مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 20. آبان 1391 - 7:06   |   کد مطلب: 4064
باراک اوباما ۴ سال برای تبلیغ شعاری که سرانجام وی را در کارزار انتخاباتی با رامنی پیروز کرد، فرصت در اختیار داشت.

به گزارش صداي دانشجو به نقل از فارس، در روزها و هفته‌هایی که رقابت انتخاباتی باراک اوباما و میت‌رامنی در جریان بود، کارشناسان معتقد بودند اگر قرار باشد یک عامل مانع انتخاب مجدد اوباما به مقام ریاست‌جمهوری آمریکا شود، آن عامل اقتصاد خواهد بود.

در واقع نتایج بسیاری از گزارش‌های اقتصادی آمریکا از ماه آگوست به بعد که کارزارهای انتخاباتی جدی‌تر شده بودند نشان می‌دادند اگر قرار باشد اقتصاد حرفی در انتخاب رئیس جمهور آینده آمریکا داشته باشد قاعدتاً اوباما نمی‌تواند پیروز این میدان لقب بگیرد.

با این حال، یکی از جنبه‌های جالب انتخابات هفته گذشته آمریکا این بود که از یک سو اقتصاد در آن مهمترین عامل تصمیم‌گیری بود و از سوی دیگر ضعف عملکرد اقتصادی اوباما که شاید یکی از مشهودترین نقائص دوران ۴ ساله تصدی وی بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا بود به برگ برنده وی در این رقابت تبدیل شد.

به عنوان نمونه‌ای از تحلیل‌هایی که نقش اقتصاد در انتخاب شدن اوباما را پر رنگ می‌کردند، بد نیست اشاره‌ای به مقاله نشریه آتلانتیک در آگوست سال ۲۰۱۲ کنیم که با آوردن سه نمودار از شاخص‌های عملکرد اقتصادی اوباما نوشت: «این سه نمودار ثابت می‌کنند اوباما در انتخابات شکست سختی خواهد خورد».

این نشریه آمریکایی بر پایه نمودارهایی که نتایج عملکرد اوباما در میزان تولید مشاغل، برخی شاخص‌های اقتصادی و میزان درآمد مردم را با رئیس جمهورهای دوره قبلی نشان می‌داد می‌نویسد اگر این شاخص‌ها ملاک باشند اوباما شانسی برای ماندن در ریاست جمهوری ندارد.

آتلانتیک در عین حال به نکته جالبی اشاره کرد و نوشت ممکن است در واقع هیچیک از این شاخص‌ها اثری در تصمیمی که مردم می‌گیرند نداشته باشد زیرا مردم هنگام رأی دادن تعداد مشاغل اضافه شده توسط رئیس جمهورهای مختلف را مقایسه نمی‌کنند تا ببینند به چه کسی باید رأی بدهند ـ بلکه آنها بیشتر بر اساس برخی شاخص‌های ملموس که در دسترسشان قرار دارد تصمیم می‌گیرند.

این رفتار رأی‌دهندگان که نشریه مذکور به آن اشاره می‌کند در واقع پایه‌های علمی دارد. از منظر روان‌شناسی اجتماعی، مردم در موقعیتهایی که مستلزم تصمیم‌گیری و کنش اجتماعی است ترجیح می‌دهند از وضعیتی موسوم به «عدم تعادل شناختی» که ذاتاً حالتی ناخوشایند است، اجتناب کنند.

به عبارت ساده‌تر، اکثر انسانها در موقعیتهایی که مستلزم تصمیم‌گیری است تا آنجا که ممکن است سعی می‌کنند بر اساس اطلاعاتی که در دسترس دارند تصمیم بگیرند و کمتر سعی می‌کنند با وارد کردن دروندادهای اضافی به ذهن تصمیم‌گیری را بری خود دشوار کنند.

نتایج تحلیل‌های اقتصادی نشان می‌دادند اگر مردم آمریکا عامل اقتصاد را عامل مهمی تلقی می‌کردند، اوباما نباید در انتخابات پیروز شود.

نگاهی به برخی از نتایج نظرسنجی‌هایی که از رأی‌دهندگان آمریکایی در شعب محل اخذ رأی به دست آمده است نشان می‌دهد آنها چگونه از ملموس‌ترین اطلاعاتی که بیشتر در معرض آن قرار گرفته‌اند برای تصمیم‌گیری استفاده کرده‌اند.

نتایج نظرسنجی‌های خبرگزاری آسوشیتدپرس در محل شعب اخذ رأی نشان دادند ۶۰ درصد از رأی‌دهندگان، «اقتصاد» ۱۷ درصد مسائل «خدمات درمانی»، ۱۵ درصد «بدهی آمریکا»، ۴ درصد «سیاست خارجی» و ۴ درصد بقیه مسائل دیگر را دغدغه اصلی خود از شرکت در انتخابات عنوان ‌کردند.

از طرف دیگر، تنها ۲۴ درصد شرکت‌کنندگان در انتخابات معتقد بودند وضع مالی خانواده‌های آنها در دوران مدیریت ۴ ساله اوباما رو به بهبود بوده است. با این حال مردم آمریکا در هنگام رأی دادن باز هم اوباما را به رامنی که محور تبلیغاتش را انتقاد از برنامه‌های اقتصادی اوباما قرار داده بود، ترجیح داده‌اند.

به عبارت دیگر، علی‌رغم اینکه اقتصاد دغدغه اصلی مردم آمریکا بوده و آنها معتقد بوده‌اند دوران ۴ ساله اوباما کمکی به حل این دغدغه نکرده است، باز هم آنها اوباما را به میت‌رامنی ترجیح داده‌اند.

نگاهی به نتایج یک یافته دیگر از نظرسنجی‌های آسوشیتدپرس شاید بتواند این معما را حل کند؛ در بخش دیگری از این نظرسنجی از رأی‌دهندگان پرسیده شده بود آنها چه کسی را مقصر اصلی مشکلات اقتصادی آمریکا می‌دانند. ۶۰ درصد از رأی دهندگان در پاسخ به این سؤال «جرج بوش» را عامل معضلات اقتصادی آمریکا دانسته‌اند.

این پاسخ پرسش‌شوندگان در واقع بیش از آنکه به هر عامل دیگری مربوط باشد، به سیاست اوباما در دوران ۴ ساله ریاست جمهوری‌اش مربوط می‌شد که دولت قبل از خود را عامل گرفتاری‌های اقتصادی آمریکا معرفی می‌کرد.

باراک اوباما بارها ضعف مدیریت دولت جرج بوش را دلیل اصلی مشکلات قیمت سوخت، بدهی آمریکا و سایر مسائل اقتصادی این کشور عنوان کرده بود.

رامنی، از طرف دیگر، در نگاه عموم مردم آمریکا هم‌حزبی جرج بوشی تلقی می‌شد که رئیس جمهور آمریکا قریب به ۴ سال برای انتقاد از عملکرد وی فرصت و تریبون در اختیار داشت.

با این تفاصیل، شعار دشمن‌سازی از «جرج بوش»، فارغ از اینکه وی و حزبش تا چه اندازه واقعاً در تخریب اقتصاد آمریکا سهم داشتند، یکی از مهمترین عواملی بود که باعث شد رأی‌دهندگان آمریکا علی‌رغم اینکه اذعان می‌کردند اوباما به وعده‌های اقتصادی‌اش عمل نکرده است، میلی به تغییر شرایط نداشته باشند.

دیدگاه شما

آخرین اخبار