اپیزود اول : دنیای سیاست ، دنیای ریشه داران است ؛ الباقی شاخ و برگی هستند که روزی خزانشان را به نظاره خواهیم نشست! عقیده نگارنده این مطلب بر این است که برآیند جریان ها و اتفاقات سیاسی فعلی در کشور حاکی از آن است که دکتر محمود احمدی نژاد در دوسال آخر دولت دومش، همچون روسای جمهور سابق و اسبق ، سعی بر اجرای طرح پوتین مدودوف دارد بصورتی که قدرت را به فردی تحویل دهد که در پس پرده ها، حلقه به گوش باشد و تنها چهره ها جابجا شوند اما حرف و مسیر همچنان همان باشد که بوده. ورود گزینه هایی همچون فرد حاشیه ساز دولت ، معاون اول یا حتی وزیر آموزش و پرورش همه و همه گمانه هایی هستند که ظن موجود را تقویت می کنند.

اپیزود دوم : خبر خانه نشینی محمود احمدی نژاد ، موجی در بین مسئولان ایجاد کرد که در نگاه اول بیم آن می رفت که آتشی از درون به جان نظام بیفتد که مدیریت حضرت امام خامنه ای (روحی فداه) آب سردی بود بر همه آنچه پیش بینی می شد. اما در این میان دلیل اصلی و انگیزه جناب دکتر از این ماجرا چه بوده است ؟ در اوایل سال 90 با توجه به اتفاقاتی که در عرصه اقتصادی رخ داد که نوسانان و ناامن بودن هرگونه سرمایه گذاری به دنبال داشت، نشانه های افول محبوبیت محمود احمدی نژاد در بین عامه مردم نمایان شد. نگارنده معتقد است، وی بر اساس ظن ناشی از تیر 84 و حوادث 88 و حضور انقلابیون به نفع وی ، رو به سمت مظلوم نمایی آورد که اینجا بزرگترین اشتباه رییس دولت رخ داد؛ تقابل با رهبری ! کاری که هاشمی رفسنجانی نیز در چند مورد پا در این عرصه نهاد؛ شاید نزدیکترین آنها ماجرای وقف دانشگاه آزاد اسلامی باشد. نتیجه از قبل مشخص شده بود و همان هم رخ داد؛  تند تر شدن شیب افول محبوبیت دکتر. او برای جبران دوباره اشتباه کرد در براب وکیلان ملت، احمدی نژآد و خانه نشینی؟! جناب احمدی نژاد روش مظلوم نمایی برای رشد را چندین بار در مورد معاونان و حلقه یارانش و کلی گویی در مورد مافیای قدرت تکرار کرد اما باز هم نتیجه نگرفت. دیگر او دزدگیر 22 خرداد 88 نبود. آنها همه اش بلوف سیاه بوده است.

اپیزود سوم: محمود احمدی نژاد با آن آغاز آتشینش در مناظره با موسوی – مناظره با سه نفر، هاشمی و موسوی و خاتمی – چراغی را روشن تر کرد، چراغ مبارزه با مافیای قدرت ؛ این درگیری ها  تا آنجا بالا گرفت که تا اواسط دولت دهم جناب هامی زیرکانه تئوری احمدی نژاد ، بنی صدری دیگر را کلید زد. نگارنده اعتقاد دارد که هاشمی رفسنجانی آنقدر هوشمندانه دکتر را به گوشه رینگ هدایت کرد که احمدی نژاد اصلا متوجه ضربات این شیخ سیاست نمی شد مخصوصا در عرصه اقتصادی! شیخ تیمش را آنکونه هدایت می کرد که به ناگاه شاهد وادادگی محمود احمدی نژاد در برابر سیاست های اقتصادی جناب هاشمی بودیم تا جایی که تعلیم یافتگان مکتب اقتصادی دولت سازندگی ، دوباره بر اریکه قدرت سوار شدند و صاحب پست های کلیدی شدند مانند تئوریسین هدفمند سازی یارانه ها جناب پژویان، وزیر اقتصاد ، جناب ترکان و همچنین آقای شافعی.

اپیزود چهارم : اتصال به درخت پیر سیاست؛ حال که محمود احمدی نژاد جایگاه محکمی را در بین سوم تیری ها برای خود نمی بیند. رفورمیست ها هم که برای او صندلی ندارند پس  به ناچار به سمت شیخ ریشه دار می رود با چراغ سبز هایی مانند امضا نکردن حکم فرهاد دانشجو ، دعوت جاسبی به عضویت شورای فرهنگی، همنوایی در مورد مذاکره با آمریکا ، تحویل دادن پست های کلیدی اقتصادی به یاران شیخ و ...

اپیزود آخر : بعد از انتخابات ؛ او برای ماندن در بازی بزرگان ، گل یا پوچ را انتخاب کرد... نتیجه اش ... پوچ و دیگر هیچ ... محمود احمدی نژاد نمی دانست که هر دو دست هاشمی خالی است و این فقط یک بازی کودکانه بوده ... برای او خزانی در پیش است...