به گزارش صدای دانشجو به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران؛ دکتر مهدی بنایی، دکترای جامعهشناسی گرایش توسعه دارد و استاد دانشگاه در رشته جامعهشناسی در مقطع کارشناسی است.صاحب مقالات زیادی است که ما در مورد رابطه استاد و دانشجو از منظر جامعهشناسی، پای صحبت های او نشستیم تا در این باره، برایمان بیشتر بگوید. این کارشناس، از علل شکل نگرفتن صمیمیت بین استاد و دانشجو در دانشگاه های ایران مفصل سخن می گوید.
به نظر شما، آیا رابطه استاد و دانشجو در کشور ما گرم و صمیمی است یا خیر؟
پاسخ قطعی به این سؤال مشکل است و از منظر یک جامعهشناس میبایست برای پاسخگویی به این گونه سؤالات و تبیین این موضوع با استفاده از روش تحقیق، یک کار میدانی انجام گیرد و بر اساس نتیجه به دست آمده، تحلیل صورت بگیرد. ولی با توجه به تجربیات شخصی و کلی من، به نظر میآید رابطه استاد و دانشجو در ایران سرد است، به شکلی که تقریبا صرفنظر از استثنائات، هیچ رابطهای به جز تدریس در کلاسها و امتحانات و حداکثر ارائه یک کار تحقیقی و مقاله علمی، رابطهای فراتر وجود ندارد. اکثرا در کلاسهای درس، حتی فرصت پاسخگویی به سؤالات نیز وجود ندارد. چون تعداد کلاسهای تشکیلشده برای هر درس تکواحدی، شانزده جلسه یک ساعته میباشد و حجم دروس ارائهشده نیز، زیاد است. طبیعتا زمانی برای استاد و دانشجو برای پرسش و پاسخ نیز باقی نمیماند و طبیعتا این نوع رابطه سرد خواهد بود و نمیتواند گرم و صمیمی بشود. مگر اینکه استاد و دانشجویی به طور خاص و استثنا آن هم خارج از کلاس، وقت بیشتری برای هم بگذارند و بیشتر درصدد علم اندوزی و کسب دانش باشند که آن هم بسیار نادر است.
به نظر شما علل سردی رابطه بین استاد و دانشجو چیست؟
اولا تفاوت فرهنگی و قومیتی بین استاد و دانشجو بسیار زیاد است. اساتید حتی اگر از فضای قومیتی و روستا آمده باشند، لکن تحت تأثیر میزان تحصیلات و نوع تحصیلاتشان و نیز سکونت در شهرهای بزرگ و مدرن و عوض شدن سبک زندگی ایشان و بعضا تحصیل و اقامت در کشورهای غربی، دچار تغییرات فرهنگی زیادی شدهاند و از طرف دیگر دانشجویان مخصوصا در دانشگاههای سراسری عمدتا از روستاها و شهرهای کوچک و متفاوت از هم به کلاس آمدهاند و نه تنها با اساتید، بلکه بین خود دانشجویان نیز تفاوتهای فرهنگی و قومیتی زیادی وجود دارد. این تفاوت فرهنگی منجر به فاصله بین دانشجویان و اساتید میشود، زیرا فهم متقابل بین دو انسان منوط به اشتراکات فرهنگی آنان است.
دومین مسألهای که به ذهن میرسد، مسأله تفاوت سنی است. معمولا اساتید فاصله سنی زیادی با دانشجویان دارند و طبیعتا همین فاصله سنی مانع از صمیمیت میشود، زیرا از یک طرف استاد حریم خاصی مناسب سنش برای خویش قائل است و از طرف دیگر دانشجو باید سن و شرایط خاصی استاد را رعایت کند.
مسأله سوم تعداد زیاد دانشجویان حاضر در کلاسهاست. هنگامی که تعداد دانشجویان حاضر در یک کلاس زیاد شود، استاد نمیتواند با این حجم دانشجو ارتباط برقرار کند. به طور مثال در کلاسی که مدت زمان آن یک ساعت و نیم است و تعداد دانشجویان حاضر در کلاس چهل نفر، اگر هر دانشجو یک سؤال بپرسد، عملا وقت و حوصله کلاس، پاسخگوی همهٔ دانشجویان نیست، چه رسد به اینکه استاد بتواند با همه دانشجویان فضایی گرم و صمیمی ایجاد کند.
اختلاط جنسیتی دانشجویان هم در این علل، جایگاهی دارند؟
بله. مسأله چهارم همین اختلاط جنسیتی دانشجویان است. خصوصا اینکه الان اکثریت دانشجویان را دختران تشکیل میدهند. قوانین و مقررات و ارزشهای حاکم بر جامعه با توجه به امکان سوءاستفادههای اخلاقی، مانع از ایجاد این نوع از رابطه بین استاد و دانشجو است و حتی احتمال اتهامات اخلاقی نیز وجود دارد که این مورد هم مانعی اساسی برای این نوع رابطه است، اما اگر تعداد و جنسیت دانشجویان و اساتید، متناسب با فرهنگ ما چیده میشد، وضع بسیار بهتر بود.
پنجمین مسأله، مشکلات اقتصادی جامعه دانشگاهی ماست. در زمانهٔ ما، استاد صرفا هدفش از حضور در کلاس درس، کسب درآمد است. به همین جهت پس از اتمام کلاس، وقتی برای ارتباط بیشتر با دانشجویان نمیگذارد و باز هم ترجیح میدهد وقت و زمان خود را به کسب درآمد بیشتر اختصاص دهد. حتی دانشجویان ما نیز بعضا شاغل هستند و خیلی از دانشجویان، کلاسها را هم به زور شرکت میکنند و بلافاصله بعد از کلاس فکر و ذهن و وقتشان را صرف شغل و کار خودشان.
ششمین مسألهای که به ذهن میرسد، تفاوت سطح اقتصادی دانشجویان و اساتید است. همانطور که میدانید سطح اقتصادی افراد بر سایر موارد اثر جدی دارد و این تفاوتی همچون تفاوت فرهنگی از موانع بسیار بزرگ ایجاد رابطهٔ صمیمی بین استاد و دانشجو است. هنگامی که استاد یا دانشجویی از قشر مرفه جامعه باشد، حتی توان درک قشرهای ضعیفتر جامعه را ندارد و نوع نگاههای این اقشار با همدیگر بسیار متفاوت خواهد بود.
تفاوت فرهنگی موجود ناشی از چه عواملی است؟
تفاوت فرهنگی، متأثر از عوامل متعددی است. استاد و دانشجو حتی اگر از قومیت و منشأ فرهنگی واحدی باشند، ولی به دلیل طی مراحل مختلف تحصیلی تا دکتری، نگرشها و فرهنگش دستخوش تغییرات زیادی خواهد شد. از طرف دیگر اساتید در شهرهای بزرگ و مدرن سکونت داشتهاند و متأثر از مدرنیته، دچار تغییرات فرهنگی و به تبع آن تغییرات نگرشی شدهاند. بسیاری از اساتید دانشگاهی تحصیلات خویش را در غرب گذراندهاند و به سبب اقامت در غرب، بیشتر از دیگر اساتید دچار تفاوتهای فرهنگی شدهاند. حتی ازدواج استاد نیز میتواند در نگرشهای او تأثیر گذار باشد.
با توجه به عواملی که گفته شد، اساتید شدیدا با دانشجویان که عمدتا از روستاها و شهرهای کوچک با زندگیهای سنتیتر برخواستهاند و تازه از محیط دبیرستان در روستا یا شهر خود رها شده و به محیط دانشگاه در شهرهای بزرگتر وارد شدهاند، تفاوت فرهنگی دارند و همین تفاوتهای فرهنگی مانع از رابطه گرم و صمیمی بین آنان است.
به نظر شما علت اینکه ایران نتوانسته مسأله اختلاط در دانشگاهها را حل کند چیست؟ در حالی که این مسأله در غرب و اروپا کاملا حل شده است...
اصولا فرهنگ غربی با فرهنگ ایرانی از زمین تا آسمان متفاوت است و مسأله حل شدن یا نشدن این قضیه نیست، بلکه تربیت و عقاید ما در این خصوص متفاوت است. به خصوص از منظر تربیت دینی و اعتقادات مذهبی، ما تفاوتهای جدی و زیادی با غرب داریم لذا نمیتوان مقایسهای در این زمینه مطرح کرد. نکته دیگر این است که باید بررسی کرد و تحلیل کنیم که آیا در غرب اصلا رابطه بین استاد و دانشجو گرم و صمیمی هست یا نه؟ بعد علتیابی کنیم و صرفا با این مقایسه به نتیجه درستی نمیرسیم.
به نظر شما بین سیستمهای آموزشی ایران مانند دانشگاههای سراسری، آزاد، علمی کاربردی و حوزههای علمیه، تفاوتی در نوع رابطه بین استاد و دانشجو وجود دارد؟
طبیعتا میزان صمیمیت رابطه بین استاد و دانشجو امری نسبی است و در همه مراکز دانشگاهی، سطح ثابت و یکسانی ندارد و به تبع آن، بین دانشگاههای سراسری و آزاد و دیگر مراکز آموزشی هم تفاوت خواهد بود که باز برای رسیدن به نتیجه قطعی و کارآمد، نیاز به کار میدانی و تحقیق میدانی و دقیق داریم. ولی میتوان به دو نکته کلی و مهم اشاره کرد: اولا اینکه صرفنظر از سراسری یا آزاد یا هر نحو دیگری از دانشگاهها، در برخی موارد که کلاس درس، دانشجوی کمتری دارد و دانشجو و استاد اشتراکات فرهنگی بیشتری دارند و استاد نیز وقت بیشتری، سایر تفاوتها نیز کمتر است. رابطه بین استاد و دانشجو گرم و صمیمیتر خواهد بود و بالعکس هم همینطور است. یعنی هرچه تفاوتها بیشتر باشد و تعداد دانشجویان بیشتری سر کلاس حاضر باشند و امثال این موارد رابطه سردتر و سختتر خواهد شد.
نکته دوم اینکه به نظر میرسد بین دانشگاهها و حوزههای علمیه، تفاوتی جدی در این زمینه وجود دارد، در حوزههای علمیه نحوه تدریس، کلاسها، تعداد طلبهها، حضور و وقت اساتید، نوع دروس ارائه شده و نحوه ادارهٔ آموزشی آن بسیار متفاوت است و خصوصا با توجه به تعالیم دینی و ضرورتهای اخلاق اسلامی این رابطه متفاوت میباشد و به نظر میرسد رابطه استاد و طلبه گرمتر از محیط دانشگاهی ماست.
وضعیت بین استاد و دانشجو در غرب و اروپا را چگونه میدانید؟
همانطور که بیان شد، جز با بررسی و تحقیق علمی دقیق نمیتوان برای این سؤال پاسخ کافی و لازم ارائه کرد ولی با توجه به تجریبات و شنیدهها، در غرب نیز وضعیت یکسانی وجود ندارد و در برخی موارد رابطه بسیار گرم است و در برخی موارد، بسیار سرد. حتی استاد با استاد و دانشگاه با دانشگاه و کشور با کشور فرقهای عظیمی دارند.
با توجه به مسائل مطرح شده، شما برای بهبود رابطه بین استاد و دانشجو و ایجاد صمیمیت در این رابطه چه راهحلی پیشنهاد میکنید؟
اگر واقعا بدنبال راهحلهای اساسی هستیم، میبایست اولا یک کار تحقیقی و پژوهشی میدانی با توجه به روش تحقیق علمی انجام داد و سپس نتایج حاصله را تجزیه و تحلیل نمود و سپس راهحلها را ارائه کنیم. پس خود این پیشنهاد انجام یک کار علمی دقیق، اولین راه حل است. دوم اینکه، غیر از کلاسهای درس، وقتی برای ایجاد ارتباط حضوری، غیر درسی و بحث و گفتگو و سؤال و جواب حضوری بین استاد و دانشجو در نظر گرفته شود.
ممکن است گفته شود الآن هم این شرایط هست ولی عملا وجود ندارد مگر استثنائاتی خاص که خودشان دنبال همچین چیزی باشند. این وقت باید مانند زمان کلاس درس، برای استاد اجباری باشد و هزینهاش نیز پرداخت گردد و دانشجو نیز به نوعی موظف باشد در طول ترم حداقل ساعاتی را در این کلاسها حضور یابد تا به نتیجه مورد نظر نایل شویم. سومین راه حلی که به نظر میرسد، برگزاری دورههای توجیهی و آموزشی برای اساتید و دانشجویان است، به گونهای که برای ارتباط بیشتر و بهتر و صمیمیتر، هم دانشجو و هم استاد کاملا مطلع و آگاه شوند. چهارمین راه حل هم، استفاده از تجربیات سایر مراکز آموزشی همچون حوزههای علمیه و دانشگاههای با تجربه بیشتر و موفق در این زمینه است. چه دانشگاههای داخل کشور و چه خارج از کشور. با استفاده از این نوع تجربیات میتوان راهحلهای بهتری را برای حل این معضل دانشگاهی پیدا کرد و در بهبود آن تلاش کرد.
* گفتگو از آرنیکا ایرانی
دیدگاه شما