حجتالاسلام سیدمحمود دعایی، رئیس موسسه اطلاعات و از همکاران شمس آلاحمد در این موسسه، دیگر سخنران این مراسم بود که به سخنانی درباره ارتباطش با شمس آل احمد، همکاری شمس با اطلاعات و علت قطع همکاری او با آن روزنامه پرداخت و گفت: من به خاندان آل احمد ارادت دارم. قبل از انقلاب توفیق زیارت جلال را نداشتم، چون مدتی هجرت کردم و اولین بار در کتابخانه علامه امینی با آثار ایشان آشنا شدم. شنیدم که ایشان زمانی که به محضر امام رفته بودند کتاب «غربزدگی» خود را نزد او دیده بودند و با تعجب پرسیده بودند که: «آقا شما از این اباطیل هم میخوانید؟» و امام از دقت او در بررسی مسائل تقدیر کرده بود.
وی افزود: جلال در آنجا به امام گفته بود که نهضت شما مبارک است، اما من تصور میکنم که اعلامیههای شما نوعی انتقاد از شیوه نگاش و سبک بیان را در فضای روشنفکری همگنان ما برانگیزد، اگر مصلحت بدانید من این پیامها را قبل از چاپ ویرایش کنم. این نکته علاقهمندی و غمخواری او به سرنوشت این ملت را نشان میدهد. گفتهاند وقتی جلال از محفل امام بیرون آمده بود گفته بود که «آن شخص (شاه) این شاخ را میخواهد».
رئیس موسسه اطلاعات در بخش دیگری از سخنان خود به همکاری خود با شمس آلاحمد در موسسه اطلاعات اشاره کرد و گفت: بعد از پیروزی انقلاب امام مسئولیت روزنامه اطلاعات را به من دادند و بنا شد با حکم بنیصدر به این مسئولیت گماشته شوم، اما من به امام گفتم من یک طلبهام و با حکم امام این مسئولیت را قبول خواهم کرد و سرانجام نیز با حکم امام این مسئولیت را قبول کردم. اندکی پس از این موضوع، یک روز صبح شمس آلاحمد با بزرگواری به دیدن ما آمد و من در همان زمان پیشنهاد دادم که ایشان سردبیری این روزنامه را بپذیرند؛ دلیل این اتفاق آن بود که با خود گفتم اکنون بهترین زمان است که با انتخاب یک روشنفکر به سردبیری اطلاعات، شعارهای روشنفکران ضدروحانیت آن زمان را درباره انقلاب و روحانیت خنثی کنم. این موضوع را به حاج احمدآقا فرزند امام گفتم و ایشان نیز تحسین کرد و شمس به اطلاعات آمد.
وی ادامه داد: پس از آن با هماهنگی انجام شده به ملاقات امام رفتیم. امام به خاندان ایشان و طالقانیها به عنوان پیشگامان عرصه مبارزه و علم علاقه داشت. شمس در آنجا به امام گفت که بیاناتشان واقعگرا و برای جامعه آموزنده است. در هر صورت در کنار جمع دیگری که انتخاب کرده بودیم، شمس در موسسه اطلاعات مشغول به کار شد و ستونی به نام «به گوش خشت خام» را در اطلاعات باز کرد.
دعایی در ادامه به تشریح علل جدایی شمس از اطلاعات پرداخت و گفت: طبعا شمس روشنفکر بود و با آن طیف نیروهایی که در آن زمان در اطلاعات کار میکردند، همخوانی فکری نداشت و برخوردهایی پیش میآمد. دیگر آنکه شمس خود را به دفتر بنیصدر نزدیک کرد. در آن فضا یک دوگانگی پیش آمد که ما آن را تحمل میکردیم. شمس روزی به من گفت که نیاز به استراحت دارند و مدتی بعد از طریق روزنامه «میزان» نوشت که از این به بعد اگر مطلبی در اطلاعات میخوانید، به حساب من نگذارید.
وی اضافه کرد: زمانی که شمس در اطلاعات بود، روزی پیشنهاد کرد که نمایندگانی به کشورهای تازه انقلاب کرده آمریکای لاتین و مرکزی مانند کوبا و نیکاراگوئه و... اعزام شوند تا از تجربیات آنها برای کشور و انقلاب استفاده کنند که با رفتن او از اطلاعات این پیشنهاد عملی نشد. پس از رفتن بنیصدر شمس پی برد که تجربهاش در انتخاب مسیر، اشتباهی بوده است و به دلیل علاقه به ایشان و خانواده و خاندانشان نگذاشتیم، صدمهای ببیند. یک روز در جلسهای که با حضور سران 3 قوه برگزار شده بود، بنده پیشنهاد شمس را مطرح کردم و قرار شد تا زمینه مسافرت او را به کوبا فراهم کنیم. هر چند از این مسافرت به دلایلی به ثمر نرسید و در اسپانیا ناتمام ماند، اما من در فرودگاه و در جریان بازرسی چمدانش بنده خودم دیدم که قرآن کوچکی در چمدانش روی وسایلش بود. مدتی بعد او را برای دوره سه ماهه به نیکاراگوئه فرستادیم و ثمره آن سفر سفرنامه ارزشمندی است که اکنون در دسترس است.
رئیس موسسه اطلاعات در پایان سخنان خود با اشاره به گوشهای از ویژگیها و سجایای اخلاقی شمس آل احمد گفت: شمس در برابر برادر ادعایی نداشت و تمام داشتههای خود را مرهون جلال میدانست و همیشه به او و آثار متعهد بود. پاک و با صفا زندگی کرد و از ریا و ظاهرسازی دور بود.
انتهای پیام/
دیدگاه شما