مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 8. آذر 1391 - 7:22   |   کد مطلب: 4421
ارتباط رهبر معظم انقلاب با دانشگاه و دانشجویان ارتباط دیرینه ای است؛ آیت‌الله خامنه‌ای پیش از پیروزی انقلاب با دانشجویان و دانشگاهیان مرتبط بودند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم ایشان حضور مستمری در دانشگاه داشتند.
پاسخ رهبری به سوال‌های بسیار صریح دانشجویان
به گزارش صدای دانشجو به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران؛ سخنرانی، مناظره، جلسات پرسش و پاسخ هفتگی متناوب در دانشگاه های مختلف و دیدار و ارتباط مستمر با مجموعه‌ها و گروه ‌های دانشجویی از جمله نشانه‌های حضور گسترده آیت‌الله خامنه‌ای در دانشگاه‌ها بود. این حضور به قدری پر رنگ بود كه گروه فرقان و منافقین به‌عنوان ترتیب دهندگان طرح ترور آیت‌الله خامنه‌ای، ابتدا دانشگاه تهران را به این دلیل كه آیت‌الله زیاد به آن‌جا رفت و آمد می‌كردند به‌عنوان مكان اصلی ترور ایشان در نظر گرفته بودند.
دانشگاه‌های تهران، تربیت مدرسٰ صنعتی شریف و علم و صنعت از جمله دانشگاه‌هایی بودند كه در دوران ریاست جمهوری حضور آیت‌الله را به خود دیده بودند.
گفتنی است در طی این دیدارها مسائل عمیقی از سوی ایشان بررسی می شد.
اسفند سال 1379 ایشان در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه صنعتی امیركبیر به مسائل بسیار مهمی پاسخ دادند که بازخوانی آن در شرایط امروز بسیار خواندنی و جالب توجه است.
رهبر انقلاب در این دیدار به پرسش های مهمی نظیر اینکه "مسئولان روحانی باعث فقر شدند؟"، "ارزیابی از خودتان در پیشگاه خدا‬"، " آیا ادعاهای انقلاب عملی شده  است؟"، " آینده نظام " و ... پاسخ می دهند.
متن سوالات دانشجویان و پاسخ های رهبر انقلاب به شرح زیر است::
از اين‌كه موفّق شدم اين وقت را براى پاسخ به سؤالات روز سه‌شنبه‌ى هفته‌ى گذشته بگذارم، بسيار خوشحالم. البته آن روز تصميم جدّى داشتم كه بعد از نماز بيايم و - همان‌طور كه گفته بودم - به سؤالات جواب بدهم؛ منتها دوستان طبق تشخيصِ خودشان به اين نتيجه رسيده بودند كه زمان، طولانى شده و چون من از ساعت 9 به دانشگاه آمده بودم، فكر كرده بودند كه ممكن است بنده خسته شده باشم. غرض؛ از روى دلسوزى و محبّت مانع از اين شدند كه من بيايم پاسخ بدهم؛ ولى آن روز من حقيقتاً هيچ احساس خستگى نمى‌كردم. به‌هرحال نتوانستم به آن وعده‌اى كه در آن‌جا به شما داده بودم، عمل كنم. خدا را شكر مى‌كنم كه امروز فرصتى فراهم شد تا به اين وعده عمل شود.

سؤالهايى را كه عزيزان در آن جلسه داده بودند، در اين‌جا دوستان ما نگاه كردند. بعضى از نوشته‌ها اظهار محبّت به من است؛ در تعداد بسيار كمى هم پاره‌اى درخواستهاى شخصى و خصوصى مطرح شده است، كه من اينها را جدا كردم. تعداد نزديك به سيصد ورقه هم سؤال است. اگر ما بخواهيم سيصد دقيقه هم صرف اين كار بكنيم، پنج ساعت طول مى‌كشد و در واقع براى من عملى نيست كه بخواهم همه‌ى سؤالها را جواب بدهم. درعين‌حال گفتم به‌هيچ‌وجه سؤالها را گزينش نكنند؛ لذا آنها را همين‌طور در اين‌جا گذاشته‌اند و من يكى‌يكى آنها را بر مى‌دارم و پاسخ مى‌دهم. اميدوارم در اين فرصتى كه تا اذان ظهر در خدمت شما هستم، بتوانم مقدار قابل توجّهى از اين سؤالها را پاسخ بدهم. البته از نظر من همه‌ى سؤالها، سؤالهاى فرزندان از پدرشان است. اين سؤالها بسيار هم گسترده است؛ مسائل كشور، مسائل دانشگاه، مسائل سياسى، مسائل اقتصادى؛ همه چيز در اين پرسشها ديده مى‌شود.

در يك ورقه از پرسشهايى كه من نگاه كردم، اين سؤال مطرح شده بود كه شما چرا ساعت 9 به ما وعده داده بوديد؛ اما ساعت 30/10 آمديد؟

قرار من با دانشجويان اصلاً ساعت 9 نبود. من مى‌خواستم ساعت 9 به دانشگاه بيايم؛ در همين ساعت هم ما در دانشگاه بوديم؛ ولى قبل از ديدار با دانشجويان، با اساتيد ديدار داشتيم. البته قبلش به هنگام ورود به دانشگاه، در محل يادبود شهيدان عزيز آن دانشگاه ايستاديم و نسبت به آنها عرض احترام و اخلاص كرديم. بعد به سالن طرحهاى گزينش شده‌ى تحقيقاتى دانشگاه رفتيم و آن طرحها را از نزديك ديديم و با صاحبان آن طرحها آشنا شديم، كه اطّلاعات بسيار خوبى براى من داشت. سپس با اساتيد محترم جلسه گذاشتيم. همه‌ى اين ديدارها تا همان وقتى بود كه من پيش شما آمدم؛ بنابراين اوّلِ قرار خودمان، در جلسه‌ى دانشجويان حاضر بوديم. من حتّى در اين‌طور جاها سعى مى‌كنم يك دقيقه هم وقت را هدر ندهم.

عدّه‌اى از دانشجويانى كه در آن جلسه حضور داشتند، از دانشگاههاى ديگر آمده بودند؛ چرا؟

به‌هرحال آن جمع، جمع دانشجويى بود. اين هم طبيعى است؛ چون از پيش اعلام شده بود كه من به اين دانشگاه مى‌آيم؛ لذا بعضى از دانشجويان از دانشگاههاى ديگر بلند شدند و به آن‌جا آمدند. من كه نگاه مى‌كردم، به نظرم مى‌رسيد كه جوّ كاملاً دانشجويى و با همان صفا و نورانيّت مجامع دانشجويى است كه من از ديرباز با آنها آشنا بوده‌ام و خدا را شاكرم. اميدواريم امروز هم جلسه‌ى خوبى باشد.

چرا با توجه به فرمايشهاى شما در زمينه‌ى عدالت اجتماعى و رفع تبعيض و فساد طبقاتى، مسؤولان كشورى اين نكته را كمتر مدّ نظر قرار مى‌دهند و حتّى در زندگى شخصى خود هم به آن جامه‌ى عمل نمى‌پوشانند، چه برسد در سطح كشور؟

برداشت من از مجموعه‌ى مسؤولان عالى‌رتبه‌ى كشور اين نيست. برداشت من اين است كه آنها حقيقتاً مايلند عدالت اجتماعى در جامعه اجرا شود. همچنان كه بارها هم گفته‌ام - البته اين نگاهِ عام و يك قاعده است؛ هر قاعده‌اى ممكن است استثناهايى هم داشته باشد - آنها مى‌خواهند كار كنند؛ اما در تشخيص راههاى كار، ممكن است نظرات، مختلف باشد. ارزيابى كار مسؤولان هم چنان كه بايد براى همه‌ى مردم تبيين شده نيست. در هر سه قوّه و در همه‌ى بخشها، كارهاى مثبتِ خوب، بسيار انجام گرفته است؛ كارهايى كه حقيقتاً به عدالت اجتماعى كمك مى‌كند. البته اگر از من بپرسند كه به اين حد راضى هستيد، يقيناً جوابم منفى است و اصرارم بر اين است كه همه‌ى وقت و تلاش و همّت و امكانات مسؤولان در راه اجراى عدالت اجتماعى باشد، كه يكى از بزرگترين هدفهاى انقلاب و از آرزوهاى بزرگ ملت ماست. بايد به اين سمت برويم. ان‌شاءاللَّه در اين جهت، حركت، تندتر و سريعتر هم خواهد شد. در اين راه نبايد توقّف كرد. ما به هر حدّى هم پيشرفت كرده باشيم، تا رسيدن به آرزوهاى بزرگ انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى فاصله وجود دارد؛ لذا بايد تلاش ادامه پيدا كند.

با اين‌كه شما از اوضاع مملكت خبر داريد و وضع مردم را خوب درك مى‌كنيد، ولى چرا كارى انجام نمى‌دهيد؟ اگر مسؤولان گوش نمى‌كنند، چرا با آنها برخورد نمى‌كنيد و افراد لايق و قابل اعتماد و دلسوز براى ملت را جايگزين آنها نمى‌كنيد؟ چرا بايد بعضى اشخاص مصونيت آهنين داشته باشند و بعضى ديگر نه؟

از نظر من، هيچ كس مصونيت آهنين ندارد. همه در مقابل قانون و مسؤوليتهاى خودشان پاسخگو هستند و بايد جواب بدهند. اما اين‌كه چرا من افرادى را نمى‌گمارم؛ پاسخ اين است كه طبق قانون عمل مى‌كنم. گماشتن افراد، به عهده‌ى رهبرى نيست. مهمترين و بيشترين بخشهاى كشور، بخشهايى هستند كه مسؤوليت گماشتن افراد در رأس آنها با رهبرى نيست. طبق قانون، روالى وجود دارد؛ بايد آن روال عمل شود. اعتراض به آنها هم، باز روال قانونى دارد كه اگر مسؤولى كم‌كارى داشت و اين ثابت شد، چگونه بايد با او برخورد كرد. مجلس يك‌طور برخورد مى‌كند، دستگاه قضايى هم يك‌طور برخورد مى‌كند. بنابراين، كارها بايد بر اساس روال قانون پيش برود. مسائل كشور هم اين‌گونه ساده و يكدست و قابل اندازه گيرى با يك نگاه نيست كه ما بگوييم فلان مسؤول توانست، يا فلان مسؤول نتوانست. مسائل كشور - چه كارهاى اقتصادى، چه كارهاى سياسى و چه كارهاى فرهنگى - پيچيده است. آن‌جايى كه شما مى‌بينيد بنده به كسى اعتراضى مى‌كنم، هنگامى است كه جمعبندى همه‌جانبه‌اى نسبت به آن كار صورت گرفته؛ والّا اين‌طور نيست كه انسان بتواند از دور نسبت به كار مسؤولى، ارزيابى‌اى كند و او را محكوم يا تأييد نمايد. البته نتايج كارها بايستى در عمل ديده شود. چيزى كه من هميشه به مسؤولان - چه مسؤولان قوّه‌ى مجريّه و چه مسؤولان قوّه‌ى قضايّيه - توصيه مى‌كنم، عمدتاً اين است كه در برخورد با تخلّف، هيچ‌گونه رودربايستى‌اى با كسى نكنند. به همين چند وزير جديدى هم كه اخيراً انتخاب شدند، مجدّداً همين نكته را گوشزد كردم. مسؤولان قوّه‌ى قضايّيه هم همين‌طور؛ در حوزه‌ى كارِ خودشان نبايد به‌هيچ‌وجه دچار رودربايستى و ملاحظه‌كارى شوند. اگر اين احساس مسؤوليتِ بدون رودربايستى در مسؤولان بالا باشد، اين اميد وجود خواهد داشت كه بسيارى از آن چيزهايى كه به نظر ناهنجار مى‌آيد، برطرف شود.

اگر شما مثل من يك فرد عادى جامعه بوديد، چه كسى و با چه خصوصياتى را براى رهبرى و مقام واجب‌الاطاعه‌ى خود انتخاب مى‌كرديد؟

من طبق قانون اساسى مى‌گشتم و كسى را كه به نظرم فقيه بود - يعنى به دين و معارف دينى آشنايى داشت - و عادل و پرهيزگار و شجاع بود و از ورود در ميدانهاى گوناگون واهمه نمى‌كرد و با مسائل كشور هم آشنا بود، به عنوان رهبر در نظر مى‌گرفتم. البته او هم بايد طبق قانون انتخاب مى‌شد؛ چون رهبرى هم طبق قانون انتخاب مى‌شود. اين‌طور نيست كه ما بتوانيم هركسى را به عنوان رهبر بياوريم و بگوييم رهبر ما اين است؛ يك نفر ديگر هم بگويد نه، رهبر ما آن است. بالاخره قانونى وجود دارد و طبق اصول قانون اساسى و مقرّراتى كه هست، رهبر انتخاب مى‌شود.

به نظر شما رهبرى چه مسؤوليتهايى دارد؟

اين هم دنباله‌ى سؤال قبلى است. البته وظايف و مسؤوليتهاى رهبرى، همان چيزى است كه در قانون اساسى آمده است. رهبرى، سياستگذار كلّىِ نظام محسوب مى‌شود؛ يعنى همه قواى سه‌گانه بايد در چارچوب سياستهاى رهبرى برنامه‌ريزى كنند و سياستهاى اجرايىِ خودشان را تنظيم نمايند. حركت و قواره‌ى كلّى نظام بايد در چارچوب سياستهايى باشد كه رهبرى معيّن مى‌كند. اين مهمترين مسؤوليت رهبرى است. البته در قانون اساسى مسؤوليتهاى ديگرى هم وجود دارد كه اگر مراجعه كنيد - و من توصيه مى‌كنم مراجعه كنيد - آنها را مشاهده خواهيد كرد.

چرا نسبت به معضلات متعدّدى كه در جامعه وجود دارد و باعث آزار و رنجش و نااميدى مردم و فرار نخبگان و شايستگان اداره‌ى امور مملكت شده - كه از جمله‌ى آنها، هرج و مرج در ادارات و پستهاى موروثى است و به‌وفور ديده مى‌شود - سكوت كرده‌ايد؟

اگر من به چيزهايى كه اين برادر يا خواهر عزيزمان روى اين كاغذ نوشته‌اند، برخورد كنم، قطعاً سكوت نخواهم كرد. من جايى را كه پست موروثى وجود داشته باشد، سراغ ندارم. البته ممكن است كسانى با ارتباط و اتّصال به كسى يا شخصيتى، تلاشهايى بكنند و كارهاى اقتصادى‌اى انجام دهند - كه البته با اينها بايد طبق قانون برخورد شود - اما اين‌كه پست موروثى در جامعه وجود داشته باشد كه پدر بميرد، پسر از او ارث ببرد؛ يا برادر بميرد، برادر از او ارث ببرد؛ من حقيقتاً چنين چيزى را سراغ ندارم؛ والّا اگر باشد، مطمئن باشيد كه بنده سكوت نخواهم كرد.

دیدار دانشجویان با مقام معظم رهبری
پايين بودن سطح كيفى مسائل آموزشى و رفاهى در دانشگاه اميركبير و ضعف مديريّت امور رفاه دانشجويان در دانشگاه ما، موجب نارضايتى دانشجويان اين دانشگاه شده است.

من بايد بگويم كه دوستان ما - رئيس محترم دانشگاه و اساتيدى كه آن‌جا بودند - در جلسه‌ى قبل از ديدار با دانشجويان، بيشترين حرفشان همين بود. آنها هم در چارچوب محدوديتهايى قرار گرفته‌اند. در آن جلسه، در خصوص گسترش فضاى دانشگاه و مسائل مربوط به سلف‌سرويس صحبت شد. آنها اين مشكلات را با من مطرح كردند؛ در حالى كه اين مسائل بايستى با وزارت علوم يا با سازمان مديريّت و برنامه‌ريزى مطرح شود. البته من اين مسائل را دنبال خواهم كرد و به دفتر هم گفته‌ام كه دنبال كنند. به مسؤولان هم سفارش كرده‌ام و باز هم سفارش خواهم كرد؛ ليكن منظورم اين است كه اين مشكلات رفاهى و دانشجويى و تحصيلات و اينترنت و كامپيوتر و اين چيزهايى كه شما در دانشگاه داريد، اتّفاقاً مشكلات همين آقايان هم هست و همينها را با من مطرح كردند. مى‌خواهم بگويم كه آنها به فكر اين مشكلات هستند و اميدواريم كه ان‌شاءاللَّه برطرف شود.

در حال حاضر با توجه به شبهه‌افكنيها و رياكارى بعضى از مسؤولان و در نتيجه آلوده كردن چهره‌ى نظام اسلامى، چه راهكارهايى را براى در امان ماندن از غفلت يا تندرويهاى بيجا، و تصميم‌گيريهاى خداپسندانه و مبتنى بر اسلام پيشنهاد مى‌كنيد؟

من كلّاً به جوانها و بخصوص به دانشجويان و طلاّب توصيه مى‌كنم كه آگاهيهاى خودشان را افزايش دهند. بسيارى از اين كجرويهايى كه شما ملاحظه مى‌كنيد، ناشى از كمبود آگاهى است. نسل امروز - به‌ويژه نسل جوان ما - بايد از تاريخ كشورش اطّلاع داشته باشد؛ بخصوص از زمان مشروطيت به اين طرف را بداند. شما در هر رشته‌اى كه تحصيل مى‌كنيد، چون جزو نخبگان جامعه هستيد - بعد از اين هم ان‌شاءاللَّه جزو نخبگانِ برتر خواهيد بود - بايد بدانيد كه كشور شما در چه موقعيتى قرار داشته و دارد. شما بايد بخصوص تاريخ رژيم گذشته را بدانيد. نسل امروز ما درست نمى‌داند كه انقلاب اسلامى چگونه اين كشور را از چنگال آن رژيم خلاص كرده است. اين را ما كه با همه‌ى پوست و گوشت و همه‌ى هستىِ خود آن رژيم را حس كرديم، خوب مى‌دانيم. اينها بايد منعكس و گفته شود. البته در اين زمينه، چيزهايى هم نوشته شده است. رژيم گذشته، رژيمى فاسد و صددرصد وابسته و به‌كلّى دور از عدالت بود. براى آن رژيم مسأله‌ى مردم در كشور به‌هيچ‌وجه مطرح نبود. براى آن رژيم ارزش يك مستشار امريكايى يا يك سياحتگر صهيونيست، به مراتب بيشتر بود تا جمعيت عظيمى از مردم ايران! عناصر آن رژيم به مفتخورى، زيادى‌خورى، غارت منابع ملى و استفاده‌ى نامشروع از همه‌ى امكانات كشور عادت كرده بودند. آن رژيم بر پايه‌ى نامشروعى بنا شده بود؛ يعنى كسى كه در آن زمان در رأس قدرت بود - كه تقريباً سى‌وپنج سال هم حكومت كرد - فقط با اين اعتبار به حكومت رسيده بود كه پدرش قبل از او حاكم بوده است! شما ببينيد چه منطق غلطى براى حاكميت يك نفر وجود داشت. همه‌ى قدرتها و ثروتها در اختيار او بود و اگر گفته مى‌شد كه شما با چه استدلالى روى كار آمده‌اى، پاسخ اين بود كه چون پدرم قبل از من در اين‌جا حاكم بوده است! او با پشتوانه و خواستِ مستقيم انگليسيها بر سرِ كار آمد و سى‌وپنج سال هم حكومت كرد؛ بديهى است كه مملكت متعلّق به آن كسانى باشد كه او را بر سر كار آوردند يا از او حمايت كردند. ما چنين رژيمى را پشت سر گذاشتيم. پدر او چرا روى كار آمده بود؟ چون يك كودتاى انگليسى شده بود و آنها اين‌طور خواسته بودند. شما بايد اينها را بدانيد. شما بايد تاريخ كودتاى رضاخان در اسفند 1299، بعد رسيدنش به سلطنت در 1303، بعد جانشين شدن محمدرضا را بدانيد. البته در تلويزيون هم برنامه‌هاى خوبى گذاشتند و اينها را تشريح كردند. در كتابهايى هم اين مطالب نوشته شده است.

آگاهيهاى شما از مسائل جهان بايد بالا برود. من گمانم اين است هر كسى، هر جوانى و هر دانشجويى كه بداند اين انقلاب و اين نظام، كشور را از دست چه گرگهاى خون‌آشامى گرفته و چه زحماتى را در اين بيست‌ودو سال تحمّل كرده تا به اين‌جا رسيده و چه دشمنيهايى با آن شده و الان هم در كمين آن است، كاملاً مى‌فهمد كه در اين نظام چه بايد بكند. يعنى وظيفه‌ى خودش را حس مى‌كند و تشخيص مى‌دهد. جوان ايرانى، هم روشن‌بين و باهوش است، هم سياسى است. لذا جاى ابهام باقى نمى‌ماند. بنابراين، علاجى كه من پيشنهاد مى‌كنم، كتابخوانى، افزايش مطالعه و كشاندن اجتماعات دانشجويى به بحثهاى صحيح و حقيقى - نه بحثهاى انحرافى - است. البته بحث خودسازى و درون‌سازى و نورانى كردن دل و امثال اينها هم بحثهاى مفصّلى است كه در جاى خود بايد مورد تأكيد قرار گيرد.

شما خود را در پيشگاه خداوند چگونه ارزيابى مى‌كنيد؟

من در پيشگاه خداوند خودم را بنده‌ى ضعيفى ارزيابى مى‌كنم. اين چيزى كه مى‌گويم، نه تعارف است، نه مجامله. حقيقت مطلب اين است. من بنده‌ى ضعيفى هستم كه مسؤوليت سنگينى بر دوشم گذاشته شده است و تلاش مى‌كنم ان‌شاءاللَّه آنچه را كه بر عهده‌ى من است، انجام دهم.

در آغاز انقلاب اسلامى، اين انقلاب ادّعاهايى داشت. در حال حاضر بعد از گذشت حدود بيست سال، چقدر به آن ادّعاها رسيده‌ايم؟

اين سؤال مهمى است. اين انقلاب بيش از ادّعا، آرمانهايى داشت. انقلاب نيامده بود كه براى مردم ايران پاسخگويى كند. انقلاب، انقلابِ خود مردم بود. مردم براى تحقّق آرمانهايى انقلاب كردند. اين آرمانها عبارت بود از ساختن يك ايران آباد و آزاد، داشتن مردمِ آگاه و برخوردار از عدالت اجتماعى، نجات از وابستگى و عقب‌ماندگىِ علمى و استبداد و قهرى كه آن روز بر اين مملكت حكمفرما بود. مى‌پرسيد ما چقدر به اين اهداف رسيده‌ايم؛ من عرض مى‌كنم كه تحقّق اين اهداف، تدريجى است؛ چيزهايى است كه بايد براى آن تلاش و مجاهدت كرد و قدم به قدم پيش رفت. نظام اسلامى، يك نظام پيش‌ساخته - مثل خانه‌هاى پيش‌ساخته - نيست؛ نظامى است كه بايد آجر آجر و سنگ سنگ روى هم چيد و آن را بالا برد. در اثناى اين كار، طبيعى است كه مشكلاتى پيش بيايد. اين مفاهيمى هم كه من گفتم - عدالت اجتماعى، آزادى، آگاهى، معنويت؛ كه جزو مبانى اين نظامند - مفاهيم ايستا و متحجّرى نيستند. اينها چيزهايى هستند كه بر حسب پيشرفت و اقتضائات زمان، ممكن است مصاديقشان تغيير پيدا كند. در اثناى اين كار بسيار پُرتلاش و پُرزحمت، بسيار طبيعى است كه مشكلاتى پيش آيد؛ چون به طور پيوسته و دائم بايستى مهندسى و معمارى كرد و مراقب بود كه هيچ نقطه‌اى از اين بنا برخلاف جهتِ صحيح ساخته نشود. البته ممكن است گاهى اختلاف نظر و كمبود مصالح و كمبود نيروى كار پيش بيايد و دشمن اين بنا را به منجنيق ببندد و گوشه‌اى از آن را ويران كند. گاهى ممكن است فلان بنّا يا عمله، در گوشه‌ى اين بنا، كارى را نادرست انجام دهد، كه بايد رفت و آن را ترميم كرد. گاهى ممكن است در كسانى كه خودشان معمار و سازنده‌ى بنا هستند، ضعفها و تنبليهايى وجود داشته باشد. همه‌اش هم اين‌طور نيست كه بگوييم ضعفها تحميلى و از ناحيه‌ى ديگران است. بنابراين در اين راه، مشكلات فراوانى وجود دارد. كمبود مصالح، رفيق نيمه‌راه و آدمهاى طمّاع و قدرت‌طلب، بخشى از اين مشكلات است. ما بايد اين نظام را بسازيم و ذرّه ذرّه و قدم به قدم پيش برويم.

البته اگر از من بپرسيد كه چقدر پيش رفته‌ايم، خواهم گفت ما زياد پيش رفته‌ايم. همان‌طور كه گفتم، اگر كسى با گذشته‌ى اين كشور آشنا باشد، خواهد ديد كه ما بسيار پيشرفت كرده‌ايم. در اين كشور مردم به حساب نمى‌آمدند، اما امروز مردم محور تصميم‌گيريهايند. معنويت در اين كشور به‌شدّت مورد تهاجم بود؛ سعى مى‌شد معنويت ازاله شود؛ اما امروز چراغ معنويت در بين مردم روشن و پُرفروغ است. آن روزها جوانها عمداً به فساد كشانده مى‌شدند. شايد شما شنيده‌ايد كه رؤساى كشور و خانواده‌هايشان، مهمترين شركاى باندهاى مواد مخدّر در اين كشور بودند! اوّل بار آنها هروئين را به اين كشور آوردند و پخش كردند. فساد و اعتياد و بدبختى را به دست خودشان ترويج مى‌كردند. امروز شما مى‌بينيد كه نظام، با همه‌ى وجود و با تلاش فراوان، در مقابل اين مشكلات ايستاده - كه همه‌ى دنيا هم كار او را تصديق مى‌كنند - اما آن روز براى مسؤولان كشور كارهاى نمايشى در درجه‌ى اوّل بود. به روستاها، به جاده‌هاى روستايى، به برق‌رسانى روستايى، به بقيه‌ى چيزهايى كه در شهرهاى دور بود، مطلقاً اعتنايى نمى‌شد. اسم مى‌آوردند كه ما مى‌خواهيم زبده پرورش بدهيم؛ اما در طول پنجاه سال، آنها توانسته بودند حدود صدوپنجاه هزار دانشجو در اين كشور داشته باشند. من در استان سيستان و بلوچستان تبعيد بودم - آن روز دقيقاً آمارش را مى‌دانستم، اما الان درست يادم نيست - گمانم در همه‌ى استان كه آن روزها حدود ششصد، هفتصد هزار نفر جمعيت داشت، سه نفر ليسانسيه بودند! تعداد ديپلمه‌هاى آن استان بسيار كم بود؛ مثلاً بيست نفر بودند! امروز شما مى‌بينيد كه تمام شهرهاى كشور دانشگاه دارند. حتّى در بسيارى از شهرها دانشگاههاى متعدّد و دانشجويان فراوان و رشته‌هاى متنوّع و پيشرفتهاى علمىِ فراوانى دارند.

من اين مطلب را بارها گفته‌ام كه امريكاييها هواپيماهاى جنگى و بقيه‌ى ابزارهاى خودشان را به ما مى‌فروختند؛ ولى اجازه‌ى تعمير آنها را به ما نمى‌دادند! البته داستان آن فروشها هم داستان عجيبى است. آن روز صندوق مشتركى بين ايران و امريكا وجود داشت كه بنده اوايل انقلاب كه به وزارت دفاع رفتم و در آن‌جا مشغول كار شدم، اين را كشف كردم؛ بعد به مجلس رفتم و آن را پيگيرى كردم، كه متأسفانه تا امروز هم امريكاييها جواب نداده‌اند! صندوقى با نام اختصارى F.M.S داشتند كه دولت ايران پول را در آن صندوق مى‌ريخت؛ اما قيمت جنس و نوع جنس و برداشت پول را امريكاييها به عهده داشتند! وقتى انقلاب پيروز شد، ميلياردها دلار در اين صندوق پول بود كه هنوز هم امريكاييها جوابى نداده‌اند و آن پولها را به ملت ايران برنگردانده‌اند. وقتى همين وسيله‌ى پرنده به ايران مى‌آمد، بعد از مدتى محتاج تعمير مى‌شد. شما خيال مى‌كنيد اين‌جا تعميرگاه و كارگاه و امثال اينها داشتند؟ ابداً. آن قطعه‌اى كه خراب شده بود و آن را از داخل هواپيما بيرون آورده بودند - چون قطعه‌هاى بزرگى وجود دارد كه گاهى مركّب از دهها قطعه است - اجازه نمى‌دادند كه در اين‌جا باز شود و روى آن تعميرى صورت گيرد. با هواپيما به امريكا مى‌بردند و آن را با قطعه‌اى جديد عوض مى‌كردند و مجدداً به ايران باز مى‌گرداندند! با اين ملت، اين‌گونه رفتار كرده بودند. امروز ملت ايران، مثل همان هواپيما را مى‌سازد. هواپيماى «تندر»ى كه پرسنل ما ساخته بودند، پرواز كرد. اين وضعيت اصلاً با آن دوره قابل مقايسه نيست.

بنابراين ما پيشرفتِ زيادى كرده‌ايم؛ منتها اگر از من بپرسيد كه آيا به اين حد قانعم، پاسخ من اين است: ابداً. ما هنوز راه زيادى داريم؛ هم به عدالت اجتماعى‌يى كه اسلام از ما خواسته است - و اسلام در اين خصوص بسيار سختگير است - هم به آن سطحى از آزادى كه ملت ايران مستحق و شايسته آن است، هنوز نرسيده‌ايم. ما هنوز كار داريم؛ اين راه، راهى طولانى است. اين‌كه من بارها به جوانها مى‌گويم خودتان را آماده كنيد، براى همين است. شما بايد اين راه را طى كنيد. اين راه هم راهى است كه در هر كيلومترش تابلوى «توقّف ممنوع» نصب شده است؛ لذا در اين راه نبايد توقّف كرد. سربازانِ عدالت اجتماعى بايد خستگى‌ناپذير باشند. كسانى كه در اين راههاى طولانى و آرمانهاى بزرگ حركت مى‌كنند، بايد خستگى حس نكنند. يك ملت، اين‌گونه به سيادت و آقايى و آرمانهاى خودش مى‌رسد. هيچ ملتى با تنبلى به سيادت و سعادت نمى‌رسد. بزرگترين مصيبت براى يك ملت اين است كه بگويد چون ما نتوانستيم همه‌ى هدفهاى خود را تأمين كنيم، پس ولش! نخير؛ بايستى هدفها را دنبال كرد.

من به شما بگويم، سرمايه‌هايى كه ملت ايران دارد - هم سرمايه‌هاى مادى، هم سرمايه‌هاى انسانى - بى‌نظير است. من در اوايل انقلاب از دوستان قابل اطمينانى كه در كشورهاى خارجى تحصيل كرده بودند، شنيدم كه مى‌گفتند در مجامع درجه‌ى يك علمى دنيا و در بين دانشجويان، ايرانيها از لحاظ هوش هميشه امتياز دارند؛ البته متأسفانه بسيارى از آنها بنا به دلايلى كه آن روز وجود داشت، كار و راه را تا آخر ادامه نمى‌دادند. غير از اين سرمايه‌هاى عظيم انسانى و مادّى - كه بسيار مهم است - سرمايه‌ى بسيار بزرگِ «انقلاب اسلامى» را داريم كه ما را بيدار كرده، به خود آورده، به ارزشهاى انسانى آشنا نموده و با اهميت جايگاه مهم سياسى و جغرافيايىِ كشورمان در جهان، آشنا كرده است. مى‌دانيم كه كشور ما كشور بزرگى است و بايد در سهم عظمت جهانى - از لحاظ علمى و توسعه‌ى سياسى و اقتصادى - به حقِ‌ّ خودش نايل شود. اين سرمايه‌ى ماست.

نظام ما امروز بدون مبالغه، مردمى‌ترين نظام دنياست؛ يعنى ارتباط بين مردم و مسؤولان در هيچ جاى دنيا اين‌گونه نيست. همين جلسه‌اى كه الان من و شما داريم و مسؤولانِ ديگر هم دارند؛ در هيچ‌جاى دنيا چنين صميميت و ارتباطى وجود ندارد. دمكراسيهاى معروف دنيا در واقع حكومت كارتلها و تراستها و كمپانيهاى بزرگ است - كه يك گوشه‌ى آن در انتخابات اخير امريكا خودش را نشان داد - آنها هستند كه كار مى‌كنند. در واقع مردم هيچكاره‌اند؛ ولو خيال كنند كه در ميدان هستند. ما چنين سرمايه‌هاى عظيمى داريم.

البته خيليها سعى مى‌كنند اين سرمايه‌ها را در نظر من و شما كم‌اهميت جلوه دهند. اينها كسانى هستند كه مى‌خواهند اين سرمايه‌ها را از دست ما بربايند. هميشه براى بيرون آوردن يك كالاى پُرارزش از دست كسى، يكى از راههاى رايج - كه همه‌ى دلّال‌صفتها و آدمهاى ناباب عالم از آن استفاده كرده‌اند - اين است كه توى سر جنس بزنند و مرتّب بگويند اين جنس ارزش و قيمتى ندارد؛ برو خودت را از دست آن راحت كن! اين به خاطر آن گفته مى‌شود كه من و شما سرمايه‌ى عظيمى را كه در اختيار داريم، به آنها نداده‌ايم. بنابراين توصيه‌ى من به شما جوانان اين است: بايد تلاش و كار كرد.

البته بنده در سنين شما كه بودم - كه دوران مبارزه و دوران انقلاب بود - شب و روز نداشتم. خدا را شكر مى‌كنم كه دوره‌ى جوانى ما با تلاشِ دائم گذشت؛ اما الان هم كه سن من از شصت سال گذشته و جزو پيرمردها به حساب مى‌آيم، خدا را شكر مى‌كنم كه هنوز هم آسايش و آرامشى براى خودم قائل نيستم. من دائم مشغولم و تا زنده باشم و بتوانم، همين‌طور كار خواهم كرد. توصيه‌ام به همه اين است كه مشغول باشند و كار كنند.

جناب‌عالى آينده‌ى اين انقلاب و نظام را چگونه مى‌بينيد؟

با اين حرفهايى كه گفتم، پاسخ اين سؤال معلوم است. من آينده را بسيار روشن مى‌بينم. حضور اين خيل عظيم جوان در كشورمان را بسيار مبارك مى‌دانم؛ اين خيلى باارزش است. مسؤولانمان هم مسؤولان خوبى هستند. البته معنايش اين نيست كه بى‌عيب هستند؛ نه، بالاخره در گوشه و كنار عيبهايى وجود دارد؛ اما امروز خوشبختانه مجموعاً انسانهاى خوبى بر سرِ كارند؛ لذا آينده خوب است.

به نظر شما با مسؤولان رده‌بالاى دنيازده، چگونه بايد برخورد كنيم؟

شما بايد يك‌طور برخورد كنيد، بنده هم طورى ديگر. دستگاه قضايى هم طور ديگر بايد برخورد كند. به نظر من شما تا آن‌جايى كه مى‌توانيد، نصيحت كنيد؛ «النّصيحة لأئمّة المسلمين». هر كسى را كه احساس مى‌كنيد دنيازده است، به هر طريقى مى‌توانيد، نصيحت كنيد و بدانيد كه نصيحت به‌هرحال مؤثّر است.

مسأله‌اى كه اين روزها زياد مطرح مى‌شود، ولى عملاً مخاطبان واقعى كمتر به آن توجّه مى‌كنند، فرار مغزهاست. من نمى‌دانم چطور مى‌توان از مهاجرت جوانان بااستعدادى كه با اين همه زحمت و تلاش تحصيل كرده‌اند، جلوگيرى كرد. براى نمونه، من خودم در يكى از دانشگاههاى پيشرو - يعنى دانشگاه اميركبير - و در سطح فوق ليسانسِ يكى از رشته‌هاى سنگين تحصيل كرده‌ام؛ اما با اين همه تلاش علمى، هيچ كار مناسبى پيدا نمى‌كنم. مشكل فقط در نبودِ پارتى نيست؛ بلكه اصولاً كار مناسبى وجود ندارد. غالب شركتها و كارخانه‌ها به يك سرى فنآوريهاى قديمى بسنده كرده‌اند و مسؤولان امر كه بايد مديريّت كنند، مشغول باندبازى و قدرت‌طلبى هستند. رئيس جمهور منتخب مردم اين‌گونه در فشار است و مردم آن را مى‌بينند و هيچ فردى هم جرأت صحبت ندارد؛چرا كه روانه‌ى زندان مى‌شود. ما براى چه كسانى همّت و تلاش كنيم؟ براى كسانى كه در لباس مقدّس روحانيت به دنبال مطامع دنيوى هستند؟ به نظر مى‌رسد با استناد به آيات متعدّدى كه در قرآن براى هجرت آمده، وظيفه‌ى ما براى سالم ماندن، رفتن است!

اوّلاً فساد، روحانى و غير روحانى ندارد. اگر روحانيون فاسد شوند، ضرر فسادشان بيشتر است و من حرف اين دوست محترممان را تأييد مى‌كنم كه اگر روحانيون خداى نكرده به فساد گرايش پيدا كنند، ضررشان بيشتر از ديگران است.

اما اين‌كه گفته مى‌شود شركتها و كارخانه‌ها به فنآوريهاى قديمى بسنده كرده‌اند؛ در واقع همين‌طور است و در خيلى از جاها هم اين‌گونه است. راه علاج نيز همان چيزى است كه من آن روز، هم به شما گفتم، هم به مسؤولان دولتى هميشه گفته‌ام - و اين كار بايد بشود و خواهد شد - بايد دستگاه علمى كشور به بدنه‌ى صنعتى كشور وصل شود. در اين صورت، هم دستگاه علمى به جريان خواهد افتاد - يعنى علمش با عمل توأم خواهد شد - و هم دستگاههاى صنعتى كشور متطوّر و متحوّل خواهند شد؛ اما اين كار نشده است. البته من، هم در دولت قبلى به رئيس جمهور محترم قبلى سفارش كردم، هم در دولت فعلى به رئيس جمهور محترم فعلى توصيه‌ى مؤكّد كرده‌ام و گفته‌ام اين كار - يعنى وصلِ دستگاه علمى به بدنه‌ى صنعتى كشور - كار وزارتخانه نيست كه ما بگوييم يك وزارتخانه - مثل وزارت صنايع يا وزارت علوم - اين كار را بكند. اين فقط كارِ رياست جمهورى است؛ يعنى بايد در نهاد رياست جمهورى دفترى ايجاد كرد و كار آن دفتر فقط اين باشد كه دانشگاهها را به صورت ستادى - نه به صورت ميدانى و اجرايى - به دستگاههاى صنعتى متّصل كند. البته مسؤولش هم معيّن شد، اما هنوز ظاهراً اجرا نشده است. اين كار قطعاً خواهد شد و بايد بشود. علاج، اين است.

امروز امكانات صنعتى در كشور بسيارى زياد است - دوستى كه اين مطلب را نوشته‌اند، من مطمئنم از بسيارى از مراكز صنعتى كشور اطّلاع ندارند - امروز كارهاى بسيار خوب و پيشرفته صورت مى‌گيرد. اگر شما براى نمونه، سالى يك بار به نمايشگاههاى صنعتى‌اى كه برگزار مى‌شود، برويد، اين واقعيت را خواهيد ديد. حقيقتاً خوشحال‌كننده و بعضاً خيره‌كننده است. من نمى‌خواهم ايران را با فلان كشور اروپايى كه دويست سال است در كار صنعت پيشرو است، مقايسه كنم. ما تازه بيست سال است كه وارد ميدان شده‌ايم؛ چون قبل از انقلاب اين حرفها معنا نداشت. مهمترين كارخانه‌ى كشور، قبل از انقلاب عبارت بود از كارخانه‌ى ايران خودرو؛ يك كارخانه‌ى مونتاژ صِرف! اصلاً اين همه توليد و سازندگى و نوآورى نبود. ما تازه بيست سال است كه شروع كرده‌ايم؛ از اين بيست سال هم هشت سالش دوره‌ى جنگ بوده است. اگر واقعاً بخواهيم محاسبه كنيم، ده، دوازده سال است كه ما وارد اين ميدان شده‌ايم؛ لذا خيلى نبايد توقّع را بالا برد. نمى‌خواهم خودمان را با آن كشورها مقايسه كنم؛ اما در اين جهت به‌سرعت پيشرفت كرده‌ايم و ان‌شاءاللَّه پيشرفت خواهيم كرد. اگر همين مطلبى كه من به رؤساى محترم جمهور - آن دولت و اين دولت - گفتم، زودتر عمل مى‌شد، يقيناً آثار بهترى مى‌داشت؛ اما حالا خود من هم وارد اين قضيه شده‌ام. همين ديروز كه با جماعتى كار مشتركِ لازمى داشتيم، باز من روى اين مسأله تكيه و تأكيد كردم.

اين‌كه گفته شود براى سالم ماندن، ناچاريم برويم؛ نخير، بنده اين را قبول ندارم. سالم ماندن يعنى چه؟ شما خيال كرده‌ايد كه در خارج از كشور به مهاجران كشورهاى ديگر چندان بهايى داده مى‌شود؟ شما فكر مى‌كنيد در هر كشورى از اين كشورها، ارزش و شخصيت و شرف شما را به عنوان يك جوان ايرانى رعايت خواهند كرد؟ شما پاى صحبتها و درد دلهاى كسانى كه رفته‌اند، بنشينيد تا ببينيد چه مى‌گويند. انسان در خانه‌ى خودش بماند، براى خانواده‌ى خودش مفيد باشد، سخت تلاش كند، همه‌ى همّت خودش را به كار گيرد، يك مقدار هم زندگيش پايين‌تر باشد، اين براى يك انسانِ باوجدان به مراتب خرسند كننده‌تر و شادمان كننده‌تر است تا اين‌كه به يك كشور ديگر برود و به ميهن و خانه‌ى خودش و به خاكى كه او را پرورش داده و اين استعداد و معلومات را به او داده و به همين دانشگاه اميركبيرى كه شما شانه‌تان زير بار منّت آن است، پشت كند و در خانه‌ى بيگانه، با منت و با اخم و تَخم كار كند، براى اين‌كه يك مقدار بيشتر به او پول مى‌دهند. اين شد هجرت؟! هجرت اسلامى اين است؟! نخير؛ به‌هيچ‌وجه. هجرت اسلامى اين نيست؛ اين «تعرّب بعد الهجرة» است؛ اين فرار كردن از ميدان كار و مسؤوليت و وظيفه و رفتن به جايى است كه انسان مى‌خواهد زندگى شخصى خودش را يك مقدار بهتر كند. من به‌هيچ‌وجه به اين كار معتقد نيستم. البته من آن روز هم اين نكته را گفتم؛ من حق را به جوانهاى بااستعداد خودمان مى‌دهم. اينها حق دارند انتظار داشته باشند و مسؤولان بايد براى اينها كار كنند. در اين ترديدى نيست؛ اما اگر آنها كوتاهى كرده‌اند، معنايش اين نيست كه جوان ما هم براى خودش توجيهى درست كند. البته اگر انسان براى افزايش معلومات به خارج از كشور برود و برگردد، يا تحقيقى بكند و برگردد، اين فرار نيست و اشكالى ندارد؛ اما اين‌كه انسان كوله‌بارش را ببندد و پشت كند و بگويد خداحافظ، ما رفتيم؛ نه، اين را من قبول ندارم.


وقتى امام رحمةاللَّه‌عليه در نجف از جايى عبور مى‌كردند، مردم ساعتهاى خود را با ساعت عبور ايشان تنظيم مى‌كردند؛ اما درست نبود ما يك ساعت براى ديدن رهبر خود انتظار بكشيم!

البته بنده مدّعى آن نظم و ترتيب ساعتى‌اى كه شما در اين‌جا نوشته‌ايد، نيستم؛ اما من به وعده‌هايى كه بخصوص به اجتماعات مى‌دهم، بسيار اهميت مى‌دهم؛ يعنى دقيقه را حساب مى‌كنم. آن روز من سر ساعت آمدم، بلكه شايد دو، سه دقيقه‌اى هم زودتر وارد جلسه شدم و قرار ما همان ساعت 30/10 بود. اگر شما يك ساعت انتظار كشيديد، بالاخره من در اين زمينه مسؤول نيستم.

امسال كه سال امام على عليه‌السّلام است، شايسته است سيره‌ى آن حضرت در همه‌ى شؤون پياده شود. در اين خصوص مى‌خواستم بگويم، وقتى امام على عليه‌السّلام در دوره‌ى حكومت خود با يك يهودى در يك دادگاه حضور پيدا مى‌كنند و هيچ امتيازى براى خود قائل نمى‌شوند، جايگاه دادگاه ويژه‌ى روحانيت در كشورى كه ادّعاى پيروى از آن حضرت را دارد، چيست؟

وجود دادگاه ويژه‌ى روحانيت اصلاً امتيازى براى روحانيون نيست. شما بايد بدانيد كه يكى از منتقدان سرسخت دادگاه ويژه‌ى روحانيت، عدّه‌اى از روحانيونند؛ بنابراين امتيازى نيست. اين دادگاه، اوّل از طرف امام به عنوان سختگيرى بر كار روحانيون تأسيس شد. علّت تشكيل اين دادگاه اين بوده كه هميشه تصوّر مى‌شده است روحانيون وقتى وارد يك دادگاه معمولى مى‌شوند، ممكن است به‌طور طبيعى امتيازى برايشان وجود داشته باشد. بالاخره روحانىِ محترمى است و اتّهامى هم دارد؛ ممكن است بين او و يك آدم معمولى تفاوت قائل شوند. وقتى دادگاه ويژه‌ى روحانيت باشد، ديگر اين تفاوت وجود ندارد. دادگاه ويژه‌ى روحانيت هم دادگاهى مثل بقيه‌ى دادگاههاست و با يك شعبه‌ى دادگاه دادگسترى تهران تفاوتى ندارد. اين‌كه شما خيال كنيد براى آنها امتيازى وجود دارد، به‌هيچ‌وجه اين‌طور نيست. اين يك نوع سختگيرى براى آنهاست. من به عنوان يك روحانى - كه خودم هم نسبت به مسأله‌ى فساد در روحانيت بسيار حسّاسم - به شما عرض كنم، اين دادگاه به نفع است؛ مُضر نيست. البته بعضى افراد جنجال سياسى به راه مى‌اندازند و چون فلان روحانىِ متعلّق به فلان خطّ و ربط سياسى به آن‌جا برده شده است، عليه دادگاه ويژه‌ى روحانيت جنجال درست مى‌كنند؛ والّا اين دادگاه به‌هيچ‌وجه امتيازى براى روحانيون نيست و چيز خوب و مفيدى است. امام اين دادگاه را تأسيس كردند و از جمله كسانى كه به اين كار نظر موافق داد، من بودم. ايشان با بعضى از اشخاص - از جمله با من - مشورت كردند. من گفتم اين كار بسيار خوبى است. الان هم اعتقادم همين است كه چيز خوبى است و امتيازى محسوب نمى‌شود.

چرا با اين‌كه در جريان كوى دانشگاه، قلبتان جريحه‌دار شده بود، در قبال تبرئه‌ى عوامل حمله به كوى دانشگاه سكوت كرديد؟ آيا سكوت شما ناشى از رضايت شما نبود؟

واقعه‌ى كوى دانشگاه، حقيقتاً قلب بنده را جريحه‌دار كرد. اين نه شوخى بود، نه تعارف؛ منتها مى‌دانيد واقعه‌ى كوى دانشگاه، يك واقعه‌ى كاملاً پيچيده و مركب بود. فقط اين نبود كه چهار نفر به كوى دانشگاه رفتند و كارى را انجام دادند. دستگاه قضايى به پرونده رسيدگى كرد. در مقابل قضاوت دستگاه قضايى، همه بايد تسليم باشند. من چه از آن حكم راضى باشم، چه راضى نباشم، غلطترين كار اين است كه بگويم بنده حكم را قبول ندارم. اين، قابل قبول و درست نيست. بالاخره كدام دادگاه در دنيا تشكيل مى‌شود كه همه‌ى اطراف قضيه از آن راضى باشند؟ شما هر دادگاهى را نگاه كنيد، بالاخره يك طرف راضى است، يك طرف راضى نيست. اين دادگاه و ساير دادگاهها به وسيله‌ى قضاتى كه البته من اغلب آنها را از نزديك نمى‌شناسم و فقط در تلويزيون آنها را ديده‌ام و اسمشان را شنيده‌ام، اداره مى‌شوند؛ ليكن دستگاه قضايى به اينها اعتماد دارد. اينها قضاتى هستند كه گزينش و انتخاب شده‌اند، عادلند و با موازين و مقرّرات دستگاه قضايى منطبقند. بعد هم قوانين و دستگاهى در آن‌جا وجود دارد كه اگر هر قاضى‌اى برخلاف قانون عمل كند، آن دستگاه يقه‌ى او را مى‌گيرد. بنابراين دادگاهى تشكيل شده و حكمى داده است. ما بايد در مقابل حكم دادگاه تسليم باشيم. وقتى كه دادگاه مى‌گويد فلان آدم در اين واقعه مجرم نيست، پس مجرم نيست. من و شما كه آن‌جا نبوده‌ايم تا بدانيم اين شخص مجرم است يا نه. نتيجه را بايد دادگاه بگويد.

من به طور كلّى نه تنها نسبت به اين قضيه‌ى بخصوص، بلكه نسبت به همه‌ى قضايا، معتقدم زير سؤال بردن قوّه‌ى قضاييه در يك كشور، نقطه‌ى شروع فساد در آن كشور است. بنابراين نبايد قوّه‌ى قضايّيه را زير سؤال برد. نه اين‌كه قوّه‌ى قضاييّه هميشه درست عمل مى‌كند، يا همه‌ى آدمهايش درستند، يا همه‌ى كارهايش درست است؛ نه. يقيناً در قوّه‌ى قضايّيه تخلّفاتى وجود دارد. اخيراً قوّه‌ى قضايّيه رئيس دادگاهى را به محاكمه كشيد و الان هم در زندان است. بنابراين آنها برخورد مى‌كنند. يقيناً اگر آن شخص به يك باند سياسى وابسته بود، امروز جنجالش دنيا را گرفته بود؛ اما وقتى وابسته نيست، سروصدايش بلند نمى‌شود! قوّه‌ى قضايّيه با فساد در درون خودش قاطع برخورد مى‌كند. با اين‌كه نمى‌خواهم بگويم كلاًّ قوّه‌ى قضايّيه بى‌عيب يا بى‌اشكال است يا همه‌ى آدمهايش خوبند؛ اما همه موظفند پيكره‌ى قوه‌ى قضاييه را به رسميت بشناسند؛ ملاحظه كنند و آن را زير سؤال نبرند. اگر قوّه‌ى قضايّيه زير سؤال برود، هر مجرمى مى‌تواند با دستاويزى، از بار مؤاخذه و محاكمه فرار كند و ديگر نمى‌شود كسى را تعقيب كرد. بنابراين در مقابل حكم دادگاه همه بايد تسليم باشند.

به نظر شما علّت كاركرد ناموفّق دستگاههاى فرهنگى در طول بيست سال گذشته چه بوده است؟

البته نمى‌شود گفت كاركرد دستگاههاى فرهنگى، كلاًّ ناموفق بوده است؛ نه، موفقيتهاى زيادى هم داشته‌اند. معمولاً آدمها، نيمه‌ى خالى ليوان را مى‌بينند، ولى به نيمه‌ى پُر چندان توجّه نمى‌كنند. دستگاههاى فرهنگى كشور كاركردهاى موفّق هم داشته‌اند؛ اما آن‌جاهايى كه موفقيتى نبوده، ناشى از چند عامل بوده است كه كم‌كارى و كم‌ابتكارى از جمله‌ى آنهاست. اينها به مديريّتها مربوط مى‌شود. مديريّتهاى ضعيف، معمولاً كارشان، ابتكارشان و گزينش انسانهاى كارآمدشان كم است؛ يا اين‌كه در مقابل امواج فرهنگى غرب تسليم مى‌شوند. اين را دست كم نگيريد. من هفت، هشت سال پيش، مسأله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح كردم؛ اما خيليها با اين قضيه برخورد تندى كردند و گفتند تهاجم فرهنگى چيست؛ در حالى كه يك واقعيت بسيار مهم، حسّاس و خطرناك است. غربيها سعى مى‌كنند عرفهاى فرهنگىِ خودشان را بر كشورهاى مختلف تحميل كنند. يك مدير اگر در مقابل اينها حالت وادادگى پيدا كرد، همين چيزهايى كه پيش آمده، پيش مى‌آيد. وادادگى مديران، يكى از مهمترين و مؤثّرترين و مضرترين عواملى است كه دستگاههاى فرهنگى را به انحراف مى‌كشاند. وقتى كه دستگاه فرهنگى منحرف شد، نتيجه‌اش در بيرون معلوم مى‌شود. آن دستگاهى كه بايد در جهت رشد فكرى و فرهنگى و عملى انسانها فيلم بسازد و كتاب توليد كند و تمام ابزارهاى فرهنگى را در اين جهت به كار بيندازد، وقتى مى‌بينم كه در اين زمينه‌ها كم‌كارى دارد، طبيعتاً مورد عتاب من قرار مى‌گيرد. اين را نبايد حمل بر يك جهتگيرى سياسى كرد؛ همين چيزى است كه اين خواهر يا برادرمان اين‌جا نوشته‌اند.

آيا تغييرات در سرپرستى و رياست دستگاهها و رسانه‌ها جهت خلّاقيت و ارائه‌ى راهكارهاى جديد، ضرورى به نظر نمى‌رسد؟

چرا. در هر دستگاهى كه ما در مديريّت آن ضعفى احساس مى‌كنيم، چنانچه انسان كارآمد و بهترى را سراغ داشته باشيم و جاى او بگذاريم، يقيناً تأثيرات زيادى خواهد داشت. حرف من هم به مسؤولان كشور - چه به وزرا، و چه به مسؤولان بالاتر از وزرا - هميشه همين بوده است.

آيا به نظر شما نماز جمعه در جهت تبديل شدن به تريبونى براى دفاع آقايان از عملكرد خودشان نشده است؟

نه؛ من چنين اعتقادى ندارم. در نماز جمعه مگر چه كسانى مى‌آيند و از عملكرد خودشان دفاع مى‌كنند؟ ممكن است در مسند امامت جمعه‌ى تهران يك نفر، دو نفر از مسؤولان باشند؛ اما بقيه كه جزو مسؤولان نيستند. البته چرا، بخشى از افراد ممكن است بيايند و بعضى از خدماتِ خودشان را بگويند - چه ائمّه‌ى جمعه، چه آن كسانى كه سخنران قبل از خطبه‌ها هستند - اما اين هم ايرادى ندارد كه مسؤولى بيايد و عملكرد خودش را با مردم درميان بگذارد؛ چون بالاخره يكى از وظايف تريبون نماز جمعه اين است كه مستمعان و مخاطبان را در جريان اوضاع كشور قرار دهد.

به نظر شما انگيزه‌ى شركت ما در نماز جمعه چگونه تقويت مى‌شود؟

من دلم مى‌خواهد كه جوانها شركت كنند؛ چون معتقدم كه نماز جمعه مفيد است. در طول هفته يك ساعت را صرف اين كار كردن، زمان زيادى نيست. هم عبادت است، هم ذكراللَّه است، هم شنيدن حرفهاى خوب است؛ منتها شما همه‌ى حرفهايى را كه از بنده يا ديگران مى‌شنويد - نه فقط صحبتهاى نماز جمعه را - در كارگاه ذهنِ خودتان تحليل كنيد؛ بگوييد اين بخش آن درست بود، اين بخش آن غلط بود. اشكالى هم ندارد. بنابراين شما و ديگر مستمعان نماز جمعه اگر به اين توصيه عمل كنيد، از بخش مفيد حرفهاى آن گوينده استفاده مى‌كنيد، بخش مضرّش هم به شما ضررى وارد نمى‌كند. به نظر من براى شركت نكردن در نماز جمعه، اين را موجب و عذرى قرار ندهيد.

نظارت بر عملكرد ولى‌فقيه چگونه است؟ در شرايط امروز، مجلس خبرگان سالى دو بار جلسه مى‌گذارد و بيشتر به دادن بيانيه اكتفا مى‌كند. آيا با اين رويه، مجلس خبرگان مى‌تواند نظارتى روى ولى‌فقيه داشته باشد؟

مجلس خبرگان يك هيأت تحقيقى دارد؛ مسؤول رسيدگى به كارهاى رهبرى، آن هيأت تحقيق است. كار آن هيأت سالى يك بار نيست؛ آنها كار خودشان را مى‌كنند، كار رهبرى هم جلوِ چشم همه است. خوشبختانه دستگاه رهبرى و كارهاى رهبرى چيزهاى پنهانى نيست؛ چون وظايف رهبرى و كاركردهاى او مشخّص است. آن هيأت مى‌آيد، تحقيق و پرس‌وجو مى‌كند. پشت سر هيأت تحقيق، مجلس خبرگان است كه اين هيأت مى‌رود به آنها گزارش مى‌دهد. اعضاى مجلس خبرگان در يكى دو روزى كه جلسه دارند، بحثهاى زيادى مى‌كنند. اين‌طور نيست كه فقط يك بيانيه بدهند. بله؛ بيانيه‌اش در رسانه‌ها منعكس مى‌شود؛ اما در آن‌جا بحثهاى زيادى مى‌شود و نظرات گوناگونى ابراز مى‌گردد. بنابراين آنها كار خودشان را انجام مى‌دهند. سالى دو بار جلسه هم براى آن مجموعه‌ى سنگين، چيز كمى نيست. جلسات مجلس خبرگان قبلاً سالى يك بار برگزار مى‌شد، اما اخيراً چند سالى است كه سالى دو مرتبه تشكيل جلسه مى‌دهد. پشت سر مجلس خبرگان هم مردم هستند.

نظارت هم بايد جدّى و بدون رودربايستى باشد. اين نظر خود من است و بارها هم به اعضاى خبرگان و غيرخبرگان و ديگران اين را گفته‌ام. من نظارت را دوست مى‌دارم و از گريز از نظارت - اگر در كسى و در جايى باشد - به‌شدّت گله‌مندم. بر خود من هم هرچه بيشتر نظارت كنند، خوشحالترم؛ يعنى هيچ احساس نمى‌كنم كه نظارت، براى من سنگينى‌اى داشته باشد. بنابراين خرسندم كه اين نظارت انجام گيرد. البته اگر كسى نظارتى كرده باشد و چيزى بداند؛ راهش اين است كه به مجلس خبرگان اطّلاع دهد؛ آنها يقيناً استفاده خواهند كرد.

مى‌خواستم به طور خلاصه نظر شما را در مورد «نيهيليسم» در دنياى معاصر و خاستگاه اين تمايل و گرايش نفسانى بدانم.

«نيهيليسم» يعنى پوچ‌گرايى. پوچ‌گرايى، مقوله‌ى محكومى است. البته اين مكتب جزو فرآورده‌ها و ميوه‌هاى زندگى مادّى در غرب است؛ يعنى فقد و فقر معنويت، عمدتاً جوانها را به پوچى مى‌كشاند و اين مربوط به امروز هم نيست؛ از زمان جوانى، من اين جريان را به ياد دارم. آن موقع گروهى به نام «بيتلها» بودند كه زلفهايشان را به گونه‌ى مخصوصى مى‌آراستند و مى‌رفتند موسيقى اجرا مى‌كردند. چندى قبل هم در يكى از مجلّات خارجى عكسهاى اينها را ديدم كه پيرمرد شده بودند. عدّه‌اى هم در كشورهاى مجذوب و منفعل در برابر غرب - كه به زبانم نمى‌آيد بگويم كشورهاى جهان سوم يا عقب‌افتاده؛ اين تعبيرات درست نيست - دنباله‌روِ اينها مى‌شدند. من در جلسه‌ى قبلى گفتم، عدّه‌اى ذائقه و فكر ترجمه‌اى دارند. مردمى كه چنين حالتى دارند، هر كارى كه آنها بكنند، تقليد مى‌كنند. همان زمانِ جوانى ما، تا «بيتلها» در يك كشور اروپايى ظاهر شدند، اين‌جا فوراً ديديم كه عدّه‌اى از جوانها زلفهايشان را مثل آنها آرايش مى‌كنند! اين چيز بدى است؛ خاستگاه آن هم زندگى مادّى غرب و فقد معنويت است. اگر بخواهيم پوچ‌گرايى در جامعه‌ى ما نباشد، راهش اين است كه معنويت و انگيزه‌ها را تقويت كنيم. خوشبختانه امروز در جامعه‌ى ما همين هم وجود دارد و من به‌شدّت توصيه مى‌كنم كه نگذاريد اين روحيه‌ى پُرانگيزگى و اين شور و هيجان و ميل به آرمانها در شما اندكى كاهش پيدا كند.

چندى است كه شما در سخنرانيهايتان مكرّر از فقر و فساد و تبعيض نام مى‌بريد و خواستار رفع آنها مى‌شويد. سؤال من اين است: آيا فقر و فساد و تبعيض فقط در طى سه‌ونيم سال اخير بوده است و قبل از آن مردم در رفاه بوده‌اند؟ اگر جواب منفى است، پس چرا در دوران سازندگى، شما از اين مقولات سخنى به ميان نمى‌آورديد؟

اين دوستمان يقيناً دوست بسيار جوانى هستند؛ چون اگر در جريان حرفهاى ما در اين چند سال مى‌بودند؛ مى‌ديدند كه نه، ما هميشه اينها را مورد تأكيد قرار مى‌داديم. من در همين جايى كه الان نشسته‌ام، در روز تنفيذ دوره‌ى دوم رئيس جمهور محترم قبلى، راجع به رشد يك طبقه‌ى جديد هشدار و تذكّر دادم و نكات بسيار مهمى را در همين زمينه‌ها گفتم. اين هشدارها و تذكّرها هميشه در حرفهاى ما هست. اين‌گونه نيست كه من فقط در چند سال اخير مسأله‌ى فقر و فساد و تبعيض را مطرح كرده باشم؛ نه. با طرح شعار رفع فقر و فساد و تبعيض در اين ايام، خواستم نكته‌ى اساسى‌اى را كه مورد نظر من است، بيان كنم و آن اين است كه طرح مسأله‌ى اصلاحات در كشور - كه بسيار هم خوب است؛ اصلاحات يك امر بسيار پُرجاذبه و بسيار لازم براى هر كشورى است كه دائم در حال اصلاحِ خودش باشد - يك وسيله‌ى سياسى در دست عدّه‌اى شد كه نه نظام، نه اسلام، نه قانون اساسى، نه اين دولت، نه رئيس جمهور، نه رهبرى، نه وزرا، و خلاصه هيچ كس را قبول ندارند؛ يعنى كلّ نظام را قبول ندارند. اينها بدون اين‌كه كلمه‌ى اصلاحات را معنا كنند، شروع به استفاده‌ى سياسى از اصلاحات كردند. من مطرح كردم كه اصلاحات در كشور - كه يك امر بسيار لازم است و همه بايد متوجّه اصلاحات شوند و سه قوّه بايد در جهت اصلاحات حركت كنند - در درجه‌ى اوّل اين سه چيز است. من در واقع يك مفهوم روشن را براى اصلاحات مطرح كردم و آنها هم نتوانستند آن را نفى كنند؛ چون چه كسى است كه رفع فقر و تبعيض و فساد را در جامعه لازم نداند يا آن را اصلاح نداند؟ اما به‌هرحال براى اين‌گونه اصلاحات تلاش نمى‌كنند. براى يك خواسته‌ى مبهم و مجهول، مرتّب در فضاى كشور توفان سياسى راه مى‌اندازند و مردم را به اين طرف و آن طرف مى‌كشانند و دانشگاه را مورد هدف خود قرار مى‌دهند. آيا اين درست است؟ من خواستم به اين تلاشى كه بعضى افراد مى‌خواهند بكنند، جهت داده شود؛ كه خوشبختانه همين‌طور هم شد. قبل از آن‌كه من اين مسأله را مطرح كنم و بعد از آن‌كه مطرح كردم، رؤساى سه قوّه را اين‌جا خواستم و با آنها صحبت كردم. آنها قول دادند كه برنامه‌ريزى كنند؛ برنامه‌ريزى هم كردند و الان كارهايى مى‌كنند. بنابراين من از سابق و در دولت گذشته هم بخصوص در زمينه‌ى مسأله‌ى فساد و تبعيض و فقر، تلاش مسؤولان را خواسته‌ام. آنها هم بر اساس همان خواسته‌ى ما لايحه‌ى فقرزدايى را درست كردند. منتها به عمر دولت گذشته نرسيد؛ اما بعد همان لايحه را دولت فعلى تنظيم و مرتّب كرد؛ بعضى از مراحلش هم پيش رفته؛ كه همين مسأله‌ى اشتغالى كه شما در اين چند روز شنيده‌ايد، به دنبال آن مسأله است؛ چون مسأله‌ى اشتغال، مهمترين مسأله است.

آيا فكر نمى‌كنيد كه عملكرد مسؤولانِ روحانىِ حكومت باعث ايجاد فقر شده است؟

اگر منظور اين است كه چون روحانيون مصدر كار قرار گرفته‌اند، باعث فقر شده‌اند؛ نه، اين غلط است. الان بخشهايى كه مربوط به اين كارند، هيچكدام روحانى نيستند. وزراى اقتصاد و دارايى، بازرگانى، كشاورزى، صنايع، كار و تعاون، در طول اين چند سال كداميك روحانى بوده‌اند؟ روحانيونى هم كه به عنوان رئيس جمهور به كار مشغول بوده‌اند - چه رئيس جمهور فعلى، چه رئيس جمهور قبلى - كسانى بوده‌اند كه مردم آنها را انتخاب كرده بودند. بنابراين روحانيت در كار اقتصادى و در برنامه‌ريزيهاى اقتصادى اصلاً دخالتى ندارد كه بگوييم وجود اين فقر مربوط به آنهاست؛ نه، اين مربوط به چيزهاى ديگر است. البته عوامل موروثىِ فقر در جامعه زياد است؛ تلاش سازمان‌يافته‌ى مفيد و اهتمام لازم، تحت تأثير بعضى از جريانهاى ديگر قرار گرفته است. در دوره‌ى سازندگى، مسأله‌ى سازندگى كشور اهميت پيدا كرد و عمده شد. البته سازندگى به معناى از بين رفتن فقر نيست. سازندگى به معناى ايجاد فرصتهاى جديد و رونق اقتصادى است؛ اما ممكن است فقر هم در گوشه‌اى از جامعه باقى بماند. البته اگر سازندگى ادامه پيدا كند، بتدريج فقر را از بين خواهد برد؛ اما اين‌طور نيست كه تلاش براى سازندگى، در همان مقدّمات كار، به معناى نابود كردن فقر باشد. سازندگى بايد استمرار پيدا كند؛ وقتى استمرار پيدا كرد، بتدريج فقر هم برطرف خواهد شد.

آيا براى مبارزه با فقر و فساد برنامه‌اى داريد؟

البته مسؤوليت رهبرى، برنامه‌ريزى براى اين كارها نيست؛ ولى بله، من برنامه دارم. من اگر خودم مى‌خواستم اجرا كنم، برنامه‌هاى قابل تكيه و قابل قبولى دارم كه با مسؤولان هم آنها را در ميان گذاشته‌ام و تا آن‌جايى كه لازم و ممكن بوده، در جهتهاى مورد نظرِ خودم آنها را راهنمايى هم كرده‌ام - هم دولت قبلى و هم دولت فعلى را - بسيارى از اين تلاشهايى كه شده، خوشبختانه ناشى از همين كمكهاى فكرى بوده است. اين چيزى نيست كه دولتها آن را قبول نداشته باشند. خودشان هم قبول دارند و بارها هم آن را گفته‌اند. بله، من برنامه دارم؛ منتها برنامه‌ريزى به عهده‌ى دولتهاست. هر دولتى در چارچوب سياستهاى اجرايىِ خودش بايد برنامه‌ريزى كند و پيش برود. ما هم بايد كمك كنيم، كه ان‌شاءاللَّه مى‌كنيم و تا به‌حال هم كمك كرده‌ايم.

نظر شما در مورد مصوّبه‌ى اخير مجلس در خصوص جلوگيرى از حضور نيروى انتظامى در دانشگاه چيست؟

من نسبت به اين‌گونه مصوّبه‌هاى مجلس، اصلاً اعلام نظر نمى‌كنم؛ چون نظر دادن - در هر طرفش - ممكن است براى گروهى محدوديتهايى ايجاد كند. هر مصوّبه‌اى كه قانونى شد، من از آن حمايت مى‌كنم.

زمانى دانشگاه «پلى‌تكنيك» از لحاظ صنعتى و علمى در رده‌ى اوّلِ بهترين دانشگاههاى كشور بود؛ ولى چندى است كه اوضاعِ وخيم دانشگاه - امكانات تحقيقى، سرويس‌دهى، اينترنت و ... - فضا را براى حركت علمى دانشجويان سخت كرده است.

من اين نكته را در ابتداى صحبتم عرض كردم. مسؤولان دانشگاه همين چيزها را با من در ميان گذاشتند و دغدغه‌هاى آنها نيز همينهاست و من اميدوارم كه ان‌شاءاللَّه اين مشكلات را بتدريج حل كنند. البته من از دوستى كه اين نامه را نوشته‌اند، گله مى‌كنم. مى‌دانيد كه پلى‌تكنيك يك كلمه‌ى فرنگى است؛ واقعاً چه امتيازى دارد كه آن را بر «دانشگاه صنعتى اميركبير» ترجيح بدهيم؟! خواهش مى‌كنم بعد از اين بگويند «دانشگاه اميركبير».

حضرت‌عالى در بيانات خود راجع به قتلهاى زنجيره‌اى، از نقش بيگانه در اين موضوع سخن گفتيد؛ ولى در بررسى پرونده به اين جنبه هيچ اشاره‌اى نشد؛ بلكه ظاهراً كاملاً بعكس مى‌نمود. لطفاً توضيح دهيد.

من در همان ابتدا كه راجع به اين مسأله‌ى پُرجنجال و واقعاً مضر بحث كردم، همين اظهار نظر را كردم؛ الان هم جز اين اعتقادى ندارم. من دلم نمى‌خواهد كه اين بحث را دوباره زنده كنم؛ چون اين بحث براى كشور بسيار ضرر داشت. حادثه‌اى اتفاق افتاده بود، بايد دستگاه اطلاعاتى و دستگاه قضايى اين مسأله را حل مى‌كردند؛ اما كشاندنِ آن به افكار عمومى، هيجانهاى كاذب درست كردن و اظهارنظرهاى غيرواقعى و بعضاً صددرصد دروغ از اطراف و اكناف، فضاى بسيار بدى درست كرد. بنابراين من هيچ خشنود نيستم كه اين بحثها مجدّداً مطرح شوند. خوشبختانه كار دادگاه هم تمام شد و اين بحثها خاتمه پيدا كرد؛ ليكن چون سؤال شده، عرض مى‌كنم.

من باز هم اعتقادم همان چيزى است كه گفتم. ببينيد؛ اين مسأله جنبه‌هاى مختلفى دارد: يك جنبه، جنبه‌ى جنايى مسأله است. چند نفر وابسته‌ى به يك تشكيلات دولتى رفته‌اند و تعدادى را به قتل رسانده‌اند. اين كار، يك جنايت است و از اين جنبه بايد به آن رسيدگى شود. اين دادگاهى هم كه تشكيل شد، مطرح كرد كه من فقط از جنبه‌ى جنايى به اين مسأله رسيدگى مى‌كنم؛ از جنبه‌هاى ديگر رسيدگى نمى‌كنم؛ يعنى صلاحيت اين دادگاه همين اندازه بود و رسيدگى هم كرد. از طرف ديگر وقتى ما نگاه مى‌كنيم، مى‌بينيم كه اين قاتلها نسبت به آن مقتولها هيچ دشمنى و كينه‌ى شخصى و تزاحم منافعى نداشتند كه بگوييم با آنها بد بودند و به همين دليل آنها را كشته‌اند. از طرف ديگر مگر آن افراد از لحاظ سياسى براى كشور بسيار مضر و خطرناك بودند تا فرض كنيم كه اين افراد براى دفاع از نظام رفتند و آنها را كشتند؟ اين‌طور نبود. من در خطبه‌ى نماز جمعه گفتم كه يكى از اين مقتولان، دوست قديمى دوران مبارزات و همكار دوره‌ى بعد از انقلاب اسلامى و در اين اواخر هم دشمنِ بى‌ضرر ما بود. او از مخالفانى بود كه واقعاً كمترين ضررى براى نظام نداشت. بنابراين، اين‌طور نبود كه ما فرض كنيم يك انگيزه‌ى طرفدارانه‌ى از نظام موجب شد كه اينها بروند و فلان كس را كه هيچ ضررى براى نظام نداشت، بكُشند. از طرفى سنگينى اين كار بر نظام بسيار زياد بود؛ يعنى يك حالت ناامنى و بى‌اطمينانى ايجاد كرده بود. از همه بدتر، مورد تهاجم قرار گرفتن و زير سؤال رفتن دستگاه امنيتى كشور بود. در اين‌جا يك ذهن عادى - ولو هيچ قرينه‌اى هم وجود نداشته باشد - به‌طور طبيعى چه چيزى به نظرش مى‌رسد؟ آيا غير از اين است كه دستى مى‌خواهد دستگاه اطّلاعاتى را خراب و نظام را بدنام كند و حالت ناامنى به وجود آورد و تهمت فشار بر مخالفان نظام را در دنيا و عليه جمهورى اسلامى شايع كند؟ هر ذهن ساده‌اى به اين نكته پى مى‌برد. البته بنده در اين زمينه قرائن زيادى هم داشتم و فقط اين نكته نبود. اعترافهايى هم كه بعداً كردند، اين را ثابت كرد. اگر رسيدگى امنيتىِ دقيقى بشود و محاكمه‌ى دقيقى صورت گيرد، هيچ بعيد ندانيد كه در اين زمينه قرائن و شواهد روشنگرى پيدا شود و در معرض ديد قرار گيرد؛ منتها اين دادگاهى كه تشكيل شد، فقط از جنبه‌ى جنايى به اين مسأله رسيدگى كرد.

* * *

بسيارى از اين سؤالها باقى ماند؛ چون حجم آنها زياد بود و تعدادى را هم بعداً آوردند. الان ظهر شده است و اذان را هم گفته‌اند؛ بنابراين از اين‌كه براى پاسخ دادن به سؤالهاى باقى‌مانده فرصت نيست، از شما معذرت مى‌خواهم. ان‌شاءاللَّه خداوند همه‌ى شما را موفّق و مؤيّد بدارد و دلهاى پاك و جانهاى نورانى شما روزبه‌روز در صراط مستقيم الهى رشد كنند و ان‌شاءاللَّه شما بتوانيد آينده‌ى بسيار خوب و روشنى را براى كشور و خانه‌ى عزيز خودتان - كه ايران است - و براى نسلهاى آينده فراهم كنيد و اسلام را عزّت ببخشيد؛ چون شما فرزندان اسلام هستيد.

والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته

دیدگاه شما

آخرین اخبار