مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 12. مرداد 1391 - 9:10   |   کد مطلب: 809
گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز پنجشنبه

كيهان
«كدام صرافي آنها را مي‌خرد؟» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد:
خاورميانه روي گسل جنگ قرار دارد. اين منطقه در طول 67 سال پس از جنگ جهاني دوم 11 جنگ را به خود ديده است. يعني به طور متوسط هر 6 سال يك جنگ. از جنگ‌هاي 1948، 1956، 1967 و 1973 بر سر اشغال فلسطين توسط صهيونيست‌ها بگيريد تا حمله صدام به ايران در سال 1980 و سپس هجوم اسرائيل به جنوب لبنان در سال. 1982 اين 6 جنگ در فاصله 34 سال رخ داد. پنج جنگ بعدي از سال 2001 با حمله آمريكا به افغانستان آغاز شد و با جنگ‌هاي 2003 عراق، 2006 لبنان، 2008 غزه و 2012 سوريه تداوم پيدا كرد.

اين روند تاريخي شهادت مي‌دهد كه خاورميانه به خاطر اهميت راهبردي اش و طمع قدرت‌هاي غربي، همواره منطقه جنگي بوده است. در عين حال تاريخ بر تغيير تدريجي طرف پيروز اين جنگ‌ها گواه است. كساني خواستند از جنگ بگريزند اما جنگ طلبان آنها را رها نكردند، مانند سرنوشتي كه عرفات پيدا كرد و با وجود زانو زدن و كوتاه آمدن، صهيونيست‌ها او را رها نكردند و حتي مقر تشكيلات خودگردان او را به توپ بستند و از هيچ تحقيري دريغ نكردند. اما كساني كه سلاح مقاومت را برگزيدند، پيروزي را تبديل به واقعيت مسلم در جبهه‌هاي جنگ ايران و لبنان و فلسطين و سوريه و حتي عراق كردند.

اقتضاي شرايط منطقه پيرامون ما مصداق فرمايش اميرمومنان(ع) است كه فرمود «مرد جنگي بيدار است و هر كس بخوابد، دشمن او به خواب نمي‌رود». افراطيوني بودند كه تا مدت‌ها تهديد و توطئه دشمن را انكار مي‌كردند. همان‌ها ناگهان گويي كه از خواب پريده باشند، واقع گرا شدند و گفتند شرايط بحراني است و بايد احتياط كرد. خروجي واژه احتياط در ادبيات آنها جز بالا بردن دست‌ها و بزرگ نشان دادن دشمن نبود. اين طيف اما تناقض ديگري را هم در كلكسيون تناقضات خود جاي دادند و آن اينكه برخلاف ادعاي خود، در حوزه عمل سياست داخلي كاملا لاابالي و بي پروا عمل كردند، گويي كه هيچ تهديدي متوجه كشور نيست. و البته بدتر از آنها طيف‌هايي هستند كه مدل خيانت اندود «فشار از خارج، امتيازخواهي در داخل» را پيشه خود ساختند هرچند كه سياهي لشكر كتك خور دشمن.

ماجراي فتنه سال 88 و انحراف بعدي از سوي جريان‌هايي رقم خورد كه درخوش بينانه ترين قضاوت، از حجم دشمني دشمن غفلت كردند، اگرچه برخي اعضاي آنها با فشار و تهديد دشمن همگام شدند و به رفتارهاي پرخطر همت گماشتند. رقابت و تسويه حساب‌هاي سياسي براي طيف اول، فربه تر از امنيت ملي و رسالت انقلابي شد، گويي كه تهديدها و فرصت‌هاي مهم جهاني را نمي‌بينند. و طيف دوم توانست در فضايي كه گروه اول فراهم مي‌كند، غواصي كند. نكته شگفت اين است كه عناصر مسئوليت نشناس در عرصه رقابت و تسويه حساب سياسي، غالبا و به تدريج در حوزه سياست خارجي نيز به سوي تسليم طلبي و ادعاي «ما نمي‌توانيم مقاومت كنيم» تغيير موضع دادند. آنها نيز مدعي بن بست شدند.
منطق اسلامي و انقلابي در حوزه مقاومت و پيشرفت، نسبيت بردار و سكولاريسم پذير نيست. اين منطق به شهادت تاريخ پرماجراي انقلاب اسلامي و تحولات منطقه در حوزه مقاومت و بيداري اسلامي جواب داده است.

ملت ما اين منطق قرآني را در طول تاريخ 33سال اخير تجربه كرد كه «اتقوا الله و يعل ّمكم الله. تقواي الهي پيشه كنيد و خداوند به شما مي‌آموزد». (آيه282بقره) معجزه خير ه كننده و باشكوه دفاع مقدس بر مبناي همين باور راهبردي نقش بست، همچنان كه بن بست محاصره و تحريم در حوزه‌هاي اقتصادي و فناوري و نظامي شكسته شد. ما مكرر در مكرر تجربه كرديم اين باورهاي الهي را كه «الذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا» و «من يتق الله يجعل له مخرجا». به تعبير قرآني در آيه 21 سوره ابراهيم(ع) «و ما لنا الّا نتوكّل علي الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرنّ علي ما آذيتمونا و علي الله فليتوكل المتوكّلون. ما را چه مي‌شود كه بر خدا توكل نكنيم در حالي كه هر آينه ما را به مسير مقصود هدايت كرد...».

دشمن مكرهايي ورزيد كه كوه را از جا مي‌كند اما خود در دام افتاد چرا كه آن مكرها در چرخه مكر الهي قرار داشت «قد مكروا مكرهم و عندالله مكرهم و ان كان مكرهم ل تزول منه الجبال» (آيه 74 سوره ابراهيم). از ماجراي طبس و جنگ تحميلي تا ماجراي عبرت آموز لشكركشي آمريكا به عراق و ده‌ها نمونه مشابه، كلكسيون انباشته اسناد براي باورهاي الهي ماست. ما در همين 33 سال ديديم و ايمان آورديم كه چرا حضرت سيدالساجدين خطاب به خداوند عرض مي‌كند «يا من تحلّ به عقد المكاره... ذلّت لقدرتك الصعاب و تسبّبت بلطفك الاسباب. اي آن كه گره ناگواري‌ها با او گشوده مي‌شود... سختي‌ها در قدرت تو نرم مي‌شود و اسباب و علل با لطف تو فراهم مي‌شوند و اثر مي‌گذارند».

زيستن با باور مجاهدانه، انبوه مجاهدان گمنام را در طول اين سال‌ها پروراند كه اگرچه در حوزه‌هاي گوناگون فعاليت كردند اما يك ويژگي مهم دارند و آن تاختن به قلب دشمن و به شعف آوردن امت و امام امت. تهراني مقدم‌ها و عماد مغنيه‌ها وارثان مجاهداني بودند كه امير مومنان عليه السلام با مشاهده رزمندگي و صف شكني شان فرمود «و لقد شف ي وحاو ح صدري أن رأيتكم بآخره تحوزونهم كما حازوكم. سوز و خروش سينه ام فرو نشست آن هنگام كه شما را ديدم دشمنان بي سر و پا را پراكنده كرديد و از جاي خود رانديد» (خطبه 701 نهج البلاغه). البته سياست پيشگان سست عنصر و كج بازي هم بودند كه مي‌شد ده تاي آنها را با يكي از نفرات دشمن صرافي مبادله كرد! «اي جماعتي كه پيكرشان حاضر اما عقل از آنها غائب است، سوداي آنان پراكنده و اميران به آنها مبتلا هستند.

صاحب شما خداوند را اطاعت مي‌كند و شما نافرماني او مي‌كنيد و صاحب اهل شام نافرماني خدا مي‌كند و آنها از او اطاعت مي‌كنند. لوددت والله انّ معاويه صارفني بكم صرف الدينار بالدّرهم... به خدا سوگند دوست داشتم معاويه بر سر شما با من معامله و مبادله دينار با درهم بكند و 01 تن از شما را بگيرد و يكي از آنها را به من بدهد» (خطبه 79 نهج البلاغه). مي‌فرمود «مي خواهم خود را با شما درمان كنم و درد من شماييد. كجايند برادران من كه... به جهاد خوانده شدند پس مانند اشتياق شتران شيرده به فرزندانشان، شوق نشان دادند... همانا شيطان راه‌هاي خود را هموار مي‌سازد و مي‌خواهد گره‌هاي دين شما را يكي يكي بگشايد و تفرقه و جدايي را جايگزين اتحاد شما كند و از تفرقه، فتنه را براي شما حاصل نمايد. پس روگردان شويد از وسوسه‌ها و پليدي‌هاي او» (خطبه 121 نهج البلاغه).

در متن رقابت‌هاي سياسي چگونه مي‌شود مرد جنگي بود و با غفلت زدگي براي دشمن ميدان مانور فراهم نكرد؟ چگونه مي‌توان مرزبان و ديدبان امنيت و منافع ملي شد؟ مرزداري و ديدباني لوازمي دارد، هر كس نمي‌تواند مرزبان شود. حضرت سيدالساجدين در دعا براي مرزداران فرمود «خداوندا بر محمد و خاندان او درود فرست و هنگام مواجهه و ملاقات با دشمن، ياد دنياي پرنيرنگ فريبنده را از خاطرشان ببر و انديشه مال فتنه انگيز را در دلهايشان نابود كن و بهشت را نصب العين آنها قرار ده». آن حضرت در دعاي هشتم صحيفه سجاديه از برخي دام‌ها و لغزشگاه‌ها به خدا پناه مي‌برند و مي‌فرمايند «خدايا به تو پناه مي‌برم از جنبيدن حرص و تاختن غضب و غلبه حسد و ضعف صبر و اندكي قناعت و بدخلقي و اصرار شهوت و غلبه حميت و پيروي هوا... و ترجيح باطل بر حق و اصرار بر گناهان... و به تو پناه مي‌بريم از اينكه خيانت بركسي را قصد كنيم و به خاطر اعمالمان شيفته خود شويم... خداوندا به تو پناه مي‌بريم از حسرت عظيم و مصيبت بزرگ روز قيامت».

خراسان
«يک گام ملي مردم، کمبود ذخاير خوني کشور را تامين مي‌کند» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن مي‌خوانيد:
مردم نجيب و فهيم سرزمين ما ايران در عمل ثابت کرده‌اند هر وقت و هر جا که لازم باشد در عرصه‌هاي گوناگون سياسي، اجتماعي و... حضور موثر داشته‌اند و خواهند داشت.

و البته که حضور مردم در کارهاي خيرخواهانه و نيک انديشانه زبانزد و مايه افتخار و مباهات است. يکي از اين عرصه‌هاي حضور موثر و خيرخواهانه مردم بحث اهداي خون در سراسر کشور است و از آن جا که هموطنان عزيز ما در امر خداپسندانه و انسان دوستانه اهداي خون همتي والا و عزمي جزم دارند، کشور ما امروز بر اساس آمار در زمره آن ۲۰ کشور برجسته‌اي در جهان قرار گرفته است که مردم شان خون خود را به رايگان در اختيار مراکز اهداي خون قرار مي‌دهند تا پاسخي انساني به نياز هزاران بيمار نيازمند خون داده باشند و علاوه بر کمک به سلامتي خود، کمکي موثر به درمان و نياز ديگر انسان‌هايي که در آفرينش با او ز يک گوهرند کرده باشند.

نکته حائز اهميت ديگر اين که بر اساس آمار و به خاطر رعايت مسائل بهداشتي و اخلاقي توسط اکثريت قريب به اتفاق مردم و همچنين به خاطر قابل قبول بودن سطح بهداشت عمومي در جامعه، کشور ما امروز در زمره ۵ کشوري قرار دارد که خون‌هاي اهدايي آن‌ها سالم ترين خون‌هاي اهدايي جهان است که اين خود افتخار و مزيت بسيار قابل توجهي براي مردم کشور ما محسوب مي‌شود.

علي رغم کسب همه اين افتخارات و امتيازات اين روزها خبرهاي نقل شده از برخي مسئولان سازمان انتقال خون کشور در برخي استان‌ها از کمبود ذخاير خوني اين سازمان حکايت دارد که البته برخي اين کمبود را ناشي از تقارن ماه مبارک رمضان با روزهاي بلند تابستان و روزه داري مردم در اين روزها مي‌دانند و اين که برخي گمان مي‌کنند اهداي خون بعد از روزه داري شايد ضرر داشته باشد و ديگر اين که عده‌اي نيز پس از روزه داري در اين روزهاي بلند فرصت مناسبي براي اهداي خون نمي‌يابند.

اين در حالي است که مسئولان اين سازمان و همچنين متخصصان تغذيه و متخصصان ديگر علوم مرتبط با سلامت و بهداشت بايد از طريق رسانه ها، به روشن شدن هرچه بيشتر اين موضوع در نزد افکار عمومي همت گمارند تا مردم از زبان کارشناسان و متخصصان مربوطه مسائل را بشنوند.

نکته ديگر اين که از قرار معلوم سازمان انتقال خون ساعات قابل توجهي بعد از افطار را براي پذيرش اهدا کنندگان تعيين کرده است که بايد در اين زمينه اطلاع رساني بيشتر و مناسب تري انجام دهد.

البته از هنگام اعلام خبرهايي درباره کاهش ذخاير خوني، مردم عزيزمان در نقاط مختلف کشور با مراجعه بيشتر به مراکز انتقال خون به اين امر خداپسندانه و انسان دوستانه در ماه مبارک رمضان بيشتر همت گمارده‌اند ولي هنوز ذخاير خوني نيازمند تکميل است.

نکته قابل توجه اين است که مردم عزيز ما معمولا در شب‌هاي قدر ماه مبارک رمضان به صورت بسيار گسترده به اهداي خون همت مي‌گمارند به شکلي که صف‌هاي طولاني براي اهدا تشکيل مي‌شود و اين مسئله علاوه بر اين که موجب هدررفت وقت عزيزان اهدا کننده مي‌شود، موجب فشار مضاعف بر کارکنان سازمان انتقال خون مي‌شود و علاوه بر آن ممکن است عده‌اي از اهداي خون به خاطر صف‌هاي طولاني محروم يا منصرف شوند و بر همين اساس برخي مسئولان سازمان انتقال خون از مردم درخواست کرده‌اند که براي جلوگيري از تشکيل صف‌هاي طولاني و ازدحام اهداي خون در شب‌هاي قدر، مردم بزرگوارمان اهداي خون را هرچه زودتر آغاز و به شب‌هاي قدر موکول نکنند تا هم وقت مردم هدر نرود و هم نياز بيماران به گروه‌هاي مختلف خوني سريع تر مرتفع شود.

کارشناسان معتقدند که بر اساس داده‌هاي علمي تمام کساني که بين سنين ۱۷ تا ۶۰ سالگي قرار دارند و وزن آن‌ها نيز بيشتر از ۵۰کيلوگرم است مي‌توانند در سال تا ۴ مرتبه اقدام به اهداي خون کنند.

با اين شرايط و با توجه به همت بلند و نيت‌هاي پاک و خيرخواهانه مردم به نظر مي‌رسد با برداشتن يک گام ملي، مردم عزيز ما به زودي کمبود ذخاير خوني را جبران خواهند کرد.

جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
ماه خدا به نيمه رسيد، ماهي كه ابتدايش رحمت، ميانه‌اش مغفرت و پايانش آزادي از دوزخ است. در گذر زمان، عمرها به سرعتي باورنكردني سپري مي‌شوند و شايد تنها چيزي كه در اين ميان، تسلاي دل غارت زدگان باشد، ما به ازايي است كه در قبال آن بدست مي‌آورند. خوشا به حال كساني كه بهره زماني آنها از گذر عمر، كسب مغفرت و رضاي الهي است.
ماه ضيافت الهي كه به اينجا مي‌رسد، بدر ميلاد خجسته سبط اكبر پيامبر و كريم اهل بيت عصمت و طهارت، حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام در آسمان مي‌درخشد و معنويت و بهره اين ماه دوچندان مي‌گردد.

چه بسيار افراد نيكوكاري كه در اين روزها، سفره‌هاي احسان را به تأسي از اين سفره‌دار بزرگ رحمت الهي و در جهت دستگيري از نيازمندان مي‌گشايند و اين سنت حسنه را احياء مي‌نمايند. سطح توقع عموم نيز بر اينست كه در اين ماه رحمت و ضيافت الهي، مسئولان اجرايي و عرضه كنندگان ارزاق عمومي با ايجاد گشايش در توزيع مايحتاج مردم و كاهش سطح قيمت‌ها، رضاي الهي را تحصيل كنند ولي متأسفانه گراني‌هاي بي‌حساب و كتاب و بي‌نظمي‌هاي اقتصادي، زندگي اقشار متوسط و حقوق‌بگير جامعه را دچار تنش كرده و سفره‌هاي رمضان مردم را كم رونق نموده است.

درهفته جاري جمعي از پژوهشگران و نوآوران در عرصه علم و فناوري با رهبر معظم انقلاب ديدار كردند. ايشان در اين ديدار صميمانه، علم را سرمايه‌اي تمام نشدني براي كشور دانستند و با اشاره به نقش اقتصاد مبتني بر دانش و علم در ارتقاي هويت و قدرت ملي تاكيد كردند: "امروز ايران در يك مقطع حساس تاريخي قرار دارد كه شناخت صحيح مسئوليتها و ايفاي آنها، قطعاً ملت ايران را به افق‌هاي نويدبخش و آرمانهاي مورد نظر خواهد رساند". حضرت آيت‌الله خامنه‌اي افزودند: "كشور درحال پيشرفت است و هيچ بن بست و مشكل برطرف نشدني در حركت رو به جلوي ملت ايران وجود ندارد و بر همين اساس ملت مصمم است كه با همت و اراده از ميان مشكلات عبور كرده و خود را به نقطه مورد نظر برساند. " ايشان يكي از راههاي عبور از مقطع حساس كنوني را جدي گرفتن اقتصاد مقاومتي خواندند و تصريح فرمودند: "اقتصاد مقاومتي يك شعار نيست بلكه واقعيتي است كه مي‌بايست محقق شود. "

در اين هفته نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در راستاي مقابله با توطئه‌هاي استكبار جهاني با انتشار بيانيه‌اي از ملت سوريه حمايت كرده و بر پايداري دولت اين كشور در برابر نقشه‌هاي آمريكا، اسرائيل و كشورهاي مرتجع كه از طريق گروههاي تروريستي و مزدوران القاعده انجام مي‌شود، تاكيد كردند. اين روزها همچنين تهران ميزباني وزير خارجه سوريه را برعهده داشت كه براي رايزني با مقامات جمهوري اسلامي ايران به كشورمان آمده بود و حمايت همه جانبه ايرانيان از دولت و مردم اين كشور در قبال توطئه‌هاي خارجي و هجوم عناصر تروريست به او منتقل شد.

اين هفته در موضوعات خارجي، تحولات سوريه در صدر اخبار قرار داشت و ادامه اعتراضات مردمي در بحرين، ربوده شدن اعضاي هيات هلال احمر ايران در ليبي و اظهارات صهيونيستي "ميت رامني"، نامزد جمهوريخواه انتخابات رياست جمهوري آمريكا، ديگر رويدادهاي مهم را تشكيل مي‌دادند.

در سوريه، توطئه چند مليتي عليه دولت اين كشور كه با انفجار و تحركات تروريستي در دمشق آغاز شد و سپس دامنه آن به حلب توسعه يافت، اكنون با تسلط نيروهاي دولتي بر اكثر نقاط درگيري درحال خنثي شدن كامل قرار دارد. واقعيت اين است كه سوريه در كانون هجوم ناجوانمردانه‌اي از سوي جبهه‌اي از دولتهاي خارجي قرار گرفته است كه مشخصاً مي‌توان به آمريكا، اروپا، كشورهاي مرتجع عرب و تركيه به عنوان اعضاي اين جبهه شوم اشاره كرد. سوريه امروز جولانگاه تروريستهايي از مليت‌هاي مختلف شده است و غرب، عليرغم ادعاهايش، بيشرمانه از اين تروريستها حمايت مي‌كند.

سازمان ملل و شوراي امنيت اين سازمان نيز كه قاعدتاًَ مي‌بايست مدافع صلح و امنيت در جهان باشند به پيروي از سياستهاي استعمارگران، با حمايت از شورشيان و تروريستها به آتش ناآرامي‌ها و خشونت‌ها در سوريه مي‌دمند.

درحالي كه تركيه به عنوان عضوي از ناتو خاك خود را در اختيار شورشيان مسلح سوريه قرار داده و سيل سلاح‌ها را به داخل سوريه سرازير كرده است و به اين اقدام خود علناً اعتراف مي‌كند، در چنين شرايط ناعادلانه اي، غربي‌ها از دولت سوريه مي‌خواهند قدرت را به مخالفان واگذار كند.

واقعيت اين است كه از ابتدا هم غرب به دنبال مصالحه و روند مسالمت آميز اوضاع در سوريه نبود و علت آن نيز خشم اين كشورها و متحدين منطقه‌اي آنها از مواضع دولت سوريه در حمايت از مقاومت ضد صهيونيستي بوده است. در چنين شرايطي است كه حساسيت تحولات جاري در سوريه، به خصوص جنگ اخير در حلب اهميت خود را بروز مي‌دهد.

رسالت
«اقتصاد مقاومتي پدافند يا استراتژي براي پيشرفت» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد:
‏1- اقتصاد مقاومتي يک شعار نيست بلکه واقعيتي ناظر به ملاحظات داخلي و خارجي حاکم بر مناسبات پيشرفت ملت ايران است. حرکت رو به جلو ملت ايران براي فتح قله‌هاي پيشرفت يک واقعيت است اما معارضان و معارضه‌هايي نيز در داخل و خارج دارد. براي مقابله با اين موانع بايد ضمن شناخت موقعيت کنوني کشور و چشم انداز آينده نقشه راهي براي رسيدن به قله پيش رو داشت و به عنايت پروردگار اميدوار بود.

خداوند متعال در آيه 30 سوره فصلت مي‌فرمايد: "إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ-آنـهـايـي كـه گفتند پروردگار ما اللّه است و بر گفته خود مقاومت و استواري هم كـردنـد مـلائكـه بـر آنـان نـازل گـشـتـه و مي‌گويند نترسيد و غم مخوريد و به بهشت بشارت و خوشوقتي داشته باشيد بهشتي كه در دنيا همواره وعده اش را به شما مي‌دادند. " در تفسير الميزان ذيل اين آيه و در توضيح "ثُمَّ اسْتَقَامُوا" علامه طباطبائي قدس سرُّه به نقل از راغب مي‌نويسد:"كـلمه استقامت در اصل در خصوص طريقي به كار مي‌رفته كه به خط مـسـتـقـيـم كـشيده شده باشد، و در آيه شريفه (اهدنا الصراط المستقيم ) حق را به چنين راهـي تـشـبـيـه كـرده. سـپس مي‌گويد: و استقامت انسان به اين معني است كه همواره ملازم طـريـقه مستقيم باشد كه خداي تعالي درباره چنين انسانهايي فرموده : (ان الّذين قالوا ربـنـا اللّه ثـم اسـتـقـامـوا)" در واقع استقامت بر طريق مستقيم خير و برکت الهي را به همراه دارد. اما طريق مستقيم و تلازم به اين طريق چگونه تحصيل مي‌شود؟

امروزه کوهنوردان براي طي طريق و پيمايش مناطق بكر و ناشناخته بدون هراس از گم كردن راه از ابزارهايي پيشرفته نظير موقعيت ياب‌هاي جي پي اس استفاده مي‌کنند. ديگر اکتفا به قطب نما‌ها و نقشه‌ها کفايت نمي‌کند بلکه بايد ابزاري پيشرفته در هر لحظه از زمان به شما اطلاع دهد که در کدام نقطه مسير هستيد، با چه مشکلاتي روبرو هستيد، مقصد نهايي کجاست و چقدر تا قله فاصله داريد.

در مسير پيشرفت کشور هم بايد ضمن پيش رو داشتن آرمانها و اهداف واقعيات مثبت و منفي را در نظر داشت تا بتوان بر اساس آن براي هر لحظه برنامه ريزي کرد. پيشرفت قله نهايي ملت ايران و اقتصاد مقاومتي استراتژي يا همان موقعيت ياب و نقشه پيشرفته‌اي است که هم براي شرايط تحريم و تشديد خباثت‌هاي دشمن و هم براي شرايط عادي مي‌تواند برنامه عملياتي داشته باشد. ‏

‏2- مولفه‌ها و ارکان اقتصاد مقاومتي نظير مديريت مصرف، اجتناب از خام فروشي نفت، خصوصي سازي اقتصادي، اتکا بر شرکت‌هاي دانش بنيان در توليد ثروت و... بيش از آنکه اقداماتي پدافندي و ستادي باشد يک استراتژي بلند مدت به منظور اولويت بندي سياست گذاري‌ها در عرصه اقتصاد به منظور پيشرفت کشور است. اقتصاد ايران با در اختيار داشتن سرمايه‌هاي عظيم طبيعي، ساختاري، انساني و فکري در 33 سال گذشته همواره از فقدان يک استراتژي منسجم به منظور مديريت اين منابع بي بهره بوده است.

مثلا اين سئوال در افکار عمومي وجود داشته و دارد کشوري که قادر است در شرايط سخت تحريم‌ها و در حالي که حتي کشورهاي عضو کلوپ هسته‌اي از دادن يک قطعه ساده مربوط به تاسيسات غني سازي مضايقه مي‌کنند، چرخه سوخت خود را تکميل کند چطور نمي‌تواند از پس مديريت توليد، توزيع و مصرف يک کالاي مصرفي ساده نظير مرغ به خوبي برآيد؟ يا مثلا چرا با در اختيار داشتن ظرفيت خدادادي گسترده در حوزه کشاورزي هنوز کشور ما در موضوع نهاده‌هاي ماکيان به کشورهاي بيگانه نيازمند است؟ مگر در همين مملکت نمي‌توان سويا و يا ذرت کشت کرد؟

و يا چرا در خصوص خودکفايي در 24 قلم کالاي اساسي مورد نياز مردم تمهيد جدي تا کنون انديشيده نشده تا مورد حقد، حسد و توطئه دشمن واقع نشود؟ يا چرا کشوري که بزرگترين مصرف کنند چادر است بايد پارچه آن را از ژاپن و کره جنوبي وارد کند و يک کارخانه توليد کننده پارچه چادر در اين کشور نباشد؟ و هزاران چراي ديگر.... اقتصاد مقاومتي يک استراتژي بلند مدت به منظور رفع ريشه‌هاي اساسي اين مشکلات است که در صورت تحقق اهداف آن حتي به طور آفندي مي‌تواند دشمن را منفعل کند. ‏

‏3- کوهنوردان براي رسيدن به قله نهايي معمولا در چند پناهگاه توقف مي‌کنند. براي رسيدن به قله نهايي پيشرفت نيز بايد ابتدا به يک هدف مياني دست يافت که آن چيزي نيست جز استقلال اقتصادي. انقلاب اسلامي در سال 1357 ايران را از وابستگي سياسي نجات داد اما هنوز براي رسيدن به استقلال اقتصادي بايد تلاشهاي مستمر و جدي صورت بپذيرد. رسيدن به استقلال اقتصادي نيازمند يک استراتژي است و اقتصاد مقاومتي مي‌تواند آن استراتژي باشد. رسيدن به استقلال اقتصادي به مراتب مشکل تر از تحصيل اقتصاد سياسي است. استقلال اقتصادي مي‌تواند مقدمه استقلال فرهنگي نيز واقع شود. از نگاه رهبر معظم انقلاب پيشرفت کشور مسبوق به استقلال اقتصادي است و پيشرفت بدون استقلال اقتصادي سرابي بيش نمي‌تواند باشد. (مقام معظم رهبري، 27/02/1388) ‏

‏4- در پايان اما بايد گفت اقتصاد مقاومتي از جنس انقلاب اسلامي و يک پويش اصيل ضد سرمايه داري است که منطق و اصول حاکم بر نظم اقتصاد جهاني را با چالش مواجه مي‌کند. اين اقتصاد به معناي انزواي اقتصادي و بستن درهاي کشور به روي دنيا نيست بلکه مقدمه مراودات اقتصادي را استقلال اقتصادي مي‌داند.

اقتصاد مقاومتي نسخه قابل اعتمادي براي يک انقلاب اقتصادي در کشور است. اين گزاره ساده ماحصل سه دهه تجربه کار اقتصادي در ايران پس از انقلاب اسلامي است. در واقع اقتصاد مقاومتي يک استراتژي است که مي‌تواند در يک زمانبندي مشخص ضمن تحصيل استقلال اقتصادي کشور را در عرصه اقتصادي به مرحله‌اي برساند که تحريم و محاصره اقتصادي در آن تاثيرگذار نباشد. ‏

حمايت
«هيلاري در آفريقا چه می خواهد؟» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكا در سفري دوره‌اي راهي آفريقا شده است. وي در اين سفر از سودان جنوبي، كنيا، مالاوي، اوگاندا، سنگال و آفريقاي جنوبي ديدار خواهد داشت. اين سفر در شرايطي صورت گرفته است كه در باب اهداف و دلايل سفر چند نكته قابل توجه است.

نخست آنكه یکی از ابعاد اين سفر را طرح‌هاي انتخاباتي اواباما تشكيل مي‌دهد. آمريكا در شرايط كنوني با دو چالش اساسي مواجه است. در حوزه داخلي شرايط اقتصادي نامطلوب بر اين كشور حاكم است. در حوزه سياسي نيز آمريكا تلاش دارد تا از احياي جايگاه جهاني خود بگويد.

اوباما با ترفندهاي اقتصادي و سياسي تلاش دارد تا آراي مردمي را كسب كند. سفر كلينتون به آفريقا را مي‌توان مجموعه‌اي برگرفته از هر دو سياست دانست بويژه اينكه هياتي اقتصادي وي را در اين سفر همراهي مي‌كنند. بررسي سياستهاي آمريكا نشان مي‌دهد كه اين كشور براي كاهش بحران اقتصادي دست به دامن آفريقا شده است. ناتواني‌هاي آمريكا در خاورميانه از دلايل گرايش به آفريقا است تا از منابع اين قاره براي رسيدن به اهداف سلطه طلبانه بهره‌گيرد.

دوم آنكه آمريكا به دنبال يافتن پايگاه نظامي در آفريقا مي‌باشد. از سياستهاي آمريكا را تشكيل پايگاه در آفريقا تشكيل مي‌دهد. اين كشور خواستار رسيدن به طرح 12 پايگاه نظامي در آفريقا است كه در سفرهاي پانه تا وزير دفاع و كلينتون وزير امور خارجه پي گيري مي‌كرد.

سوم آنكه آمريكا به شدت از گسترش حضور ساير كشورها در آفريقا نگران مي‌باشد. آمريكا از اينكه سرنوشت منافعش در آفريقا به سرنوشت آمريكاي لاتين مبدل گردد در هراس است لذا تلاش دارد تا حضور گسترده در آفريقا از تكرار آن جلوگيري نمايد.

چهارم اينكه در سياستهاي آمريكا نمي‌توان جايگاه رژيم صهيونيستي را ناديده گرفت. آمريكا در تمام سياستهاي خود حمايت از اين رژيم را در دستور كار دارد و اكنون نيز بر همين اساس رفتار مي‌كند. برخي ناظران سياسي تاكيد دارند كه سفر كلينتون برگرفته از خواستهاي صهيونيستها است چنانكه كشورهاي مقصد كلينتون عملا كشورهايي است كه صهيونيستها براي ورود به آنها طرح‌هاي بسياري اجرا كرده‌اند.

به هر تقدير مي‌توان گفت كه سفر كلينتون به آفريقا به هر عنواني كه صورت گرفته باشد يك اصل اساسي در آن مشهود است و آن اينكه آمريكا به دنبال استعمار نظامي و اقتصادي اين قاره است و تلاش دارد تا از اين قاره براي رسيدن به اهداف اقتصادي و نظامي بهره برداري نمايد. تا برگ ديگري از استعمار گري را بر پرونده خود بيفزايد.

تهران امروز
«دير اما خوب است!» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن مي‌خوانيد:
زمزمه‌هاي ايجاد انقباض در قانون بودجه 91 و طرح تغيير در شيوه بودجه نويسي براي سال آينده اگر چه اقدامي مثبت از سوي نمايندگان براي مقابله با تحريمها و دفع تهديدات اقتصادي به شمار مي‌آيد اما با اين وجود سئوالي مطرح است كه چرا زودتر به‌فكر اقدام براي حذف بودجه‌هاي زائد و غير ضرور نيفتاديم و آنقدر تاخير كرديم تا شرايط به گونه‌اي در بيايد كه لاجرم چاره‌اي جز اصلاح و جمع و جور كردن دخل و خرجها نداشته باشيم.

بايد اصل بر اين باشد كه دولتها هنگام تنظيم بودجه سالانه كشور به گونه‌اي بودجه نويسي كنند كه هزينه‌ها معمولا مقداري زير سقف درآمدها باشد تا اگر درآمد‌هاي پيش‌بيني شده براي كشور به هر دليلي- خواه پيش بيني شده يا نشده- يا تحميل هزينه اضافي بر كشور، محقق نشد، در روند اقتصادي كشور خللي ايجاد نشود.

در ايران اما داستان متفاوت است و البته اين درد مربوط به يكي دو سال يا چند سال اخير نيست. هميشه دولتها تمايلي به هزينه بيشتر داشته‌اند بدون آنكه نگاهي واقع بينانه به نحوه درآمد كشور وجود داشته باشد. همين مسئله باعث شده كشور در مقاطعي به‌خاطر انبساط در هزينه بدون لحاظ كردن واقعيات درآمدي كشور با مشكل مواجه شود و اين مشكلات تورم‌هايي خارج از حالت عادي را بر كشور وارد كرده است.

در مقطع فعلي هم برخي انتقادات به بودجه 91 وارد بود ليكن از آنجا كه دولت لايحه را به موقع تقديم مجلس نكرد و كار تصويب بودجه عملا به سال جديد كشيد، لذا لايحه بودجه آنچنان كه بايد و شايد مورد چكش كاري قرار نگرفت و پس از چند ماه اشكالات آن هويدا شده است. آن هم درست در مقطعي كه كشور با موج جديد هجمه اقتصادي غرب روبه‌رو شده و دشمنان به ما چنگ و دندان اقتصادي نشان مي‌دهند.

شايد تقارن نياز به اصلاح بودجه همزمان با آغاز تحريم‌هاي جديد عليه ايران اتفاق ميموني باشد تا دولتمردان را به اين نتيجه برساند كه از انبساط در هزينه‌ها و خرج كردن آسان بدون در نظر گرفتن واقعيات كوتاه بيايند و قدري به اين بينديشند كه اگر همه درآمدهاي كشور خرج بدنه تنبل و پر هزينه اجرايي نشود و بخشي از آن به‌عنوان پس انداز براي روزهاي مبادا نگهداري شود، ديگران هم در محاسبات خود براي فشار اقتصادي به كشور تجديد نظر كنند يا دست‌كم اگر هم با فشار مواجه شديم بتوانيم با اقتصاد چابك و كم خرج مقابل فشارها ايستادگي كنيم.

اكنون جا دارد به اين نكته توجه كنيم كه هر چه بوده گذشته و بايد در اين انديشه باشيم پس از اين چه بايد كرد؟ به نظر مي‌رسد اقدام مجلس در چيدن شاخ و برگهاي اضافي بودجه و صرفه جويي در هزينه‌ها يكي از راهكارهاي مناسبي است كه در نظر گرفته شده است. اميد مي‌رود دولت هم با اقدام مجلس همراهي كند تا در جاهايي كه امكانش وجود دارد هزينه‌هاي زائد حذف شوند.

آفرينش
«اصلاح فرهنگ ايراني براي مصرف کالاي ايراني» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد:
سال 1391 با شعار «توليد ملى، حمايت از کار و سرمايه‌ى ايرانى» آغاز شد. شعاري است كه چنانچه به عمل در آيد ميتواند نقش مهمي در حل مشكلات و دورنماي فعاليت‌هاي اقتصادي –اجتماعي و فرهنگي يکا‌يک افراد جامعه و كشور داشته باشد. اگر به اهميت اين شعار در مورد توجه به كالاي ايراني در سال كنوني توجهي داشته باشيم بايد گفت اين امر از دو زاويه مورد توجه است. نخست بي شك در سال كنوني سايه تحريم‌ها بر سر كشور گسترده تر شده است و همچنان رو به افزايش نيز هست.

در اين ميان توجه به كالاي ايراني مي‌تواند جايگزين مناسبي براي كالاهاي خارجي و اهرمي قوي براي مقابله با تاثيرات تحريمها در كشور باشد. دوم اينكه بي شك با توجه به شعار توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني، توجه به كالاي ايراني و مصرف آن مي‌تواند ضامن قدرتمندي براي رسيدن به اين هدف در اين سال باشد. در اين بين در واقع اگر بخواهيم در راستاي شناخت و استفاده بهتر از كالاي ايراني در اين سال حركت كنيم بايد به چند نكته در بعد فرهنگي آن توجهي بيشتر داشته باشيم.

در حقيقت كم اقبالي شهروندان جامعه نسبت به توليدات داخلي ريشه‌اي فرهنگي دارد و اين موضوع در واقع نيز چرخش چرخ‌هاي کار و صنعت را با چالش جدي مواجه ساخته و مي‌تواند به وابستگي، عقب‌ماندگي و در نهايت رکورد اقتصادي –اجتماعي منجر شود. در اين حال بايد گفت فخر به مارک‌هاى خارجى را در پوشاک، وسائل منزل، امور روزمره و.. در حقيقت اسطوره‌ي کيفيت برتر کالاي خارجي است، لذا بايد با ابزار قوي رسانه و فرهنگ سازي «دلبستگي به توليدات بيگانه» را از ذهن، نمودهاي رفتاري و گفتاري جامعه پاك كنيم. يعني بخش فرهنگي كشور مي‌تواند با تلاشي ملي براي شکستن اسطوره‌ي کيفيت برتر کالاهاي خارجي چاره‌انديشي کند.

در اين بين با زدودن کم کاري نهادهاي فرهنگي و رسانه‌ها فضاي رسانه‌اي کشور بايد مورد توجه قرار گيرد و با آسيب شناسي روند موجود اندك اندك از هيمنه و قدرت ارزش كالاي خارجي در كشور و نگاه اسطوره‌اي به كالاهاي خارجي كاست. در اين راستا بايد توجه داشت كه مي‌توان با نظارت بر تبليغات و محدود کردن تبليغات کالاهاي خارجي، بهره‌ گيري توليدکنندگان داخلي از ظرفيت رسانه‏ها و تکنيک‌هاي نوين، مناسب تبليغات، معرفي ويژگي‌ها و قابليت‌هاي کالاي ايران (از طريق ابزار رسانه و ساير بخش‌هاي فرهنگي كشور بويژه صدا و سيما) در راستاي توجه به مصرف كالاي ايراني حركت كرد.

در اين بين از يك سو بخش‌هاي فرهنگي و رسانه‌اي كشور با هدف گذاري توجه به كالاي ايراني و ساخت برنامه‌هاي مناسب آگاهي مردم نسبت به کالاهاي توليد داخل را بالاببرند و به سمت حمايت از توليد ملي حرکت ‌کنند و از سويي نيز با بهره‌مندي از تجارب موفق ديگر کشورها مانند ژاپن يا کره‌ جنوبي در توجه به اراده‌ي ملي و حمايت مردم از توليدات ملي بومي‌سازي توجه به كالاي ساخت داخل را در کشور اجرا كنند.

گذشته از اين بايد بخش فرهنگي كشور بتواند آموزش براي انتخاب كالا بر اساس کيفيت، نه اسم برند خاص را آموزش دهد و با ايجاد روحيه‌ي حمايت از توليدات ملي را حتي به کودکان ياد دهد و اعتماد ملي، خودباوري و حس هويت و حمايت از توليدات داخلي را جامه‌ي عمل پوشاند.

ملت ما
«نگرانی امریکا از جانشینی اسد» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم مسعود ادريسي است كه در آن مي‌خوانيد:
مخالفان دولت سوريه در قاهره دولت انتقالي تشكيل داده‌اند اما، بحران سوريه با تشكيل دولت انتقالي، اقدامات نظامي كه دولت براي سركوب مخالفين صورت مي‌دهد يا جنگ داخلي كه ميان دولت و مخالفين در گرفته است، حل نمي‌شود. چيزي حدود يك سال و نيم است كه از آغاز درگيري‌ها در سوريه مي‌گذرد و تاكنوان نه مخالفين و نه دولت اسد هيچكدام در شكست طرف مقابل موفق نبوده‌اند و به نوعي توازن قدرت ميان اين دو برقرار است.

در حال حاضر هم كه دولت انتقالي در خارج از سوريه تشكيل شده است كه بخشي از مخالفين آن را قبول ندارند و شكاف در ساختار مخالفان كاملا مشهود است. اخوان‌المسلمين، ليبرال‌ها و دمكرات‌ها و كردهاي سوريه، هركدام ديدگاه‌هاي مخصوص به خود را دارند. تمام اينها نشان مي‌دهد كه ثبات و آرامش با مسائلي از قبيل تشكيل دولت انتقالي به دست نمي‌آيد.

تمام كساني كه در دولت نقش دارند -مانند دولت و مخالفين و تمام كشورهايي كه در مسائل سوريه ذي نفوذ هستند (اعم از طرفداران و مخالفان دولت سوريه) - بايد باهم بر سر يك ميز بنشينند و به يك راه‌حل مناسب برسند؛ و اگر قرار است كه دولت انتقالي تشكيل شود اين دولت انتقالي هم بايد مورد موافقت دولت فعلي باشد و هم مورد موافقت مخالفين.

در نظر داشته باشيد كه لازمه اين كار اين است كه درگيري‌ها از ميان برود، به يك آتش‌بس موقتي برسند و بعد از آن تحركات سياسي شكل گيرد. تا زماني كه اين زدو خوردها ادامه دارد هيچ راه‌حلي براي سوريه وجود ندارد. درست است كه عدم يكپارچگي ميان مخالفين موجب تضعيف آنها شده است اما با اين وجود حتي اگر مخالفان تمام اختلافات خود را كنار گذارند، باز هم اگر دخالت خارجي در سوريه صورت نگيرد بسيار بعيد است كه دولت اسد سقوط كند و مخالفين به تنهايي قادر به سرنگوني دولت اسد نيستند.

درست است كه اگر مخالفين اختلافات خود را كنار گذارند غرب مي‌تواند حمايت بهتر و كاملتري از آنها داشته باشد و حتي چندين بار هم دولت‌هاي غربي مطرح كردند كه بهتر است مخالفان اسد متحد شوند، اما در نظر داشته باشيد گروهي مانند القاعده نيز جزو مخالفين اسد است كه به هيچ عنوان مورد رضايت غرب و امريكا نيست. آنها القاعده را براي خود خطري بزرگ مي‌دانند و شايد يكي از دلايل تعلل كشوري مانند امريكا درباره مسائل سوريه وجود گروه‌هايي مانند القاعده در صف مخالفان است. امريكا و غرب از سوريه بدون اسد و جانشينان احتمالي آن بيمناكند.

از آنجا كه هنوز جانشين اسد مشخص نيست، امريكا و غرب هنوز به اين نتيجه نرسيده‌اند كه سقوط اسد حتما به نفع آنها باشد. لذا علي‌رغم اين‌كه بسيار تلاش مي‌كنند، آن جديت لازم را به خرج نمي‌دهند. با توجه به اين مطالب اگر اسد سقوط كند تنش‌ها و اختلافات ميان مخالفان بالا مي‌گيرد، چرا كه كردها خواسته‌هايي دارند كه برای طرف‌هاي سني قابل قبول نيست، لذا بين اين دو گروه اختلاف به وجود مي‌آيد.

از طرفي اخواني‌ها ديدگاه ديگري نسبت به حكومت دارند كه ملي گرا‌ها با آن مخالفند و در اين ميان القاعده هم نمي‌تواند با هيچ گروهي سازش داشته باشد. بنابراين پس از سقوط اسد شاهد بروز اختلافات بيش‌تري نيز ميان اين گروه‌ها خواهيم بود.

مردم سالاري
«حکم ديوان عدالت اداري آزموني براي همه!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدحسين روانبخش است كه در آن مي‌خوانيد:
ابطال حکم انتصاب سعيد مرتضوي به عنوان رئيس صندوق تامين اجتماعي توسط ديوان عدالت اداري، آزموني تازه براي دولتي بود که حرف و حديثهاي زيادي در عملکرد خويش دارد و مي‌تواند ميزان پايبندي دولت را به قوانين نظام نشان دهد، با اين حال روندي که دولت در پيش گرفته حاکي از اين است که دولت نمي‌خواهد زير بار اين حکم برود و در واقع با اين کار نه تنها در مقابل قانون بايستد، بلکه به نوعي بر رويارويي خود با دو قوه مقننه و قضائيه تاکيد کند و آن را با شدت بيشتري پيگيري کند!اين تنها نتيجه‌اي است که مي‌توان از سخنان ديروز محمدرضا رحيمي معاون اول احمدي نژاد در حاشيه جلسه هيات دولت ودر جمع خبرنگاران گرفت. از رحيمي سوال شده که آيا امکان اجراي راي ديوان عدالت اداري درباره سعيد مرتضوي وجود دارد؟ که وي در پاسخ گفت: اجرا نمي‌شود و آقاي مرتضوي سر جايش است.

سخنان رحيمي ادامه روندي است که دولت در اين داستان شروع کرده بود و دارد ادامه مي‌دهد و يکبار ديگر اين سوال را پيش مي‌آورد که واقعا چرا دولت بر سر اين موضوع اين همه پافشاري مي‌کند و حاضر است به خاطر آن هزينه‌هايي را به همه نظام تحميل کند؟! آيا يک حکم احمدي نژاد چنان تقدسي دارد که بايد بابت ماندگاري آن چنين کرد؟ آيا اين موضوع ماهيت دولتي را که هفت سال است عملکردي اين چنين دارد، بيش از پيش نشان مي‌دهد ؟ يا اين رفتار، بخشي از استراتژي جديد بخشي از دولت است که مي‌داند بعد از پايان دوره رياست جمهوري فعلي، روز و روزگار خوشي نخواهد داشت ؟!

اما صرف نظر از اين سوالات و جوابهايي که مي‌توان به آن داد، اين موضوع مهم است که واقعا دولت تا چه حد مي‌تواند چنين رفتارهايي داشته باشد و به خاطر يک حکم، سه قوه حکومت را به تنشي دراز مدت دچار کند؟ شيوه رفتار و گفتار دولتمردان و رسانه‌هايشان در اين موردچنان است که هيچ جاي شکي نمي‌گذارد که آنها مي‌خواهند به رويارويي با قواي ديگر دامن بزنند و اختلاف نظري را که مي‌تواند به راحتي و با تامل و تاکيد برقانون حل نمود، به دعوايي در سطح افکار عمومي و با استفاده از مظلوم نمايي، به نفع خويش به پايان برسانند. نحوه موضع گيري دولتمردان در اين خصوص را يکبار ديگر مرور کنيد : انتصاب مرتضوي در آخرين روزهاي سال براي اينکه کسي نتواند اعتراض چنداني کند، بي اعتنايي به اعتراض نمايندگان که منجر به جمع آوري امضا براي استيضاح وزير کار شد، استيضاحي که با ميانجي گري عجيب و پر حرف و حريث منتفي شد و پس از آن قول شرفي که تکذيب شد، تاکيد بر انتصاب سعيد مرتضوي و حالا هم نحوه رويارويي معاون اول احمدي‌‌نژاد با اين موضوع، همه و همه نشان مي‌دهد که دولت هيچگاه کوچکترين تلاشي براي مفاهمه و برطرف کردن دغدغه‌هاي قواي ديگر نداشته و راهي را مي‌رود که هيچ کس، هيچ کس به معناي واقعي اين کلمه، نبايد در آن چون و چرا کند!

سالها قبل يک روزنامه سابقا عصر، با افتخار نوشته بود که ما کساني هستيم که در يک جاده مستقيم در حال پيشروي هستيم و ترمز و فرمان خودرويمان را کنده ايم و بيرون انداخته ايم ؛ و اين بهترين توصيف براي دولت امروز کشور است و نشان مي‌دهد که اين منطق عجيب، در حد حرف و شعار نبوده و با کمال ناباوري اجرايي شده است و مهمتر از آن، اينکه چنين منطقي مي‌تواند به چه جاهايي برسد. نکته نهايي اينکه اين اولين بار نيست که دولتمردان از اين شيوه‌ها استفاده مي‌کنند و اولين بار نيست که نتيجه اين روحيه تهاجمي و حق به جانب هزينه‌هاي گزافي را بر دوش نظام و مردم گذارده است، ولي مي‌تواند اولين باري باشد که جلوي اين رفتار نادرست گرفته شود و قانونمندي به دولت آموزش داده شود؛ اما آيا مي‌توان چنين انتظاري را در ازاي اين داستان داشت؟!

ابتكار
«بررسى حكمى مسأله جمعيت» عنوان يادداشت روز روزنامه ابتكار به قلم حجت‌الاسلام دکتر محمدمهدي بهداروند است كه در آن مي‌خوانيد:
اولين بحثى كه در اين مقاله داريم موضوع «جمعيت» است. مسأله «جمعيت» يك بحث شرعى دارد و يك بحث موضوعى. به نظر مى‏رسد در اين باره از دو موضوع مى ‌توان سخن گفت:
موضوع اول به صورت مستقيم بحث از ازدواج، تكثير نسل، احياناً بحث جلوگيرى فردى، حليت‌ها و حرمت‌ها و امثالهم مى ‏باشد. اما در بحث دوم سخن از شرايط حاكم بر اين موضوع مى ‏باشد كه بررسى كنيم در چه شرايطى از اين مسأله صحبت مى‌‏شود. اگر بخواهيم خيلى عام در مورد آن بحث كنيم بايد ديد كه آيا اين موضوع در شرايط تزاحم قرار دارد؟! نكته‏ اى كه بايد به آن توجه كنيم اين است كه گاهى وجود يك فعل و احتمال به آن، اشتداد پيدا مى‏كند. يعنى يك مصداق مخصوصاً جايى كه مصداق اتيان يك امر باشد دو يا سه يا پنج و يا ده امر، ناظر به يك موضوع (از جهات متعدد) مى‏ شود و لذا شدت وجوب اتيان (خاصه در موضوع «اقامه» ) خيلى بالا مى‏‌رود مثل اينكه گفته شود اگر در شرايط فعلى «ازدواج» به تأخير بيافتد، موجب مفسده به اصل اسلام مى‌‏شود.

در اين صورت تنها فساد فرد و افراد مطرح نيست بلكه در يكجا نظام اسلامى متزلزل خواهد شد. خوب اين يك حرمت فردى نيست. بنابراين مى‏‌توان كل موضوعات را طبقه ‏بندى كرد و مشخص كنيم كه عوامل ناظر بر اينها متوجه به چه امرى است. لذا همانگونه كه بحث «تزاحم» داريم، يك بحث «تأكّدى» پيدا مى‌‏شود. يعنى وجوب آن موضوع متأكد مى ‏شود. يعنى وجوبش از وجوب يك امر خارج شده و تأكيد و تشديد و اهتمام بر آن امر، آنقدر بالا مى‏رود كه ديگر به راحتى نمى‏توان به صرف اينكه يكى از اين عوامل را از روى آن برداشتيد يا مزاحم با يكى از عوامل ديگر بود قيدش را زد.

حالا اگر به مسئله «وجود نفر» نه به عنوان اينكه تكنولوژى دفاعى نداريم بلكه به عنوان بزرگترين منبعى كه مولد كليه قدرتهاى دفاعى در شرايط تهاجم نسبت به اسلام خواهد بود نگاه كنيم، مسأله به گونه ديگرى خواهد شد. سؤال است كه اگر بخواهيد تكنولوژى درست كنيم آيا جز با فعاليت ذهنى و اراده نيروى انسان ممكن است؟! اگر بخواهيم تدبيرى اتخاذ كنيم آيا ركن اصلى آن همين نيروى انسانى نيست؟! اگر بخواهيم ارزش انسان را در توسعه (اعم از كمى و كيفى) ملاحظه كنيم مسأله به گونه ديگرى طرح مى‏شود.

يعنى مبناى ما در تعريف حركت، «توسعه اراده» باشد و نه تأثير ماده. يعنى انگيزه‌ها را به تحريك مادى برنگردانيم و نگوئيم به هر مقدارى كه شرايط تحريك كند، انگيزه ما نيز شدت پيدا مى‏كند، بلكه بگوئيم به هر مقدارى كه امر پرستش در ما تقويت شود به همان مقدار تكامل اراده (در مسير دنياپرستى يا خداپرستى) پيدا خواهيم كرد. بر اين اساس به ميزان تكامل اراده (اعم از حيوانى يا ملكوتى) تمحض در فكر به دست مى‏‌آيد.

يعنى تكامل اراده انسان را به يك تدبير و تمحضى مى ‏رساند كه قدرت ملاحظه توسعه جوانب را تحويل مى‏ دهد. الان ما در يك شرايطى هستيم كه حوائج مسلمين به دست كفار افتاده و دست مسلمين زير سنگ رفته است و لذا نياز به «قدرت» داريم و قدرت نيز در توسعه و تكامل اراده ‏هاست. بايد فكر كنيم تا شرايط اجتماعى را چگونه تغيير دهيم تا هم تعداد ما زيادتر شود و همچنين زيادى تعداد جمعيت به زيادى مصرف نينجامد. البته اين بحث يك موضوع ديگرى است كه در جاى خود بايد به آن پرداخت.

كثرت نفس و بالا رفتن قدرت مسلمين
خلاصه يك نحوه نگرش به مسأله اين است كه بگوئيم كثرت جمعيت، قدرت دفاع ولى فقيه را (اعم از سياسى، فرهنگى و اقتصادى) بالا برده و پرچم توحيد را از حالت ضعف به يك نحوه قدرت، شدت و اعتلاء مى ‏رساند و هكذا ساير بخشهايى كه وجود دارد. وقتى از موضع احكام مختلف به مسأله نگاه كنيم، مى‏‌توان گفت امروز كثرت نفس، موجب بالا رفتن قدرت مسلمين مى‏شود. در مقابل ممكن است گفته شود خيلى از جاها در دنيا جمعيت زيادى دارند و بخاطر همين مسأله مردم آنها فقيرند و از لحاظ اقتصادى عقب افتاده‌اند. در جواب مى‏‌گوئيم اين امر حاكى از اين است كه روابط اجتماعى آنها نامناسب است. به عبارت ديگر آيا علت اصلى ضعفها، روابط اجتماعى است يا مسأله افزايش نيروى انسانى؟ خوب قطعاً اگر نيروى انسانى را در روابط اجتماعى صحيحى به كار ببرند، همين امر، قدرت محورى شما در توليد قرار مى ‏گيرد چون بالاترين امر توليدى، نيروى انسانى است. هيچ اتوموسيونى نمى ‏تواند كارى را كه انسان انجام مى‏دهد، انجام بدهد. لذا گرسنگى‌ها و مظالم نيز به علت نظامهاى ظالمانه استكبارى است و نه كثرت جمعيت.

ضرورت تعيين طبقه بندى موضوعى
حال اگر ما مسأله را اينگونه تحليل كرديم، آن وقت موضوعاتى كه مشاهده مى‏ شود مأمور به و يا منهى ‏عنه شارع است، در يك مورد و در يك زمان «جامع» پيدا مى‏كند و اين جامع جهات متعدد در الزام، الزام متأكد خواهد شد. در اين صورت مى ‏توانيم يك طبقه‌‏بندى موضوعى داشته باشيم كه اولاً شناسائى شرايط براساس آن باشد و ثانياً بتوانيم بگوئيم چگونه اين موضوعات بطور جداگانه و تك تك با احكام الهى سازگار است و منزلت آنها در نظام كجاست.

همچنين بتوان گفت كه مثلاً در مقابل اين پانصد موضوعى كه پيدا كرديم، اتيان هاى مختلفى است و در نتيجه وضعيت تكثير نسل در چه درجه‏اى واقع خواهد شد. يعنى امور درجه اول است يا درجه دوم يا غيره، آنگاه در يك ستون عوامل را مى‏ نويسيم و در يك ستون هم نسبت موضوعات (به اين عوامل) را مى‏ نويسيم بعد بر اساس آن ترسيم به هر خانه ‏اى كه دست بگذاريم، اهميت آن موضوع مشخص مى‏شود. مثل اينكه بر روى هر نقطه‏‌اى از اين درجه ميخى كوبيده شود و از آن نقطه نخى به كليه موضوعاتى كه در طرف مقابل هستند ببندند.

در نتيجه مى‏‌توان گفت اين موضوع به اين نسبت (از آن امر) مورد تأكيد است. بر اين اساس مى ‏توان گفت كه حكومت بايد به فكر جهات تسهيل كننده باشد و موانع را بردارد تا آن امر واقع شود. سابقاً در يك دوره از تاريخ يونان كه جنگ مفصلى هم برقرار شد (در يك دوره سيصد ساله جنگى) اينها به قلت نفس برخورد كردند.

بعد كه ظاهراً دوره «اگوست كنت» (از حكماء آن زمان) است راه چاره‏ اى كه معرفى كرده‏اند اين بود كه كليه قوانين مربوط به فرزند مشروع را از ميان بردارند. همچنين نظام خانواده را از تك‌همسرى به چندهمسرى تبديل كردند و بعد به چندهمسرى هم اكتفا نكردند و گفتند، هر زنى از هر مردى و به هر نحوى فرزند داشته باشد به او جايزه مى ‏دهيم! چرا؟! بخاطر اينكه كثرت نسل ايجاد بشود. البته چون اين امر بدون ضابطه بود وجود زنا و فحشا زياد شد و همين هم علت انقراض يونان قديم گرديد.

حال براى اينكه جامعه ما به يك چنين بيمارى اجتماعى خطرناكى مبتلاء نشود مى‏توان از قبل تكيه بر اين مسأله كرد ما كلاً يك نظام مكتبى هستيم و جهت‏گيرى ما نيز در تكامل با نظام‏هاى مادى فرق دارد. بر اين اساس نظام ما خواه ‏ناخواه درگيرى سياسى، فرهنگى و اقتصادى با نظام هاى كفر خواهد داشت. يعنى چه بخواهيم و نخواهيم تكامل ما مزاحمت با تكامل آنها دارد. اين تزاحم عينى كه بين تكامل ما و تكامل آنها (در مديريت) وجود دارد، درگيرى ما با آنها را قطعى مى‏ سازد. يعنى ما با نظام جهانى نمى ‏توانيم براساس ليبراليزم كنار بيائيم و با سازشكارى در همه وجوه حيات ادامه بدهيم. و به اين دليل بايد در مورد توسعه قدرت خودمان به پيش‏ بينى‏ هاى اساسى بپردازيم.

پس حاصل مقدمه‏‌اى كه طرح گرديد اين شد كه وقتى در مورد موضوعى (مثل ازدواج) به دنبال نظر شرع هستيم مى‌‏توان لوازم عوامل متعددى را نسبت به اين موضوع مورد نظر قرار داد و در اين صورت به جاى مسأله «تزاحم»، مسأله «تأكّد» و «اشتداد» پيدا مى ‌شود يعنى به جاى اينكه ما مبتلا به اين امر شويم كه بخواهيم بگوئيم قلت جمعيت چنين و چنان مى‏ شود و يا اينكه الان ضعف فكرى و ضعف سياسى مسلمين چنين و چنان است مى ‌توان گفت كه اصولاً «جمعيت» اساسى ‌ترين موضوع ما است.

پس تا اينجا در صورتى بود كه بخواهيم در «حكم» نظر بكنيم. ولى از حكم هم مى‏توان يك قدم بالاتر گذاشت و آن وقتى است كه مسأله «شرع» مطرح مى‏شود! يعنى بگوئيم «شرع» جداى از احكام دستورى، احكام توصيفى و معرفتى نيز دارد و در احكام معرفتى هم به دنبال اين سؤال برويم كه اصلاً پايگاه انسان در برابر اشياء چگونه هست؟ آيا انسان ِعدل با اشياء است يا اينكه اشياء تحت تسخير اوست؟! (حتى آن اشيائى كه بنظرش هم نمى‏آيد كه تحت اختيارش است) به عبارتى به نظر ما نمى ‏آيد كه «خورشيد» براى ما حركت بكند! وقتى كه خورشيد را در منظومه شمسى يك جرم مادى بدانيم و كره زمين را نيز يكى از سياراتى كه به مناسبت خاصى داراى يك خصوصيات حياتى شده و يك موجوداتى (مثل گياه، حيوان و انسان) در روى آن بوجود آمدند در اينجا ديگر معنا ندارد كه «انسان» بگويد منظومه شمسى به خاطر من درست شده است.

واضح است كه در اين ديد بايد اجرام طبيعى اصل دانسته شود تا بعداً گفته شود حالا ما در برابر اين خواص طبيعى چه جايگاهى داريم؟ و بعضى‌ها هم به ذهنشان مى ‏آيد كه اين سياره‏‌ها در چند هزار سال ديگر منهدم مى ‏شوند و ما هم از بين مى ‏رويم و همه چيز تمام مى ‏شود!

دنياي اقتصاد
«تورم؛ راه در برابر بيراهه» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم بهروز ملكي است كه در آن مي‌خوانيد:
در فرهنگ اقتصادی عامه مردم به اشتباه، قیمت‌گذاری حتی برای کالای ناهمگني مانند مسکن، راهکار مقابله با تورم و گرانی پنداشته می‌شود.

این رویکرد که متاسفانه مورد وثوق برخی از تصميم‌سازان نیز است در ظاهر به قصد حمایت از مصرف‌کننده صورت می‌پذیرد، در صورتی که با توجه به تاثیر منفی آن بر تولید و عرضه کالا و خدمات، اثرات ضد تورمی آن محدود به دوره کوتاه‌مدت بوده و این اثرات، خیلی زود از بین مي‌رود و جای خود را به اثرات ماندگار تورم در بلندمدت می‌دهد. به عبارت دیگر این سیاست به ضد خود تبدیل شده و باعث شکل‌گیری یک سیکل با ماهیت باخت- باخت میان مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان می‌شود.

اقتصاد ما از آن اقتصاد‌هایی است که همواره دغدغه قیمت در آن وجود داشته است، البته این به‌ آن معنا نیست که اقتصادهای دیگر دغدغه قیمت ندارند؛ تفاوت در نوع مواجهه با این دغدغه است. در اقتصادهای غيردولتي وظیفه دولت، بهبود فضای کسب‌و‌کار و فراهم نمودن پیش نیازهای رقابت و سپردن قیمت‌ها به مکانیزم بازار است. در اقتصادهای دولت محور، قیمت‌گذاری کالا و خدمات، حق طبیعی دولت به منظور دفاع از حقوق مصرف‌کنندگان تلقی می‌شود؛ غایت این حق را نیز می‌توان در اقتصادهای بلوک شرق، پس از جنگ جهانی دوم مشاهده نمود.

توجه به این نکته حائز اهمیت است که سیاست‌های اقتصادی عمدتا کارکردی دوگانه دارند؛ به طوری که بسیاری از سیاست‌هایی که در کوتاه‌مدت برای عموم مردم خوشایند می‌نمایند، در بلندمدت پیامدهای ناگوار و نامطلوب اقتصادی بر جای می‌گذارند و بالعکس. این پارادوکس اقتصادی، کار را بر اقتصاددانان در مقام سیاست‌گذاری سخت می‌نماید؛ چراکه سیاست‌های اقتصادی عامه‌پسند کوتاه‌مدت، عموما برای سیاستمداران نیز ترجیح دارد! البته مظلومیت و محجوریت علم اقتصاد در کشور ما نیز مزید بر علت است. در حالی که در کشورهای پیشرفته، اقتصادیون، نقش محوری را در تبیین راهکارهای رشد و توسعه کشور بر عهده دارند(علوم اقتصادی جزو ده رشته دانشگاهی پردرآمد و پرمتقاضی در آمریکاست)، در کشور ما این نقش، عمدتا بر عهده فارغ‌التحصيلان فني است.

رویکرد فني، جهت حمایت از مصرف‌کنندگان، با توسل به راه‌های میانبری چون قیمت گذاری، با ظواهر و معلول‌های تورم – و نه علل تورم- برخورد می‌نماید؛ چراکه حمایت واقعی و پایدار از مصرف‌کنندگان در گرو حمایت از تولید و عرضه است که نیازمند پول و از آن مهم‌تر، تدبیر اقتصادی است. بر این مبنا شاید بتوان سیاست‌هایی چون تعیین دستوری قیمت‌ها را به عنوان سند مظلومیت علم اقتصاد در این خطه دانست.

در عمل نیز آنچه قابل مشاهده است، همسویی بسیاری از سیاست‌های اقتصادی کشور با رویکرد زودبازده مهندسی است؛ به نحوی که عقلانیت اقتصادی بلندمدت در تصمیم‌سازی‌ها عمدتا کمرنگ است. قیمت‌گذاری کالا و خدمات نیز از جمله همین سیاست‌ها به شمار می‌رود.

بر اساس مبانی علم اقتصاد، وقتی قیمت‌گذاری صورت می‌گیرد، تولیدکننده این علامت را می‌گیرد که تولید با ریسک بیشتر و سود انتظاری کمتر همراه است؛ بنابراین در نهایت تولید کاهش یافته و بالطبع تعداد کمتری از مصرف‌کنندگان قادر به مصرف کالا می‌شوند که نتیجه طبیعی آن کاهش رفاه جامعه است. در نتیجه قیمت‌گذاری را می‌توان به نوشاندن آب شور به فرد تشنه، تشبیه نمود که هر چند به طور موقت، موجب کاهش عطش می‌شود؛ ولی پس از مدتی موجب تشدید تشنگی می‌شود.

گسترش صنعت
«نقش صنایع کوچک و متوسط در توسعه اقتصادی» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم مرتضی انوشه است كه در آن مي‌خوانيد:
اهمیت صنایع کوچک و متوسط در ادبیات موضوعی اقتصاد جهانی به خوبی تبیین شده است. صنایع کوچک و متوسط در اقتصاد بیشتر کشورهای جهان، قسمت بزرگی از اقتصاد آن کشورها را شکل می‌دهد.

بنابراین دولت‌ها نیز برنامه‌های توسعه، پشتیبانی و حمایت از صنایع کوچک و متوسط را جزو لاینفکی از استراتژی توسعه ملی خود قرار داده‌اند. اگرچه در این مورد تعداد صنایع کوچک و متوسط در هر کشور خود به تنهایی اهمیت دارد، اما اهمیت اصلی در بعد دیگری نهفته است. صنایع کوچک و متوسط محرک اصلی اشتغال و رشد اقتصادی هستند.

تاثیر این صنایع از دو بعد خرد و کلان در اقتصاد قابل بررسی است و از دیدگاه کلان، آنها بر روی مسائلی نظیر افزایش تولید ناخالص ملی، اشتغال و توسعه متوازن اقتصادی تاثیر دارند و از دیدگاه خرد می‌توانند بر همه مسائل و روابط بین بنگاهی اثرگذار باشند.

برای مثال زمانی‌که در یک سازمان بزرگ در اثر مواردی مثل تغییر ساختار، برون سپاری یا کوچک‌سازی قسمتی از نیروهای انسانی از آن جدا می‌شوند صنایع کوچک و متوسط محل مناسبی برای جذب نیروهای مهارتی جدا شده است.

علاوه بر آن به‌دلیل ویژگی خاص صنایع کوچک و متوسط از نظر میزان سرمایه‌گذاری و راه‌اندازی کسب و کار در این حوزه مشاهده شده که نیروهای خبره و کارآمدی که از سازمان‌های بزرگ جدا می‌شوند، اقدام به راه‌اندازی کسب‌وکار در این بخش می‌کنند. در اقتصاد امروزی جهان صنایع کوچک و متوسط در تشکیل پیوند‌های زنجیره تامین صنایع بزرگ و سرمایه‌بر مثل فولاد، معادن، اتومبیل‌سازی و صنایع دریایی نقش کلیدی ایفا می‌کنند.

علاوه بر موارد فوق، حضور آنها در کنار سازمان‌های بزرگ باعث تعادل رقابتی و ساختاری در عرصه بازار و صنعت می‌شود که در غیر این صورت، شاهد تسلط و چیرگی تعداد کمی سازمان بزرگ بر بازار خواهیم بود. صنایع کوچک و متوسط از دیدگاه کارآفرینی نیز اهمیت ویژه‌ای دارند.

آنها بیشتر در خدمت رسانی به بخش‌های کوچک و خاص بازار که برای سازمان‌های بزرگ جذاب نیستند، نقش موثری دارند. صنایع کوچک و متوسط به‌دلیل ویژگی‌های خاص گاهی اوقات رفتارهایی بروز می‌دهند که در سازمان‌های بزرگ کمتر می‌بینیم و شاید در نگاه اول نوعی تضاد هم به نظر برسد اما همین رفتارها شاید دلیل اهمیت آنها باشد.

برای مثال با وجود عدم استطاعت مالی این صنایع برای سرمایه‌گذاری در بخش تحقیق و توسعه معمولا شاهد هستیم که این صنایع در بروز خلاقیت و نوآوری سهم بالایی دارند که این امر باعث شده آنها در ایجاد کسب و کار‌ و بنگاه‌های جدید نقش اساسی داشته باشند. در حال حاضر قسمت بزرگی از رشد اقتصادی و نوآوری، از بنگاه‌های کوچک و متوسط نشأت می‌‌‌‌گیرد تا از شرکت‌های بزرگ و دولتی.

در حدود ۸۰ درصد از کل شرکت‌های موجود در دنیا کمتر از ۱۰ نفر نیروی انسانی دارند و تعداد شرکت‌هایی با نیروهای انسانی کمتر از ۱۰ نفر در کشورهای مختلف متفاوت است. به‌طوری‌که از ۹۵ درصد در انگلستان، ۹۴درصد در اسپانیا و فنلاند، تا۷۹ در صد در آمریکا متغیر است. در ایران نیز حدود ۹۲ درصد شرکت‌ها را صنایع کوچک و متوسط تشکیل داده که این شرکت‌ها ۴۳ درصد نیروی کار کشور را به اشتغال گرفته‌اند.

هم‌اکنون دولت‌ها در حمایت و پشتیبانی از صنایع کوچک و متوسط نقش موثری دارند به‌گونه‌ای که در بسیاری از کشورها مدل‌های توسعه صنایع کوچک و متوسط در دستور کار آنها قرار دارد و این فعالیت‌ها بخش مهمی از مدل توسعه ملی آنها را شامل می‌شود. حمایت‌های دولتی طیف وسیعی از فعالیت‌های مرتبط را شامل می‌شود. این فعالیت‌ها از تعریف قانونی صنایع کوچک گرفته تا سیاست‌گذاری توسعه‌ای را در بر می‌گیرد.

در این راستا یکی از مواردی‌که می‌تواند در توسعه صنایع کوچک و متوسط موثر باشد، تجمیع قوانین پراکنده و گاهی متداخل است که در اثر این امر در نهایت شاهد نهاد‌سازی در حوزه حمایت از این صنایع خواهیم بود. نهاد‌سازی و ایجاد سازمانی منحصر به فرد که اختیارات تام در سیاست‌گذاری در حوزه صنایع کوچک و متوسط را دارد، شاید اولین گام در توسعه و حمایت از این صنایع باشد.

در مرحله بعدی ضرورت لحاظ کردن این بخش از صنعت در مدل توسعه ملی توسط دولت باعث می‌شود بین صنایع خرد، کوچک، متوسط و بزرگ درقالب زنجیره‌های تامین و ارزش، شبکه‌های تعاملی عمودی و افقی ایجاد شود. و حتی در نهایت این ارتباطات از سطح صنعتی خاص(مثل معدن یا خودرو) فراتر رفتن و بین صنایع متفاوت و حتی غیر مرتبط (مثل کشاورزی و معدن) شکل بگیرد. در کشور ما با بررسی روند توجه به صنایع کوچک و متوسط، به نظر می‌رسد که این صنایع کم کم در حال کسب شان و جایگاه واقعی خود هستند.

شکل‌گیری سازمانی با عنوان سازمان صنایع کوچک و شهرک‌های صنعتی ایران به عنوان یکی از معاونت‌های وزارت صمت، تصویب توسعه‌ای شدن آن، رشد در روند شهرک‌سازی و واگذاری آنها و همچنین حمایت‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری از صنایع کوچک شاهدی بر این ادعاست.

دیدگاه شما

آخرین اخبار