مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 23. آذر 1392 - 8:39   |   کد مطلب: 9919
یادداشت خراسان/محمد سعید احدیان
آقای ظریف "اروپای دوم" را جدی بگیرید
استراتژی تک راهبردی تیم هسته ای ایران که صرفا بر به «تفاهم» رسیدن با ۱+۵ تمرکز دارد ممکن است باعث فرصت سوزی بزرگی شده و خطر انفعال دیپلماتیک را در آینده ایجاد کند.
آقای ظریف "اروپای دوم" را جدی بگیرید

 

 اظهارات جدید اوباما در اندیشکده بروکینگز که احتمال موفقیت تفاهم با ایران را حدود 50 درصد دانسته بود بار دیگر این سوال را پیش روی سیاستگذاران ایران قرار داد که آیا درست است که همه تخم مرغ های خود را درون سبد تفاهم نهایی با 1+5 گذاشت یا باید راه های جایگزین را نیز در دستورکار قرار داد تا اگر کار به بن بست رسید در موضع انفعال قرار نگیریم؟ اصولا آیا راه جایگزینی جز تمرکز برتفاهم با 1+5 وجود دارد و در صورت پاسخ مثبت آن سیاست جایگزینی که بهتر است به صورت همزمان پیگیری شود، چیست؟ پاسخ به این سوال را در جمله ای خلاصه می کنم: راهبرد وارد کردن «اروپای دوم» به صحنه دیپلماسی هسته ای بهترین سیاست جایگزین است که باید همزمان با راهبرد تفاهم با 1+5 در دستور کار دیپلماسی هسته ای ایران قرار گیرد.

پیش از اینکه تعریفی از اروپای دوم ارائه کنم و راهبرد پیشنهادی را توضیح دهم ضروری است تاکید شود استراتژی تک راهبردی تیم هسته ای ایران که صرفا بر به «تفاهم» رسیدن با 1+5 تمرکز دارد ممکن است باعث فرصت سوزی بزرگی شده و خطر انفعال دیپلماتیک را در آینده ایجاد کند.

استراتژی تک راهبردی مذکور بر دوپایه استوار است: اول حقانیت و منطقی بودن مواضع صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی و دوم پذیرش این مواضع توسط کشورهای مقابل در صورت دیپلماسی فعال همراه با منطق و انعطاف. اما آیا اعتمادصرف به این دو مبنا امری پرریسک محسوب نمی شود؟

غیر از مانع بزرگ و غیرقابل پیش بینی مانند کنگره آمریکا که حداقل فعلا تحت نفوذ لابی صهیونیستی و نئومحافظه کاران قرار دارد، می توان به یادآورد که اعتماد به همین دو مبنا بود که باعث شد آقای روحانی با اینکه سیگنال های خیلی مثبتی در اجلاسیه های اسفند 82 و شهریور 83 شورای حکام آژانس در تعدیل قطعنامه سوم و پنجم آژانس از سوی روسیه و چین گرفته بود همچنان صرفا تفاهم با سه کشور اروپایی را تنها راهبرد خود قرار داده و توافقنامه پاریس را در آذر 1383 به امید به تفاهم رسیدن امضا کند و حکم بر ادامه تعلیق کامل فعالیت های هسته ای ایران دهد اما نتیجه این شد که بعد از بدعهدی های مکرر این سه کشور که مورد اعتراض صریح و تند خاتمی رئیس جمهور وقت قرار گرفت، دیپلماسی او در موضع انفعال کامل قرار گرفت و به منتقد آن دوران خود یعنی لاریجانی سپرده شد.

البته آن دوران، انفعال دیپلماسی روحانی معادل بن بست کامل سیاست خارجی ایران نبود چرا که از یک طرف ایران در فناوری صلح آمیز هسته ای راه نرفته بسیاری پیش روی خود می دید که بد عهدی سه کشور اروپایی را بسان فرصتی، غنیمت شمرد و یک به یک گام در مسیر تحقق آن ها گذاشت و از طرف دیگر لاریجانی با وارد کردن «شرق» به صحنه دیپلماسی هسته ای، 1+5 را بنیان نهاد و جایگزین سه کشور اروپایی کرد و توانست با دیپلماسی فعال از صدور قطعنامه به مدت یک سال جلوگیری کند و در نهایت نیز تا زمانی که لاریجانی مدیریت دیپلماسی هسته ای را به دست داشت با تحریم هایی کم دامنه و کم اثر روبه رو شود. اما اکنون که ایران به نهایت خواسته های هسته ای خود از نظر فنی رسیده است و با تحریم هایی موثر روبه رو است آیا شکست احتمالی دوباره استراتژی تک راهبردی دولت روحانی، بن بستی پرهزینه بر کشور تحمیل نخواهد کرد؟

به نظر می رسد سه راه پیش روی دیپلماسی ایران باشد اول «تفاهم» با 1+5 که در صورت موفقیت بهترین و پرمنفعت ترین نتیجه را در پی دارد ، دوم ایجاد شکاف درون 1+5 و «منزوی کردن» آمریکا همانند سال های85 و 86 و سوم وارد کردن بازیگران جدید به عرصه دیپلماسی هسته ای همانند دوره وارد کردن روسیه و چین به مذاکرات.

راه اول توسط آقای ظریف به جد درحال پیگیری است و همچنان باید در دستورکار قرار داشته باشد. با توجه به اینکه اوباما ، بوش نیست و هم اکنون سه کشوراروپایی نیز خود جزو تحریم کنندگان اصلی ایران محسوب می شوند راهبرد دوم یعنی شکاف بین اروپا و آمریکا مشابه دوره سالهای 85 و 86 را می توان منتفی تلقی کرد اما راهبرد سوم می تواند فرصتی باشد برای دولت خوشنام روحانی در میان دولتمردان کشورهای «اروپای دوم» به عنوان بازیگران جدید.

در این راهبرد، همزمان که برای «تفاهم» تلاش می شود، به جای شکاف در 1+5 شکاف در اتحادیه اروپا هدف دوم دیپلماسی قرار می گیرد .

اشتباه نشود منظور ما از «اروپای دوم» کشورهای فقیر اروپایی نیست بلکه اتفاقا منظور اصلی کشورهای مهم اروپایی مانند ایتالیا، اتریش، فنلاند، نروژ، هلندو...هستند که اتفاقا از نظر اقتصادی و رفاه جزو کشورهای توسعه یافته تلقی می شوند اما بدون در نظر گرفتن منافع ملی و منطقه ای براساس غفلتی تاریخی از لحاظ سیاسی دنباله رو چشم و گوش بسته کشورهای فرانسه ، انگلیس و آلمان هستند.

منطق مواضع هسته ای جمهوری اسلامی رسیدن به جایگاهی است که هم نیاز تولید سوخت ایران در آن تامین می شود هم با پذیرفتن نظارت های بین المللی تضمین های کافی به دیگر کشورها داده می شود به گونه ای که این اطمینان داده می شود که امکان تولید سلاح هسته ای در ایران میسر نخواهد بود.

این منطق که حتی کلیات راهکار فنی آن نیز پیش از این در مدالیته مردادماه 1386 بین ایران و آژانس مورد توافق قرار گرفته بود، به قدری قابل دفاع است که اگر مورد پذیرش چهار کشور غربی 1+5 قرار نگیرد به معنای زیاده خواهی آن کشورها محسوب می شود و دلیلی ندارد که اگر دیگر کشورهای اروپایی در جریان متن مذاکرات و مواضع منطقی ایران قرار گیرند منطق مستدل و محکم ایران را نپذیرند.

به سه دلیل احتمال جدی دارد که سه کشور آمریکا و انگلیس و فرانسه بعلاوه کشور آلمان که تلاش می کند خود را در تراز بین المللی با آن ها همراه کند،حاضر به پذیرش موضع منطقی ایران نشوند: اول برخی تندروی های گروه های پرنفوذ داخلی آمریکا، انگلیس و فرانسه برای رعایت منافع اسرائیل؛ دوم منافع استراتژیک در دست داشتن انحصار غنی سازی و تولید سوخت هسته ای که همچنان مهمترین منبع انرژی قرن 21 محسوب می شود و سوم منافع استراتژیک ناشی از حفظ سلطه هژمون برنظام بین الملل برای کشورهایی که از بعد از جنگ جهانی مدیریت نظام بین الملل را در دست داشته اند و ایران این جایگاه را به شدت به خطر انداخته است اما کشورهای اروپای دوم که زمام تصمیم گیری درباره سیاست خارجی خود را به چند کشورخاص سپرده اند، نه منافعی در سه محور فوق دارند و نه هیچ یک از آن سه محور، دغدغه ای جدی در سیاستگذاری های ملی آن ها محسوب می شود.

آنها فقط به دلیل نگرانی از به وجود آمدن کشوری دارای سلاح های هسته ای، با تحریم های شدید علیه ایران موافقت کرده اند این سوء برداشت نتیجه اطلاع رسانی یک طرفه امپراتوری رسانه ای غرب و دیپلماسی منفعل تیم آقای دکتر جلیلی است اما نگاهی ژئوپلتیک به اروپا تایید می کند که درون اروپا شکاف های تاریخی، فرهنگی، قومی، سیاسی و اقتصادی زیادی وجود دارد و به همین دلیل عمده کشورهای اروپایی غیر از چند کشوری که در ماجرای پرونده هسته ای ایران در عمل رهبری دیگران را به عهده گرفته اند، نه تنها با ایران هسته ای که حاضر به پذیرفتن تمام نظارت های بین المللی است، «تضاد منافع استراتژیک» ندارند بلکه در شرایطی که اتحادیه اروپا با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کند، می توانند از تعامل با ایران به عنوان بزرگترین منبع نفت و گاز دنیا، مرهمی برای دردهای اقتصادی خود استفاده کنند و روشن است کوچکترین شکاف در اتحادیه اروپا یعنی بی ثمر شدن تحریم ها و یا حداقل مجبور کردن آمریکا به امتیاز دادن برای حفظ اجماع علیه ایران.

تنها مانع این مسئله درحاشیه ماندن و بی اطلاعی آن ها از واقعیت مواضع هسته ای ایران و عدم روشنگری توسط ایران است زمانی که شهریور 1386 در اجلاس فنلاند 22 کشور اروپایی خواستند پاسخ 21 صفحه ای ایران به پیشنهاد 1+5 را ببینند با پاسخ منفی سه کشور اروپایی روبه رو شدند که باعث اعتراض جدی این کشورها به رهبری ایتالیا و هلند شد. ورود 22 کشور اروپایی به بازی هسته ای کمک زیادی کرد به نزدیکی اروپا به ایران و انزوای دولت بوش.

با علنی شدن فعالیت فردو و بازگشت بی اعتمادی به اروپایی ها و همچنین تغییر سیاست دولت اوباما کشورهای اروپای دوم دوباره نقش دنباله روی را به عهده گرفته اند.

آنها مدت ها است همه چیز را از نگاه رسانه های غربی دیده اند حال که دولت روحانی توانسته است فضای مثبتی را از خود به نمایش بگذارد و حرف هایش توسط اندیشمندان مستقل دنیا و همچنین دولتمردان کشورهای اروپای دوم شنیده شود، فرصتی استثنایی پیدا شده است تا آقای ظریف همزمان با ادامه مذاکره برای تفاهم با 1+5، در عرصه دیپلماسی عمومی نگاهی جدی به دولتمردان و اندیشمندان کشورهای اروپای دوم داشته باشد و با فعال کردن سفارت خانه تحت نظارت خود، این دولتمردان را نیز نسبت به روند جزئیات مذاکرات آگاه کند تا در صورتی که آمریکا و سه کشور اروپایی خواستند خلاف منطق و منافع دیگر کشورهای اروپایی بازی دو طرف برد را به هم بزنند، این بازیگران جدید وارد بازی شوند در آن صورت حتی اگر نتوانستیم پنج بعلاوه یک را تبدیل به «پنج بعلاوه اروپای دوم» کنیم، خواهیم توانست بنیان تحریم های اتحادیه اروپا را از بین ببریم.

 

دیدگاه شما

آخرین اخبار