگاه تهران، ضرب و شتم دانشجوی منتقد در دانشگاه های علوم پزشکی شیراز و دانشگاه اصفهان و... نشان داد، جریانی که مرتکب چنین رفتارهایی است در عین حالی که مدعی آزادی بیان است، در عمل هیچ پیابندی به آن ندارد و کوچکترین صدای مخالفی را نه تنها حق زندگی برایش قائل نیست بلکه ترجیح می دهد آن را در نطفه خفه سازد.
این مسئله را در کنار سرنخ های بدست آمده از عوامل دخیل در آن که بگذاریم به تحلیل جالب تری می رسیم.
وقایع رخ داده در دانشگاه های اصفهان، علوم پزشکی شیراز و اخیرا سیستان و بلوچستان ردپای طیفی نوظهور در دانشگاه ها را مجددا نوید می دهد!
«نوظهور و مجدد» از این جهت که پس از سالها دوباره این جریان در دانشگاه خودنمایی می کند و برای بار اول نیست که دانشجویان «زنده باد لمپنیسم» را به جای «زنده باد مخالف من» تجربه می کنند.
جریانی که مدعی خط امام! است و چندی پیش ادعای احیای انجمن های اسلامی را داشت در روزهای اخیر با کپی برداری از ادوار سالهای نه چندان دور خود، منطق رفتاری خود در دانشگاه ها را بروز داد: عدم تحمل مخالف حتی به قیمت برخورد فیزیکی!
پایه گذار اخیر این جریان، مهدی امیریان از دانشگاه علوم پزشکی شیراز است که پس از سفرهای استانی خود در کسوت دبیری دفتر تحکیم وحدت، حلقه جدید انجمن اسلامی را در سیستان و بلوچستان و سپس در دانشگاه های دیگر پایه گذاری کرد که از درون با خود تحکیم وحدت مخالفت می کرد تا جائیکه با گردهم آوری تعدادی از دفاتر مایل به خود، تلاشی برای تشکیل اتحادیه جدید هم شکل گرفت که هربار نیز ناکام می ماند.
هفته پیش پایگاه اطلاع رسانی دفتر تحکیم وحدت خبر از تشکل هایی داد که به اسم دفتر تحکیم و بدون طی کردن روال عضویت، فعالیت می کنند، و دبیر این اتحادیه دانشجویی آنها را غیر قانونی دانست.
نمونه این دفاتر در دانشگاه سیستان و بلوچستان زیست می کند که انتخابات خود را بدون حضور نماینده ناظر از این اتحادیه انجام داده است.
به نظر می رسد جریان لمپن و فرصت طلب که تحمل مخالفین خود را ندارد، 2 مشکل دفتر تحکیم در ایام اصلاحات و روزهای اخیر باشد که برشی از لمپنیسم و اپورتونیست را می شود در خاطرات سیدمهدی طباطبایی دبیر اسبق دفتر تحکیم وحدت در سال 78 یافت.
نمونه رفتاری جریان تازه متولد و مخالف آرمان های اصیل تحکیم -که این روزها در قالب علم کشی پیرو خط امام در مقابل تحکیم وحدت- پیش از این در اواخر دهه 70 در قالب طیف مدرن(علامه) در قبال طیف سنتی(شیراز) خودنمایی می کرد.
در آن سالها اوج این تقابل در تسخیر دفتر مرکزی تحکیم در اسفند ۱۳۸۰ بروز یافت که به درگیری میان دو طیف سنتی(شیراز) و مدرن(علامه) جهت حضور در ساختمان دفتر تحکیم وحدت – تقاطع خیابان ولیعصر و جمهوری، کوچه شهید رجببیگی – منجر گردید.
ضرب و شتم طیف قانونی تحکیم (شیراز یا سنتی) از سوی طیف مدرن یا علامه
بازگشت شورای مرکزی منتخب در دانشگاه شیراز (سمت راست) و ممانعت طیف افراطی موسوم به مدرن یا علامه (سمت چپ)
چماغداری اکبر عطری مقابل درب ورودی ساختمان جهت ممانعت از حضور و ورود طیف قانونی شیراز
اکبری عطری حامی جریان علی افشاری و حزب مشارکت در تحکیم بود
اما متن خاطره سیدمهدی طباطبایی از آن سالها و به نقل از ویژه نامه خبرنامه کاغذی دانشجویان ایران [9/16] را در ذیل می خوانید::
در اردیبهشت 79 نشستی در دانشگاه خواجه نصیر با عنوان پاسداشت علی افشاری برگزار شد. برای برگزاری این نشست مخالفتی نداشتیم، اما گفتیم که تحکیم را در سطح یک نفر تنزل ندهید.
آقایان عزت ا.. سحابی و آرمین در افتتاحیه صحبت کردند، آقای سحابی هنوز آن موقع بازداشت نشده بود. در جمع بچه های انجمن خواجه نصیر گفتم که تحکیم مصوبه ای جهت صحبت آقای سحابی ندارد و ما به جای اینکه مخالف صحبت فرد باشیم، از انجام کار غیر تشکیلاتی ناراحت بودیم. آنها می گفتند که مسئولیت سخنرانی وی با خودمان و آقای سحابی میهمان این جلسه هستند و باید یکی از سخنرانان این مراسم باشند. ما گفتیم که بحث مسئولیت نیست، بلکه مکانیزم رعایت نشده است.
در راهروی دانشگاه خواجه نصیر آقای آرمین مرا دید و گفت چرا من را با سحابی دعوت کردید؟ وی راضی نبود که در آن جلسه با سحابی همراه باشد. اختلافات موجود در تحکیم وحدت در سطوح بالاتر بسیار جالب بود.
روز دوم نشست طرحی با عنوان استیضاح بنده مطرح شد که با عنوان اخلال در برگزاری شورای تهران ارائه شد. دلیل دیگر در بحث استیضاح بنده که آن ها مطرح کرده بودند انتخابات مجلس ششم بود و بحث مالی به هیچ وجه مطرح نشد، چراکه جرات نداشتند مباحث مالی را مطرح کنند. آن ها فقط برای اینکه ذهن چند دانشجوی انجمن را بکار بگیرند، مباحث مالی را بدون منطق و استدلالی مطرح می کردند، ولی در طرح و نیز در رد صلاحیت دانشگاه اصفهان مطرح نگردید.
امضاها جهت استیضاح اشکال داشت و از مجموع 23 نفری که می توانستند رای بدهند، 23 امضا موجود بود ودو مورد هم نماینده ها به جای مسئول آن دانشگاه امضا کرده و دو امضا هم دوبار تکرار شده بود.
در نشستی که بنده رئیس آن بودم و به نوعی جلسه استیضاح بنده محسوب می شد قصد مطرح کردن این اتفاق و شفاف سازی داشتم، البته بچه های ما اعتراض کردند و خواستار عدم مطرح شدن این موضوع را داشتند. به هر شکل بنده اصرار بر شفافیت داشتم و طرح را خارج از نوبت و دستور مطرح کردم و موراد خلاف را نیز گوشزد کردم. موافق اول آقای حجت شریفی از دانشگاه صنعتی شریف بود که کلی هم توهین و جار و جنجال به پا کرد. به هرحال مخالف اول از دانشگاه تهران آمد. موافق دوم فکر می کنم یکی از دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی بود و مخالف دوم نیز از از تبریز آمده بود.
در اواسط این جلسه به ناگاه متوجه سروصدا و درگیری در انتهای سالن جلسه بودیم. آقای منوچهری با یکی دو نفر درگیر شده بود. یکی از موافقان استیضاح نیز خیلی هتاکانه صحبت کرد آقای حضرت زاده از علامه بود.
هرچه سعی کردیم، نتوانستیم جو سالن و نشست را کنترل و مدیریت کنیم، در همین اوضاع و احوال بود که به یکباره 4 استیضاح به دست من رسید. درخواست استیضاح آقایان: منوچهری، سید جوادصالحی، حجتی و شیخ ارائه شده بود. در نهایت خود من هم استعفا کردم و نشست خاتمه یافت. آقای فاتح خیلی اصرار داشت که بنده استیضاح خود را پس بگیرم. من هم به وی اعتراض کردم که این چه انتظاریست که شما دارید. نحوه برخوردی که بچه هایتان داشتند اصلا درست نبود، شما بهتره بروی بچه های خودت را جمع کنی!
پس از این جلسه پر حرف و حدیث، بلافاصله جلسات شورای مرکزی به فاصله کوتاهی برگزار شد و سعی بر این بود تا فضا آرام شود. بعد از آن تا اردوی خرم آباد اتفاق ناگوار دیگری رخ نداد و مسئله خاصی به وقوع نپیوست. آقای شیخ اصرار بسیار داشتند که برای همین اردوی خرم آباد مسئولیت بعد ایشان واگذار شود. من در یکسال اول خیلی مدارا کردم و با این درخواست موافقت نمودم.
در مجموع ما در تحکیم با دو مشکل مواجه بودیم. یکی جریان لمپنی که در تحکیم ریشه دوانده بود که محور آن نیز دانشگاه علامه بود و آقایان عطری و حضرت زاده و امثال این دوستان بودند که سطح نشست ها را بسیار تنزل داده و پایین آورده بودند. در مقابل نیز جریان فرصت طلب، منفعت طلب و اپورتونیستی حضور داشتند که نزدیک بچه های ما بودند و البته بخشی از دانشگاه تهران و دانشگاه شهید بهشتی هسته اصلی آن را تشکیل می دادند.
دیدگاه شما