بعد از ماجرای 13 آبان و با تغییر رئیس جمهوری آمریکا و رفتن کارتر روستایی گول خنگ و آمدن ریگان هنرپیشه زبر و زرنگ و حراف و خوش قیافه و پشت همانداز، گروگانهای آمریکایی تحویل داده شدند.
منتها آمریکا میلیاردها دلار از اندوختههای ایران در بانکهای آمریکا را به بهانه تصفیه دعاوی اتباع حقیقی و حقوقی آمریکا از ایران و نیز با یک پیش پرداخت و پس پرداخت سلاحهای پیچیده و جنگ افزارهای بزرگ تصاحب کرد و اکنون هم هر کس از مامان جان یا خاله جانش قهر میکند و مثلاً پایش در تل آویو میشکند یا مرضی در مومباسا پیدا میکند آن را گردن دولت ایران گذاشته دادخواستی به دادگاهی دور افتاده در یکی از ولایات آمریکا میدهد و قاضی آمریکایی فوری یک غرامت 10 میلیون دلاری برایش مینویسد که دولت آمریکا از اموال منقول و غیرمنقول ایران کسر میکند و چون حسابهای بانکی ایران در لندن و پاریس و دیگر شهرهای مهم اروپا مسدود است، از آن طریق جبران مافات میشود.
چندی پیش هم قرار شد که الواح سی هزار گانه تخت جمشید را که پروفسور هرتسفلد در 1312/1933 کشف کرد و برای ترجمه به آمریکا برد به عنوان غرامت یک تاجر یهودی به او بدهند. در آن روز سه آمریکایی در وزارت خارجه ایران برای مذاکره رفته بودند که همان جا ماندند و ماهها در طبقه سوم وزارت خارجه رحل اقامت افکندند چون اگر بیرون میآمدند، ممکن بود دانشجویان مزبور آنها را هم به گروگان بگیرند.
شش نفر از در پشتی و غربی سفارت خارج شدند و قدم زنان با استفاده از شلوغی خیابان و رفت و آمد خبرنگاران داخلی و خارجی خود را به در سفارت کانادا روبروی پارکینگ اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران رساندند و به سفارت کانادا پناهنده شدند. کاناداییها یار غار انگلیسیها و آمریکاییها هستند و در هر دو جنگ جهانی به کمک آمریکا و انگلیس وارد جنگ شده و خلبانان اسیر آلمانی را که در انگلستان با چتر به زمین میآمدند آن دولت به کانادا اعزام میداشت. کاناداییها چندین هفته و شاید یک ماه، یک ماه و نیم شش دیپلمات آمریکایی را در داخل سفارت نگه داشته صدای قضیه را درنیاوردند تا اینکه مانند همیشه آبها از آسیاب افتاد. آن وقت شش گذرنامه کانادایی برای آنها ساختند، آنان را با اتومبیل سفارت کانادا به فرودگاه بردند و با پاسپورت سیاسی بدون کمترین پرس و جویی از سوی مأمورین گذرنامه سوار هواپیمایشان کردند و به اتاوا فرستادند که از آنجا به واشنگتن رفتند.
به همین سادگی و راحتی... در آن زمان نه وزارت امور خارجه فعال بود، نه پلیس گذرنامه حواسش به این مسایل بود و نه آماری از دیپلماتها در دست بود. رفتند و به کشورشان رسیدند. البته در آمریکا این کار بسیار اگراندیسمان شد. مطبوعات آمریکا شرح این شاهکار را نوشتند. وزارت خارجه مچل و شکست خورده آمریکا هم تا میتوانست قضیه را مهم کرد. حالا پس از سی و سه سال یک کارگردان حقه باز کانادایی داستانی ساخته که یک میسیون جاسوس سیا این شاهکار را انجام داده است.
آنان به عنوان کارگردان و خدمه تهیه کننده فیلم «آرگوناتها» یعنی انسانهای نیمه وحشی که با جیسون پهلوان اسطورهای هومر و داستانهای ایلیاد میجنگیدهاند به ایران میآیند. چه مبارزاتی(!) میکنند، چه شجاعتی به خرج میدهند و شش دیپلمات آمریکایی را از ایران فراری میدهند. ابلهان به دیدن این فیلم رفتهاند و تاکنون در ازای 44 میلیون دلار هزینه، 136 میلیون دلار نفع کرده که چندان زیاد نیست، اما با سر و صدا و تبلیغات زیاد احتمال هست تا 500 میلیون دلار فروش داشته باشد. ایرانیها در این فیلم، وحشی، خطرناک و شریر جلوه داده میشوند. همزمان یک فیلمساز جوان وطنی هم، مقابل چشم مسؤولان دولتی و با تهیه کنندگی اولیه «سیما فیلم» میآید فیلمی میسازد که صدای همه را درمیآورد و برخی میگویند از «بدون دخترم هرگز» و «سنگسار ثریا میم» هم سیاهتر است و چهره بدتری از ایرانیان تصویر کرده است!
خارجیها آن جور فیلم میسازند و داخلیهایی که با بودجههای این سرزمین بزرگ شدهاند همه این طور تیشه به ریشه حیثیت این مردم میزنند، آن وقت یک کارگردان هم پیدا میشود و صحبت از «اعدام» فیلمساز میکند و...
بهتر است به جای چنین داغ کردنهای دیر هنگامی، شما هم بیایید یک فیلم خوب و آبرومند در رد امثال «آرگو» بسازید و چهره راستین مردمان باتمدن و باغیرت ایرانی را نمایش بدهید.
مشکل ما این است که خیلی وقتها خواب میمانیم و وقتی بیدار میشویم که حریف، ضربه اول را زده است و تازه ما باید به فکر دفاع بیفتیم. حالا اگر 40 سینمای فرانسه و چندین و چند جشنواره بینالمللی مانندکن، ابوطبی و... آمدند فیلم ایرانی «یک خانواده محترم» را نمایش دادند که به دست خودمان هم ساخته شده، چه کاری میتوانیم بکنیم یا چه حرفی برای گفتن خواهیم داشت؟ «آرگو»ها آن طرف آب و «خانوادههای محترم» این طرف آب تمدن ما را به سخره میگیرند و ما تا میآییم از خواب بیدار شویم، دیر شده است!
دیدگاه شما