به گزارش فارس، نشست نقد و بررسی کتاب «اخلاق در عصر مدرن» عصر روز گذشته (سه شنبه، 12 شهریور) با حضور رضا داوری اردکانی رئیس فرهنگستان علوم و نویسنده کتاب، غلامحسین ابراهیمی دینانی چهره ماندگار فلسفه، شهین اعوانی عضو مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و سیدمحمدرضا بهشتی استاد فلسفه دانشگاه تهران در شهر کتاب مرکزی برگزار شد.
* «اخلاق» پیچیدهترین مسأله بشر در کل تاریخ است
در این نشست غلامحسین ابراهیمی دینانی، چهره ماندگار فلسفه ایران با اشاره به اینکه مسأله اخلاق یک مسأله سهل و ممتنع است، گفت: شاید به نظر برسد سادهترین مسأله باشد و همه کس آن را درک کند اما در واقع میتوان ادعا کرد که پیچیدهترین مسأله بشر در کل تاریخ است.
وی افزود: اخلاق هم ساده هم پیچیده است به همین جهت در فرهنگ اسلامی در طول قرون و در تمام فنون از شعر، تاریخ، فلسفه و کلام سخن گفته شده ولی شاید تنها چند کتاب در حوزه اخلاق منتشر شده باشد.
*مکتوبات اخلاقی گذشته متأثر از فضای اخلاق ارسطویی است
استاد فلسفه دانشگاه ادامه داد: این آثار اخلاق ابن مسکویه، اخلاق جلالی، ناصری و معراجالسعاده هستند که این هم بیشتر فضای اخلاق ارسطویی دارد یعنی ترجمه و تفسیر و توضیح اخلاق نیکوماخوس که ارسطو برای پسرش نوشته و بنابراین یونانی است و لباس اسلامی پوشیده است. اینجا یک سؤال مطرح میشود که چرا این تعداد کم اثر موجود است؟ هزار سال پیش غزالی در قرن پنجم این کمبود و اینکه همه کتابها ارسطویی است را متوجه شد، البته او هم ارسطو ستیز بود.
دینانی یادآور شد: خود غزالی کتابی در چهار مجلد به نام احیاءالعلوم نوشت و گفت که این اخلاق اسلامی است، این کتاب عربی است ولی خلاصه آن به نام کیمیای سعادت ترجمه شده است. البته پس از مدتی خود او متوجه شد که این کتاب کافی نیست یک اثر دیگر نیز که کمتر شناخته شده به نام معراجالقدس نوشت که آن هم اثر کمیابی است غزالی خود در آن کتاب به اخلاق ارسطویی بازگشته است.
این چهره ماندگار فلسفه، علت دشوار بودن نگارش کتاب در حوزه اخلاق را از یک سو ارتباط تنگاتنگ آن با دیانت، از سویی با جامعه و از سوی دیگر با سیاست و تاریخ به شمار آورد و گفت: این ارتباط اخلاق با دیانت کار را مشکل کرده و با سیاست مشکلتر و با جامعه مشکلترین چرا که شناختن جامعه دشوار است.
وی با بیان اینکه با کمال تأسف فرصت نکرده تا کتاب «اخلاق در عصر مدرن» استاد داوری اردکانی را پیش از ورود به این جلسه مطالعه کند، گفت: با این حال نویسنده را میستایم که جرأت نگارش اثر در این حوزه را پیدا کرده است. باید بگویم که ارتباط اخلاق با انسان تنگاتنگ است چرا که انسان در بدنه اجتماع است اگر انسان نباشد اخلاق چه معنی دارد؟ هرچند برخی می گویند حتی انسانی که در جزیره ای متروک هم متولد و پرورش یابد بازهم اخلاق برایش تعریف میشود اما در حالت کلی انسان در اجتماع است.
* حکمای ما کتاب رسمی اخلاقی ندارند
دینانی با طرح پرسشهایی چند درباره ارتباط اخلاق و سایر مباحث گفت: اخلاق با دین و احکام فقه چه ارتباطی دارد؟ فقهای جهان اسلام به این عقیدهاند که هیچ واقعهای برای هیچ بشری اتفاق نمیافتد مگر اینکه فقه آنجا حکمی داشته باشد براساس این اتحاد اخلاق چه جایگاهی پیدا میکند؟ متأسفانه این مسأله لاینحل باقی مانده است اینکه بگویم چرا حکمای ما که همه چیز نوشتند درباره اخلاق ننوشتند افرادی مثل ابن سینا و فارابی رسماً کتاب اخلاق ندارند. آیا اخلاق همان فقه است یا چیز دیگری است؟
*50 سال است دغدغه اخلاق دارم/ شجاعت استاد داوری را میستایم
وی با اشاره به اینکه برای برسی اینکه فقها درباره اخلاق چه صحبت کردهاند باید به قرآن کریم بازگردیم، گفت: در خطاب خداوند به حضرت محمد آمده که «إنّک لعلی خلق عظیم» یعنی تو در مرحلهای هستی که به خلق عظیم آراستهای، این آیه قرآن است و در روایتی متقن نیز از پیامبر نقل شده که «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» براساس این آیه قرآن و روایت من الان 50 سال است که دغدغه فقه و اخلاق دارم اما با کمال تأسف تاکنون دست به قلم نبردم از من نپرسید که چرا شاید ملاحظاتی داشتم بنابراین کار استاد داوری را شجاعت میدانم و میستایم.
*اعتقادی به فلسفههای مضاف ندارم
وی درباره تقسیم بندیهای اخیر اخلاق و فلسفه در جوامع گفت: من اعتقادی به فلسفههای مضاف ندارم اخلاق تا مطلقش درست نشود، مضافش به کار نخواهد آمد در این بازار آشفته هرکس برای خود یک دکان اخلاقی راهاندازی کرده از اخلاق رسانه، پزشکی تا اخلاق خرید و فروش. آیا اخلاق نسبی است و اخلاق یک انسان سوئیسی با انگلیسی فرق دارد؟ بنابراین من اعتقاد ندارم که اخلاق بدون فضیلت عقلانی است چرا که اخلاق اگر متکی بر عقل نباشد جایگاه ارزشمندی ندارد.
*عقل یک چیز وحدانی است و دو عقل نداریم
وی درباره تقسیمبندی اخلاق در دوران گذشته به نظری و عملی گفت: تا مباحث نظری نباشد عمل به کارمان نمیآید اما اعتقاد ندارم که دو عقل داریم عقل یک چیز بیش نیست و وحدانی است بلکه شرایط و شئونی دارد. یک دانشمندی اخلاق را به سه دسته اخلاق اطاعت، سعادت و مروت تقسیم کرده که منظور از این اخلاق اطاعت همان است که حضرت ابراهیم برای سربریدن اسماعیل به کار برد و اخلاق سعادت اینکه انسان برای رسیدن به سعادت اخلاقی دارد و هیچ کس فنا را دوست ندارد ولی کسی هم به پیری و بیماری علاقهمند نیست. درنهایت در این تقسیم بندیها قدر جامع چیست؟ اساساً اخلاق از کجا ناشی می شود؟
وی درباره صحبت سیدمحمدرضا بهشتی درباره مبحث خودشناسی سقراط گفت: من با این حرف ایشان مخالفم که خودت را بشناس سقراط باید بشود حد خودت را بشناس، چنین چیزی نیست حد قایل شدن یعنی محدودیت ایجاد کردن. انسان اعجوبه آفرینش است سقراط میدانسته که چه گفته و بیان کرده که من خود را به بهترین وجه بشناسم و این زیباترین صورت ممکن است.
دیدگاه شما