اين عضو مستعفي حزب مشاركت كه به متني منتشره با امضاي مجعول «جمعي از اساتيد علوم سياسي» پاسخ مي گفت، تصريح كرد: براي پرهيز از سوءتعبير نيز موضع خودم را درباره انتخابات آينده بگويم. به نظر من امكان اتخاذ موضع درباره اين مسئله در حال حاضر وجود ندارد، زيرا اصلاح طلبان موقعيت راهبردي خود را تعيين يا بازسازي نكرده اند، تا وقتي كه ايده و اراده آنان شكل نگيرد و صحنه موازنه قوا روشن نشود، نمي توان گفت با چه موضعي مي توان وارد انتخابات شد. به نظر بنده اگر قرار بود كه انتخابات در همين تابستان برگزار شود، اصلاح طلبان هيچ گونه آمادگي براي حضور در فرايند سياسي آن نداشتند، زيرا فاقد آن ايده و اراده مورد نظر هستند، بنابراين بحث كردن از انتخابات در حال حاضر بي مورد است و با اين نوع راهبردهاي دوگانه كه به معناي دقيق، دوگانگي راهبردي است هم، نه تنها نمي توان گرهي از كار فرو بسته اصلاحات را باز كرد، بلكه بر پيچيدگي گره راهبردي اصلاح طلبان افزوده خواهد شد.
وي در اين نوشته كه توسط «جرس» منتشر شده، درباره تقسيم كار ميان اصلاح طلبان و جنبش سبز مي نويسد: تقسيم كار و نقش ناشي از نوعي اراده آگاه بر فرايند است، نه آنكه از سر اجبار و تن دادن باشد. به اين معني كه چون، اين گروه را نمي توان قانع كرد، آن گروه هم زير بار نمي رود، پس اسم اين تمايز را بگذاريم تقسيم كار! اين نوع نظريه پردازي تبعات منفي خواهد داشت، زيرا در ميانه ايفاي نقش ها متوجه تداخل آن مي شويم، مثل تعزيه اي خواهد شد كه راستي راستي، بازيگر نقش شمر سر بازيگر نقش امام حسين را از بدن جدا مي كند! روشن است كه ادامه مسير سه سال گذشته، امكان پذير نبوده و نيست. برخي از كوشندگان آن مسير به هر دليلي حاضر نيستند كه مسير ديگري را تجربه كنند يا بپذيرند. در عين حال اختلاف و تضاد را هم به مصلحت نمي دانند، بنابراين تا فرصت ديگر اعلام سكوت خواهند كرد. البته اين بدان معنا نيست كه طرفداران بازگشت به اصلاحات مي توانند در چند ماه آينده شق القمر كنند، ولي همين كه قطار اصلاحات را روي ريل هاي كج و معوج قبلي قرار دهند، كلاهشان را بايد به هوا بياندازند.
وي اصلاح طلبان را فاقد توان استفاده از فرصت ها عنوان كرد و نوشت: «فرصت هايي كه قرار است رخ بدهد از دو حال خارج نيست، يا اين فرصت ها با مشاركت اصلاح طلبان ايجاد مي شود يا بدون حضور آنان. اگر بخواهد با مشاركت آنان باشد در اين صورت نمي توان از سياست انفعالي، صبر و انتظار دفاع كرد.اگر فرصت ها خودبخودي ايجاد شود، ديگر اين را سياست نمي توان ناميد كه كسي يا كساني به انتظار فرصت هاي خودبخودي بنشينند. فراموش نكنيم كه توان بهره برداري از فرصت سياسي مستلزم تمرين و مشاركتي سياسي است، اين دوستان همان قدر كه توانستند از فرصت 12اسفند سال 1390 استفاده كنند، از فرصت هاي بعدي نيز سود خواهند جست. يك بار تمثيلي از اين نحو به انتظار فرصت نشستن زدم كه دوستان مخاطب ناراحت شدند و از ذكر آن در اينجا پرهيز مي كنم.»
ظاهراً اشاره عبدي به ماجراي آن تيرانداز ناشي است كه ابتدا تير را مي انداخت و هر جا كه اصابت مي كرد، دور آن خطي مي كشيد و مي گفت درست وسط هدف زده ام!
عضو مستعفي مشاركت درباره هويت پنهان نويسندگان متن مورد اشاره نوشت: نويسندگان چنين متن هايي منتظر مي مانند تا نتيجه معلوم گردد، اگر تحليل آنان درست درآمد، خواهند گفت كه ما نوشته بوديم و اگر اشتباه شد، نويسندگان شانه از بار مسئوليت آن خالي خواهند كرد و از انتساب آن به خود پرهيز مي كنند. در چنين فضايي بايد منتظر بود كه افراد بيشتري به نام هاي مستعار مطالب غيرمسئولانه تري را بنويسند. به نظر من ايرادي نداشت كه نويسنده يا نويسندگان تحليل، به نحوي عمل مي كردند كه حداقل گردانندگان سايت مرجع منتشر كننده، اطلاعي از هويت آنان مي داشت و متن را با تاييد چنين هويتي منتشر مي كرد.
عبدي از نويسندگان خواست اگر به هر دليلي اسم خود را پنهان مي كنند، با انتخاب عناوين گمراه كننده موجب انحراف اذهان نشوند.
دیدگاه شما