مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 10. آذر 1391 - 6:44   |   کد مطلب: 4453
سیری در هزارتوی عزاداری قجری و تکیه دولت
از روضه خوانی 'قمرالملوک وزیری' تا 'سقوط جبرئیل' بر روی مردم!+عکس
مصطفی لعل شاطری: تکیه دولت، بزرگترین تماشاخانه ی ایران در دوره ی ناصرالدین شاه، سرگذشتی عبرت انگیز دارد. در آغاز به عنوان فضایی برای اجرای نمایش های غربی و محلی برای تفریح و سرگرمی مردم ساخته شد ولی پس از اتمام بنا به دلیل استقبال مردم از مراسم تعزیه در ایام محرم و صفر تبدیل به مکانی برای شبیه خوانی گردید.

تعزیه به معنی مطلق یعنی عزاداری، سوگواری، روضه و شبیه خوانی و هر نمایشی و یا برپا نمودن عزای سیدالشهداء صلوات الله علیه و نمایش وقایع کربلا، و منظوم به توسط عده ای از اهل فن و گاهاً توأم با موسیقی که بعضی حوادث و مصائب اهل بیت علیهم السلام را مصور سازند،
و تعزیه خوان کسی است که بعضی از مصیبت های خاندان رسالت را بخواند و یا مصور نماید.

سرچشمه و ریشه و سابقه تعزیه را باید در مبدا تاریخ اسلام دانست چرا که تا قبل از آن چنین قضیه ای وجود نداشته است.
در زمان خلیفه دوم که سال هجرت مبدا تاریخ اسلام گردید، روز اول محرم هم، اول سال نو مسلمانان تعیین گردید، که تاکنون در کلیه ممالک اسلامی، روز اول محرم روز نوروز و یکی از اعیاد رسمی است، ولی در میان شیعیان کاملاً قضیه برعکس می باشد، چرا که اگر حتی عید نوروز با محرم هم مصادف گردد، عیدشان تبدیل به عزا خواهد شد.
زیرا فاجعه حسینی در کربلا در ماه محرم واقع گردیده، و عالم تشیع را برای همیشه در این ماه عزادار ساخته است.

پرواضح است که بعد از قیام و نهضت پیامبر اعظم (ص) نهضت امام سوم شیعیان حضرت حسین بن علی (ع) بزرگترین نهضتی است که در جامعه اسلامی برپا گشته که از هر جهت بی نظیر می باشد.
که در تأیید این موضوع امام جعفر صادق (ع) چنین می فرماید:
«لایوم کیومک یا اباعبدالله» روزی همانند روز عاشورا نیامده است. لذا- تعزیه داری محرم از همان روز شهادت حضرت سیدالشهداء (ع) آغاز و مراسم سوگواری در خاندان آل محمد (ص) و میان شیعیان مرسوم گردیده و مجالسی مخصوص برای عزاداری برپا می شده است.
در تاریخ ضبط است که حضرت امام رضا (ع) شاعر و مداحی داشتند که نام وی (دعیل خزائی) بود، وقتی که ماه محرم فرامی رسید، حضرتش به دعیل می فرمودند، «یا دعیل قم وارث الحسین)، دعیل برخیز و مرثیه بخوان، بنابراین تعزیه حضرت امام حسین در ایران و جهان شیعه از چهارده قرن قبل تاکنون معمول بوده است.

انواع تعزیه های دوره ی قجری
همانطوری که فوقاً مذکور افتاد معنی اصلی تعزیه، (یعنی به پاداشتن مجلس عزاداری برای ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین).
که در همین راستا در عصر قاجاریه سه نوع تعزیه در ایران معمول بود که در تکایا مخصوصاً در تکیه دولت که پایگاه اصلی آن بود به مورد اجرا درمی آمد، که (البته حالیه هم با کمی تفاوت هنوز این سه نوع در تکایا و حسینیه ها مجری می باشد) این سه نوع عبارت است (روضه خوانی زنانه- روضه خوانی مردانه- شبیه خوانی که در عرف تعزیه نامند).

روضه خوانی زنانه
درباره ی نحوه و چگونگی برگزاری این سه نوع تعزیه و به خصوص قسم اول آن یعنی روضه خوانی زنانه جواهرکلام می نویسد:
روضه خوان های (زنانه) را ملا می گفتند، مثل (ملامریم، ملاخدیجه، ملافاطمه) و امثال آن و شاید تعجب کنید که بدانید، قمرالملوک وزیری هنرپیشه نامی، نواده ملاخدیجه خانم، از روضه خوان های مشهور طهران می باشد، البته (مردها حق نداشتند در روضه خوانی زنان) شرکت نمایند.
مهمترین روضه خوانی های زنانه در قصر گلستان واقع می شد.
تعزیه گردان این مجلس «ماه لقا خانم» یکی از دختران فتحعلی شاه بود.
این شاهزاده خانم صدای خوبی داشت، هم شاعره و هم مدیره بود.
عصای مرصعی بدست می گرفت و سرتاپا لباس سیاه می پوشید و از اول ماه محرم تا روز دوازدهم مجالس روضه و تعزیه زنانه را اداره می کرد.

مخصوصاً شب عاشورا وظیفه این شاهزاده خانم خیلی دشوار بود، چون در این شب تمام زن های ناصرالدین شاه (البته با کلفت ها و کنیزها) پیراهن ها را پاره می کردند و تا نیمه های شب سینه می زدند و شاهزاده ماه لقا خانم برای آن ها نوحه می خواند.
واقعاً از آن منظره سنگ به گریه درمی آمد، چون عده ای از بانوان حرمسرای سلطنتی و شاهزاده خانم های درجه اول (سروپای برهنه برای مصیبت دختران پیغمبر سینه می زدند گریه می کردند و خاک بر سر می ریختند).
و البته تأثیر این اقدام در استحکام مبانی مذهبی و اخلاقی در میان عموم طبقات شایان تحسین بود.

روضه خوانی مردانه
علی جواهرکلام پس از توضیح درباره ی روضه خوانی زنانه درباره ی نحوه برگزاری روضه خوانی های مردانه در عصر قاجار می نویسد:
فتحعلی شاه روضه خوان مخصوصی داشته که او را ملاعباس قرنی می گفتند، و علاوه بر ماه محرم و صفر «هر شب جمعه) ملاعباس برای شاه روضه می خواند.
وقتی که عباس میرزا درگذشت، شاه مرتب از ملاعباس تقاضا می کرد که روضه «حضرت عباس (ع)» بخواند، و شاه به قدری گریه می کرد که ریش انبوهش از اشک خیس می شد.
و در اواسط دوره ناصرالدین شاه، یکی از وعاظ روضه خوان های مشهور بنام شیخ جعفر شوشتری در ایام محرم از کربلا به طهران آمد، تا به زیارت امام رضا (ع) برود، مردم طهران جمع شدند و خواهش کردند حاج شیخ جعفر چند روزی در طهران به سر برد.

آن روزها تازه مسجد سپهسالار ساخته شده بود، حاج شیخ جعفر، صبح و شام در مسجد سپهسالار منبر می رفت و بعضی شب ها ناصرالدین شاه با لباس مبدل پای منبر می نشست و هزاران نفر از اطراف پایتخت و حتی دهات طهران برای شنیدن وعظ و روضه شیخ می آمدند.

در یکی از شب ها که ناصرالدین شاه هم در مسجد حضور داشت، حاج شیخ جعفر خطاب به مردم گفت «حضرت پیغمبر اکرم یک عزیز داشت و یک عزیزتر از عزیزه».
عزیز پیغمبر (ص) حضرت امام حسین (ع) بود، و عزیزتر از حسین (ع) اسلام بود، و به همین جهت عزیز فدای عزیزتر شد.
اگر تا به حال برای عزیز پیغمبر (ص) گریه می کردید، امشب برای عزیزتر یعنی اسلام به گریید.
این حرف شیخ در شاه و سایر مردم به قدری تأثیر کرد که از آن به بعد، مرتباً به شیخ می گفتند «روضه اسلام» را بخوان.

چگونگی بنای تکیه دولت
تکیه دولت یا تگیه دولت که از آن با عناوین دیگری همچون تکیه همایونی دولتی، تکیه قصر، تکیه بزرگ شاهی نیز نام برده شده است، بنایی است که در عهد ناصرالدین شاه قاجار و به منظور اجرای مراسم تعزیه و برگزاری آئین های سوگواری و روضه خوانی در ایام عاشورا در طهران برپا شد. تکیه دولت نه تنها به لحاظ معماری و جنبه های تاریخی بلکه از لحاظ اجرای مراسم باشکوه تعزیه نیز دارای اهمیت خاصی بوده است.
تکیه دولت را که اکنون اثری از آن به جا نمانده است، می توان نماد تهران در عصر ناصری تلقی نمود و آن را از معدود بناهایی دانست که علاوه بر تأثیر بسزایی که در تاریخ تعزیه داشته است، به عنوان یک شاهکار معماری عصر قاجار نیز مطرح بوده است.

ساختمان عظیم تکیه دولت که بعضی از جهانگردان و نویسندگان مغرب زمین آن را از حیث عظمت شبیه آمفی تئاتر ورونا در انگلستان دانسته اند، در ضلع شرقی کاخ گلستان و در مجاورت شمس العماره قرار داشت و از آن بعنوان بزرگترین نمایشخانه تمام اعصار ایران نام برده شده است.

گرچه در مورد تاریخ دقیق ساخت تکیه دولت، نقل قول های متفاوتی وجود دارد، اما مشهور آن است که تکیه دولت، با فرمان ناصرالدین شاه در سال 1248 خورشیدی برابر با سال 1284 هجری قمری و با مباشرت دوستعلی خان معیرالممالک که در آن زمان سرپرست ضرابخانه شاهی بود، ساخته شده است.

گفته می شود که قصد اولیه ناصرالدین شاه از ساختن این مرکز اختصاص آن به نمایش های غیرمذهبی بود زیرا در مسافرت هایش به اروپا با تئاترها و سالن های نمایش آنجا آشنا شده و چنین نمایش هایی مورد پسندش واقع شده بود و به همین خاطر بود که به ساختن این نمایشخانه همت گمارد. شباهت معماری این محل با معماری رویال آلبرت هال لندن (بزرگترین سالن تئاتر سلطنتی انگلستان) که توسط مهندسین انگلیسی طراحی و اجرا گردیده بود، سندی بر این مدعاست. با این وجود افرادی که از رویکرد غربی ناصرالدین شاه در ساخت تکیه دولت سخن گفته اند، معتقدند که هنوز ساخت آن به اتمام نرسیده بود که این رویکرد، موجی از نارضایتی مردم متدین آن زمان را باعث شد و در نتیجه ناصرالدین شاه آن مرکز را به موسیقی مذهبی به ویژه مراسم روضه خوانی و تعزیه گردانی اختصاص داد.

در خصوص علل ساخت تکیه دولت، یحیی ذکاء در کتاب تاریخچه کاخ گلستان و ابنیه سلطنتی، علت دیگری را مطرح کرده است، که به واقعیت نزدیکتر می نماید. وی می نویسد:
معتبرترین و وسیعترین تکیه های تهران که تعزیه های دولتی در آن برگزار می شد، تکیه "حاج میرزا آغاسی" (تکیه دولت قدیم) بود که تکیه "عباس آباد" نیز نامیده می شد. استقبال شدید مردم بخصوص زنان از نمایش های مذهبی، همچنین تنگی و کوچکی فضای تکیه عباس آباد، لاجرم ازدحام و ناراحتی تولید می کرد و کار اجرای شبیه گردانی را مختل می ساخت و اقتضای زمان و اوضاع نیز تکیه بزرگتر و وسیعتری را طالب بود، از این رو ناصرالدین شاه ضمن دادن دستور شروع بنای شمس العماره، امری نیز برای ایجاد تکیه بزرگی در داخل ارگ سلطنتی به دوستعلی خان معیرالممالک صادر کرد.

نحوه ی اجرای مراسم تکیه دولت
جواهرکلام در ادامه درباره شبیه خوانی با عنوان «تعزیه تکیه دولت» در نوشتارش چنین می گوید:
تکیه دولت که در نزدیکی بازار قرار داشت، محوطه وسیعی بود که اطراف آن طاق نماهایی ساخته بودند، بالای طاقنماها بالاخانه بود، و بالاخانه ها به اندرون شاه راه داشت، یکی از بالاخانه ها که از همه بلندتر بود، به جایگاه شاه اختصاص داشت، زیر بالاخانه شاه طاقنمای ولیعهد بود، هر یک از وزیران و اعیان و اشراف طاقنمای مخصوص داشتند.

شاه موقع تعزیه از اندرون به بالاخانه می آمد و پشت پرده تور می نشست، خانم های حرمسرا هم به بالاخانه ها می آمدند، و جلوی آن ها پرده زنبوری می کشیدند، پرده زنبوری پرده ای بود که با پارچه های رنگارنگ مثل لانه زنبور می بافتند، پایین طاقنماها نشیمن گاه زنان عادی بود. وسط تکیه سکوی بزرگ گردی بود که تعزیه خوان ها روی آن ها می آمدند و تعزیه می خواندند.
تعزیه گردان تکیه دولت و سایر تکیه های مهم، پیرمردی بود که او را «میرزا تقی معین البکاء» می گفتند.

دو ماه به محرم مانده، منزل معین مرکز تعزیه خوان ها می شد، و از تمام نقاط ایران بهترین آوازخوان ها برای امتحان و تمرین به آنجا می آمدند، و برای ماه محرم آماده می شدند.
پس از میرزاتقی معین البکاء پسر برادرش (میرزا باقر معین البکاء) جانشین وی گشت.
میرزا باقر خیلی شبیه عضدالملک نایب السلطنه بود، ریش بلند سفیدی داشت، عبا و لباده و قبا و کلاه و شلوار و کفش و حتی جوراب هایش در ایام محرم سیاه بود.
روضه خوانی تکیه دولت از ساعت یازده شروع می شد، و چهل و پنجاه روضه خوان روی صحنه تکیه منبر می رفتند، پس از ختم روضه مقارن ظهر، معین البکاء با آن قیافه موقر جلو می افتاد و تمام تعزیه خوان ها از شمر و خولی و ابن سعد و قاسم خوان و علی اکبر خوان و امام خوان و زینب خوان همه دنبال او می آمدند.
یک دسته موزیک در جلو و یک دسته موزیک از عقب حرکت می کرد، و موزیک می زد، بعد تعزیه خوان ها و معین البکاء روی صحنه می آمدند و مقابل بالاخانه شاه ایستاده و چند مرتبه به طور دسته جمعی تعظیم می کردند، سپس یکی از بچه ها که صدایش از همه بهتر بود چند فردی از ابیات محتشم را می خواند و آن گاه همه تعزیه خوان ها یک آهنگ این ابیات را می خواندند، و شاه، مادر شاه و عزت الدوله خواهر شاه را دعا می کردند، و اما آن اشعار چنین بود:
از نگین ظفر مکن کوتاه        دست جم جاه ناصرالدین شاه
عزت الدوله را به عزت و جاه        دار پاینده زیر سایه شاه

دعای مادر شاه که با آهنگ موزیک مکرر خوانده می شد، این فرد بود:
کن کرم عزت ستر کبری را          مام شاهنشاه مهد علیا را

بعد از اجرای این مراسم، تعزیه شروع می شد، و به طور متوسط سه ساعت طول می کشید و موضوع تعزیه داستان های مذهبی تاریخی بود که به قول (جرجی زیدان) برای زنان بی سواد و بی اطلاع آن روز ایران بهترین درس تاریخ به شمار می آمد.
بعضی از روزها دو تعزیه توی هم می رفت و از ظهر تا غروب طول می کشید، مثلاً داستان قربانی کردن اسماعیل و تعزیه شهادت حضرت علی اکبر (ع) یا عروسی بلقیس و عروسی حضرت قاسم در کربلا از آن تعزیه های طولانی حساب می شد.
در مورد چگونگی اجرای تعزیه در تکیه دولت دکتر فووریه فرانسوی هم، که به عینه شاهد انجام یکی از این برنامه ها مذهبی بوده، در صفحات 106 و 107 کتابش مطالبی خواندنی انشاء نموده که ذیلاً معروض می گردد:

تعزیه شروع شد، ابتدا تعزیه خوان های سالخورده و خردسال به لباس اهل بیت به منبر رفتند، و با یادآوری زندگانی ائمه و شهداء مردم را به زاری خواندند، سپس یک عده فرّاش که فراشباشی در پیشاپیش ایشان قرار داشت با یک عده سینه زن اشعار خواندند و دور سکو دور زدند، بعد عده ای سی نفری که دو سنج چوبی در دست داشتند و به نظم مخصوص آن ها را به هم می زدند، جلو آمدند، آن گاه نوبت به یک عده بیست نفری رسید که لباس اعراب بدوی بر تن داشتند و حسین حسین گویان به سینه می زدند، بعد از ایشان یک عده که فقط شلواری به پا داشتند و نیم خیز نیم خیز به هوا می چستند و به شدت به سر و سینه خود می کوفتند و در جلو ایشان کسی که عمامه ای سبز بر سر داشت و ایشان را به نوحه گری وادار می کرد نمایش دادند.

دسته پنجم و شش، هیأت موزیکچی بودند، که به تناسب موقع آهنگ های محزون یا مفرّح می نواختند و یک عده هم اطفال، گاه گاه دسته جمعی اشعاری می خواندند.
بعد از اینکه این مقدمات برگزار گردید، تعزیه خوانان اصلی سوار اسب با لباس های رنگارنگ وارد صحنه می شوند، و با قیافه های جدی از اسب به زیر می آیند، و بر سکو بالا می روند، و به خواندن اشعار می پردازند. و چون باید صدای ایشان به گوش تمام حضار آن بنای بزرگ برسد، به آواز بلند یعنی تا آنجا که در سینه ایشان نفس هست می خواندند، و در ادای اشعار به حد اعلی بانک و فریاد برمی دارند.

تعزیه امروز شرح شهادت حضرت حسین بن علی است، و هر وقت که اسم او برده می شود، تمام فضا را ناله و زاری فرا می گیرد، در اواسط تعزیه که نمایش را اندکی تعطیل می کنند، یک عده سیده ملا بر تخت مرمر بالا می روند و با لحنی موثر شرح شهادت امام را بیان می کنند، و بار دیگر مردم را به گریه و زاری درمی آورند، و در همین موقع از بالای دیوارها چند فراش، کرنای خرد را که رفیقم آن ها را صور اسرافیل می نامید، یاد می کنند، و با صدای دلخراش آن ها بر حزن این محفل دلگیر می افزایند.
همین که تعزیه پایان یافت سواره نظام و پیاده و زنبورک خانه و موزیکچیان که یکی از ایشان سرود معروف «آتش نشانان» را می نواختند، از جلوی شاه می گذرند، سپس شاه برمی خیزد و این جلسه طولانی چهار ساعته که به غروب کردن آفتاب انجام یابد تمام می شود.

از درگیری عرب ها تا سقوط جبرییل!
اکبر تهرانی در باب دسته جات و حوادثی که در تکیه دولت افتاده است می نویسد:
پرواضح است که در اینگونه مجالس با عظمت و پربیننده حاضر در جلسه طولانی چندین ساعته که حتی به صورت زنده انجام می گردد، حوادث پیش بینی نشده ای را هم در پی خواهد داشت، و احتمال دارد که این نوع اتفاق حتی قابل جبران هم نباشد و الخ.

وی همچنین به نقل از جواهر کلام به گوشه ای از حوادث اشاره می کند و می نویسد:
در آن روزها نوحه خوان های سینه زنی عموماً عرب بودند و از کربلا به ایران می آمدند.
حاجی عطار، حاجی مرزوق، شیخ حمود از نوحه خوان های عرب بودند که تا اوایل مشروطه هم حیات داشتند و با آنکه نیم قرن در ایران اقامت کرده بودند، به زحمت فارسی حرف می زدند، در عوض صدها نوحه عربی از حفظ می خواندند، و هر نوحه ای وزن و آهنگ مخصوصی داشت و در روز و ساعت معین به کار می رفت.

دسته های سینه زن با بیرق و علم حرکت می کردند، و دسته های مهم تمام وقایع کربلا را مجسم می کردند، و راه می انداختند.
از همه مشهورتر دسته چاله میدان و دسته سنگلج بود، و غالباً میان دو دسته دعوا و نزاعی درمی گرفت و حتی عده ای هم در نتیجه رقابت آن دو دسته تلف می شدند.
در یکی از سال ها لوطی معصوم که سر کرده لوطی های چاله میدان بود، دسته ای راه انداخت و چندین تخت پر از قمه و قداره و ششلول جزء تشریفات دسته تهیه دید، ضمناً مردی را هم در پوست شیر کرده بودند، که بالا نعش ها گریه کند، و کاه بر سر خود بریزد.

دسته لوطی معصوم باساز و دهل و نقاره و موزیک عزا و نوحه خوان و شبیه امام و مخالفین از چاله میدان به راه افتاده و در نزدیکی تکیه دولت با دسته سنگلج به رهبری داش مدرضا از لوطی های سنگلج تصادف کرد، هر یک از دو دسته می خواستند زودتر وارد تکیه دولت شوند، (و طاق شال و انعام بگیرند) و این بهانه جوئی سبب شد که عماری ها را زمین گذاشتند و ششلول و قداره ها را بیرون آوردند، به جان هم ریختند. در این میان شیر دروغی هم روی زمین پرید که از معرکه بگریزد، اما ناگهان سگ های هار دور او را گرفتند، هر چه فریاد کشید کسی به دادش نرسید، و سگ های هار تا او را از پوست درنیاوردند، و مجروح نکردند دست برنداشتند.

و از حوادث جالب دیگر تعزیه های آن روز، یکی کشته شدن حارث با گلوله مردی کرد است.
که جریان آن به طور خلاصه از این قرار می باشد:
در تکیه صاحب دیوان در یکی از روزهای سوم، تعزیه مسلم بود.
مسلم به امر ابن زیاد کشته شد، و دو طفل یتیم او به خانه زنی از شیعیان پناه بردند، اتفاقاً شوهر این زن که اسمش حارث بود در دستگاه ابن زیاد خدمت می کرد و ابن زیاد از وی و دیگران سر طفلان مسلم را تقاضا می کرد، حارث نصف شب به خانه آمد، دو طفل مسلم را پیدا کرد، اول زن را کشت، بعد سر دو طفل را برید که برای ابن زیاد به برد.
مرد کرد جوانی که این منظره را دید، از خود بی خود شد و آن را حقیقت پنداشت و برای اینکه انتقام دو طفل مسلم را بکشد، قدم جلو گذاشت و با تپانچه حارث را از پا درآورد.
مرحوم صاحب دیوان و سایرین پول خون تعزیه خوان را که حارث شده بود به ورثه اش دادند، و قاتل کرد هم که تحت تأثیر احساسات واقع شده بود، تبرئه و آزاد گشت.

واقعه دیگر هم در تکیه دولت اتفاق افتاد، به این ترتیب که جزء لوازم تعزیه یکی هم منجنیق جبرائیل بود.
منجنیق جبرائیل از صندوق محکمی تشکیل می یافت که با قرقره های آهنی روی دو سیم و مفتول آهنی قرار داشت، مفتول ها را با میخ طویله محکم به زمین تکیه و بالای بام وصل کرده بودند، چند فراش قوی بنیه روی بام و پایین تکیه مواظب منجنیق بودند، و آن را با زنجیر بالا و پایین می کشیدند، جبرئیل لباسی می پوشید که تمامش پر دوخته بود، سرش هم کلاه پردار می گذاشت، و روی صورتش یک توری پردار می انداخت و توی منجنیق می نشست.
و در مواقع لازم از آسمان یعنی از بالای بام فرود می آمد، و فراش ها او را با زنجیر بالا و پایین می آوردند.
روزی تعزیه اسماعیل قربانی و شهادت علی اکبر بود.
ابراهیم می خواست سر اسماعیل را ببرد.
جبرائیل یک گوسفند بزرگ در بغل گرفت و با منجنیق از بام به زیر آمد، اما مفتول ها و قرقره ها که فقط طاقت حمل جبرائیل را داشتند، سنگینی گوسفند را طاقت نیاوردند، میخ طویله ها کنده شده، و مفتول و قرقره ها از هم گسیخت، جبرائیل و گوسفند از وسط زمین و آمسان روی مردم پرتاب شدند در نتیجه تلفاتی وارد آمد.

آخر و عاقبت تکیه دولت
تعزیه خوانی در تکیه دولت تا پایان دوره قاجار برپا بود و استفاده از بنای آن نیز تا اوایل عصر پهلوی دوم تداوم داشت. از این جهت، در بسیاری از وقایع مربوط به اواخر عصر قاجار و اوایل عصر پهلوی به نام تکیه دولت برمی خوریم. به عنوان نمونه پس از مرگ مظفرالدین شاه جسد وی در مراسم باشکوهی به آنجا حمل شد و تا انتقال آن به عتبات در همانجا بود. یا در محرم 1326 نیز محمدعلی شاه، مطابق رسم معمول همه ساله، به تکیه رفت و در پی هجوم جمعیت تلفاتی به بار آمد.
مجلس مؤسساتی که در پانزدهم آذر 1304 تشکی لشد و احمدشاه را برکنار کرد و رضاخان را به ریاست حکومت موقت گمارد، در تکیه دولت برپا گردید.
چنانچه در سال های 1302 خورشیدی با مرمت برخی از قسمت های تکیه، آن را برای برگزاری "نمایشگاه امتعه وطنی" مورد استفاده قرار دادند.

یکی دیگر از اقدامات سپاه رضاشاه بحث دین ستیزی وی بود و با وجود این سیاست، همه چیز حتی آثار فرهنگی را که تا حدودی با بحث دین آغشته شده بود، در این راه سر راه خود می دید، به نحوی که اکبر تهرانی می نویسد:
در سال های 1298 و 1299 هجری شمسی، زمانی که دولت بریتانیا سخت نگران نفوس انقلاب سوسیالیستی ضدتزاری شوروی در ایران بود، و از سویی آخرین پادشاه قاجار هم در مقابله با انگلیس گام برمی داشت، که حتی با قرارداد 1919 مخالفت نمود.

انگلیس درصدد تقابل برآمده، و رضاخان بی سواد و ماجراجو را طوری ساخته و پرداخته نمود، که او به صورت علنی با احکام اسلامی و برنامه های آن مخالفت که از جمله جلوگیری از برنامه های مذهبی و حتس تخریب و فروش محل عزاداری، از آن جمله تکایا بود.

و کار به جایی رسید که تعزیه خوانی و مرثیه سرایی عملاً ممنوع گردید، و چنانچه کسانی به طور پنهانی اقدام به برگزاری تعزیه می کردند، تحت تعقیب قرار گرفته و مجازات و مؤاخذه شده و به جریمه و حبس محکوم می شدند.
در آن عصر، در بین روزنامه ها، روزنامه «سیاسی فکاهی» ناهید بود که درباره این قضیه مطالبی را با عنوان «خدا هیچ عزیزی را ذلیل نکند» همراه با کاریکاتورهایی چاپ نمود.
لذا کاریکاتورهای روزنامه ناهید و شعاری که همراه با آن به چاپ می رسید، به بهترین شکل، وضع تعزیه و تعزیه خوانی بعد از کودتای 1299 را به تصویر و نمایش عموم می گذاشت، اگرچه مدتی بعداً این روزنامه تعطیل گردید!!!
بعد از این مخالفت های رضاخان با احکام شرع اسلام، او برای تضعیف نمودن فعالیت های مذهبی مردم مسلمان ایران و خدمت هر چه بیشتر به استعمارگران درصدد از بین بردن پایگاه های مذهبی برآمد، تا اینکه برخلاف شرع اسلام مرتب شروع به فروش و تخریب تکایا نمود!!
و در صورتی که محل و مکان وقفی از نظر اسلام به هیچ وجه قابل خرید و فروش نیست، ولی این وابسته به استعمار، این عمل مخالف با شرع را انجام می داد، بیعی که کلاً باطل می باشد، زیرا پس از وقف «عین مال حبس و منافع و ثمره آن به طور کل تسبیل می گردد» و لاغیر.

بهرحال، کاملاً مشاهده می گردد که در دوره حکومت رژیم پهلوی، از اهمیت محل های عزاداری کاسته، و نه تنها تکایای جدیدی احداث نمی گردد، بلکه آنچه هم وجود داشته است، اندک اندک از میان می رود، و چنانکه دیده شده، قسمتی از آن ها در خیابان کشی های تازه از میان رفت، و قسمتی دیگر به پارک تبدیل گردید، و تعداد دیگری که باقی مانده بود، به صورت حراج از طریق روزنامه به فروش گذاشته شد.
که نمونه ای از این «حراج موقوفه» در روزنامه اطلاعات سه شنبه سی ام بهمن سال 1318 هجری شمسی «در صفحه نهم» به صورت آگهی مزایده چاپ شده که مربوط به فروش اراضی تکایای قدیم می باشد، که صورت مختصر اراضی فروشی به قرار زیر است:
1- اداره کل اوقاف در حدود 260 متر اراضی «تکیه خداآفرین» واقع در گذر لوطی صالح را از قرار حداقل متری شصت ریال به فروش می رساند.
2- اداره کل اوقاف در حدود 700 متر اراضی «تکیه حیاط شاهی» واقع در محله حیاط شاهی را از قرار حداقل متری پنجاه ریال به فروش می رساند.
3- اداره کل اوقاف در حدود 310 متر اراضی «تکیه عرب ها» واقع در انتهای خیابان سیروس جنب میدان «مالفروش ها» را از قرار متری حداقل هشتاد ریال به فروش می رساند.

لذا حکومت خودمختار پهلوی و درباریانش، در محو تکایا تا آنجا پیش رفتند که به امر عبدالحسین هژیر که در آن زمان از دست اندکاران وزارت مالیه بود تکیه دولت که محل وسیعی با گنجایش «20 هزار نفر» در یکی از زوایای کاخ تکیه دولت از دو جنبه دارای ویژگی های ارزنده ای بود. اول اینکه، بخشی از تاریخ معماری و شهرسازی ایرانی بود که در پی یک تداوم تاریخی و با نگاهی به تحولات صنعتی غرب شکل گرفته بود و در درجه ی دوم درونمایه ی تکیه دولت، فضایی برای اجرای نمایش سنتی تعزیه بود، که ریشه ای طولانی در تاریخ شیعه داشت و با تخریب این مکان در واقع سیر قهقرایی این شیوه ی نمایشی را در ایران شاهد بودیم.

دیدگاه شما

آخرین اخبار