مبارزه برای ورود به دانشگاهها ادامه داشت تا اینکه در سالهای بعد، جمعیت قابل توجه ورودی به دانشگاه ها و مراکز علمی را دختران تشکیل دادند تا جایی که سهمیه بندی جنسیتی برای تصاحب این صندلیها راه به جایی نبرد و هم اکنون 60 درصد ورودی به دانشگاهها را دختران تشکیل میدهند. اکنون از مجموع بیش از ۳ میلیون و ۳۴۰ هزار دانشجو در کشور بیش از یک میلیون و ۷۰۸ هزار نفر زن و بیش از یک میلیون و ۶۴۱ هزار نفر مرد هستند. البته در دورههای کارشناسی ارشد و دکتری وضعیت به شدت ورودی کارشناسی نیست و ترکیب جنسیتی به نفع مردان است.
از سال 1370 تا سال 1380 نرخ رشد جمعیت زنان دانشگاهی بیش از 25% افزایش داشته است.
در دوره کارشناسی در طی ده سال 75-85 مشاهده می شود که در سال تحصیلی 75-76 ، تعداد پذیرفته شدگان مرد بیشتر از زن، در سال تحصیلی 76-77 نزدیک به هم و از سال تحصیلی 77-78 به بعد تعداد زنان پذیرفته شده نسبت به مردان افزایش یافته است. (نمودار پایین) 2
بروز افسردگی، تجرد قطعی و بیکاری در دختران تحصیلکرده
کارشناسان معتقدند که متاسفانه در کشور آمار افسردگی در دختران تحصیل کرده و دختران فارغالتحصیل مجرد که در شهرهای بزرگ تحصیل میکنند و میل به بازگشت به منطقه بومی و محلی خود را ندارند، در حال افزایش بوده که این موضوع در جای خود چالشآفرین است. البته نباید از نظرها این نکته دور بماند که دختران در شهرهای کمتر توسعهیافته به دلیل نبود امکانات ورزشی، فرهنگی، آموزشی و تفریحی راهی به جز ورود به دانشگاه برای ابراز خود و استفاده بهینه از عمر، ظرفیتها و استعدادهایشان ندارند.
داشتن تحصیلات دانشگاهی بالاتر نه تنها دختران را به زعم کارشناسان با پدیدهی افسردگی روبرو کرده است که منجر به بالارفتن سن ازدواج – که هم شان و هم کفو خود را در بین پسران با تحصیلات کمتر نمیبینند – و بروز تجرد قطعی در بین آنها شده است. پدیده افزایش سن ازدواج نه فقط در ایران، بلکه حتی در کشورهای توسعهیافته فراصنعتی مانند آمریکا نیز مشاهده میشود؛ بهطوریکه براساس نتایج مطالعات موجود، سن ازدواج در این کشور از اواسط دهه ۱۹۶۰ به طرز برجستهای در بین جمعیت آن افزایش یافته است. بدین صورت که نسبت افراد ازدواجکرده در این کشور در سال۱۹۶۰ برابر با ۷۸درصد بود که در سال ۲۰۰۰ به ۵۲ درصد و در سال ۲۰۰۵ به کمتر از ۵۰ درصد کاهش یافت.
افزایش سن ازدواج که یکی از پیامدهای میل به تحصیلات بالاتر در دختران بوده و هست به طور حتم ساختار طبیعی زندگی خانوادگی که در ایران اسلامی نوعی هنجار و سنت به حساب میآید را دچار دگرگونی خواهد کرد و ناهنجاری هایی چون انواع فسادهای اجتماعی، بحران هویت و میل جنسی و... را منجر خواهد شد.
کارشناسان میگویند: آمار دختران دانشگاه رفته و هرگز ازدواج نکرده هم اکنون ۱۶ درصد است که نسبت به ۱۰ سال پیش که این آمار حدود پنج درصد بوده، بیش از سه برابر افزایش نشان میدهد و میزان دختران ازدواج نکرده دارای تحصیلات دبیرستانی در سال ۱۳۷۵ حدود ۲۶ درصد بوده است، اما این آمار در سال ۱۳۸۵ به ۴۲ درصد رسیده است..
براساس آمار دیگری که ازتعداد 7658379 نفر زنان بین 25 تا44 ساله ( از سن ازدواج تا قبل از سن تجرد قطعی) در مراکز شهری استانهای کشور صورت گرفته، یکی از مهمترین دلایل تجرد دختران، ادامه تحصیل و میل به داشتن تحصیلات آکادمیک بالاتر عنوان شده است. نکتهی قابل تامل در نتایج این آمار آن است که ۲۵. ۳ درصد از مجردها و ۱۸. ۴ درصد از متأهلها اعتقاد زیادی دارند که هزینه از دست دادن فرصت ازدواج، بسیار کمتر از هزینه از دست دادن سایر فرصتها؛ به خصوص فرصت های تحصیلی و شغلی است. این بدان معناست که ارزشی چون ازدواج و تشکیل خانواده برای دختران جامعه ما که رکن اصلی و اساسی از نظر دیدگاه اجتماعی و دینی در تربیت جامعه و خانواده را عهدهدارند، در برابر حضور در دانشگاهها و جایگاههای شغلی دیده نمیشود و این خود زمینه ساز بروز ناهنجاریهای حاد اجتماعیست. 3
کارشناسان معتقدند: «عامل اصلی بالارفتن سن ازدواج دختران، سرمایه انسانی و به معنی واقعی کلمه، تحصیلات است. افزایش تحصیلات دختران باعث استقلال فکری و آزادی هرچه بیشتر آنها از اطرافیان بهخصوص والدین شده و درنتیجه کسب چنین آزادی، و به عبارتی حرکت از ازدواج ترتیب داده شده به ازدواج خودانتخابی، ازدواج را براساس معیارهای شخصی تعریف کرده و آن را به تأخیر میاندازند.»
آمارها بیان میکنند که نرخ مشارکت زنان در جامعه در ابتدای انقلاب اسلامی ۱۲ درصد بوده که اکنون در حوزههای اقتصادی و اجتماعی ۱۲.۷ درصد تا ۱۵ درصد است؛ اما کارشناسان معتقدند این روند هم اکنون در حال نزول است. تحلیلهای آماری نشان میدهد که 63 درصد از زنان تحصیلکرده بیکار هستند.
حضور بیشتر دختران در دانشگاه، نوعی تهدید!
یکی از اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی معتقد است «اگر تحصیل به عنوان یک نقطه کمال برای دختران در نظر گرفته شود، ایرادی ندارد اما زمانی که همزمان با ادامه تحصیل زنان میل به اشتغال در آنان ایجاد میشود، به جایگاه خانواده آسیب میزند. در شرایطی میتوان از تحصیل دختران به عنوان یک تهدید یاد کرد که موقعیت تحصیل برای مردان فراهم نشود و بخشی از این امر ناشی از سیاست وزارت علوم است که باید در جهت نیازسنجی جنسیتی و بازار کار برخی رشتههای مورد نیاز را تصویب کند. از سوی دیگر، جامعه باید شرایطی متناسب با جنسیت دختران فراهم کند که تنها راه رسیدن به مطلوب را در دانشگاه نبینند و اگر ورود به دانشگاه را انتخاب میکنند در رشتههایی تحصیل کنند که مورد نیاز جامعه زنان باشد.» 4
عدم تعادل در بازار کار، ریشه حضور بیشتر دختران در دانشگاه ها
آسیب شناسان براین باورند اینکه تعداد دختران در دانشگاهها بیشتر است ریشه در موضوع عدم تعادل در بازار کار دارد. عدم همخوانی میان رشد تحصیلی و اشتغال عامل اصلی این موضوع است. عدم همخوانی میان تحصیل و شرایط زندگی زنان از دیگر نکات است چرا که به دلیل بالا رفتن سن ازدواج، این گروه از زنان شغلی ندارند و از این رو تصمیم به ادامه تحصیل میگیرند. همین موضوع ترکیب جنسیتی فضای تحصیلی را بر هم زده است و باعث میشود فارغالتحصیلان شغلی پیدا نکنند. از سوی دیگر دخترانی که تشکیل زندگی ندادهاند به دلیل وقت فراغت خود وارد دانشگاه میشوند اما پسران به امید اشتغال به دنبال کار میروند. 4
براساس سرشماری سال 85 به علت تمایل و گرایش زنان به تحصیلات عالی و دانشگاهی در سالهای اخیر در ایران و تمایل بیشتر آنها به کسب استقلال مالی و اشتغال، پیش بینی میشود تعداد خانوادههای تک فرزند حتی در دهههای بعد افزایش یابد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ شانس تک فرزندی در زنان ۴۰ ساله و بیشتر با افزایش سطح تحصیلات از دیپلم به تحصیلات لیسانس حدود ۶/۲ برابر افزایش دارد. درحالیکه زنان با تحصیلات بالاتر و سطح اقتصادی بهتر و زنان شاغل نمیتوانند حتی نسل خود را با تعداد افراد مشابه جایگزین کنند و این نتایج کاربردهای مهمی در اتخاذ سیاستهای جمعیتی هدفمند برای زنان تحصیل کرده و شاغل خواهد داشت.
منابع:
1. مرکز آمار ایران
2. مرکز تحقیقات استراتژیک
3. «علل افزایش سن ازدواج دختران» - حبیب پورگتابی و غلامرضا غفاری – بهار 1390
4. خبرگزاری مهر
* گزارش از فاطمه کیا
دیدگاه شما