موضوع هستهای ایران به رغم تمام فراز و نشیبهایی که در عرصهی بینالمللی داشته، در داخل تنها در دو بعد دنبال شده است. بُعدهایی که در ارتباط کامل با جریانهای سیاسی هستند. دستهی اول که بیشتر آنان را اصلاحطلبان تشکیل میدهند، در عمل تمایل چندانی به دستیابی ایران به انرژی صلحآمیز هستهای ندارند و این موضوع را بارها به صورت آشکار عنوان کردهاند. آنها حاضر به پذیرش هزینههای این اقدام نیستند. در این میان دستهی دوم که اکثریت جامعه را در بر میگیرد، نظری کاملاً خلاف دستهی اول دارند و نه تنها بر دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای تأکید دارند بلکه حاضراند برای تحقق این دستاورد ارزشمند، هزینههای آن را نیز بپردازند.
این در حالی است که روی کار آمدن دستهی اول یعنی همان اصلاحطلبان از سال 76 تا سال 84 و به دستگیری سکان هدایت قوهی اجرایه و قوهی قانونگذاری کشور، با همان سیاست مشخص که مورد اشاره قرار گرفت، باعث گردید که نه تنها برنامهی هستهای کشور درجا بزند بلکه در عمل این سیاست باعث عقبگرد در این موضوع حساس شد، به نحوی که بسیاری از مراکز هستهای کشور در دورهی اصلاحطلبان تعطیل شد و کار به جایی رسید که غرب انگشت بر روی مراکز علمی و تحقیقاتی کشور گذاشت تا با همین بهانه آنان را مورد هدف قرار دهد. موضوعی که بیشتر ناشی از سازش میان اصلاحطلبان و غرب بود تا نگرانی از تبعات این موضوع برای کشور...
انقلاب اسلامی مخالف خط سازش
این سازش و معامله از سوی اصلاحطلبان بر سر برنامهی هستهای کشور در حالی بود که جمهوری اسلامی همواره از ابتدا تا کنون مخالف جدّی خط سازش در برابر قدرتهای زورگو بوده است. نگاهی گذرا به تاریخ انقلاب اسلامی از ابتدا تا کنون بیانگر همین حقیقت است. شاید نخستین ایستادگی جدّی در مقابل خط سازش به ماجرای تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا در آبان سال 58 باز میگردد. روزگاری که برخی افراد وحشت زده از قدرت پوشالی ایالات متحده خواستار باز پس دادن سفارت به ایالات متحده شدند و در پس این خواسته منافع پایمال شدهی ایران توسط ایالات متحده به ویژه پناه دادن به شاه در این کشور را فراموش کردند.
درست در آن زمان بود که امام خمینی با ایستادن در مقابل این خط سازش تسخیر لانهی جاسوسی آمریکا را انقلابی بالاتر از انقلاب نام نهاد و تا آخرین لحظه از این اقدام دانشجویان خط امام دفاع کرد. پس از این واقعه و با آغاز جنگ تحمیلی، بار دیگر سازشگران داخلی نظیر «بنیصدر» تلاش کردند با در پیشگیری خط سازش، سر تسلیم در مقابل رژیم بعثی فرود بیاورند اما این سازشگری نتوانست در مقابل هجوم وحشیانهی این رژیم کارکردی داشته باشد و همین موضوع باعث گردید که ارتش بعثی به نزدیکی شهر اهواز برسد.
این روند اگرچه با برکناری بنیصدر از سمت ریاستجمهوری متوقف شد و توانست موفقیتهای فراوانی را در جبههها نصیب رزمندگان اسلام کند، اما همزمان با فتح خرمشهر و در حالی که دشمن در موضع ضعف قرار گرفته بود، بار دیگر صداهایی در خصوص سازش و پایان جنگ از داخل شنیده شد که زمینهی تضعیف روحیهی رزمندگان در جبههها را فراهم آورد. ماجرایی که اگر اتفاق میافتاد به طور قطع باعث احیای توان رزمی عراق و پیشروی مجدد ارتش این کشور در داخل خاک ایران میشد. گرچه امام با هوشیاری کامل، شعار «جنگ جنگ تا رفع کل فتنه» را در دستور کار قرار داد و همین موضوع بار دیگر سازشگران داخلی را از تحقق اهداف خود ناکام گذاشت.
با پایان یافتن جنگ و آغاز دور تازهای از تاریخ نظام جمهوری اسلامی، غرب که از سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بهوسیلهی جنگ نا امید شده بود، شیوهای تازه برضد این کشور در پیش گرفت و کوشید از راه ایراد اتهامهای واهی برضد نظام، اقدام به منزوی کردن کشور در جامعهی جهانی نماید. نمونهی بارز این موضوع در ماجرای «میکونوس» بود که بهوسیلهی صحنهسازی و قتل برخی اپوزیسیون ایرانی در آلمان، کوشیدند این اتهام را به ایران وارد کنند و از این راه شروع به امتیازگیری کنند.
آنها حتی برای تکمیل این نقشه، سفرای خود را از جمهوری اسلامی خارج کردند. در این میان باز هم برخی سازشگران داخلی، فشار خود به نظام را آغاز کردند تا ضمن پذیرش اتهام وارد شده از سوی غرب و عذرخواهی رسمی، زمینهی بازگشت سفرای غربی به تهران را فراهم کنند. موضوعی که بیشک خواستهی اصلی غرب به شمار میرفت. اما بار دیگر ایستادگی رهبر انقلاب و تدبیر ایشان باعث گردید که این نقشهی غرب نیز خنثی شود و سازشگران داخلی هم ناکام.
رهبر انقلاب در این خصوص با تشریح سیاست خارجی کشور در قبال این واقعه در دیدار جمعی از کارگران و معلمان در تاریخ 10 اردیبهشت 1376 فرمودند: «در مرحلهی اول، سفیر آلمان را فعلاً تا مدتى نباید راه بدهد که به ایران بیاید. بقیه هم که مىخواهند به عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتى جویانه برگردند، مانعى ندارد. خودشان رفتهاند، خودشان هم بر مىگردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتى ندارد. اینها مىخواهند برگردند، مانعى ندارد؛ اما در رفتن سفراى ایران به کشورهاى آنها، هیچ عجلهاى نباید بشود.
[...] این نکته را، هم اروپاییها و هم دیگران بدانند. اروپا خیال نکند که ما به او احتیاج داریم؛ ابداً. ما به اروپا هیچ احتیاجى نداریم. ما کشور خودمان را مىتوانیم بدون اروپا هم اداره کنیم. حالا فرض کنید، اگر چهار قلم کالاى لوکس و تجملاتى از فلان جا مىآید، نیاید؛ چه اهمیتى دارد. آنچه که مورد نیاز ملت ماست، در داخل تولید مىشود و اگر هم چیزى باشد که ما لازم داشته باشیم، خیلى از کشورها هستند که صف کشیدهاند تا به ما بفروشند. چه نیازى به این چند دولت کشور اروپایى است که خیال مىکنند صاحب دنیا هستند؟!»
درست پس از این سخنان بود که تمام سفرایی که با غرور از ایران خارج شده بودند، با سر افکندگی به کشور بازگشتند تا بار دیگر ایستادگی رهبری و مردم باعث فخر و مباهات نظام شود.
«بهزاد نبوی» عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب در آن روزها داشتن هر نوع فناوری هستهای برای کشورمان را اساساً غیرضروری دانسته و پیشنهاد میکند که ایران برای خروج از این بنبست باید از این تکنولوژی چشمپوشی کند. چرا که دستیابی به این فناوری نه تنها از اهمیت و اولویت چندانی برخوردار نیست، بلکه صرف هزینههای خیلی زیاد برای دستیابی به آن به لحاظ اقتصادی هم امر مطلوبی نیست.»
دیپلماتهای واداده در برابر غرب
اما موضوع هستهای در دولت اصلاحات خود ماجرایی دیگر بود که بار دیگر حضور سازشکاران در این مسئله حساس باعث ایجاد خسارتهای فراوانی به کشور شد. موضوعی که چندی پیش مورد انتقاد رهبر معظم انقلاب نیز قرار گرفت تا ایشان با یادآوری آنچه که در دورهی اصلاحات گذشت پاسخی متقن به افرادی بدهند که این روزها همزمان با افزایش فشارهای اقتصادی توسط غرب به جمهوری اسلامی، خواستار سازش با دشمنان شدهاند. نکتهی جالب در سخنان اخیر رهبر انقلاب این بود که اصلاحطلبان همواره برای توجیه عقبنشینی خود در برابر غرب، این موضوع را منتسب به رهبر انقلاب میکردند و عنوان مینمودند که این موضوع با هماهنگی رهبر انقلاب صورت گرفته است اما معظمله در سخنان خود ضمن تشریح پشت پردهی این ماجرا، از ورود خود به این پرونده پس از افزایش گستاخی غربیها خبر دادند.
در این میان شاید بازخوانی آنچه که در دوران اصلاحات بر سر پروندهی هستهای کشور گذشته و اظهارنظرهای مضحک برخی افراد وابسته به این جریان، بتواند زمینهسازی برای پاسخ به سازشکاران امروزی را فراهم آورد؛ دورهای که نه تنها دیپلماتهای اصلاحطلب که قرار بود از دستاوردهای هستهای کشورمان در مقابل غربیهای پر مدعا دفاع کنند، از موضع خود کوتاه آمدند بلکه برخی افراد داعیهدار انقلاب که خود را مبارز انقلابی میپنداشتند نیز همپای این دیپلماتها سخن از سازش به میان آورده بودند.
درست در آن دوران بود که همزمان با سرعت گرفتن چرخهی دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای توسط دانشمندان جوان کشورمان، غرب نیز فشارهای خود را برضد جمهوری اسلامی آغاز کرد و اینجا بود که «بهزاد نبوی» نایب رئیس دوم مجلس ششم و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب داشتن هر نوع فناوری هستهای برای کشورمان را اساساً غیرضروری دانسته و پیشنهاد میکند که ایران برای خروج از این بنبست باید از این تکنولوژی چشمپوشی کند.
وی در گفتوگو با روزنامهی «یاس نو» در سال 82 میگوید: «به نظر میرسد استفادهی وسیع از انرژی هستهای برای کشوری که دومین ذخایر گاز دنیا و ذخایر قابل ملاحظهی نفتی را در اختیار دارد و میتواند با هزینههای خیلی کمتری به تولید انرژی بپردازد، نه تنها از اهمیت و اولویت چندانی برخوردار نیست، بلکه صرف هزینههای خیلی زیاد برای دستیابی به انرژی هستهای به لحاظ اقتصادی هم امر مطلوبی نیست.»
نگاهی به آرشیو روزنامهها و مرور وقایع روزهای مجلس ششم، نیز این حقیقت را بازگو میکند که در مقطعی قوهی مقننه وقت لایحهای سه فوریتی را برای الزام دولت به پذیرش پروتکل الحاقی مورد بررسی قرار داد. واقیعتی که نشان دهندهی وجود رویکردی عافیت طلبانه در دو قوهی مجریه و مقننه برای توقف برنامهی هستهای کشور است. البته پلمپ شدن تأسیسات هستهای کشورمان و توقف چندین سالهی این فعالیتها که باعث ایجاد تأخیر در روند هستهای شدن کشور شد نیز دستاورد همین رویکرد بود.
در این دوره نه تنها هیچ کدام از سانتریفیوژهای ایران چرخشی نداشتند بلکه غربیها شرایطی را برای کشور ایجاد کردند که در معاهدههای بروکسل، پاریس و سعدآباد حتی صنایع پاییندستی هستهای ایران که هیچگونه ارتباطی با غنیسازی اورانیوم ندارند نیز جزو مجتمعهای به تعلیق درآمده و تعطیل ایران قرار گرفتند.
بر این اساس در مهر ماه سال 82 و بر اساس توافقنامهی «سعدآباد» از تأسیسات اتمی ایران بازرسیهای گستردهای به عمل آمد و فعالیتهای مرتبط با غنیسازی اورانیوم نیز در ایران متوقف شد، اما این توقف غنیسازی غرب را قانع نکرد و ایران بار دیگر در توافقنامهی «پاریس» که در بهمن همان سال به امضا رساند، پذیرفت که تمامی فعالیتهای مربوط به غنیسازی و بازفرآوری مانند ساخت، تولید، نصب، آزمایش، مونتاژ و راهاندازی سانتریفیوژهای گازی و فعالیتهای مربوط به جداسازی پلوتونیوم را متوقف کند.
اوج این گستاخی غرب به توافقنامهی سوم هستهای ایران با غرب باز میگردد که به توافقنامهی «بروکسل» شهره یافته و در اسفند ماه سال 82 امضا شد. در این توافقنامه، ایران متعهد گردید ساخت و آزمایش سانتریفیوژهای مورد نیاز برای غنیسازی را متوقف ساخته و اقدام به ساخت قطعات یدکی سانتریفیوژهای موجود در آن زمان را نیز تعلیق نماید. بیشک اگر این روند عقبنشینی، ادامه پیدا میکرد، بعید به نظر نمیرسید که غربیها در توافقنامهای خواستار تعلیق و تعطیلی دانشگاهها و مراکز علمی میشدند که در خصوص انرژی هستهای مطالعات انجام میدادند و دانشجو تربیت میکردند.
ورود رهبر انقلاب به یک موضوع حیاتی
درست پس از این وقایع بود که رهبر معظم انقلاب با مشاهدهی شرایط، تصمیم به ورود به این موضوع حیاتی نظام میکنند. ماجرایی که خود معظمله نیز آشکارا به آن اشاره داشته و میفرمایند: «در آن دورهای که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملقگویی از غرب و آمریکا شد، فردی که مجسمهی شرارت بود، به خود اجازه داد که جمهوری اسلامی ایران را محور شرارت معرفی کند.» ایشان همچنین با اشاره به دورهای که برخی عقبنشینیها در موضوع هستهای انجام شد، خاطر نشان کردند: «در آن دوره به واسطهی همراهی با غربیها و عقبنشینیهایی که انجام گرفت، آنها آنقدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم.»
هشداری در خصوص آینده
پس از گذشت تمام این وقایع و هزینههایی که در این خصوص به کشور تحمیل شد، حالا قطار هستهای کشور به سرعتی قابل قبول دست پیدا کرده است. این مسئله بیانگر آن است که هر زمان رویکرد مسئولان مبتنی بر ایستادگی و مقاومت بوده است، دستاوردهای بزرگی نصیب کشور شده و زمینهی اعتلا و سرافرازی آن فراهم آمده است. در عین حال عکس این موضوع نیز صادق است که کوتاه آمدن در برابر خواست دشمنان، پیشروی بیحدوحصر آنان را به همراه دارد. بیشک این موضوع باید در دستور کار رؤسای جمهوری آینده نیز قرار گیرد و کاندیداهای احتمالی نیز باید از هماکنون در برنامههای انتخاباتی خود این رویکرد را مد نظر داشته باشند.
اگرچه هماکنون برخی زمزمهها حکایت از وجود رویکردی خلاف این روند در میان برخی کاندیداها دارد که بیشک میتواند خطری بزرگ برای دستاوردهایی باشد که برای تحقق آن شهدای بزرگی نظیر شهید «احمدی روشن، شهید رضایینژاد، شهید شهریاری و شهید علیمحمدی» تقدیم انقلاب و نظام شده است.(*)
*سینا جعفری؛ کارشناس مسائل سیاسی
دیدگاه شما