به گزارش صذای دانشجو به نقل از فارس، مشخص است که ما با دوران جدیدی مواجه شده ایم که در آن سلب حقوق مدنی منتقدان فرم و محتوای جدیدی یافته است. در تمام دوران صدرات دولت های پس از جنگ، دوران عسرت و ستیز منتقدان درون گفتمانی است. چه در دولت هاشمی ،چه در سالهای صدرات خاتمی و چه در دوران احمدی نژاد ، این منتقدان درون گفتمانی بودند که به آتش خشم هواداران دولت نواخته می شدند و کوشیده می شد با لطایف الحیل از میدان به در روند. این روزها هم همین داستان در جریان است؛ مدعیان دولت فعلی اگر چه با برجسته سازی کاستی های سیاسی و اقتصادی و ... دوره پیشین می کوشند خود را متفاوت از اسلاف خود نشان دهند اما با خلق واژه ها و گزاره هایی هتاکانه اما "شیک" می کوشند آنها را از عیار بیندازند تا "سلطه مطلقه" بر کشور بسط یابد.
در این باب، فرم بیان مانند شعارهای کذایی خطبه های نماز جمعه هاشمی و منش آنارشیستی دوران اصلاحات و معرکه گیری احمدی نژادی نیست، سخن بر سر "سواد" و "تخصص" و " منافع ملی" است. رییس دولت خطابه های پر طمطراق در باب شیوه های متفاوت در نحوه اداره کشور سر می دهد و از این سو جریان "شیطان سازی" از منتقدان با قوت ادامه می یابد. فهم این تناقض، فهم مکتب" استبداد شیک" است. گسست در نظر و عمل، لابی های وسیع پشت پرده، جریان سازی رسانه ای هدایت شده و ... از جمله مولفه هایی است که لیبرال ها این روزها با موفقیت آنها را به اجرا در می آورند و گمان می کنند این موفقیت مقطعی را می توان تا ابد ادامه داد. این راهبرد چند دلالت عینی دارد؛
حق ندارید متفاوت فکر کنید؛ در نگرش هواداران دولت ، هرچه دولت کند ،نیکوست و هر نقد کارناوال تخریب! فهم سطحی و مینی مال از منافع ملی نزد این جریان به گونه ای مسیر نقد را پر هزینه می کند و این فهم را یگانه راه فلاح نشان می دهد که باب اجتهاد در سیاست خارجی را خواهد بست. در این نگرش خارجی ها قطعا " خوب" هستند و بی دلیل و با دلیل و بدون راهبرد مشخص و دورنمای استراتژیک باید به توسعه روابط با " همه" پرداخت. در این رویکرد سطحی ، توسعه روابط مهم است نه غایت روابط و دستاوردهای عینی و صرف رفت و آمد چند وزیر خارجی کفایت می کند تا سیاست خارجی موفق باشد! مشخص است در این رویکرد باب اجتهاد و نقد و تامل مسدود است و اساسا هر نگرش راهبردی محکوم به انزواست.
حقوق مدنی در خطابه ها شیرین است نه در عرصه کنش سیاسی؛ در رویکرد فعلی دولت و هوادارن آن، منتقدین اساسا موجودات مزاحمی هستند که فهمی از سیاست و علوم اجتماعی- فرهنگی ندارند، فقدان آنها بهتر از وجودشان است و اساسا زحمت ایجاد می کنند. وفق این نگرش حق اعتراض،حق نقد، حق کنش سیاسی منتقدانه در پس تریبون های یک طرفه تجلیل می شود و در عرصه عمل به رسمیت شناخته نخواهد شد.
فهم سیاسی دولت صائب است نه منتقدان؛ دولت مدافع " استبداد شیک" خود را کاملا موفق، پیشرو و خلاق می داند. پیامد عینی این "خودستایی سیاسی" به جهنم حواله کردن منتقدان و ... است. در این رویکرد مفهوم "برد- برد" با رقیب خارجی موضوعیت تام دارد ولی در داخل کشور به "سرکوب نرم" استحاله می یابد. دولت خود را دارای قوه فاهمه ای می داند که ضرورتا و قطعا دیگران فاقد آن هستند. به عنوان نمونه تبلیغات سال نود و دو هواداران دولت مرتب تاکید بر فتوحات گذشته بود. گویی ما با خدایانی مواجهیم که از ازل تا ابد بر سبیل حق و صلاح و فلاح طی طریق می کنند و موجودات مزاحمی در مسیر آنها خلل ایجاد کرده اند.
سکوت کنید تا ما پیشرو باشیم؛ در رویکرد فعلی، دیالوگ منتقدان با جامعه ضرورتا مخل سیاست های دولت است. منتقد خوب در این منش سیاسی، موجود ساکتی است که " گاهی" ان قلتی می آورد و به اشارتی سکوت پیشه می کند. «امر به سکوت»، مهمترین روش منادیان "استبداد شیک" است. الزاما هر گونه سخن منتقدان مخل پیشروی و فتوحات تاریخی دولت است، در این رویکرد، نقد اساسا پدیده ای هزینه زا،زحمت درست کن و مهمل است که فقط کار را سخت می کند نه چراغ راهی که سنگلاخ ها و دست انداز ها را عیان نماید. بنابراین بیراه نیست که ما با فضایی مواجه باشیم که توقع کف و سوت ارجح بر طلب نقادی حکیمانه باشد.
بی گمان در چنین شرایطی عقل سیاسی حکم می کند که زوایای پدیده هایی نظیر "بیلبورد گیت" بیش از پیش مورد مداقه قرار گیرد و صرفا در یک محدوده جدال رسانه ای و سیاسی تحلیل ها سامان نیابد. ما در دورانی به سر می بریم که پوپولیسم از روزنه دیگری رخ عیان کرده و با دولتی مواجهیم که نقد عرصه عمومی و مدنی را در مسائل کلان سرنوشت ساز "مزاحم" می داند و طالب توده متراکم انسانی ای است که کف و سوت بزند و آیین تجلیل بر پا کند و نقد و بررسی طبیعی یک رخداد تلخ نظیر فروش خون های آلوده را تفسیر به توطئه کند. در برابر چنین رویکردی اگر مقاومت تئوریک صورت نگیرد با جامعه ای فروخفته و بی حس مواجه خواهیم بود که در بزنگاههای تاریخی نمی تواند مقدرات خود را تعیین کند.
مهمترین کارویژه " استبداد شیک" منفعل کردن منتقدان درون گفتمانی و میدان جولان دادن به عناصری است که با هویت مدنی و دینی جامعه ایرانی سر ستیز دارند. وقتی که هراس از پروپاگاندای مسموم در جان منتقدان رخنه کند ،آنگاه سرور و هیجان پوپولیستی به راه خواهد افتاد که بهترین محمل بروز و ظهور " استبدا شیک" است. استبدادی که لیبرالها آن را آزادی معرفی کنند تا جامعه خیال کند همه چیز مرتب و دقیق و سر جای خود است!
سجاد نوروزی
دیدگاه شما