مورخان حمله و تهاجم مغول را به عنوان یکی از مرگبارترین درگیریهای تاریخ انسان در نظر میگیرند. آنها از خود میراثی از وحشیگری و خونریزی به جا گذاشتند. بزم خشونت و تخریبگری آنان، آثار زشتی بر حافظه تاریخی مردم اقصی نقاط جهان گذاشت. تا حدی که تا همین سالهای اخیر در برخی از نقاط جهان برای تهدید کودکان سرکش از «آمدن مغولها» داستانهایی گفته میشد. امروز نفرت و وحشتی که در گذشته با مغولها در ارتباط بود، به سمت آمریکا منتقل شده است. ایالات متحده آمریکا در تضاد فاحش با فرمان جنگ صریح چنگیزخان، با دروغهای تمام عیار شرایط برای جنگ آماده میکند.
فقط در قرن بیست و یک، واشنگتن یک زرادخانه از دروغهای بزرگ، اطلاعات غلط و مشکوک را به پا نموده است تا جنگ را به مردم آمریکا و کشورهای دیگر بفروشد. در 13 سپتامبر 2001، هنگامی که کشور در حال هضم واقعهی یازده سپتامبر بود، موسسه امور امنیت ملی یهودیان (JINSA) پیشاپیش بیانیه/ طرحی را برای واشنگتن آماده داشت. درخط مشی آنها از آمریکا خواسته شد تا خود را درگیر مناقشات وسیع و دوردستی کند که زمان آن هم قابل پیشبینی نیست؛ آن هم نه تنها در افغانستان و عراق، بلکه در کشورهایی از قبیل ایران، پاکستان، سوریه، سودان، سرزمینهای فلسطین، لیبی، الجزایر و در نهایت عربستان سعودی و مصر [1]. واشتنگن نیز پیروی کرد.
در پاییز سال 2001، با گروه رندون (Rendon Group) قراردادی در زمینهی روابط عمومی ارتش ایالات متحده آمریکا در حمله به افغانستان منعقد گردید. یک سال بعد در سپتامبر 2002، طی یک استراتژی که برای متقاعد کردن عموم مردم به دقت برنامهریزی شده بود، کنگره و متحدان آن، «نیاز به رویارویی با تهدید صدام» را اختراع نمودند [2]. به عنوان بخشی از این استراتژی، یک بخش میانسازمانی با عنوان «گروه دیپلماسی عراق» متشکل از NSC، CIA، پنتاگون، افرادی از دولت و سازمان توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) ایجاد شد. این گروه مستندات و محتوی مطبوعاتی تولید و منتشر نمود که شامل مصاحبههایی با تبعیدیها و ناراضیان عراقی بود که در این میان شورای ملی عراق (INC) جایگاه ویژهای داشت. یک پروژه مربوط به سال 1992 از گروه رندون که احمد چلبی در رأس آن بود.
همزمان با این مصاحبهها، افکار عمومی با به نمایش در آمدن برجهای دوقلوی دودآلود و قربانیان حملات شیمیایی صدام(تسلیحاتی که توسط ایالات متحده آمریکا و با آگاهی کامل واشنگتن و به منظور مقابله با ایرانیها تأمین شده بود) به منظور متقاعد نمودن مردم بر این که تهدید تسلیحات کشتارجمعی غیرواقعی، یک خطر قریبالوقوع است، به سوی تسلیم شدن آرام شد. مردم متقاعد شدند. آمریکا از کشور به سرقت رفته دیگو گارسیا به کمپین خود پیام «شوک و ترس» ارسال نمود؛ جایی که پس از آن که مقامات دستور دادند تا حیوانات خانگی از بین بروند، بومیها را از خانههای خود اخراج نمودند. آنها با دود اگزوز خودروهای نظامی ارتش آمریکا، دچار گازگرفتگی شدند [3].
واشنگتن با غوطهور شدن در میگساری خونین تخریب عراق خود را آماده نبرد بعدی خود در برابر سوریه (به علاوه ایران و سایر کشورهای مذکور) و با دروغهای کاملاً مشابه، طرحهایی سعی در اقدام علیه اسد و خنثیسازی سوریه با کمکهای از سمت «اپوزیسیون» دارد .تعجبآور نیست که وزنههای سیاسی متبوعشان را مورد پشتیبانی قرار دهند. در میان آنهایی که با آمریکا و همکارانش همکاری میکنند، شورای ملی سوریه (SNC) وجه متمایزی به دست آورد. سخنگوی ارشد SNC، بسام خدامی، که در سال 2005 در مصر برای بنیاد فور کار میکرد٭ و یک پست جدید به عنوان مدیر اجرایی طرح اصلاحات عربی (ARI) را دریافت نمود که از طرف نهاد قدرتمندی مانند شورای روابط خارجی (CFR) آغاز به کار نموده است. همچنین خدامی درکنفرانس بیلدربرگ شرکت نمود (اینجا را ببینید). این بار بخش روابط عمومی «اوپوزیسیون»، شرکت قدرتمند لاینتن کرازبی (Lynton Crosby) بود که از طرف آنها به لابی مشغول بود.
به سختی یک دهه از زمانی که دروغهای اساتید چرخش منجر به جنگ غیرقانونی، غیراخلاقی و پرهزینه علیه عراق گذشته است که آنها یک بار دیگر در حال بمباران تبلیغاتی ما از طریف پروپاگاندا و دروغها هستند و از ما خواستند که باور کنیم که دولت اسد از تسلیحات شیمیایی استفاده نموده است و سوریها باید با بمبهای ما نجات پیدا کنند. اگر چه نشانهها این را آشکار ساخته است که یک عملیات پرچم دروغین (گرای غلط) در حال انجام است و ایالات متحده آمریکا پشتیبان طرح استفاده از تسلیحات شیمیایی و انداختن تقصیر آن بر گردن اسد است و درهر گوشه شک و تردیدی ابراز میشود (اینجا). واشنگتن در حال راهاندازی یک جنگ «بشردوستانه» است.
با نظر به انتصاب مداخلهجویانه سامانتا پاور (Samantha Power) در سازمان ملل و آگاهی او ازمیراث مغولها، این حرکت غیرقابل اجتناب است پاور با اشاره به هیتلر نوشت:
«این روشن و مشخص بود که چنگیزخان هزاران زن و کودک را به کام مرگ میکشاند … تاریخ به او تنها به عنوان بنیانگذار یک کشور نگاه میکند … هدف از جنگ رسیدن به مرزهای مشخص شده نیست بلکه برای نابودی فیزیکی دشمن است». (پاور، 2002 [4])
شاید او به همراه سایر تصمیمگیرندگان در واشنگتن، در تاریخ در جستجوی همان الگویی هستند که واشنگتن فراهم نمود تا به هدف بعدی حمله نماید. هدفی که آمریکا را در یک درگیری جهانی درگیر مینماید.
در آوریل 2013، ملتهای قدرتمند گروه بریکس (BRICS) خط قرمز خود را بر روی سوریه و ایران کشیدند. ایران نیز اخیراً خط قرمز خود را بر روی سوریه کشیده است. این خطوط قرمزی است که آمریکا باید برای جلوگیری از درگیری، به جای ماجراجویی در لابی برای آغاز جنگ، به آنها توجه نماید. درگیری که پایان ناگهانی امپراتوری رو به افول را در پی خواهد داشت.
توجه:
٭ بنیاد فورد طبق نظرات فرانسس استونر ساندرز (Frances Stonor Saunders) یکی از مجراهای منابع مالی CIA در طول جنگ سرد (جنگ سرد فرهنگی: CIA و دنیای هنر و ادبیات، نیویورک، نیوپرس 2000) بود و به نظر میرسد که در حال ادامه دادن نقش خود در جنگهای سرد پیشرو میباشد.
[1] Richard Bonney, False Prophets: The ‘Clash of Civilizations’ and the Global War on Terror, Peter Lang 2008; “This Goes Beyond Bin Laden,” JINSA press release, September 13, 2001.
[2] Sheldon Rampton and John Stauber, “Weapons of Mass Deception: the uses of propaganda in Bush’s war on Iraq.” Penguin, 2003.
[3] http://www.pressaction.com/news/weblog/full_article/jackowski08012004
[4] Power, Samantha. “A Problem From Hell; America and the Age of Genocide”. Perennial, 2002. pp23
ثریا سپهپور (Soraya Sepahpour) – گلوبال ریسرچ/ ترجمه از: حسین کمیلیان
دیدگاه شما