به گزارش صدای دانشجو،یکی از موارد مهمی که در خصوص قیام حسینی در طول قرون گذشته تا کنون مطرح بوده و محل تبادل نظر و تأملات اهل فکر و اندیشه از هر طیف و نحله و مشربی قرار گرفته، این نکته است که به راستی ماهیت قیام امام حسین(ع) چیست؟
در طول تاریخ بشریت و خصوصاً تاریخ اسلام و اختصاصاً تاریخ تشیع و توسط علما و بزرگان و اهل فکر و نویسندگان گوناگون، برداشتهای متنوع و متکثری از ماهیت این قیام سرنوشت ساز و بینظیر بشری صورت پذیرفته است.
از ابن عربی و طبری گرفته تا سید جمال الدین اسدآبادی و از صالحی نجف آبادی گرفته تا شهید مطهری و دیگر اهالی فکر و قلم، هر یک به قدر وسع خویش و مشرب فکری خود، برداشتی از این منظومه هستی و مقوله بزرگ بشری داشتهاند و یا به عبارت بهتر بتوان گفت به قول مولانا از کسی از ظن خود یار این حرکت گشته و فهم خویش را بر مناط و بر چکاد این رخداد عظیم به منصه قلم و بیان درآورده است.
انگارههایی در بازشناخت ماهیت قیام عاشورا مبتنی بر وسع فکری و فهم صاحب نظران
حال بسته به شرایط تاریخی و مقتضیات زمان و مکان و یا میزان ارج و قرب آن اندیشه و نظر خاص و یا تلاش و عمق تأملات صاحبانش در این وادی، مانایی و جاودانگی آن فکر و نظر به طول انجامیده و در طول تاریخ ماندگار گشته است.
اما یکی از متفکرین برجسته و خردمندی که نه در این وادی بلکه در هر وادی دیگری که گام نهاده، تلاش کرده است تا غوری عمیق و نگاهی دقیق و موشکافانه و در عین حال صادقانه و علم آورانه به موضوع داشته باشد، متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است. کسی که حضرت امام خمینی در بیانی منحصربفرد تمام آثار او را خوب و قابل استفاده دانست.
در این مجال، در بیان و آثار شهید مرتضی مطهری دیدگاه ایشان را در باب ماهیت قیام عاشورا مورد توجه و تمرکز قرار میدهیم. شهید مطهری در باب قیام عاشورا نیز مثل غالب و بلکه همه مواد و مواردی که بدان پرداخته رویکردی فلسفی، عقلی، حساب شده و دقیق دارد.
از تعاریف و مقولات مفهومی تا مبانی و معارف حتمی یک پدیده
در اینجا نیز بحث را به طور ریشهای از تعاریف و مفاهیم آغاز میکند و به شوون و مختصات و دستاوردها و توابعش میرساند. شهید مطهری در بیان ویژگیهای ماهوی قیام عاشورا یک سیر منطقی را یادآور میشود و در ادامه به مابه ازاهای خارجی و تطبیقی این مفاهیم و مقولات منطقی میپردازد.
البته همین توجه و دقت عمل و در ماهیت حقیقت قیام عاشوراست که باعث میشود این متفکر بزرگ از ابعاد عرفانی، شهودی، دینی، فرهنگی، سیاسی و اعتقادی مسئله مغفول نماند.
شهید مطهری در ابتدا برای ورود به بحث ماهیت قیام حسینی یادآوری میکند که: «یکی از مسائل در مورد نهضت امام حسین علیه السلام این است که ماهیت این نهضت چه بوده است؟ چون نهضتها هم مانند پدیدههای طبیعی، ماهیتهای مختلف دارند. اشیاء و پدیدههای طبیعی، از معدنیها گرفته تا گیاهان و انواع حیوانات، هر کدام ماهیتی طبیعی و وضع بالخصوصی دارند. نهضتها و قیامهای اجتماعی هم این چنیناند.
از علل و ادله تا غایات و هدفها؛ مسیری برای شناخت یک پدیده
یک شی ء را اگر بخواهیم بشناسیم، یا به علل فاعلی آن میشناسیم، یا به علل غایی آن(که امروز شناخت به علل غایی را چندان قبول ندارند)، یا به علل مادی آن یعنی اجزاء و عناصر تشکیل دهنده آن و یا به علت صوری آن؛ یعنی به وضع و شکل و خصوصیتی که در مجموع پیدا کرده است. اگر یک نهضت را هم بخواهیم بشناسیم، ماهیتش را بخواهیم به دست آوریم، ابتدا باید علل و موجباتی را که به این نهضت منتهی شده است بشناسیم. تا آنها را نشناسیم ماهیت این نهضت را نمیشناسیم(شناخت علل فاعلی). بعد باید علل غایی آن را بشناسیم.
یعنی این نهضت چه هدفی دارد؟ اولاً هدف دارد یا هدف ندارد و اگر هدف دارد چه هدفهایی دارد؟ سوم باید عناصر و محتوای این نهضت را بشناسیم که در این نهضت چه کارهایی، چه عملیاتی صورت گرفته است؟ و چهارم باید ببینیم این عملیاتی که صورت گرفته است، مجموعاً چه شکلی پیدا کرده است؟»
مقوله شناخت؛ زمینه اصلی و راه صحیح برای رسیدن به معرفت یک پدیده
با این توضیح، این اصل مهم مورد یادآوری و تذکر قرار میگیرد که «شناخت» از ادله، مواضع، مختصات فکری و عملیاتی، محتوا و غایت، نوع تعامل و مراوده انسانی و بالاخره منشئات روحانی یک پدیده، نقشی مهم و سرنوشت سازی در دستاوردهای فکری که نتایج عقدیتی حاصل از آن پدیده دارد.
اهمیت این نکته آنجا مشخص میشود که بدانیم در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله پس از عاشورا تا کنون، بسیاری از نحله و مشربها در مواجه با قیام عاشورا حقیقت و اصالت ابعاد فکری و اعتقادی مسئله را فراموش کرده و یا دست کم گرفتهاند و آن را در بعد و ساحت معدود و محدود، گرفتار آوردهاند.
عاشورا؛ گوهری عرفانی و حقیقتی ربانی ملفوف در انگارههای نامرتبط صوفیانه و غلوآمیز
مثلاً ابعاد صرفاً عاطفی یا رویکردهای صوفیانه و نیز مواجهههایی که به نوعی به عقل ستیزی و خرد گریزی منجر میشود، از جمله این رویکردهاست؛ شاید بتوان نمونه جدی و مهمش را در غُلات دانست که به عنوان یک نحله و مشرب به شدت انحرافی و مضر، تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا حقیقت ناب و تابناک ائمه هدی(ع) و قیام عاشورا را از متن شریف و حقیقت نجیب و اصیل و هدایتگرانهاش جدا سازد و در غرقاب فریب و بسندگی به تمایلات مریض شیطانی و منحرفان از راه اصیل و حقیقی دین و آیین، گرفتار آورد.
شهید مرتضی مطهری در مسئله عاشورا و قیام حسینی معتقد به «ماهیتهای گوناگون قیام حسین(ع)» و در آرا و آثار خویش به درستی و دقت و تفصیل به تبیین و تنقیح این مناط میپردازد.
«ماهیتهای گوناگون قیام حسین(ع)» و در آرا و آثار شهید مطهری
شاید بتوان مهمترین و اساسیترین و اولین بعد ماهوی قیام حسینی از منظر شهید مطهری را ساحت «آگاهی» دانست که در این حرکت عظیم و سرنوشت ساز الهی نقشی بیبدیل و حضوری بینظیر دارد: «در انقلاب امام حسین، در درجه اول باید بدانیم که انقلاب آگاهانه است، هم از ناحیه خودش و هم از ناحیه اهل بیت و یارانش. انفجار نیست.»
و آنگاه در توضیح وجوه مختلف این ماهیت آگاهانه، به تنوع و گوناگونی این مسئله میپردازد: «انقلاب آگاهانه میتواند ماهیتهای مختلف داشته باشد. اتفاقاً در قضایای امام حسین عوامل زیادی مؤثر بودند که این عوامل سبب شده است که نهضت امام حسین یک نهضت چند ماهیتی باشد نه تک ماهیتی. یکی از تفاوتهایی که میان پدیدههای اجتماعی و پدیدههای طبیعی هست، این است که پدیده طبیعی باید تک ماهیتی باشد، نمیتواند چند ماهیتی باشد، یک فلز در آن واحد نمیتواند که هم ماهیت طلا داشته باشد و هم ماهیت مس. ولی پدیدههای اجتماعی، میتوانند در آن واحد چند ماهیتی باشند.»
آگاهی؛ عنصر اصلی در ماهیت فلسفی قیام عاشورا
میتوان گفت کشف و اشاره به این واقعیت که ماهیت قیام عاشورا در بعد آگاهی، ابعاد مختلفی دارد، گره بزرگی را از فهم این حرکت باز میگشاید. به این دلیل که رگههای مختلف و ادله و عوامل متنوعی در جریان یافتن و بستر سازی برای قیام حسینی نقش ایفا مینموده است.
به عبارت دیگر باید گفت قیام کربلا نه از یک سرمنشأ و با یک بعد و در یک ساحت، بلکه از چند آبشخور ماهوی و در چند محور و با تنوع در ذات نضج گیری و هویت یابی شکل گرفته است.
متفکر شهید مطهری در بیان «ماهیتهای گوناگون قیام حسینی» به درستی و به جا یادآور میشود که: «پدیده اجتماعی میتواند چند ماهیتی باشد؛ اتفاقاً قیام امام حسین از آن پدیدههای چند ماهیتی است، چون عوامل مختلف در آن اثر داشته است. مثلاً یک نهضت میتواند ماهیت عکس العملی داشته باشد، یعنی صرفاً عکس العمل باشد؛ میتواند ماهیت آغازگری داشته باشد. اگر یک نهضت ماهیت عکس العملی داشته باشد، میتواند یک عکس العمل منفی باشد در مقابل یک جریان، و میتواند یک عکس العمل مثبت باشد در مقابل جریان دیگر. همه اینها در نهضت امام حسین وجود دارد. این است که این نهضت، یک نهضت چند ماهیتی شده است.
انتخاب شدن یا انتخاب کردن؛ علم غیب یا فهم عادی؛ شهید جاوید یا حماسه حسینی؟
جالب است که آنچه در اینجا و از دیدگاه شهید مطهری مورد اشاره قرار میگیرد، یکی از پاشنه آشیلها و محل نزاعهای جدی و طولانی در بحث شناخت ماهیت قیام عاشوراست.
فراموش نکنیم که اصل غائله «شهید جاوید» و سایر مدعیات نویسندهاش از همین آبشخور ارتزاق میکرد. آیا حسین بن علی(ع) انتخاب کرد یا انتخاب شد؟ علم او به عنوان «علم امام» و «علم غیب» در همین جا بود که مورد مداقه و محاجه و درگیریهای بحران ساز میان موافقان و مخالفان آن غائله در چند دهه پیش از این در حوزه علمیه و سایر مکاتب فکری و مراکز علمی آن روزگار جهان تشیع واقع شد.
نکته دیگری که شهید مطهری بدان اشاره میکند، ذیل عنوان «نهضت انفجاری یا آگاهانه؟» تبیینی است بر توابع این امر.
آیا حرکت امام(ع) رویکردی انقلابی داشت؟ آیا این انقلاب، ناآگاهانه و لامحاله و یا به عبارت دیگر تابع شرایط و طبعی و طبیعی بود، به نحوی که بتوان واژه «انفجار» اجتماعی یا سیاسی یا فرهنگی یا... را بران اتلقا کرد و یا نه؟ یک حرکت کاملاً آگاهانه بود که از نقطه ابتدا تا اثنا و انتهایش، مبتنی بر یک فهم و خرد منتشر در فرد و عمل امام(ع) و اصحابش شکل گرفت؟
آیا قیام عاشورا از نوع یک انفجار بود؟ از نوع یک عمل ناآگاهانه و حساب نشده بود؟
شهید مطهری در این باره به خوبی این سؤال را مطرح و نکات ذیل را یادآور میشود که: «یکی از مسائلی که در مورد نهضت امام حسین علیه السلام مطرح است، این است که آیا این قیام و نهضت از نوع یک انفجار بود؟ از نوع یک عمل ناآگاهانه و حساب نشده بود؟ نظیر اینکه به دیگری حرارت بدهند، آبی که در آن هست تبدیل به بخار بشود، منافذ هم بسته باشد، بالاخره منفجر خواهد شد. و نظیر انفجارهایی که برای افراد انسان پیدا میشود که انسان در شرایطی قرار میگیرد(حالا یا به علتی که همان جا پیدا میشود یا به علل گذشته، یک درون پر از عقده و ناراحتی دارد) که در حالی که هرگز نمیخواهد فلان حرف را بزند، ولی یک مرتبه میبینید ناراحت و عصبانی میشود و از دهانش هر جه که حتی دلش هم نمیخواهد بیرون بیاید، بیرون میآرد. این را می گویند انفجار. بسیاری از قیامها انفجار است.»
اینجاست که زمان برای بیان حقیقیترین اصالت قیام عاشورا که به نوعی هدف گیری و جهت دهی به همه ارکان فکری و عملیاتی این قیام و سردارانش را مشخص و مبین میسازد فرا میرسد و شهید مطهری بر اصل اساسی و محور همه رویکردها و رفتارهای اباعبدالله الحسین(ع) تأکید میورزد: «آگاهی»!
ناخودآگاهی؟!
و همین آگاهی است که خط حقیقی دین و حرکتهای اصیلی که بر مبنای دین شکل گرفته باشد را از خط منحرف به ظاهر دینی و یا غیر دینی تفکیک نموده و سرمنشأ و مسیر و نهایت و غایت این دو حرکت را مبین میسازد.
و چه جالب تأمل و قابل توجه اینکه دقیقاً همان چیزی که در بیان معاندان و مخالفان مسیر دین و به عنوان یک اتهام از سوی دشمنان حقیقت، بر پیشانی حرکتهای شهادت طلبانه و حق جویانه بار میشود، در این حرکت اصیل و ماندگار تاریخی، به برترین و بهترین شکل ممکن، ظهور و بروز یافته است.
معاندان دین، شهادت طلبی را عملی غیرمختار و ناشی از شست وشوی مغزی و ملهم از فضایی غیر عقلانی میخوانند، در حالی که ابعاد مختلف واقعه عاشورا در مسیر فهم درست و اصیلش، مرتباً یادآور نقش پررنگ عنصر آگاهی و خردورزی و اصلاح گری است که در انحاء مختلف و به اشکال گوناگون در موقعیتهای متعددی ظهور و بروز مییابد.
آری؛ «یکی از جاهایی که در آن، راه مکتب اسلام با راه مکاتب مادی امروز فرق میکند، این است که مکاتب مادی امروز روی اصول خاص دیالکتیکی می گویند تضادها را تشدید بکنید، ناراحتیها را زیاد بکنید، شکافها را هر چه میتوانید عمیقتر بکنید، حتی با اصلاحات واقعی مخالفت کنید برای اینکه جامعه را به انقلاب به معنی انفجار(نه انقلاب آگاهانه) بکشانید. اسلام به انقلاب انفجاری یک ذره معتقد نیست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صد در صد «آگاهانه» و از روی «تصمیم» و «کمال آگاهی» و «انتخاب» است.
بنابراین بایستی قیام عاشورا را مبتنی بر «آگاهی» یک «انقلاب اسلامی» و نه «انفجاری» دانست.
بیان و بنان حسینی چراغی روشن در مسیر بازشناخت ماهیت قیام عاشورا
در همین مسیر است که این سؤالات مطرح و پاسخ درخور خود را مییابد که «آیا جریان امام حسین(ع) یک انقلاب انفجاری و یک انفجار بود؟ یک کار ناآگاهانه بود؟ در اثر فشارهای خیلی زیادی که از زمان معاویه و بلکه از قبل از آن بر مردم و خاندان امام آورده بودند، دوره یزید که رسید، دیگر اصلاً حوصله امام حسین سر آمد و گفت: هر چه بادا باد، هر چه میخواهد بشود؟!»
و آنگاه اشاره به این حقیقت که چه منابع تاریخی و مکتوبات امام(ع) و چه تاریخ تحلیلی و نگاه حق جویانه به مسیر و چگونگی حرکت و بیان و بنان اباعبدالله(ع) و البته «گفتههای خود امام حسین(ع) که نه تنها از آغاز این نهضت، بلکه از بعد از مرگ معاویه شروع میشود نامههایی که میان او و معاویه مبادله شده است، سخنرانیهایی که در مواقع مختلف ایراد کرده است، از جمله آن سخنرانی معروفی که در منی صحابه پیغمبر را جمع کرد، و حدیثش در تحف العقول هست و خیلی مفصل است و خطابه بسیار غرایی است نشان میدهد که این نهضت در کمال آگاهی بوده؛ انقلاب بوده، انقلاب است اما نه انفجار، انقلاب هست ولی انقلاب اسلامی نه انفجار.»
باری؛ همانطور که گفتیم در طول تاریخ بشریت و خصوصاً تاریخ اسلام و اختصاصاً تاریخ تشیع و به توسط علما و بزرگان و اهل فکر و نویسندگان گوناگون، برداشتهای متنوع و متکثری از ماهیت این قیام سرنوشت ساز و بینظیر بشری صورت پذیرفته است.
مرور آثار و اقوال بزرگان فکر و خرد و تاریخ و تحلیل از طبری گرفته تا سید جمال الدین اسدآبادی و از صالحی نجف آبادی گرفته تا شهید مطهری و دیگر اهالی فکر و قلم، هر یک به قدر وسع خویش و مشرب فکری خود، برداشتی از این منظومه هستی و مقوله بزرگ بشری داشتهاند و یا به عبارت بهتر بتوان گفت به قول مولانا از کسی از ظن خود یار این حرکت گشته و فهم خویش را بر مناط و بر چکاد این رخداد عظیم به منصه قلم و بیان درآورده است.
با توجه به شرایط تاریخی و مقتضیات زمان و مکان و یا میزان ارج و قرب آن اندیشه و نظر خاص و یا تلاش و عمق تأملات صاحبانش در این وادی، مانایی و جاودانگی آن فکر و نظر به طول انجامیده و در طول تاریخ ماندگار گشته است.
و ما در این مجال بخشی از نقطه نظارت یکی از متفکرین برجسته و خردمندی که نه در این وادی بلکه در هر وادی دیگری که گام نهاده، تلاش کرده است تا غوری عمیق و نگاهی دقیق و موشکافانه و در عین حال صادقانه و علم آورانه به موضوع داشته باشد یعنی متفکر شهید استاد مرتضی مطهری را مورد توجه و تأمل قرار دادیم.
تأملی که اگر ذهن ما را در میدان ماهیت قیام حسینی به یک کلمه کارساز و هدفمند و جهت یاب رهنمون ساخته باشد، آن کلمه چیزی نیست جز: آگاهی! یک آگاهی مختار و برآمده از حقیقت دین.
به قول متفکر شهید، یکی از جاهایی که در آن، راه مکتب اسلام با راه مکاتب مادی امروز فرق میکند، این است که مکاتب مادی امروز روی اصول خاص دیالکتیکی می گویند تضادها را تشدید بکنید، ناراحتیها را زیاد بکنید، شکافها را هر چه میتوانید عمیق تر بکنید، حتی با اصلاحات واقعی مخالفت کنید برای اینکه جامعه را به انقلاب به معنی انفجار(نه انقلاب آگاهانه) بکشانید. اسلام به انقلاب انفجاری یک ذره معتقد نیست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صد در صد «آگاهانه» و از روی «تصمیم» و «کمال آگاهی» و «انتخاب» است.
و قیام حسینی بیتردید نمونهای تام و تمام از همین تصمیم و آگاهی و انتخاب درست است که در محیطی آزاد و مختار و با رویکردی دینی و در مسیر اصلاح به بار نشست و تا ابد زنده و پویا و در تکاپو خواهد ماند و پرچم سرخش به دست منجی آخرالزمان(عج) خواهد رسید. انشاءالله تعالی!
پینوشتها و منابع:
حماسه حسینی/ ج1و2
عاشورا و امام حسین(ع) در نگاه شهید مرتضی مطهری
شهید مطهری، پیامهای عاشورا و خطر تحریف، مروری دوباره
عاشورا در ساختار معرفتی استاد مطهری
محمدرضا محقق
دیدگاه شما