مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 2. تير 1392 - 8:48   |   کد مطلب: 7327
۱۰ حاشيه بر يک متن پر هياهو؛
وقتي تفرقه از الطاف الهي مي‎شود!
به گمان اين قلم پس از ۲۴خرداد بايد به دنبال معناي جديدي از اصولگرايي باشيم؛ چرا‎که اين تعبير در انتخابات گذشته چنان دچار تشتت و آشفتگي شد که ديگر به‎کار بردن آن در يک مفهوم و جبهه واحد خنده‎دار است.
وقتي تفرقه از الطاف الهي مي‎شود!
به گزارش صدای دانشجو به نقل از جهان ؛
محمد حسین جعفریان:
۱- معلوم نيست چرا رئيس‎جمهوري ايران در دهه‎هاي اخير بايد يا اصول‎گرا باشد يا اصلاح‎طلب؟ حال آن‎که ما در درجه نخست به يک رئيس‎جمهوري نياز داريم! يعني به آدمي نيازمنديم که اجراي وظايف اين مقام برايش در اولويت باشد، نه کم کردن روي جناح مقابل! هرچه رئيس‎جمهوري سياسي‎تر و جناحي‎تر باشد، کار کردن برايش سخت‎تر خواهد بود.

۲- به گمان اين قلم پس از ۲۴خرداد بايد به دنبال معناي جديدي از اصولگرايي باشيم؛ چرا‎که اين تعبير در انتخابات گذشته چنان دچار تشتت و آشفتگي شد که ديگر به‎کار بردن آن در يک مفهوم و جبهه واحد خنده‎دار است. آن‎ها که خود را اصول‎گرا مي‎ناميدند ثابت کردند تنها به اصول خودشان پايبندند و بس. نه عقلانيت، نه مصلحت و نه حتي کلام مراجع و بزرگان اين طيف نتوانست شوق قدرت را از سر نمايندگان آنان بيندازد. با اين احتساب بايد ديد آن‎ها به چه اصول واحدي باور دارند و اگر چنين است چطور با آن افق واحد، باز هم به جنگ يکديگر رفتند و خادم رقيب شدند؟

۳- برخلاف آنان، رقباي ايشان که مدعي هيچ‎ نوع اصول‎گرايي نيستند، اما از آنان اصول‎گراتر بودند. آنان به اصول عقلاني در يک رقابت معمول سياسي تن دادند و آن‎جا که لازم بود، کلام بزرگان خويش را آويزه گوش کردند و جبهه‎اي واحد تشکيل دادند.

۴- «بعضي‎ها به درد دعاي کميل مي‎خورند، به درد

مگر همه دلسوزان اين آب و خاک و عاشقان انقلاب و نظام، جز اين مي‎خواستند. پس با تمام آن‎چه آمد، اگر رئيس‎جمهوري منتخب، وقعي به سهم‎خواهي‎ها ننهد و رئيس‎جمهوري همه مردم باشد، نه چند چهره اصلي حامي‎اش و عامل به وعده‎هايش که انشاء‎الله هست، انقلاب و نظام با يک پيروزي عظيم و بيشترين دستاورد از اين پيچ تاريخي گذشته است.

مديريت نمي‎خورند» اين جمله حکيمانه را آيت‎الله جوادي آملي در ديدار يکي از نامزدها با ايشان فرموده بودند. اما هيچ‎کدام از طرفداران دوآتشه و ديندار آن نامزد، علاقه‎اي به اين اشاره نشان نداده و آن را براي تنوير افکار عمومي در رسانه‎هايشان بازنشر نکردند.

۵- اصلاح‎طلبان، چهره‎هاي تندرو و راديکال خويش را به حاشيه رانده و با معتدل‎ترين نامزدها پا به ميدان گذاشتند و در نهايت با يک چهره که قادر بود سلايق بسيار متنوعي را جلب کند در صحنه باقي ماندند. اما اصول‎گرايان، تا حد تخريب و تهمت و… با معتدل و موجه‎ترين نامزد خود جنگيدند! حتي هنگامي که ديدند رسانه‎هاي بيگانه نيز همان نامزد را هدف قرار داده و به ناجوانمردانه‎ترين شيوه‎اي عليه او خبرسازي مي‎کنند، باز هم نفهميدند يا نخواستند بفهمند آن نامزد برگ برنده آن‎هاست. برعکس همسو با بي‎بي‎سي و صداي آمريکا و… آنها نيز کم نگذاشتند و از خجالت فرمانده لشکر سابق خود درآمدند و حق خدمات سال‎هاي دفاع مقدس و پس از آن را يک‎جا کف دستش گذاشتند.

۶- احمدي‎نژاد در سال ۸۴ بر اثر يک سوء تفاهم به قدرت رسيد. مردم از اشرافيت و سياست‎بازي به‎جاي دولت‎داري به تنگ آمده بودند. پس به عدالت مجهول و کج و معوجي که او قولش را مي‎داد پناه آوردند. اندکي بعد، به‎ويژه در دولت دهم، بسياري از آن مردم با درغلتيدن اين دولت به دامن لفاظي‎ها و يقه‎کشي‎ها از يک‎سو و ميدان دادن به مديران بي‎لياقت و تازه به دوران رسيده‎ها از سوي ديگر، فهميدند عجله کرده‎اند. ناگهان پرونده‎هاي فساد، آن‎هم با رقم‎هاي هولناک رو شد. مناديان آن عدالت و دشمنان سابق اشرافيت، با هواپيماي شخصي، خانوادگي به نيويورک مي‎رفتند و… اما اصول‎گرايان نخواستند از همان ابتدا خط خود را از اين جريان جدا کنند. بعدها آشفتگي و عدم عقلانيت در مديريت کشور در زندگي روزمره مردم رخ نماياند. کمر همگان زير بار گراني‎ها، ديپلماسي بي‎‎در‎و‎پيکر، تحريم‎ها، سياست‎هاي فرهنگي آشفته و… شکست.
توليد مضمحل، بيکاري و آسيب‎هاي اجتماعي انبوه و ادعا فراوان شد. در‎حالي‎که دولت‎مردان جز اصول خود‎ساخته تابع هيچ اصول آشنايي نبودند، اصول‎گرايان جانب مردم و رنج‎هايشان را نگرفتند. لذا مردم در فصل انتخاب به صادقانه بودن اعتراضات آنان به وضع موجود به ديده ترديد نگريسته و هراس داشتند آن‎ها احمدي‎نژاد ديگري را بر ايشان مسلط کنند.

۷- برخي از افراطيوني که احمدي‎نژاد از رأي و نگاه ساده‎انگارانه آنان بيشترين سوء استفاده را تا سال‎هاي آخر دولتش کرد، بار ديگر به معادله شعار و پرايد و چفيه دل باختند و نخواستند دريابند در يک رقابت آزاد اگر يقين دارند به تمام خواسته‎هايشان نمي‎رسند، مي‎توانند با حمايت از نامزدي که بيشترين نزديکي را به آنان دارد و احتمال موفقيتش بيشتر است، رأي سوخته را

تا آن‎جا که عقل اين حقير قد مي‎دهد خداوند همواره وحدت را از الطاف و برکات خود دانسته و نه تفرقه را! اما ميبينيد که اين اصل خداوندي نيز نزد برخي اصول‎گرايان در صورت لزوم قابل تغيير است!

به رأي مؤثر بدل کرده و حريف را شکست دهند. آن‎ها با پافشاري بر نامزد کم‎اقبال خود و گاه حتي تخريب دوستان ديروزشان، عملا جاده پيروزي رقيب اصلي‎شان را چراغاني کرده و از يک سوراخ دوبار گزيده شدند.

۸- اما اصلاح‎طلبان را هم نمي‎توان پيروز اين انتخابات دانست. نامزد برنده يک روحاني است که خود اصرار دارد اصلاح‎طلب نيست. متعلق به جامعه روحانيت مبارز است و از اعتدال سخن مي‎گويد، اما با هوشمندي توانسته است رأي اصلاح‎طلبان را نيز به سبد خود بريزد. با اين حال او روزهاي سختي پيش ‎رو دارد؛ چرا که با اکثريتي شکننده به قدرت رسيده و نخستين رئيس‎جمهوري ۵۰ درصدي ايران است. اگر تمام ۵۱ميليون واجدان شرکت در انتخابات را قياس کنيم، او به زحمت از ۳۵ درصد آنان نمايندگي مي‎کند. همين ميزان رأي نيز حقيقي نيست. بخشي ناظر به اظهارات و قول‎هايي است که درست، دقيق يا عملي نيستند. بخش اعظم اين رأي نيز عاريتي بود و به‎خاطر حمايت آقايان هاشمي و خاتمي از اوست. اين حمايت براي او بي‎هزينه نيست. سهم‎خواهي‎ها از هم‎اکنون آغاز شده و او را گرفتار خواهد کرد.

۹- مردم در اين انتخابات به مدعيان اصول‎گرايي کارت قرمز نشان دادند. آن‎ها در سال ۸۴ از اشرافيت و سياسي‎منشي مفرط به گفتمان مدعي عدالت و اصول‎گرايي احمدي‎نژاد پناه آوردند اما ايشان طي هشت سال چنان بلايي سر اين مردم و مملکت آورد و عمده همان مردم دوباره به دامان همان گفتمان که جريان سابق، البته از نوع معتدل‎ترش (لااقل در شعار) بازگشت. با اين حال به نظر مي رسد دوستان اصول‎گرا از تشتت خود پشيمان نيستند، انگار نه انگار چندپارگي آنان و عملکرد آقاي احمدي‎نژاد به‎عنوان اصول‎گرا (هرچند تقلبي) موجب اين شکست آنان شده است. مثلا جناب آقاي روح‎الله حسينيان در اظهاراتي حيرت‎آور فرموده‎اند: «به طور حتم به توافق نرسيدن اصول‎گرايان در انتخابات يکي از الطاف الهي بوده است؛ زيرا تنوع آراي اصول‎گرايان موجب شکننده شدن» رأي روحاني شد.

تا آن‎جا که عقل اين حقير قد مي‎دهد خداوند همواره وحدت را از الطاف و برکات خود دانسته و نه تفرقه را! اما ميبينيد که اين اصل خداوندي نيز نزد برخي اصول‎گرايان در صورت لزوم قابل تغيير است! يا در اقدام عجيب ديگري پس

مردم در اين انتخابات به مدعيان اصول‎گرايي کارت قرمز نشان دادند. آن‎ها در سال ۸۴ از اشرافيت و سياسي‎منشي مفرط به گفتمان مدعي عدالت و اصول‎گرايي احمدي‎نژاد پناه آوردند اما ايشان طي هشت سال چنان بلايي سر اين مردم و مملکت آورد و عمده همان مردم دوباره به دامان همان گفتمان که جريان سابق، البته از نوع معتدل‎ترش (لااقل در شعار) بازگشت.

از طرح يک شکايت عليه احمدي‎نژاد و علني شدن آن در روزهاي اخير (که از نگاه اين قلم نيز عجولانه بود) روزنامه کيهان به اين ماجرا اعتراض کرده و مي‎نويسد: «اين اقدام… در هرحال حرکتي جفاکارانه در حق رئيس‎جمهوري است که اگر چه طي چندماه اخير نمونه‎هايي از اقدامات و مواضع غيرقابل دفاع داشته است ولي خدمات بي‎وقفه و فراوان ايشان در بسياري از زمينه‎ها با هيچ دولت ديگري حتي قابل مقايسه نيست!» تصور کنيد حتي اگر کندوي ديگر دولت‎ها ۲کيلو عسل براي مملکت و نظام داشته و کندوي دولت آقاي احمدي‎نژاد ۱۰کيلو، اما وقتي در پايان ضربه‎اي زده و همه را به خاک ريخته، نازيدن به آن يعني چه؟

مردي که اوضاع اسف‎بار دوران مديريت ايشان را با گوشت و پوست خود دارد لمس مي‎کند در برابر اين قضاوت‎ها چه خواهد گفت؟ آيا خود را براي اين انتخاب جديد تحسين نخواهد کرد؟ اين پافشاري‎ها نشان مي‎دهد برخي اصول‎گرايان در باختن هم قوانين خود را دارند؛ در‎حالي‎که برخي از همان آغاز اصرار به وحدت و عدم تشتت داشتند، اصرار بر اخراج جريان‎هاي مجعول و مجهول از طيف خود داشتند و اکنون اذعان دارند اين ضعف‎ها و تداوم آن‎ها باعث سرخوردگي مردم و شکست آنان شد. با اين اوصاف قبول داريد که «اصول‎گرايي» بايد در ادبيات سياسي ما بازتعريف شود و انواع آن، مشخص؟!

۱۰- تمام اين‎ها را گفتم اما باور کنيد از ته دل انتخابات ۲۴خرداد را يک پيروزي بزرگ براي مردم اين مملکت و نظام اسلامي کشورم مي‎دانم. تصور کنيد يک چهره روحاني و با‎سابقه که در مقاطع مختلف نماينده رهبر انقلاب در مسئوليت‎هاي گوناگون بوده، با رأي مردم رئيس‎جمهوري شده است. جالب آن‎که تمام مدعيان تقلب در انتخابات گذشته، رسانه‎هاي بيگانه و دشمن از بي‎بي‎سي تا صداي آمريکا و راديوهاي معاند و… همه و همه به‎نوعي وارد اين بازي شدند و براي انتخابات تبليغ کردند. ادعاي تقلب به افسانه‎ها پيوست و بخشي از نيروهاي انقلابي که به دليل بداخلاقي‎هاي مسئولان يا زياده‎طلبي‎هاي خودشان، از نظام قهر کرده بودند، حتي اگر در زندان بودند، پاي صندوق‎ها آمدند و به آغوش نظام بازگشتند.

خوشبختانه رئيس‎جمهوري جديد نيز در بيانيه تبريکش به مردم و نيز در نخستين مصاحبه مطبوعاتي‎اش پيوسته سخن از اعتدال و تدبير و اميد گفته است؛ از اين‎که دست ياري به سوي اصول‎گرايان و اصلاح‎طلبان و اعتدال‎گرايان دراز مي‎کند. دنيا نيز از اين انتخابات به شدت استقبال کرده و از همه‎جا خبرهاي خوب مي‎رسد. لااقل تا اين لحظه همه‎چيز در بهترين وضعيت خويش است. مگر همه دلسوزان اين آب و خاک و عاشقان انقلاب و نظام، جز اين مي‎خواستند. پس با تمام آن‎چه آمد، اگر رئيس‎جمهوري منتخب، وقعي به سهم‎خواهي‎ها ننهد و رئيس‎جمهوري همه مردم باشد، نه چند چهره اصلي حامي‎اش و عامل به وعده‎هايش که انشاء‎الله هست، انقلاب و نظام با يک پيروزي عظيم و بيشترين دستاورد از اين پيچ تاريخي گذشته است.

دیدگاه شما

آخرین اخبار