رسانههای جمعی با تولید، انتشار، انتقال و در دسترس قرار دادن اطلاعات، شکل جدیدی به جهان امروز بخشیدند که از آن به عنوان جامعهی اطلاعاتی و دهکدهی جهانی یاد میکنند. نقش رسانهها در افکار عمومی جامعه، ساخت و انتقال ارزشها و ادراک هر فرد از حقایق بسیار آشکار است اما باید توجه داشت که رسانهها درگیر تمامی ابعاد زندگی انسانها هستند و در بسیاری موارد تأثیر آنها محسوس نبوده و در دراز مدت آشکار میشود.
اخلاق که متشکل از هنجارهای اجتماعی و ارزشهای دینی و قومی است یکی از ابعاد مهم زندگی انسان است که در جریان اطلاعات یعنی تولید و مصرف آن تأثیر بهسزایی دارد. از یک طرف رسانههای جمعی به هنجارهای پذیرفته شدهی مردم توجه دارند و از طرف دیگر، مردم، رسانههای جمعی را آیینهی باورها و سنتهای خود میدانند. «اخلاق» در لغت جمع واژهی «خُلق» به معنای خوی ها و ملکات نفسانی و صفات درونی (راغب اصفهانی، 1412ق: 297) و در اصطلاح، علم مطالعه و ارزش ذاری برخویها و رفتار آدمی است. (آهنگری، 1386) نظام اخلاقی یک جامعه که تعیین کنندهی حسن و قبح افعال است، برآمده از دین و هنجارهای پذیرفته شده در آن جامعه است.
خلاقیات ماهیت معنایی و هویتی برای یک جامعه دارند که انسانها در گروهها، قومیتها و ملیتها به آن بسیار اهمیت میدهند. تثبیت هویت شخصی از وظایف و نیز عوامل رویکرد افراد جامعه به سوی رسانههای جمعی است و افراد انتظار دارند که در برخورد با کتاب، روزنامه، سینما، رادیو و تلویزیون، شاهد پیامهایی باشند که نه تنها به ارزشهای ایشان احترام گذارد، بلکه آنان را در پایبندی به ارزش ها و باورهای دینی و ملی خود مستحکمتر بدارد.
رسانههای جمعی نوین همچون تلویزیون، سینما و اینترنت از گسترهی مخاطبان و تأثیرگذاری بیشتری برخوردارند. بیشترین کارکردی که در مراجعه به این رسانهها وجود دارد، سرگرمی و تفریح است. البته تلویزیون و اینترنت، کارکردهای اطلاعرسانی و آموزشی را هم پوشش میدهند اما کارکرد سرگرمی نمود بیشتری دارد. وقتی از سرگرمی صحبت به میان میآید، حوزهی اخلاقیات بیشتر باید مدنظر قرار گیرد زیرا حوزهی سرگرمی با حوزههای ضدارزشی و ضداخلاقی نیز پیوند دارد.
تثبیت هویت شخصی از وظایف و نیز عوامل رویکرد افراد جامعه به سوی رسانههای جمعی است و افراد انتظار دارند که در برخورد با کتاب، روزنامه، سینما، رادیو و تلویزیون، شاهد پیامهایی باشند که نه تنها به ارزشهای ایشان احترام گذارد، بلکه آنان را در پایبندی به ارزشها و باورهای دینی و ملی خود مستحکمتر بدارد.
این تعارض در تلویزیون و سینما بیشتر دیده میشود زیرا، نخست کارکرد سینما و تلویزیون در بُعد فیلمسازی، تفریح و سرگرمی است که مورد نیاز بسیاری از مردم است. دوم هر دو از جذابیتهای بصری شگفتآوری برخوردارند و در جامعه، مخاطبان بسیاری را جذب کردهاند. سوم با توجه به نظریههای کارکردگرایانهی ارتباطات جمعی، هر دو در الگودهی سبک زندگی مردم جامعه بسیار مؤثرند. چهارم سینما و تلویزیون بهصورت نسبی، بیان کنندهی فرهنگ جاری در جامعه هستند. از نظر «کامستاک»[1] تلویزیون بر روی برخی از نهادها همچون زندگی خانوادگی و جامعهپذیری اطفال، دین، تقویت هنجارها و قوانین، امنیت عمومی و سیاسی تأثیر گذار است.
کامستاک میگوید: «ارزشهای مردم از طریق تلویزیون همگن میشوند و تلویزیون یک اثر شبیه کننده دارد و از سوی دیگر با ایجاد هنجارها و جامعهپذیر کردن مردم، در انتقال ارزشها مؤثر است.» (حسنی مقدم، 1376: 17) تئوریهای هنجاری رسانهها که شامل 6 دسته میشود به بررسی چگونگی عمل و شکلگیری رسانهها در رعایت هنجارهای عمومی مردم میپردازند. (مک کوایل، 1385: 24) یکی از اخلاقیات و هنجارهای بسیار مهم در هر جامعهای، اخلاق جنسی است که از آن در دین اسلام با عنوان عفاف و حیا، در مقابل بیحیایی و شهوترانی یاد میشود. دین اسلام و مذهب شیعهی اثنیعشری بهعنوان دین متکامل، نظام یکپارچهای از دستورات رفتاری در اخلاق جنسی فردی و اجتماعی دارد.
نظام ارتباط عفیفانه شامل 21مورد در دو قسمت میشود:
1. ارتباطات کلامی؛
عفاف در سخن، شوخی و صحبتهای بیجا نکردن بین نامحرمان؛
2. ارتباطات غیرکلامی.
حجاب زن، پوشش مناسب مرد، کنترل نگاه در برخورد با نامحرم (ارتباط رو در رو، عکس، فیلم)، کنترل رفتار در ارسال نکردن پیام شهوت انگیز در ارتباط با محارم و هم جنسان، نازک نکردن صدای زن در ارتباط با نامحرم، راه رفتن زن همراه با وقار و طمأنینه، نمایش ندادن زینت زنانه و تبرج در جامعه، ایجاد نشدن انس و صمیمیت بین نامحرمان، تقلید نکردن از الگوهای رفتاری جنس مخالف، استفاده نکردن از عطر شهوت انگیز در برخورد با نامحرم، نشنیدن موسیقیهای شهوت انگیز، کسب اجازه در ورود به خلوت دیگری(استیذان)، اجتناب از خلوت با نامحرم، عدم اختلاط نامحرمان در مکانهای عمومی، تماس جسمی نداشتن نامحرمان، رقص همسر برای همسر، ازدواج دائم و ازدواج موقت؛
تمامی این آموزهها در دستهبندی ارتباطات انسانی قرار میگیرند، یعنی ارتباطات درون فردی، میان فردی، گروهی و جمعی که مسئلهی اصلی این نوشته آسیبشناسی ارتباط عفیفانه در ارتباطات جمعی و به طور خاص رسانههای جمعی همچون تلویزیون، سینما و رادیو است. این مسئله وقتی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که از یک طرف با مردمی روبهرو هستیم که توجه به آموزهها و ارزشهای دینی برای ایشان اهمیت دارد و از طرف دیگر رسانهای همچون رادیو و تلویزیون وابسته به حکومت اسلامی بوده و سینما هم با نظارت دولتی کنترل میشود. اما با این وجود بعد از گذشت 30سال از انقلاب اسلامی هنوز شاهد بازنمایی ارتباط عفیفانه در رسانههای جمعی و به خصوص تلویزیون و سینما نیستیم.
سینمای بعد از انقلاب به رغم تحولات و دگرگونیهای مفید و لازم، به ویژه در دههی اول انقلاب در سالهای بعد از جنگ به ویژه در دههی 80، به افول گراییده است. با نگاهی اجمالی و مقایسهای به فیلمهای سینمایی مربوط به سالهای دههی 60 تا سالهای دههی 80، این واقعیت به خوبی آشکار خواهد شد که پوشش و حجاب زنان در دهههای یاد شده به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.(رک: جوادی یگانه، 1386) در اکثر فیلمهای سینمایی دههی 60، زنان از حجاب و پوشش کاملتر و سادهتری برخوردار بوده، از زیورآلات، آرایشهای غلیظ، تن پوشهای عجیب و غریب و لوازم لوکس و غیرضروری در زندگی کمتر استفاده مینمودند.
در حالی که در فیلمهای تولید شده در سالهای دههی 80 موارد بسیار کمتری دیده میشود که زنان با حجاب و بدون استفاده از آرایشهای جلب نظر کننده ایفای نقش کنند. بدیهی است فرآیند یاد شده در شکسته شدن قبح گرایش به بدحجابی، آرایشهای غلیظ و عادی شدن ارتباطات نامناسب بین زنان و مردان در سطوح مختلف جامعه تأثیر غیرقابل انکاری داشته و دارد که بهرهمندی از این رسانه در راستای اهداف اسلام را تأمل برانگیز مینماید.(شاکری نژاد، 1388: 130) هرچند، در مقایسه بین رسانهی ملی و سینما، فیلمهای تولیدی صداوسیما بیش از فیلمهای سینمایی مروج پوشش حجاب بودهاند.(شاکری نژاد، 1388: 164)
همچنین برنامههای تلویزیون با دادن نقشهای متفاوت به زنان و مردان در سریالها و برنامههای متعدد و چهرهسازی برای مردم و به خصوص نسل جوان، هنرپیشهها به عنوان الگوها و مدلهای رفتاری قلمداد میشوند. نگاهی به فیلمها و سریالهای پخش شده در سالهای اخیر و تیپشناسی هنرپیشههای زن و مرد، به خوبی نشان میدهد مدلهای ارائه شده تا چه حد با ارزشها و معیارهای مذهبی جامعه به خصوص در امر حجاب ناهماهنگ است و اگر هم در سریال یا فیلمی این هماهنگی وجود داشته و مردم تصویر مثبتی از شخصیت و حجاب آن هنرپیشه و مدل رفتاریش مشاهده کنند، به سرعت هنرپیشهی نامبرده شده در برنامهی تلویزیونی دیگری یا در جشنوارههای ملی و بینالمللی حاضر شده و چهرههای بسیار متفاوتی از خود نشان میدهد.(شاکری نژاد، 1388: 126)
در این شرایط وقتی بیننده بارها در فیلمهای گوناگون چادریها را در سطح طبقاتی پایین، با تحصیلات کم و سن بالا میبیند (شاکری نژاد، 1386: 150-170) و از طرف دیگر با بازیگران مشهور و حرفهای در پوششهای غیراسلامی روبهرو میشود، چه پیامی در ذهن او به طور ضمنی شکل میگیرد؟
در اکثر فیلمهای سینمایی دههی 60، زنان از حجاب و پوشش کاملتر و سادهتری برخوردار بوده، از زیورآلات، آرایشهای غلیظ، تن پوشهای عجیب و غریب و لوازم لوکس و غیرضروری در زندگی کمتر استفاده مینمودند. در حالی که در فیلمهای تولید شده در سالهای دههی 80 موارد بسیار کمتری دیده میشود که زنان با حجاب و بدون استفاده از آرایشهای جلب نظر کننده ایفای نقش کنند.
از دیگر مواردی که میتوان به عنوان آسیبهای نمایش عفاف و حجاب در تلویزیون و سینما نام برد:
1. عادی سازی ناهنجاریهایی همچون: عشقهای مثلثی، روابط دوستی میان دختر و پسر، طلاق، خیانت زناشویی، سقط جنین و ...؛
2. نمایش ارتباطات کلامی وقیحانه در فیلم و بهخصوص میان زن و مرد یا میان فرزند با والدین خود؛
3. نمایش و ترویج پوششهای تنگ، کوتاه و با رنگهای تند و همچنین آرایشهای غلیظ برای دختران و خانمها؛
4. زیر سؤال بردن نظام حقوقی خانواده در اسلام همچون حق طلاق، ارث و دیه، حقوق متناسب زن و مرد و پاسخ مناسب و مقتضی ندادن به شبهات وارده.
این موارد صرفاً قسمتی از آسیبهای بازنمایی ارتباط عفیفانه در دو رسانهی تلویزیون و سینما بود. اما این آسیب چرا وجود دارد؟ در پاسخ به این سؤال میتوان به کنکاش در بین 4 دلیل پرداخت:
1. سیاستهای تولیدی در ساخت، خرید و پخش آثار تلویزیونی و سینمایی در جهت رقابت برای برخورداری از فرهنگ اسلامی نیست؛
2. سیاستهای نظارتی در فیلمها و برنامههای تلویزیونی دارای ابهام بوده و از جامعیت و مانعیت لازم برخوردار نیست، بنابراین تولیدکننده تفسیر متفاوتی از ناظر داشته و بعضاً با گمانهزنی و چشمپوشی، اختلافها را حل میکنند.
3. بینش دینی نادرست یا ناقص از عفاف و پایبند نبودن به آموزههای دین از جهت رفتاری در بین عوامل و دستاندرکاران تولید بهخصوص نویسنده و کارگردان موجب بروز این مشکلات در بازنمایی عفاف و حجاب میشود؛
4. اقتضائات رسانهای در جذب مخاطب و ذات برنامهسازی در تلویزیون و سینما سبب به وجود آمدن این آسیبها میشود.
به هر حال، حرکت رسانه در مسیر اخلاق جنسی دین اسلام، با کارکرد سرگرمی همان چیزی است که دستاندرکاران رسانهای کشور به دنبال آن هستند اما با بررسی هر یک از این عوامل میتوان به پاسخ این سؤال نزدیک شد که چگونه میتوانیم به بازنمایی و انعکاس ارتباط عفیفانه در تلویزیون و سینما دست یابیم؟(*)
پینوشت:
Comstock.[1]
منابع:
1. شاکری نژاد، محسن؛ بررسی عفاف و حجاب در پربینندهترین فیلمهای سینمایی ایرانی پخش شده از شبکههای اول، دوم و سوم سیما در سال 1386، پایان نامهی کارشناسی ارشد ارتباطات/ دانشکدهی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، 1388.
2. علم الهدی، سید عبدالرسول؛ عفاف اسلامی در ارتباطات انسانی و بازتاب آن در سیاستهای اعلامی سیما و سینما: بررسی سیاستها؛ پایان نامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق(علیهالسلام)، دانشکدهی معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات، 1389.
3. محمدرضا جوادی یگانه و حمید عبداللهیان، دین و رسانه، تهران: دفتر پژوهشهای رادیو، 1386.
4. حسنیمقدم، باهره؛ انتقال ارزش از طریق برنامههای سیما، تهران: مرکز تحقیقات مطالعات و سنجش برنامهای صداوسیما، 1376.
5. مک کوایل، دنیس؛ درآمدی بر نظریهی ارتباطات جمعی، ترجمهی پرویز اجلالی. تهران: دفتر مطالعات و توسعهی رسانهها، 1385.
6. آهنگری، فرشته؛ پیشینه و بنیادهای اخلاق در ایران و جهان، فصلنامهی اخلاق در علوم و فناوری، سال دوم، شمارههای 3و4، 1386.
7. راغب اصفهانى، حسین بن محمد(قرن ششم)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم، 1412ق.
*سید عبدالرسول علمالهدی؛ دانشجوی دکترای سیاست گذاری فرهنگی/انتهای متن/
دیدگاه شما