تأکید بر عادت کردن به خوی غربی، تخریب بنیان خانواده و تلاش برای القای بیهویتی به مخاطب جوان از مهمترین محورهای این کتاب است. همچنین ترویج انگارههای فمینیستی، اباحهگری، شرب خمر و البته اشاعهی ابتذال با توصیف اغراقآمیز از کابارههای غربی و آزادی روابط جنسی از راهکارهای نویسنده برای رسیدن به اهداف منحط خود میباشد.
«شبیه عطری در نسیم» اولین رمان «رضیه انصاری» است که توسط نشر «آگه» منتشر شده است.
این کتاب در 11 فصل، روایتگر ایرانیان پناهنده در آلمان است؛ افرادی که کاملاً به زندگی غربی خو گرفتهاند، لکن مشکلات روحی و اجتماعیشان برگرفته از سرشت ایرانی بودنشان پابرجاست!
سه شخصیت اصلی داستان به نامهای بهزاد، کیا و پیمان در برلین زندگی میکنند. بیشتر روایت داستان از بیان «بهزاد» است؛ کارگردان افسردهی تئاتر که از جمله تودهایهای فراری است و در بحرانهای درونی خود دست و پا میزند. «کیا» مردی زنباره با شغل عکاسی و «پیمان» کارمند یک شرکت بیمه است. هر 3 ازدواج کردهاند، ولی زندگی مشترکشان به مشکل خورده است و ارتباط با زنان مختلفی را در طول داستان تجربه میکنند!
این 3 نفر، دوست مشترک چهارمی هم دارند به اسم «نازی» که نقش یک الههی مؤنث را برایشان بازی میکند! جالب اینکه علاوه بر روابط متعدد 3 شخصیت اصلی با زنان مختلف، دوست صمیمی آنها (نازی) نیز دارای همسری به نام فرهاد است که هیچ نشانهای از او در روابط این جمع نیست و نازی دائماً با دوستان خود در ارتباط است!
نویسنده با ترسیم یک زندگی غربی اشاراتی هم به حوادث ایران و جهان دارد که تماماً در راستای تخریب ذهنیت مخاطب از جامعهی ایرانی است. شایان ذکر است که عناصر و رسانههای دگراندیش به طور ویژهای از «شبیه عطری در نسیم» تعریف و آن را تبلیغ کردهاند.
کتاب «شبیه عطری در نسیم»، روایتگر ایرانیان پناهنده در آلمان است؛ افرادی که کاملاً به زندگی غربی خو گرفتهاند، لکن مشکلات روحی و اجتماعیشان برگرفته از سرشت ایرانی بودنشان پابرجاست!
مروری بر محتوای کتاب
«رضیه انصاری» در رمان «شبیه عطری در نسیم» حکایت سرگشتگی چند ایرانی را در آلمان روایت میکند که در برزخ میان سیاست و هنر، حال و گذشته و دغدغههای فردی و اجتماعی زندگی میکنند. این کتاب در واقع شرح زندگی و مصائب 3 شخصیتی است که هر کدام به دلایلی از جامعهی ایرانی فرار کردهاند و مجبور به مهاجرت شدهاند.
نویسنده به دنبال آن است تا گوشههایی از درگیریهای ذهنی، روحی و عاطفی ایرانیانی را به تصویر بکشد که به رغم تداوم زندگی در آلمان، همچنان با ناملایمتیهای جامعهی ایرانی درگیر هستند! وی اشاراتی گنگ و گذرا به سابقهی سیاسی شخصیتهای رمان دارد. بهزاد کارگردان تئاتر است و همسر سابق او، دیبا، با مردی آلمانی دوست شده است. تنها فرزندشان، یاسمین، دختری ایرانیالاصل است که کاملاً به خوی غربی عادت کرده و دائماً در مراوده با پسران آلمانی است.
نویسنده مدعی است که کتابش تِمی اجتماعی دارد، لکن اجتماعی که او مطرح میکند، نه جامعهی ایرانی که جامعه غربی را تبلیغ میکند؛ اجتماعی که انسان ایرانی هر قدر تلاش کند خود را با آن منطبق سازد، باز بیگانه است و غریب و این بیگانگی از سرشت ایرانی بودن او نشئت میگیرد!
تبلیغ جامعهی غربی
در متن رمان «شبیه عطری در نسیم» با اسامی آلمانی زیادی که شامل نام خیابانها، اماکن شهری و حتی مارک اجناس است برمیخوریم که نشان از آشنایی نویسنده با فضای جغرافیایی وقوع داستان (برلین آلمان) دارد؛ تا جایی که در برخی مواقع نویسنده در نقش یک عنصر تبلیغاتی عمل میکند و توصیف خاص از نوع پوششهای غربی نیز در متن داستان دیده میشود.
نویسنده به دنبال آن است تا گوشههایی از درگیریهای ذهنی، روحی و عاطفی ایرانیانی را به تصویر بکشد که به رغم تداوم زندگی در آلمان، همچنان با ناملایمتیهای جامعهی ایرانی درگیر هستند!
البته تبلیغ جامعهی غربی به بیان پوشیدن مینیژوپ یا مارک اجناس و خیابانها خلاصه نمیشود، بلکه «رضیه انصاری» به دنبال ترسیم یک جامعهی آرمانی از غرب است که اغلب در بیان بهزاد مطرح میشود.
نظم شهری و انضباط اجتماعی در برلین از موضوعاتی است که نویسنده به طور اغراقآمیزی به بیان آن میپردازد. همچنین توصیف شهر صنعتی برلین و اماکن تجاری آن در قوارهی یک عامل تبلیغاتی برای یهودیان توسط نویسنده صورت میگیرد (صفحهی 69).
این توصیفات از غرب در حالی است که هر جا از جامعهی ایران یاد میشود، به خرابی و ویرانی اشاره میگردد!
زمان جاری داستان وقتی است که زلزلهی بم اتفاق افتاده است و همنوعان آلمانی نیز به فکر کمک به مردم زلزلهزدهی ایران افتادهاند. به بیان دیگر، «رضیه انصاری» با ترسیم تصویری ویران از جامعهی ایرانی به دنبال امدادرسانی از سوی جامعهی اروپایی است.
همچنین مرور خاطرات پریشان بهزاد (کمونیست فراری) از دورهی حضورش در ایران مصداق بارز سیاهنمایی از انقلاب اسلامی و نیروهای انقلابی است (صفحات 30 و 114).
در وقت مرور خاطرات سیاسی بهزاد از ایران، به یکباره سخن از عاقبت «صدام حسین» میشود. گویی نویسنده میخواهد، به زعم خود، عاقبتی چون او را برای مسئولین نظام جمهوری اسلامی ترسیم کند (صفحهی 84).
نویسنده، بعد از اشاره به عاقبت صدام، بلافاصله به تشریح اوضاع ایران میپردازد و از ویرانی آن خبر میدهد و البته این غربیها هستند که به کمک مردم ایران میشتابند! در ادامه نیز، ضمن تداوم امدادهای غربی بر ویرانی جامعهی ایرانی، از ناکارآمدی مسئولین ایرانی و البته اعتقاداتش سخن میگوید (صفحات 90 و 91). نویسنده، پس از اتهام وارد کردن به ایرانیها، صراحتاً به تمسخر آنان نیز میپردازد (صفحهی 92).
ویرانی مورد تأکید «رضیه انصاری» برگرفته از ریشههای فرهنگی و اجتماعی جامعهی ایرانی است که باعث ملال و شکست شخصیتهای داستانش شده است! در واقع این ویرانی چنان است که نمیتوان چارهای برای آن اندیشید! از این رو شخصیتهای داستان در پی ایجاد هیچ تغییری برنمیآیند و از منجلابی که در زندگی جریان دارد گریزان نیستند. آنان میخواهند خلأ زندگی را با حضور در کابارهها، ارتباط با زنان و دست زدن به کارهای به اصطلاح هنری پر کنند. عادت کردن به فرهنگ غرب و مثلاً حفظ خونسردی! و بیتفاوتی به اتفاقات پیرامونی، موضوعی است که نویسنده تلاش زیادی برای القای آن دارد.
تخریب بنیان خانواده برگرفته از فرهنگ غربی
آنچه بیش از هر چیز دیگر در رمان خودنمایی میکند بحران روابط و به خصوص روابط خانوادگی است. هر 3 مرد اصلی داستان از همسرانشان جدا شدهاند و گرچه تلاش میکنند تا با جمعهای مردانهی خود و بودن در کنار یکدیگر و البته با ارتباط با زنان مختلف (ایرانی و اروپایی) بر تنهاییشان غلبه کنند، اما باز هم «تنهایی» شاخصترین ویژگی شخصیت آنهاست و سعی میکنند خود را به خوی غربی عادت دهند.
ارتباط دوستانه با زنان متعدد برای مردان متأهل امری عادی در بیان نویسنده است که برگرفته از جامعهی غربی به مخاطب ایرانی ارائه میشود و البته شخصیت «کیا» در این بین سرآمد است. در صفحات 25 و 26، بیش از پیش بر زنبارگی کیا و نوع تعامل زن و شوهر در جامعهی غربی تأکید میشود.
در ادامهی داستان بین آذر (زن کیا) و رعنا (دوستکیا)، در محل عکاسی کیا، درگیری پیش میآید. کیا وقتی میرسد که آذر از محل درگیری رفته است و کیا فقط رعنا را در آغوش میکشد و بعد زندگی زناشویی در غرب در کمال دمکراسی! توصیف میشود.
* * *
مردان داستان، علاوه بر داشتن همسر، با زنان دیگر دوست و همراه هستند! مهمترین نکته در جمع دوستانهی شخصیتهای داستان، شخصیت «نازی» است؛ زنی که به رغم داشتن شوهر، با 3 شخصیت مرد داستان رفاقتی نزدیک دارد و البته همسران این 3 مرد نمیتوانند از رفاقت شوهران خود با «نازی» ابراز رضایت کنند، لکن این مردان در ناملایمتیهای زندگی به «نازی» پناه میبرند و اوست که نقش فرشتهی نجات را برای آنان بازی میکند! توصیفات اغراقآمیز مردان داستان از الههی مؤنث خود بسیار جالب توجه است.
ارتباط دوستانه با زنان متعدد برای مردان متأهل امری عادی در بیان نویسنده است که برگرفته از جامعهی غربی به مخاطب ایرانی ارائه میشود و البته شخصیت «کیا» در این بین سرآمد است. در صفحات 25 و 26، بیش از پیش بر زنبارگی کیا و نوع تعامل زن و شوهر در جامعهی غربی تأکید میشود.
* * *
یکی از مهمترین نکات رمان «شبیه عطری در نسیم» و تأکید نویسنده بر خوی غربی، نفی فرزند در خانواده است! وقتی «پیمان» ـکه مدتی است از همسرش، میترا، جدا شده و با دختران دیگری ارتباط برقرار کرده استـ به یکباره خواستهی میترا را مطرح میکند، واکنش دوستانش کاملاً در راستای خوی غربی آنهاست:
«ـ... راستش... میترا بچه میخواد.
ابروها بالا میرود و چشمها گرد میشود.» (صفحهی 59)
منویات انصاری و القائات منفی از مادر شدن برای تخریب بنیان خانواده بروز مییابد (صفحهی 60).
تأکیدات نویسنده بر سبک زندگی غربی در صفحات بعدی با وضوح بیشتری ادامه دارد و در نهایت، او برای یک جمعبندی از نوع روابط خانوادگی و در واقع تخریب بنیان خانواده مینویسد:
«دیبا تو و یاسمین را میگذارد و میرود، تو لیزا را میگذاری و میروی، کیا خودش را، پیمان بچهای از میترا را، دست آخرش هم همه همان طوری میگذارند و میروند که پیرزن پیرمرد را گذاشت و رفت.» (صفحهی 76)
* * *
نکتهی مهم در رمان «شبیه عطری در نسیم» این است که همهی مردان داستان او به شکلی با مشکلات زناشویی درگیرند. در واقع، نویسنده در این رمان به کلیشهنویسی دچار شده و کتابش از اتفاق داستانی تهی است؛ یعنی آدمهای واقعی در برابر کلیشههایی قرار دارند و اتفاقی در زندگیشان نمیافتد؛ نه کشمکشی هست و نه عاطفهای؛ هرچه هست کلیشههایی است که فقط روایت میشوند.
انصاری، در پاسخ به این ایراد بر کتابش، به عدم هویت شخصیتهای داستانش اشاره دارد و صراحتاً به بیان و تبلیغ فرهنگ، ریشهها و آداب غربی میپردازد (مصاحبه با تهران امروز، 8 آبان 90).
نویسندهی جوان برای القای این بیهویتی به مخاطب جوان خود از تعدد روابط با جنس مخالف، به رغم تأهل و تعهد، ابایی ندارد. وی برای جنبهی داستانی بودن اثرش به وقتی اشاره دارد که بهزاد همسرش را در آغوش مردی اروپایی در یک مهمانی میبیند، لکن در ادامه به افتخار از سازشکاری بهزاد با شرایط موجود! سخن میگوید و در واقع ترک خوی ایرانی و غربزدگی را ترویج میکند که شرح آن ذکر شد.
نکتهی مهم در رمان «شبیه عطری در نسیم» این است که همهی مردان داستان او به شکلی با مشکلات زناشویی درگیرند. در واقع، نویسنده در این رمان به کلیشهنویسی دچار شده و کتابش از اتفاق داستانی تهی است.
اشاراتی بر فمینیسم
رگههای فمینیستی کتاب «شبیه عطری در نسیم» را میتوان در آنجا پیدا کرد که هر سهی این مردها به یک معنا نابود شدهاند؛ هم در زندگی خانوادگیشان و هم در رسیدن به آرمانهایشان. این موضوع در شخصیت بهزاد ـکه نویسنده بیشتر به آن میپردازدـ نمود بیشتری هم دارد. بهزاد ـکه به عنوان یک تودهای سابق مجبور به پناهندگی به آلمان شده استـ از ایران تنها خرابی و نابسامانی را برای مخاطب یادآور میشود و مدعی است دچار سیاستزدگی شده است. رابطهی او با زنش، دیبا، در تشکیلات حزب توده شکل گرفته و البته از بین رفته است و حالا در یک مهمانی زنش را در آغوش مرد دیگری میبیند. در واقع او زنش را مثل آرمانش، که عمر و زندگیاش را فدای آن کرده، از دست داده است.
وی سعی میکند آن آرمان کذایی را فراموش کند، لکن هر چه از ایران در وجودش نهادینه شده است موجب سیاهبختیاش میگردد؛ حال چه زن باشد و چه ایدئولوژی!
به عبارت دیگر، «شبیه عطری در نسیم» نابودی مردان را در چارچوب زندگی ایرانی روایت میکند که حتی با پناهنده شدن به جامعهی غربی هم نمیتوان راه نجاتی از آن یافت. مردان مستأصلی که زندگی در سرزمین بیگانه را به ماندن در زادبوم خود ترجیح دادهاند و البته دغدغهی نویسنده بیشتر نحوه و شکل زندگی اکنون این افراد است.
قهرمانان افسردهی «انصاری» از جمله افرادی هستند که روزگاری سودای تغییر جهان را در سر داشتهاند، اما حال به جایی رسیدهاند که عضو حزب توده در تنهایی خود مجبور است زن سابقش را ـکه در تشکیلات حزبی با او آشنا شده استـ در آغوش مرد اروپایی ببیند ..
از نگاهی دیگر، این مردان همه چیز را از دست رفته میبینند و با پناه بر جامعهی غرب به دنبال آن میگردند. این ایرانیان افسرده با از دست دادن خود، خانواده و به قول نویسنده، همان طور که «اریش فرید»، شاعر آلمانی، میگوید، عشق و آزادی را با هم! به دنبال کسب آنها در جامعهی مدرن غربی هستند! و این باعث شده است میان هویت ایرانی و جایگاه آلمانی در نوسان باشند؛ آنچنان که در گذر زمان، تعادل روحی و روانی شخصیتها به هم میریزد و آنها را در حصاری از تنهایی غمانگیز محصور میکند که تنها به خاطر سرشت ایرانیشان است!
سه دوست وامانده از جامعهی ایرانی و غربی در نوعی بیهویتی و مسخشدگی گرفتار شدهاند، لکن این گرفتاریها برگرفته از نهاد ایرانی آنان القا میشود و برای رهایی از آن به غرب پناهنده شدهاند که البته نجات هم نیافتهاند.
«شبیه عطری در نسیم» نابودی مردان را در چارچوب زندگی ایرانی روایت میکند که حتی با پناهنده شدن به جامعهی غربی هم نمیتوان راه نجاتی از آن یافت. مردان مستأصلی که زندگی در سرزمین بیگانه را به ماندن در زادبوم خود ترجیح دادهاند.
آنان دچار نوعی پوچی شدهاند که از روی خردورزی نیست و به ابتذال و زوال گرایش دارد، چرا که شخصیتهای رمان اصلاً در آن حد و اندازه هم نیستند که به پوچی خردمندانه دچار شوند!
تأکید بر مهاجرت از ایران
داستان با مهاجرت و کوچ پرندگان تمام میشود: «چشمهایش را باز میکند و یک دسته پرندهی مهاجر را در آسمان میبیند که دارند از کوچ برمیگردند.» انگار نویسنده به دنبال روزنهی امیدی برای رهایی از زندگی ایرانی میگردد و برای ترغیب مخاطبش به مهاجرت از هیچ کوششی دریغ نمیکند!
شیفتگی و ارادت به عناصر سکولار
در فصل «بگذار بر زمین خود بایستم» نویسنده شیفتگی و ارادت خود را به «احمد شاملو»، شاعر ضدنظام و دینگریز، با استفاده از اشعار او در دل جملات داستان، ابراز میکند! وی در بین جملات رمان قطعاتی را از بین اشعار شاملو آورده که به گفتهی دوستانش بسیار نامأنوس و به عبارت دیگر یک وصلهی ناجور است (تهران امروز، 8 آبان 90).
او خواسته است تا ضمن نوآوری! برای ادای دین به بزرگان جریان سکولار و روشنفکری و به قول خودش تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب! در جهت مورد نظر داستان، از اشعار شاملو استفاده کند، لکن دوستانش تأکید دارند که شعرهای شاملو را لوث کرده است و نتیجهی عکس در ذهن مخاطب دارد!
در واقع بیتوجهی نویسنده به این واقعیت که این اشعار از مضمونی بدون ارتباط و برونمتنی نسبت به رمان حاضر برخوردارند و بهکارگیری آنها باید متضمن نوعی منطق درونی در متن حاضر باشد، باعث شده است که او از توفیق در بهکارگیری این تمهید باز بماند.
کلام آخر
«شبیه عطری در نسیم» اولین رمان «رضیه انصاری» است که به روایت ایرانیان پناهنده به غرب میپردازد تا ضمن تخریب ذهنیت مخاطب از جامعهی ایرانی، جامعهی غربی را تبلیغ کند و از آن، جامعهی آرمانی را ترسیم نماید.
نویسنده، با پرداخت افسردگی و مشکلات شخصیتهای داستانش، تأکید دارد که تمامی مشکلات قهرمانان زنبارهاش برگرفته از ریشههای فرهنگی و اجتماعی جامعهی ایرانی است که باعث ملال و شکست آنان شده است!
تأکید بر عادت کردن به خوی غربی و تخریب بنیان خانواده برگرفته از فرهنگ غربی (از جمله نفی فرزند در خانواده) و تلاش برای القای بیهویتی به مخاطب جوان از مهمترین محورهای کتاب «شبیه عطری در نسیم» است. همچنین ترویج انگارههای فمینیستی، اباحهگری، شرب خمر و البته اشاعهی ابتذال با توصیف اغراقآمیز از کابارههای غربی و آزادی روابط جنسی از راهکارهای «انصاری» برای رسیدن به اهداف منحط خود میباشد.
این نویسنده از امیدهای اصلی جریان ادبی معارض انقلاب اسلامی است که به طور ویژه از سوی رسانههای این جریان تبلیغ میشود.(*)
دیدگاه شما