مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 10. آبان 1396 - 14:09   |   کد مطلب: 23083
سازمان بسیج اساتید اعلام کرد
جریان­‌سازی­‌های نرم برای فراموشی گذشته
سازمان بسیج اساتید اعلام کرد: اگر به دنبال توسعه و پیشرفت کشورمان هستیم، قاعدتاً باید آن را در نظریه‌­های بومیِ اسلامی- ایرانی جستجو کنیم، حوزه­ایی که نقش اساتید متعهد، انقلابی و وطن­‌خواه در آن از اهمیت فوق‌العاده‌­ای برخوردار است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی صدای دانشجو،به نقل از خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، شورای راهبردی سازمان بسیج اساتید کشور طی بیانیه‌ای تحلیلی در خصوص « 13 آبان؛ نظام سلطه و منافع ملّی ما» اعلام کرد: اگر ما به دنبال توسعه و پیشرفت کشورمان هستیم، قاعدتاً باید آن را در نظریه‌­های بومیِ اسلامی- ایرانی جستجو کنیم. حوزه­ایی که نقش اساتید متعهد، انقلابی و وطن­‌خواه در آن از اهمیت فوق‌­العاده­ای برخوردار است.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است: 

« هزینه کدامیک برای ایرانیان بیشتر است: رویکرد واقع­گرای سازشکار یا رویکرد واقع­بین مقاومت­‌گرا!؟

13 آبان یادآور سه حادثه مهم و سرنوشت‌ساز در تاریخ انقلاب اسلامی است که هرسه به نحوی به رویارویی ایرانیان با نظام سلطۀ جهانی و در رأس آن، امریکای جهانخوار پیوند می‌خورد؛ تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه در سال 1343 در اعتراض به مصونیت قضایی امریکائیان در ایران؛ سرکوبی و کشتار دانش­آموزان و دانشجویان دانشگاه تهران در تظاهرات و اعتراضات علیه نظام وابسته پهلوی در سال 1357 و تسخیر مرکز جاسوسی امریکا در ایران در سال 1358؛ به همین جهت، در تقویم کشورمان این روز به «روز ملّی مبارزه با استکبار جهانی» نام­گذاری شده است.

*استبداد داخلی و استعمار خارجی در دوره قاجار

غالب صاحب­نظران مسائل ایران بر این نظرند که آمیزه­ای از استعمار خارجی و استبداد داخلی به عنوان دو نیروی مکمل در «نقش زدن سکۀ بدبختی» در ایران دورۀ معاصر مؤثر بوده و ایرانیان را از حقوق مسلم خود در «تعیین سرنوشت» و رسیدن به جایگاه شایستۀ خود محروم کرده­اند؛ به گونه­ای که همه مبارزات تاریخی ملت ایران در دورۀ معاصر برای مقابله با این دو معضل اساسی بوده است. جنبش تنباکو به عنوان اولین حرکت تاریخی ملت ایران علیه استعمار انگلیس بود. اما دشمن خارجی که از در رانده شده بود -علی­رغم پیروزی اولیۀ ملت ایران - با کمک استبداد ناصرالدین­شاهی، مجدداً از پنجره بازگشت و با کمک روسیۀ تزاری، همه منابع کشور را بدر قالب امتیاز به نام خود ثبت کرده؛ چنانکه این دورۀ تاریخی به «عصر بی­خبری یا تاریخ امتیازات در ایران» معروف شد.

* نهضت مشروطیت

ملت ایران که از این همراهی ناجوانمردانۀ کارگزارانِ داخلی با دشمن خارجی به ستوه آمده بود، 15 سال بعد (در سال 1285) در انقلاب مشروطه، دولت سرکوب­گر و مستبد داخلی را هدف گرفت و با رهبری علما و فداکاری مردم و مجاهدان اقصی نقاط کشور، به حصول فرمان مشروطیت و تأسیس نظام مشروطه و مقید کردن اختیارات دربار و دولت، نائل آمد. اما این­بار نیز با دخالت دو قدرت انگلیس و روسیه که در رقابت استعماری هم­پیمان بودند، ایران (سالِ بعد از مشروطه) به سه منطقه تقسیم شد و سال بعد از آن با بمباران مجلس شورای ملّی از سوی لیاخوف روسی،  علیه مشروطه کودتا شد و 6 سال بعد در جریان جنگ جهانی اول (1915) منطقه بیطرف نیز بین این ­دو قدرت استعماری تقسیم شد تا هر یک، سهم نامشروع خود از ایران را تاراج کرده باشند، اما با وقوع انقلاب کمونیستی 1917 در روسیه و دست برداشتن انقلابیونِ مارکسیست از ادعاهای استعماری تزارها و خروج شوروی از گردونه مسائل ایران، انگلیس یکه­تاز میدان سیاست ایران شد.

* تأسیس رژیم پهلوی، مهرۀ استعمار انگلیس

این قدرت استعماری با قرارداد 1919 و سپس کودتای رضاخان در سال 1921 (1299) به مدد حضور و نفوذ گسترده و فوق­العادۀ خود در ایران همراه با امتیاز انحصاری نفت ایران، این فرصت را پیدا کرد که با کمک به تأسیس سلسلۀ پهلوی، به ادغام رسمی ایران در نظام سرمایه­داری جهانی پرداخته و از طریق این سلسلۀ وابسته، همه نهادها و نمادهای تمدن غربی را در ایران غرس کرده و متقابلاً همۀ نهادها و مؤسسات مدنیِ بومی و سنتی ایران را که در حال ضعف و افول بودند، محو و نابود کند.

هدف استعمارگر پیر اروپا به نمایندگی از اردوگاه سرمایه­داری جهانی، علاوه­بر رقابت ایدئولوژیک و سیاسی با شوروی، ایجاد سدّ نفوذ شوروی به ایران، غرب آسیا و هندوستان و جلوگیری از ورود و نفوذ هر قدرت دیگری به ایران بود[2]. به همین دلیل، مبارزۀ بعدی ملت ایران در جریان جنگ جهانی دوم و علیه استعمار انگلیس شکل گرفت؛ عاملان این جنگ استعماری با نادیده گرفتن سیاست بیطرفی ایران در تحولات جهانی، پادشاه کشور را که البته منفور مردمش بود، به­شکل تحقیرآمیزی از کشور تبعید کردند.

* نهضت ملّی نفت و کودتای 28 مرداد

اما در شرایط اشتغال بیگانگان به رقابت استعماری در ایران و نبود رضاشاه دیکتاتور، ملت، «جنبش ملّی کردن نفت» را راه انداخت تا دست استعمار انگلیس را از منابع نفتی ایران کوتاه کند که سرانجام بعد از 6 سال در اسفندماه 1329 منجر به پیروزی ملت ایران علیه انگلیس و ملّی کردن صنعت نفت شد. در کمال ناباوری و در شرایط خوش­بینیِ برخی نخبگانِ جنبش به امریکا در رقابت با انگلیس، اما این دو قدرت سلطه­گر غربی بر سر منافع مشترکشان (نفت ایران) باهم به تفاهم رسیده و با اجرای کودتای 28 مرداد 1332 همه دستاوردهای مبارزات ملت ایران را بر باد داده، با تشکیل کنسرسیوم نفتی، نفت ایران را بین خود (امریکا و انگلیس) تقسیم کردند، اما با توجه به افول قدرت جهانی انگلیس و خروج تدریجی این کشور از منطقۀ غرب آسیا، امریکا با کمکهای نظامی، اقتصادی و سیاسی به تحکیم پایه­های استبداد پهلوی دوم (محمدرضا) همت گماشت و تا سال 1357 به مدت 25 سال قدرت بلامنازع عرصه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و ... ایران شد. در این شرایط حکومت ایران وابستگی کامل به امریکا پیدا کرد؛ به­طوری­که گازیوروسکی در کتاب خود[3] آن را «دولت دست­نشانده» ­خواند و علت سقوط رژیم شاه را همین عدم استقلال اعلام کرد.

* کاپیتولاسیون، قیام مردم ایران و تبعید امام خمینی(ره)

امریکا در این دوره با تحمیل کاپیتولاسیون و گرفتن مصونیت قضایی برای 60 هزار مستشار امریکایی و خانواده­هایشان در ایران (21 مهرماه 1342) اوج تحقیر و تحمیل خود را بر ملت ایران وارد کرد که با فریاد روشنگرانۀ امام خمینی(ره) در چهارم آبان­ماه 1343 مواجه شد.

امام خمینی(ره) که در شرایط تصویب کاپیتولاسیون در زندان بود، در سال بعد و به مناسبت سالگرد تولد شاه با فریاد «ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و بازهم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند ... عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند»، به این موضوع واکنش نشان داد. در این قضیه یکی از مقامات رژیم شاه، برای ملاقات با امام و هشدار نسبت به هرگونه واکنش به قم رفت که اجازه ملاقات پیدا نکرد؛ لذا از طریق مرحوم حاج­آقا مصطفی - که در ایام بزرگداشت چهلمین سالگرد شهادتش هستیم - به امام پیغام داده بود که: اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف می‌زند، مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزند و امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناکتر از سخن گفتن علیه شاه است. همین باعث شد که امام در آن سخنرانی معروف خود، آمریکا را با شدیدترین حملۀ خود مواجه کرد و فرمودند: آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروى از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر ... اما امروز سر و کار ما با این خبیث­هاست! با آمریکاست. رئیس جمهور آمریکا بداند ... که پیش ملت ما منفورترین افراد دنیاست ، ... آقا تمام گرفتاری­های ما از این آمریکاست.

در همان روز، امام خمینى(ره) اعلامیه‏‌اى خطاب به ملت ایران و علماى اسلام منتشر کرد و اقدام ننگین و اسارت­بار دولت و مجلسین را درخصوص تصویب لایحه کاپیتولاسیون افشا و محکوم کرد و از اقشار مختلف ملت خواست که درباره آن، روشنگرى کنند و علیه دولت بپاخیزند:

بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند چنین کارهاى ننگینى در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله­ای که هست، بخواهند این سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایى را که به این امر مفتضح رأى دادند از مجلس بیرون کنند ... بر جمیع طبقات ملت است که از مناقشات جزئى موسمى خود صرف­نظر کرده و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت کوشش کنند.

* انقلاب اسلامی؛ سرکوب قیام دانش‌­آموزان و دانشجویان در 13 آبان­ماه 1357

دولت سرکوب­گر در هماهنگی با استعمار خارجی اقدام به تبعید امام خمینی(ره)  در 13 آبان­ماه نمود تا این فریاد حق­طلبانه و استقلال­خواهانه را خاموش کند؛ اما وقتی با ندای آزادی­خواهانه ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی 1357 مواجه شد، این­بار نیز با پشتوانه  ابزارها و مستشاران امریکا، به مقابله وحشیانه با ملت ایران پرداخت که نمونه برجستۀ آن، کشتار دانش‌­آموزان و دانشجویان در 13 آبان­ماه 1357 در مقابل دانشگاه تهران بود. ملت ایران که از دو دشمن دیرین خود؛ استعمار خارجی و استبداد داخلی، تجربیات تلخی داشت، به رهبری بزرگ­مرد تاریخ معاصر ایران حضرت امام خمینی(ره)، پایمردی و فداکاری به خرج داد و این­بار با شعار کلیدی «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» به نفی همزمان استبداد داخلی و استعمار خارجی در هر دو وجه کمونیستی و سرمایه­داری آن پرداخت و با پیروزی انقلاب اسلامی، به تأسیس نظام جمهوری اسلامی برمبنای اسلام و استقلال ملّی پرداخت و اولین نظام حقیقتاً دینی مستقل جهان را برقرار کرد.

* تکوین و تولید سیاست نه شرقی و نه غربی

بعد از شکل­گیری اتحاد جماهیر شوروی و بویژه بعد از جنگ جهانی دوم و تثبیت نظام دوقطبی و تقسیم دنیا بین دو ابرقدرت امریکا و شوروی که تا آن زمان امکان وقوع انقلاب، خارج از اراده و حمایت آن­دو، تقریباً غیرممکن بود و همۀ انقلابها به نحوی وابسته به یکی از این دو ابرقدرت بودند، انقلاب اسلامی که از این قاعدۀ کلی کاملاً مستثنا بود، بدون وابستگی به هیچ­یک از دو ابرقدرت و حتی کشورها و قدرت­های دیگر و صرفاً با اتکا به ارادۀ مردمِ خود به وجود آمد، به همین دلیل نیز همۀ قدرت­های جهانی بویژه امریکا با آن سرِ ناسازگاری گذاشتند.

* تسخیر جهادی مرکز جاسوسی امریکا

علی­رغم چشم­پوشی ملت انقلابی ایران از جنایات 25 سالۀ امریکا در ایران، شیطنت­ها، دخالت­ها و مزاحمت­های این دولت قلدر و مستکبر برای نظام نوپا ادامه یافت و بی­توجهی آن کشور به خواسته­ها و مطالبات ملت ایران مبنی بر تحویل شاه فراری به ایران برای محاکمه و نیز باز پس دادن 12 میلیارد دلار وجوه قراردادهای نظامی که در روزهای آخر رژیم پهلوی از سوی دولت بختیار لغو شده بود، خشم ملت ایران را برانگیخت.

در این شرایط بغرنج و شکننده و در یک دهن­کجی آشکار به ملت ایران و علی­رغم هشدار محرمانه دولت موقت به امریکا در مورد پناه دادن به شاه فراری، کارتر اجازۀ ورود شاه فراری به خاک امریکا را در 30 مهر ماه 1358 به وی داد. دانشجویان انقلابی و جوانان آرمان­خواه ایران که بوی آمادگی برای کودتایی شبیه کودتای 28 مرداد را استشمام کرده بودند در اقدامی انقلابی و پیش­دستانه، روز 13 آبان­ماه 1358 مرکز جاسوسی امریکا را با این هدف که جلوی کودتای احتمالی را بگیرند و نیز امریکا را وادار به پذیرش خواستهای برحق ملت ایران کنند، به تصرف درآوردند.

اما امریکای مستکبر و به تعبیر امام خمینی(ره)؛ «شیطان بزرگ» به­ جای اینکه به خواسته­های دانشجویان که مطالبات ملت ایران بود، توجه کند و اموال و دارایی­های بلوکه شده ایران را باز پس دهد، یا شاه فراری را برای محاکمۀ عادلانه، به ایران تحویل دهد؛ به شاخ و شانه کشیدن روی آورد و با اعزام ناوگان ششم خود به خلیج فارس و اعزام یک گردان از تفنگداران خود به صحرای سینا برای آموزش و آمادگی جهت حمله به ایران و اجرای عملیات آزادسازی گروگانها و ... تلاش کرد بدون دادن کوچکترین امتیازی که در واقع حق مسلم ایران بود، گروگان­ها را با قدرت زور آزاد کند. گرچه بعد از شکست مفتضحانه در این راه، به مذاکره و تعامل روی آورد و براساس بیانیۀ الجزایر در اواخر دی­ماه 1359 گروگانها را آزاد کرد، اما با  حیله، باز سرشت بدعهدی خود را نمایان کرد؛ چنانکه تاکنون هم به وعده­ها عمل نکرده و اموال و دارایی­های ایرانیان همچنان در تصرف غیرقانونی امریکا باقی مانده، حتی هر روز به بهانه­های واهی اقدام به مصادرۀ آنها به نفع شهروندان خود و افراد ثالث می­کند[4].

* اصول استقلال­‌طلبی و نفی سلطه خارجی

بعد از پیروزی انقلاب، جمهورى اسلامى همواره براى بریدن رشته‏هاى پیوند و وابستگى اقتصادى خود، فقط به ارادۀ نیرومند ملت خویش و استعداد درخشان ایرانیان متکى بوده و است؛ امام خمینی(ره) نیز در پیشگاه ملت ایران، این حقیقت را اذعان داشتند که: «مسئولین تنها با پشتوانه شماست که مى‏توانند به تمامى تشنگان حقیقت و صداقت اثبات کنند که بدون امریکا و شوروى مى‏شود به زندگى مسالمت‏آمیز توأم با صلح و آزادى رسید». به تعبیر امام خامنه‌­ای، انقلاب اسلامی «پیام بزرگ خود را نفى نظام سلطه در جهان می‌‏داند».

این هویت مستقل، موجب هجوم بى‏سابقه تبلیغاتى و نظامی علیه انقلاب اسلامی شده؛ به­گونه­ای که در تاریخ انقلاب­های جهان، «هیچ انقلابى تاکنون به اندازه انقلاب اسلامى مورد هجوم تبلیغاتى و تسلیحاتى واقع نشده است». با پیروزى انقلاب اسلامى روند نگرانى و توطئه و دشمنى از سوى دولت­هاى مستکبر و صهیونیست­ها و سرمایه‏داران غارتگر بین‏المللى و نیز وابستگان آنها در برخى کشورهاى دیگر آغاز شد و به­تدریج، گسترش و عمق و تنوع یافت. پیشرو و پرچمدار این خصومت آشتى‏ناپذیر، دولت آمریکا و زائدۀ صهیونیست آن در خاورمیانه یعنی اسرائیل غاصب بودند که با سقوط رژیم پهلوى، مطیع‏ترین متحد و مزدور خود در منطقه را از دست داده و از منافع نامشروع سیاسى و اقتصادى خود در ایران محروم شده بودند.

نگاهى به فهرست تلاش­‌هاى خصمانه امریکا که شامل: اقدام­هاى سیاسى، تهاجمات نظامى، تدارک کودتاها، شورش­آفرینى در مناطق متعددى از کشور، محاصره‏ها، توطئه‏هاى اقتصادى، حبس ذخائر ارزى، به­‌کارگیرى صدها رادیو و روزنامه و تولید و نشر ده­ها هزار مقاله و گفتار تبلیغاتى و شبیخون همه­جانبۀ فرهنگى است، موضوعات و ابعادی که مؤید عمق دشمنى غارتگران بین‏المللى و صهیونیست‏ها و قدرت­هاى استکبارى و در رأس همه آنها، دولت آمریکا با اسلام و انقلاب اسلامى و ملت انقلابى ایران است. تنها یکى از این اقدا‌م­هاى خصمانه، تشویق، تحریک و کمک همه­‌جانبه به رژیم عراق براى راه‌‏اندازى جنگى ویرانگر با ملت ایران بود که هشت سال به طول انجامید و علاوه­ بر خسارت­هاى سنگین انسانى و مادى و ویرانگرى صدها شهر و روستا و بلعیدن امکانات گران­بهاى کشور، ملت و دولت ایران را در فرصت مغتنمى که باید صرف سازندگى و اصلاح مفاسد دوران طاغوت مى‏شد به خود مشغول ساخت و هشت سال از عمر یک انقلاب باشکوه را به جنگى بزرگ و دفاع از مرزها و سرزمین­هاى میهن عزیز مصروف ساخت. این تلاش­ها به اندازه‌­ای گسترده و همه­جانبه بوده که قطعاً در مقابل این دشمنان مقتدر، اگر هر رژیم دیگری می­بود درهم ریخته و ساقط شده بود. انقلاب اسلامى اما به­طور معجزه­آسایى به راه خود ادامه داد و بسیارى از مسلمانان و مستضعفان جهان را نیز بیدار نمود. نهضت بیداری اسلامی در سال­های اخیر، نمونۀ بارز این حقیقت است.

* ضرورت گذار از قالب‌­های مناسبتی به تبیین‌­های علمی رویداد انقلابی

13 آبان­ماه همانند دیگر مناسبت­های ملّی و سیاسی می­تواند بهانه­ای برای یادآوری حماسه­ها و نقاط عطف انقلاب اسلامی و مایه درس­آموزی برای چگونگی تداوم آن باشد. اما تحلیل علمی آن برای نخبگان دانشگاهی ضرورت دیگری است که تجزیه و تحلیلی فراتر از رویکردهای مناسبتی در حوزۀ نخبگان را آشکار می­‌کند. یکی از نظریه­‌ها و چارچوب­های تحلیلی که برای توضیح این وضعیت و شرایط مشابه در کشورهایی شبیه ایرانِ دورۀ پهلوی در جهان اسلام و در حال توسعه ارائه شده، تئوری توسعۀ وابسته است.

از نظر اقتصادی، یک نظام، هنگامی وابسته است که انباشت و گسترش سرمایه نتواند عنصر پویایی و رشد خود را در درون آن بیاید. در واقع، یک نظام بین‌­المللیِ اقتصادی وجود دارد که در چارچوب آن، هر یک از دولت­ها مواضعی را در سطوح متفاوت قدرت و نفوذ اتخاذ م‌ی­کنند. کشورهای توسعه ­یافته، با کنترل تکنولوژی و سرمایه، توسعه سایر مناطق را به­صورت خاص و مورد نظر خود شکل می­دهند. در چنین شرایطی، توسعه، ناممکن نیست و رشد اقتصادی از طریق افزایش داد و ستد، ازدیاد تولید ناخالص ملّی و صنعتی شدن ممکن می­گردد به­‌گونه‌­ای که توسعه در مقطع زمانی خاصی در بعضی از کشورهای در حال توسعه، روی می­‌دهد. اما این دستاوردها معمولاً با پیامدهای منفی، مثل تورم، عدم اشتغال، پیامدهای بهداشتی، نارسایی آموزش و پرورش، کمبود مسکن و ... همراه می­شود. به همین دلیل، جان فوران آن را توسعه وابسته می­نامد که به معنای رشد در محدوده­های خاص، پیشرفت و رفاه اقلیتی از مردم جامعه و رنج و حرمان اکثریت است. مشکلاتی که هیچ وقت حل و رفع نخواهد شد.

روی دیگر سکۀ توسعه وابسته، دولت سرکوب­گر در داخل است که پشتوانه و حافظ فرایند وابستگی است. در واقع، توسعه وابسته در ربط و نسبت وثیق با کشورها و قدرت­های سلطه­گر و اقتصاد سرمایه­داری جهانی و در مقام تکمیل کنندگی آن است و توجهی به نیازها و اقتضائات داخلی و نیروهای اجتماعی در داخل کشور ندارد و برای کنترل مخالفت و اعتراضات، به سرکوب متوسل می­شود.

* تلاش برای وابستگی مجدد

به نظر می‌­رسد که این تحلیل، در واقع همان «تئوری توطئه» است که استعمار غرب را مانع اصلی توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جهان سوم تلقی کرده و غرب را عامل اصلی تداوم عقب­ماندگی می­داند؛ درحالی­که نقش عوامل داخلی را نمی­توان در نظر نگرفت؛ اگر کشوری ظرفیت داخلی مستحکمی داشته باشد، هیچ­گاه تحت سلطه و استعمار قرار نمی­‌گیرد. حتی گفته می‌­شود کشورهای در حال توسعه با تبعیت از اصول و معیارهای غربی، می­‌توانند مثل کشورهای غربی مسیر توسعه را طی کنند. اما سؤال اساسی این است که چرا تاکنون کشورهای در حال توسعه که راه غرب را هم رفته­‌اند، به توسعه نرسیده‌­اند؟! پاسخ روشن است؛ دور باطل همین­جاست که کشورهای در حال توسعه، چون ظرفیت و قابلیت درونی لازم (اقتصادی و نظامی) برای ایستادن در مقابل قدرت­ های سلطه­‌گر را ندارند، نمی‌­توانند سیاست­ها و برنامه‌­های لازم برای تحقق توسعه را طراحی و اجرا کنند و در نتیجه، همچنان تحت سلطه باقی می­‌مانند. ازسویی دیگر پرسش بعدی این است که چرا این کشورها ظرفیت داخلی لازم را ندارند؟! چون زیر سلطه هستند و سلطه­گران و قدرت­های نظام سرمایه­داری جهانی اجازۀ انتقال تکنولوژی و انباشت سرمایه داخلی را به ایشان نمی‌­دهند؛ و این یعنی تسلسل و دور.

تئوری جان فوران سکۀ بدبختی ایران را همزمان با گسترش نظام سرمایه­داری جهانی در ایران از دورۀ قاجاریه می­داند. در­حالی­که ایرانِ دورۀ صفوی در قرن 17 قدرتی در عرض قدرت­های اروپایی، هند و عثمانی بود. اما بعد از فروپاشی صفویه و پس از فترت دوران افشاریه و زندیه، ایران از قرن 19 (دورۀ قاجاریه) وارد فرایند توسعه وابسته شد و در حاشیه نظام سرمایه‌­داری جهانی قرار گرفت.

* تئوری توسعه وابسته؛ آیا تاریخ تکرار می­‌شود!؟

بر این اساس، یکی از واقعیت­های تلخ تاریخ ایران این است که  این کشور از زمان قاجاریه به بعد در موقعیت وابستگی به نظام جهانی سرمایه­داری قرار گرفته و همین وابستگی باعث شده که هرگاه انقلاب یا اصلاحی در حال به ثمر نشستن بود، با مداخلۀ بیگانگان ناکام ماند که نمونۀ آن، دخالت انگلیس و روسیه در انقلاب مشروطه و مداخلۀ امریکا و انگلیس در جنبش ملّی شدن نفت است. حتی مخاصمه و تضییقات امریکا بعد از انقلاب اسلامی به عنوان یکی از چالش ­های اصلی انقلاب اسلامی، در همین چارچوب قابل فهم بوده و است.

دیگر عامل مهم شکست انقلاب­ ها و مبارزات ملت ایران در دورۀ معاصر، توسعۀ وابسته در حوزه اقتصاد و موقعیت حاشیه‌­ای ایران در نظام جهانی بوده است. این متغیر باعث شده است که در لحظه­‌های حساس و بحرانی، ایران نتواند روی پای خود بایستد. تحریم اقتصادی ایران در دورۀ ملّی شدن صنعت نفت، و سقوط قیمت نفت در سال­ های آخر دهۀ 1350 و نیز و اواسط دهه 1360 در شرایط جنگ تحمیلی، تحریم‌­های شدید و باصطلاح «فلج کنندۀ» امریکا از سال 1390 تاکنون، خود، از نمونه ­های عملکرد اقتصاد وابسته است.

به ­لحاظ وابستگی، ایران در قبل از انقلاب در همۀ ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی به دولت­ های غربی بویژه امریکا وابسته بود، اما از همان آغازِ استقرار نظام جمهوری اسلامی، سیاست کلی آن بر محور «قطع همۀ وابستگی­ ها» قرار گرفت و خروج از پیمان­‌های نظامی ابرقدرت­ ها و پیوستن به جنبش عدم تعهد در همین راستا بود.

در حوزۀ اقتصادی نیز با توجه به امکانات عظیم و بالقوه خدادادیِ سرزمین ایران، سیاست خودکفایی و خوداتکایی، هم در کشاورزی و هم در صنعت بویژه علم و فنّاوری در دستور کار قرار گرفت تا کشور در تأمین کالاهای راهبردی، مستقل و خودکفا شده و از زمره کشورهای وارد کنندۀ مطلق خارج شود و در حد امکان به صادر کننده تبدیل شود.

این سیاست معطوف به این هدف بود که در جهان به­ هم وابسته و به­ هم پیوسته بتواند استقلال خود را حفظ کند و تحت تأثیر تحولات و سیاست ­های جهانی قرار نگیرد، یا کمتر متأثر شود.

از منظر جمهوری اسلامی، پیوستگی متقابل و وابستگی کشورها به­ هم، فی­ نفسه مشکلی ندارد، اما این پیوستگی نباید به گونه‌­ای یک­ طرفه باشد که یک یا چند بازیگر بین­‌المللی بتوانند ارادۀ خود را بر دیگر کشورها تحمیل کنند و استقلال سیاسی و حاکمیت ملّی آنها را تحت تأثیر قرار دهند.

* جریان­‌سازی­‌های نرم برای فراموشی گذشته

امروزه به دلیل گذشت زمان و فراموشی پیامدها و آثار واقعیت­ های مسلم گفته ­شده، به­ تدریج برخی در حقانیت مبارزه با نظام سلطه و مقاومت در برابر آن تشکیک می­کنند؛ اسف­بارتر از آن، بعضی حتی توصیه به پذیرش وضع موجود و تمکین در مقابل خواست و اراده قدرت­ های مسلط جهانی و هضم در نظم موجود طراحی شده به­وسیله آنان، بلکه پذیرش طوق وابستگی به آنان می­ کنند. تفکر یادشده این­گونه استدلال می­ کند که مقاومت در برابر قدرت­ های سلطه­ گر جهانی، علاوه­ بر آن که آب در هاون کوبیدن است و نتیجه نمی ­دهد، هزینه­ های بسیاری بر ملت­ها و دولت­ های مبارز و مقاوم تحمیل می­ کند. در اینجا تلاش می­ شود تا دو رویکرد متفاوت در مواجهه با این پدیده مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.

* جریان­شناسی آینده‌­نگارانه؛ راه کدام است؟

رویکرد واقع­گرای سازشکار:

جریان و رویکرد نخست که می ­توان آن را رویکرد واقع­گرای سازشگر نامید، گرچه دارای طیف­ بندی های گوناگونی است، لکن در یک نگرش کلی بر این نظر استوار است که باید در عرصه بین­‌المللی و منطقه‌­ای واقع­گرا بود؛ یعنی قدرت­ های جهانی همانند امریکا و اروپا را به­عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار مورد توجه و محاسبه قرار داد. از نظر آنان، واقعیت این است که هیچ تصمیم و اقدامی بدون هماهنگی با این قدرت­ ها بخصوص امریکا که بزرگترین اقتصاد، عظیم ­ترین ارتش و قوی­ ترین هم­پیمانان سیاسی را در جهان دارد، به سرانجام نخواهد رسید. لذا باید راه مقابله و مقاومت را کنار گذاشت و راه اعتمادسازی و همراهی را دنبال کرد.

برخی از اینان پا را از این هم فراتر گذاشته، مبتنی بر «تئوری وابستگی» این ایده را مطرح می­ کنند که برای پیشرفت کشور باید به دنبال وابسته شدن به قدرت­ های جهانی بود و از توهم استقلال­ طلبی و خروج از یوغ بیگانگان خارج شد؛ اینان الگوی ژاپن و کره جنوبی را که براساس آن، این دو کشور با نزدیک شدن به امریکا از پیشرفت و توسعه بهره­ مند شدند، به عنوان الگوی مورد نظر خود برای توسعه یافتگی مطرح می­‌کنند. در میان این گروه که عمدتاً تحصیل­کردگان غرب می­‌باشند، برخی بر این نظرند که غرب، یک کلیت به هم پیوسته است که باید همه آن را با هم پذیرفت!

لذا باید برای رسیدن به پیشرفت و توسعه همان­گونه که در سیاست و اقتصاد سرمایه­ داری حل می ­شویم، در فرهنگ و تمدنش نیز به­ طور کامل ذوب و محو شویم.

* رویکرد واقع‌­بینِ مقاومت­‌گرا

در نقطه مقابل دیدگاه یادشده، دیدگاه واقع‌­بینِ مقامت­گرا قرار دارد. براساس این دیدگاه، غرب، توسعه و پیشرفت خود را بیش از هرچیز، مرهون چپاول، استعمار و استثمار ملل محروم شرق و جهان اسلام در طی چند قرن اخیر است و این امر را تاریخ چند صد ساله استعمار افریقا، هند، کشورهای اسلامی، ایران، عراق و ... گواهی می‌دهد.

این گروه از صاحب­نظران در مقابل دسته اول که ژاپن و کره جنوبی را به عنوان الگوهایی از توسعه­ یافتگیِ متأثر از وابستگی ذکر می­‌کردند، به این نکته اشاره می­‌کنند که اگر امریکا و غرب به توسعه اقتصادی این دو کشور کمک کردند، دلیلش مقابله و رقابت با چین کمونیست و کره شمالی بوده، اما در جهان اسلام که بدیل و رقیبی برای غرب در منطقه وجود نداشته، وابستگی کشورها، جز خرابی، ویرانی و عقب­‌ماندگی دستاورد دیگری نداشته است؛ ضمن اینکه توسعۀ نسبی این کشورها در محدوده‌ها و عرص‌ه­های خاصی است و  این کشورها هیچ­‌گاه نمی‌­توانند به محدودۀ ممنوعه قدرت­‌های جهانی وارد شوند. به همین دلیل، آن­دو کشور ضمن کسب جایگاه نیمه­ حاشیه‌­ای در نظام جهانی، خود، از سوی کشورهای مرکز استثمار می‌­شوند؛ در عین­ حال که کشورهای حاشیه‌­ای را هم استثمار می­‌کنند؛ یعنی هم به نظام سرمایه­‌داری جهانی «سواری» می­‌دهند و هم جهان سوم را استثمار می­‌کنند.

* حقیقت چیست؟ هزینه مقاومت یا سازش؟ کدامیک بیشتر است!؟

از دیگرسو باید از دیگر واقعیات نیز پرده برداشت؛ اگر مقاومت و مبارزه با قدرت­‌های بزرگ هزینه دارد، هزینۀ سازش و اعتماد به آنان نیز اگر از آن بیشتر نباشد، کمتر نیست. کشورهای عربی و سازمان آزادی­بخش فلسطین (ساف) که از 40 سال پیش با اعتماد به غرب و امریکا، مسیر سازش و همراهی را طی کردند، نهایتاً چه توشه‌­ای از این راه به دست آورده‌­اند؟!  این در حالی است که حزب‌الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی علی­رغم محدودیت­‌های بسیار از ابتدای قرن جدید (21) پشت ­سر هم با پیروزی‌­های چشمگیر همراه بوده‌­اند. آزادی جنوب لبنان در سال 2000، جنگ 33 روزه در 2006 ، جنگ 22 روزه و 8 روزه در غزه (2008) که همگی علی­رغم نابرابری فاحش، با پیروزی جریان مقاومت همراه شد.

در منطقه نیز شاهد این هستیم هنگامی که ما با امریکا و ناتو در جنگ علیه القاعده و طالبان در افغانستان در 2001 همراه شدیم، نه ­تنها هیچ دستاوردی به چنگ نیاوردیم و هم ­اکنون در آن کشور از نفوذ اقتدار درخور توجهی برخودار نیستیم، که حتی مردم افغانستان نیز همچنان در آتش تروریسم، جنگ داخلی و کشتار از سوی نیروهای امریکایی می­‌سوزند.

اما در عراق، شاهد نتایجی کاملاً برعکس هستیم؛ عراقی که به­ وسیله امریکا و ناتو، شاهد سقوط صدام بزرگترین دشمن ایران بود، نه ­تنها به­دست امریکا نیفتاد، بلکه با سیاست­های مستقل ایران هم ­اکنون به اصلی‌­ترین متحد جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل شده است. چرا؟ برای اینکه جمهوری اسلامی در عراق برخلاف افغانستان، با ائتلاف غربی به اصطلاح ضدداعش همراهی نکرد و خود به تنهایی محور یک ائتلاف شد که روسیه را هم با خود همراه نمود و جبهه جدیدی را در منطقه گشود که هم‌اکنون در دو قدمی پیروزی کامل قرار دارد. در سوریه نیز هکذا.

در حوزه مسائل داخلی نیز آنگاه که به دست دیگران چشم دوختیم، دست خالی ماندیم و آن گاه که خود دست به­کار شدیم، موفقیت‌­های چشمگیری را به ­دست آوردیم. شاهد این مدعا پیشرفت­های علمی و فنّاوری در عرصه‌های مختلف نظامی، هسته­‌ای، ماهواره، نانو، سلول­های بنیادی، پزشکی، سدسازی، صنعت نفت و بسیاری از عرصه­‌های دیگر است. درمقابل، هرگاه که تصور کردیم با مذاکره و معامله با امریکا می‌­توانیم بر مشکلات فایق آییم و به آنان اعتماد کردیم، ناکام ماندیم.

* برجامی که عبرت شد؛ اکنون باید مراقب اروپاییان بود!

زنده­‌ترین شاهد مدعای بالا - علاوه­ بر بدعهدی­‌های مکرر امریکا در دورۀ معاصر- مسأله برجام است. تصور اولیه برخی از مسئولان این بود که با وارد کردن امریکا به فرایند مذاکرات هسته­‌ای، پروندۀ هسته‌­ای به نتیجه مطلوبی خواهد رسید و در اولین روز انعقاد قرارداد، همه تحریم‌­ها اعم از مالی، بانکی، هسته‌­ای و غیر آن برداشته خواهد شد.

اما هم­ اکنون که بیش از دو سال از زمان عقد این قرارداد می­‌گذرد، به اذعان همه صاحب­نظران و حتی مقامات مسئول، وضعیت تحریم‌­ها از قبل از برجام نیز بدتر شده است؛ زیرا اولاً در این دوره، جمهوری اسلامی با تحریم‌های جدیدی همچون تحریم معامله با دلار مواجه شده و مبادلات ارزی و حتی پرداخت حقوق نمایندگان سیاسی کشور در خارج با مشکل جدی مواجه شده است؛ ثانیاً به­ دلیل بسته بودن سوئیفت عملاً از 137 میلیارد دلار ارز بلوکه شده در سیستم بانکی خارجی، تاکنون چیزی کمتر از 7 میلیاردِ آن وصول شده است و این در حالی است که جمهوری اسلامی در همان روز اول اجرایی شدن برجام، خوشبینانه بلکه ساده ­لوحانه به همه تعهداتش عمل کرد و انجام هیچ تعهدی را منوط به انجام تعهد طرف مقابل ننمود.

این رویکرد خوش­بینانه در یک اشتباه دیگر، در پی آن است که با سیاست­‌های امتیازدهی به اروپا تلاش کند تا اروپا را ترغیب به پایبندی به برجام نماید. بر همین اساس، با وجود آنکه فرانسه در جریان مذاکرات برجام بدترین مواضع را داشته، هم ­اکنون به اولین شریک تجاری جمهوری اسلامی تبدیل شده و در شرایط جدید نیز اهرم فشاری علیه ما و به نفع امریکاست. لکن بعضی دیگر از اعضای 1+5 که نسبتاً در کنار ما بوده و هستند؛ چندان مورد عنایت و توجه قرار نمی­‌گیرند. این رویکرد که به امید بهبود روابط با غرب، تمام تخم مرغ‌­های خود را در سبد برجام چیده بود، هم­اکنون که با ناکامی و ناکارآمدی این توافق مواجه شده، در پی فرافکنی و شانه خالی کردن از مسئولیت خود در تحمیل برجام بر جمهوری اسلامی است.

در برابر این نگاه خوش ­باور، رویکرد واقع‌­بینانۀ مقاومت­گرا اما بر آن است که راه پیشرفت و موفقیت کشور را در همه عرصه­‌ها با اتکا به توان نیروها و منابع داخلی دنبال کند. براساس این دیدگاه که بارها در تاریخ معاصر ایران مورد آزمون پرثمر قرار گرفت؛ اگر جمهوری اسلامی در پی آن است که اهداف داخلی، منطقه‌­ای و خارجی خود را محقق کند، باید در پی افزایش قدرت اقتصادی و نظامی خود باشد؛ زیرا آنچه در عرصه جهانی موجب پذیرش یک سخن حق و هژمونی آن می­شود؛ علاوه ­بر اتقان آن، «رژیم قدرت» و توان و اقتداری است که در پشتِ آن نهفته است.

اینک چه باید کرد؟ بالندگی فرهنگی و اقتصاد مقاومتی

بی­‌شک، فرهنگ اسلامی و ایرانی دالّ مرکزی بالندگی و پویایی ملت ایران است، از دیگر سو باتوجه به قضاوت عقل و اقدام حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی که برای دومین سال متوالی، در نام­گذاری سال از عنوان «اقتصاد مقاومتی» استفاده می­‌کنند، پیداست که افزایش توانمندی­‌های اقتصادی ملت و دولت باید در صدر اولویت‌­ها قرار گیرد. اقتصاد مقاومتی، اقتصادی درون‌­زا و برون­‌نگر است و در پی آن است که در مقابل تکانه­‌های اقتصاد جهانی، توان حفظ تعادل و استقرار خود را داشته باشد.

درون‌­زاست به این معنا که متکی به توان علمی و اجرایی نیروهای داخلی و استعدادهای درخشان مردم این مرز و بوم است؛ برون‌­نگر است به این معنا که در پی آن نیست که اقتصاد ایران را فارغ از واقعیت­‌های اقتصاد جهانی اعم از ظرفیت­‌ها و آسیب­‌های آن پیش ببرد و از تجربه کشورهای موفق در این حوزه استفاده نکند.

* توسعه دانش‌­بنیان

باتوجه به چنین وضعیتی است که نظریه «توسعه دانش­بنیان» مطرح می­‌شود (العلم سلطان)؛ یعنی توسعه و پیشرفتی که پایه­‌های اصلی آن، علم و فنّاوری دانشمندان و متخصصان ملّی می­‌باشد. خوشبختانه کشور ما در این خصوص با توجه به سرعت رشد 13 برابری‌­اش نسبت به رشد علمی دنیا، به اندازه کافی دارای ظرفیت بالنده است. هم ­اکنون بررسی­‌های میدانی حکایت از آن می­کند که مشکل عمده جمهوری اسلامی در حوزه صنعت، علم نیست، بلکه فنّاوری است. این عرصه، همان عرصه‌­ای است که در آن، نقش استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاه‌­ها و مراکز علمی اهمیت می‌­یابد. آنچه در این فرآیند از اهمیت مضاعفی برخوردار است، حوزه علوم انسانی و اجتماعی است. زیرا اگر ما به دنبال توسعه و پیشرفت کشورمان هستیم، قاعدتاً باید آن را در نظریه‌­های بومیِ اسلامی- ایرانی جستجو کنیم. حوزه‌­ای که نقش اساتید متعهد، انقلابی و وطن­‌خواه در آن از اهمیت فوق‌­العاده‌­ای برخوردار است.»

انتهای پیام/چ

دیدگاه شما

آخرین اخبار