هر نوع اتحاد و همبستگى دانشگاهیان و حوزویان بهسرعت و با وسعت به جامعه سرایت مىکند و زمینهساز یکپارچگى و اتحاد ملت مىشود و در نقطه مقابل، بروز ناپیوستگى و چنددستگى در میان این دو مرکز بزرگ، به جامعه اسلامى راه مىیابد و آثار خطرناک و مخوفى بر جاى مىنهد.
در عین حال نگرش سطحى و ظاهرى به موضوع وحدت حوزه و دانشگاه ما را در «کلیشه» و «تکرار» محصور مىکند و به انجام حرکاتى بىاثر و بهصورت «رفع تکلیف» ترغیب مىنماید. باید همچون وحدتى که در جریان قبل و پس از پیروزى انقلاب در میان این دو قشر محقق گردید، از «حرف» و «شعار» به «عمل» و «رفتار» رسید و وحدت حوزه و دانشگاه را در عینیت جامعه به نظاره نشست. باید تعامل نزدیک و صمیمى و مؤثر و مفید حوزویان و دانشگاهیان را دید و نه فقط شنید و نیز باید این وحدت و همبستگى را باور کرد و یافت ونه فقط تمنا کرد و خواست! باید با موانع وحدت حوزه و دانشگاه مقابله صحیح و منطقى شود تا همه راهها براى نیل به مراتب والاتر این هدف متعالى صاف و هموار گردد. در محیطهاى دانشگاهى نیروهاى مخالف حکومت دینى و روشنفکرنمایان غربگرا و طرفدار تز استعمارى «جدایى دین از سیاست» و «اسلام منهاى روحانیت» از موانع تحقق این وحدت بهشمار مىروند که به تحرکات تبلیغى و القائات افکار استعمارى اشتغال دارند که البته دیگرانى نیز ناآگاهانه به اینان گره خوردهاند. در مراکز حوزوى روحانیون قشرىگرا و متحجر که از ابتدا با امام خمینى و نهضت پرشور و الهى او و نداى وحدتزاى این پیشواى الهى مخالف بودند و با هر حرکت و تحول اساسى عناد مىورزیدند از موانع تحقق این وحدت و همبستگى مىباشند که باز هم گروهى که اینچنین نیستند نادانسته در مسیر آنها گام مىنهند. این قشر از روحانیون در برابر پیشتازان وحدت حوزه و دانشگاه همچون متفکر شهید آیت الله مرتضى مطهرى، متفکر شهید آیت الله بهشتى و شهید اندیشمند آیت الله مفتح و خیل گسترده رهروان آگاه آنها قرار دارند و به تحرکات مسموم درباره این حرکت الهى و هر حرکت و تحول دیگر اشتغال مىورزند.
پیگیرى دلسوزانه و تشکیلاتى و منظم براى محقق گردیدن وحدت حوزه و دانشگاه بسیار ضرورى مىباشد که در بىنظمى و فقدان تشکیلات لازم و کافى هیچ طرح و برنامه بزرگى به ثمر نمىنشیند. همین اصل ضرورى و مهم است که در صورت تحقق آن، «اندیشه وحدت» را در ظرف و قالب «شیوهها و راهکارها» مىریزد و گامهاى بعدى را میسر مىسازد.
الف- اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه
«وحدت» در هر زمان و مکان و در هر موضوع و در هر جریان و گروه و در همه ابعاد و جلوهها بسیار ممدوح و پسندیده مىباشد و به بروز آثار مفید و سازنده و ثمرات ارزشمند منتهى مىگردد همچنان که «تشتت» در هر شکل و نمود و در هر موضوع و جریان و گروه، مذموم و ناپسند و آفتزا و زیانبار مىباشد و زهرى است در کام دین و ملت و کشور.
در عین حال که وحدت در یک نگرش کلى و گسترده و فراگیر و در همه جمعیتها و قشرها و صنفها حائز اهمیت فراوان است لکن در برخى از مراکز داراى اهمیتى بیشتر و آثار فزونتر مىباشد و از آن جمله است «وحدت حوزه و دانشگاه». به هر میزان که وحدت و همبستگى در این دو مرکز، بسیار ارزشمند و داراى آثار و نتایج شگرف وعظیم مىباشد، تفرقه و تشتت و اختلاف در میان آنها بسیار خطرناک و زیانآفرین است و آثارى تلخ و ناگوار و آفات و آسیبهایى مهلک تولید مىنماید.
اهمیت خاص وحدت حوزه و دانشگاه از آنجا ناشى مىشود که افکار و اندیشهها و مواضع و عملکردها و تدبیرها و مدیریتهاى سرچشمهیافته از این دو مرکز با سرنوشت جامعه و کشور اسلامى پیوند و ارتباط پیدا مىکند. این پیوند و ارتباط موجب رشد و پیشرفتهاى همهجانبه علمى و فرهنگى و استحکام باورها و ارزشها و هنجارها و ترویج و تحقق قوانین جامع و حیاتبخش اسلام مىشود و از سویى دیگر «استقلال سیاسى» و «استقلال فرهنگى» کشور را محقق مىگرداند.
واقعیت انکارناپذیر دیگرى که موجب شده وحدت حوزه و دانشگاه از اهمیت و حساسیت خاصى برخوردار گردد، این است که هر نوع اتحاد و همبستگى و صمیمیت دانشگاهیان و حوزویان بهسرعت و با وسعت به جامعه و در میان مردم سرایت مىکند و آثار مفید و سازنده و بالنده بر جاى مىگذارد و زمینهساز وحدت و یکپارچگى و اتحاد ملت مىگردد و در نقطه مقابل، بروز اختلاف و افتراق و ناپیوستگى و چنددستگى در میان این دو مرکز بزرگ علمى و فرهنگى به جامعه اسلامى راه مىیابد و در میان مردم نفوذ مىکند و با آثار زیانبار و خطرناک و مخوفى که بر جاى مىنهد، اقشار مختلف ملت را به ضعف و تزلزل و ناامیدى و گرایشات مبتنى بر فقدان احساس مسؤولیت اجتماعى و سیاسى و بىاعتنایى و بىتفاوتى نسبت به امور جارى جامعه و کشور اسلامى ترغیب مىنماید.
ب- وحدت حوزه ودانشگاه از منظر امام (ره)
در اندیشههاى سیاسى امام خمینى با رویکردهاى خاصى از آن پیشواى فرزانه و ژرفاندیش و جامعنگر به موضوع وحدت حوزه و دانشگاه مواجه مىشویم که با دقت و توجه ویژهاى، جایگاه و اهمیت و نقش حیاتى اتحاد این دو مرکز و ضرورت از بین بردن عوامل افتراق در میان دانشگاهیان و حوزویان نمایانده شده است. بر اساس منطق امام، این وحدت از اصول اولیه و مستمر نهضت محسوب مىگردد که در برهههاى مختلف مطمح نظر بوده و پیشینهاى ژرف بهعنوان مقدمهاى براى نهضت اسلامى دارد:
1. پیشینه ژرف
اولین نگرش به این موضوع، سابقه تمهید زمینههاى اولیه گرایش فکرى و عملى دو قشر «روحانى» و «دانشجو» و هماندیشى و احساس درد و مسؤولیت مشترک نسبت به دین و ملت و شرایط حاد مسلمین دنیا و نقش مخرب قدرتهاى استعمارى و سلطهجوى جهانى مىباشد. سابقه این احساس و گرایش فکرى و عملى به پیش از پیروزى انقلاب اسلامى و در درون سیاه حاکمیت رژیم دستنشانده پهلوى برمىگردد. در آن زمان تمام تلاشهاى مهرههاى وابسته به انگلیس و آمریکا در حاکمیت ستمشاهى به ایجاد اختلاف و تفرقه و تشتت بین دو مرکز مهم حوزه و دانشگاه و رودررو قراردادن دانشجویان و روحانیون معطوف مىگردید. رژیم مزدور پهلوى که از استعمار خارجى دستور مىگرفت و مأمور «اسلامزدایى» در ایران و خنثىکردن تلاشها و مبارزات اسلامى و رهایىبخش علماى متعهد حوزههاى علمیه بود، هرگونه تقریب و وحدت بین روحانیون و دانشجویان را با تلاشهاى اسلامستیزانه خود در تعارض آشکار مىدید و بههمینمنظور با برنامهریزى و بهکارگیرى همه حربهها و ترفندها سعى مىکرد نه تنها مانع اتحاد حوزه ودانشگاه شود که به طرق و روشهاى گوناگون بذرهاى تفرقه و تشتت و دشمنى بین طلاب علوم دینى و دانشجویان را بارور سازد.
بهزعم و تصور عوامل رژیم شاه با تحقق وحدت حوزه و دانشگاه، قوانین سیاسى و حکومتى اسلام و احکام و دستورالعملهاى صریح قرآن درباره جهاد و مبارزه با کفر و جور و ستم و فساد و تباهى و وابستگى به بیگانگان توسط اندیشمندان و علماى جامعنگر و زمانشناس و مبارز اسلام به مراکز آموزش عالى منتقل مىگشت و دانشگاهیان را با تفکر و فرهنگ غنى و استعمار و استبدادستیز دین الهى آشنا و مشتاق مىساخت و به این ترتیب جبهه نیرومند و مستحکم از این اتحاد و اقتدار مقدس در مقابل رژیم شاه تشکیل مىگشت که اساس و بنیان نظام شاهنشاهى را با خطر جدى و تا مرز انهدام تهدید مىکرد.
از سوى دیگر، هم مراکز دینى و مسلمانان ایران و هم سایر جوامع و سرزمینهاى مسلماننشین در معرض شدیدترین تهاجمات در ابعاد و جلوههاى فکرى و عملى و فرهنگى و سیاسى از جانب مثلث شوم آمریکا و انگلیس و اسرائیل قرار داشت و بیدارى اسلامى و تشکیل جبهه متحد توحیدى در داخل ایران و جهان اسلام یک ضرورت حیاتى و بنیادین محسوب مىشد.
در چنین شرایط حاد و نفسگیرى با اتخاذ سیاستهاى اسلامى توسط حضرت امام خمینى، آرام آرام زمینههاى مساعد براى نزدیکى و وحدت طلاب علوم دینى و دانشجویان در ایران و اروپا فراهم آمد و نطفههاى اولیه وحدت حوزه و دانشگاه منعقد گردید.
حضرت امام خمینى در پاسخ به نام اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان در اروپا که در سال 1346 نگاشتند، اینگونه از تقریب و همبستگى طلاب علوم دینى و قشر دانشجو اظهار رضایت و مسرت مىنماید: «.. از اینکه احساس مىکنم طبقات جوانان غیور دانشجوى قدیم و جدید داخلى کشور و خارج و روشنضمیران سایر طبقات ملت شریف مسلمان ایدهم الله تعالى از خواب گران چندصد ساله که به نغمههاى خوابآور عمال خبیث استعمار بر ملتها غلبه کرده بود بیدار شدهاند و در فکر چاره هستند و از پیوستگى دانشجویان مدارس قدیم و دانشگاهها و همکارى آنها و سایر طبقات بیدار در این نهضت مقدس اسلامى که به خواست خداوند متعال منتهى به قطع ایادى اجانب و استعمارخواهان و غربزدگان خواهد شد، احساس مسرت و سربلندى مىکنم.»
همچنین حضرت امام خمینى پس از دریافت نامهاى از دانشجویان مسلمان مقیم اروپا در تاریخ 20/6/50 ضمن اشاره به خطر گسترش فرهنگ استعمارى در ایران و لزوم توجه به شیوه و روش حکومت در اسلام و رفتار حکام اسلامى با ملتهاى مسلمان و ضرورت تلاش عملى براى زمینهسازى تحقق چنین حکومتى در ایران با سرنگونساختن حکومت مزدور و دستنشانده پهلوى، از نزدیکى و وحدت دانشجویان حوزه و دانشگاه به نیکى یاد مىکند و اظهار امیدوارى مىنماید که این نور به خاموشى نگراید و تمام شکافهاى ایجادشده توسط ایادى استعمار بین حوزویان و دانشگاهیان از بین برود: «از نهضتى که در سالهاى اخیر به تأیید خداوند متعال به پا شد و موجب نزدیکى قشرهاى تحصیلکرده با علماى دین شد، امید واثق دارم که این نور به خاموشى نگراید و این شکافهایى که به دست خائنان سوداگر غرب و شرق براى استعمار ملل اسلام حاصل شده است، با جنبش دنیایى و همهجانبه طبقات تحصیلکرده اعم از روحانى و دانشگاهى از بین برود و با اطلاع از دردها و نابسامانىها به علاج و سازندگى بپردازند.»
2. دوران مبارزه
شکلگیرى نطفههاى اولیه وحدت و همبستگى علماى دین با دانشجویان که در نامههاى امام خمینى به اتحادیههاى انجمنهاى اسلامى دانشجویان خارج از کشور در سال 1346 و 1350 به آن تصریح شده است، با آغاز نهضت شکوهمند اسلامى وارد مرحله عینى و عملى گردید و در صحنهها و میادین مبارزه خونین با رژیم ستمشاهى به تجلى درآمد و با خون طلاب و روحانیون و دانشجویان مسلمان امتزاج و استحکام یافت.
انقلاب اسلامى که با رهبرىهاى شگفتانگیز حضرت امام خمینى و با درایت و برنامهریزى اصحاب و یاران امام و مجاهدت تودههاى مردم مسلمان ایران وارد مرحله نوینى گشت و با تظاهرات خیابانى و درگیرى و به خاک و خون کشیده شدن مبارزان رو به وسعت و گسترش رفت، حضور چشمگیر طلاب و دانشجویان را به اوج رساند. این حضور و نقشآفرینى هم در حوزهها و با برگزارى سخنرانىهاى آگاهىبخش و دعوت به قیام و مبارزه و هم در دانشگاهها و هم در مساجد کشور، اتحاد و اقتدار حوزه و دانشگاه را به نمایش درآورد.
در طول دوران انقلاب از آغاز تا پیروزى نهایى، اصحاب و یاران امام که نهضت اسلامى را در ایران با دریافت خطمشى و فرامین امام از پاریس سازماندهى مىکردند، تلاش ویژهاى براى تجلى آثار وحدت حوزه و دانشگاه در صحنههاى مبارزه مبذول داشتند و از سوى دیگر و در نقطه مقابل، عناصر وابسته به نظام ستمشاهى براى ایجاد اختلاف و تفرقه در صفوف حوزویان و دانشجویان تلاش مىکردند تا به این وسیله از آثار ارزشمند این همگرایى و اتحاد ارزشمند بکاهند و این حرکت را به بیراهه سوق دهند.
حضرت امام خمینى همچنانکه در دوره شکلگیرى زمینههاى اولیه این وحدت با نظارت دقیق و کامل خویش رهنمودهاى لازم را به طلاب و دانشجویان ارائه مىدادند، در مرحله اول تجلى عملى این وحدت درباره ضرورت تداوم آن تا پیروزى نهایى و جلوگیرى از توطئههاى تفرقهافکنانه، رهنمودهایى دارند که آنها را به دقت مرور مىکنیم: لازم است تا جوانان دانشگاههاى قدیم و جدید به هم پیوسته و با سایر طبقات ملت پیوند اخوت اسلامى برقرار کنید. «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» این است دستور محکم نجاتبخش قرآن کریم که باید نصب عین خود قرار دهیم و از تفرقه و تشتت که جز شکست در مقابل طاغوت نتیجهاى ندارد پرهیز نموده از خداوند تعالى نجات ملت را بخواهیم. (وحدت از دیدگاه امام خمینى، تبیان، دفتر پانزدهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ص 268 و 269)
روحانیون محترم باید به طبقه جوان روشنفکر که در خدمت اسلام و کشور اسلامى است و بههمینجهت مورد حمله عمال اجانب است، احترام گذاشته، آنها را چون فرزندانى عزیز و برادرانى ارجمند بدانند و این قدرت بزرگ که مقدرات خواه ناخواه در دست آنها خواهد افتاد از دست ندهند و از تبلیغات سوئى که بر ضد آنها در این چند سال شده و آنها را در نظر بعضى طور دیگر جلوه دادهاند تا از تفرقه استفاده هرچه بیشتر برند، احتراز کنند و کسانى را که جهلاً یا از سوءنیت موجب دور نگه داشتن این طبقه مؤثر است از روحانیت، از خود برانند و به آنها اجازه ایجاد تفرقه ندهند. (روحانیت و حوزههاى علمیه از دیدگاه امام خمینى، تبیان، دفتر دهم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ص 292)
شما مىبینید که الان در ایران که یک وحدت کلمه فى الجمله پیدا شده است، چطور لرزانده است همه تخت و تاجها را و همه ابرقدرتها را. همه به دست و پا افتادهاند... دانشگاه با روحانیت نزدیک شده، روحانیت با دانشگاه نزدیک شده است... آمریکا را آنجا متزلزل کرده و شوروى را آنجا متزلزل کرده و این قلدرها هم...در خود ایران به دست و پا افتادهاند و همین آدمکشىها و همین تشبثاتى که این مرد (شاه) مىکند، براى همین است. (همان ص 294)
3. مرحله پس از پیروزى انقلاب
این رهنمودها که داراى حجم زیاد و همراه با هشدارها و بینشآفرینىهاى مکرر مىباشد، به سابقه توطئهها و ترفندهاى قدرتهاى استعمارى و عوامل پیدا و پنهان آنان در داخل ایران براى ایجاد تفرقه و بدبینى و دشمنى بین دانشجویان مراکز حوزوى و دانشگاهى اشاره دارد و از سویى دیگر به صیانت و پاسدارى از اتحاد و اقتدار ایجادشده بین حوزه و دانشگاه در طول مراحل نهضت اسلامى تصریح مىنماید. همچنین بخشى از این رهنمودهاى آگاهىبخش به جایگاه عناصر اندیشمند این دو مرکز و نقش حیاتى و محورى آنها در ایجاد بسترهاى مناسب براى رشد و پیشرفت و بالندگى و تحقق استقلال همهجانبه کشور اشاره مىکند. حضرت امام خمینى مطابق آنچه در کتاب وحدت از دیدگاه امام خمینى مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام ص 279-272 آمده، تصریح مىنمایند که عناصر حوزوى و دانشگاهى هر دو از منورالفکرها هستند و تبلیغات استعمار خارجى و عوامل داخلى آنان که با حربههایى چون «فناتیک» دانستن روحانیون و «بىدین» نامیدن دانشگاهیان سعى در ایجاد دافعه و گریز در میان این دو قشر داشتند، باید طرد و نفى گردد.
حضرت امام خمینى، علماى حوزهها و دانشجویان دانشگاهها را مغز متفکر جامعه مىنامند و بهصراحت اعلام مىکنند: «نه دانشگاهى بدون روحانى مىتواند به استقلال برسد و نه روحانى بدون دانشگاهى» و به این ترتیب اهمیت وحدت و تقریب و همگرایى و همفکرى حوزویان و دانشگاهیان و آثار ارزشمند آنرا گوشزد مىنمایند.
حضرت امام خمینى(ره) با توجه به شرایط خاص پس از پیروزى انقلاب و نتایج شگرف و عظیمى که از اتحاد حوزه و دانشگاه حاصل گردید و در اثر آن دشمنان زخمخورده به توطئههاى وقفهناپذیر براى از بین بردن اتحاد و ایجاد افتراق بین این دو مرکز قدرتمند اشتغال مىورزند، هشدار مىدهند که در دانشگاههاى سراسر کشور «دشمنان آگاه» در حال افشاندن بذرهاى تفرقه و جدایى بین حوزه و دانشگاه مىباشند و در این میان «دوستان نادان» به تأثیرپذیرى و تحرکات مخرب اشتغال دارند. به این سخنان هشداردهنده امام دقت کنیم: «برادران دانشگاهى توجه کنید که شما را جدا نکنند از روحانیون. برادران روحانى توجه کنید که شما را جدا نکنند از دانشگاهىها. در اصفهان، در مشهد، در تهران، اساس یک خلاف را دارند طرحریزى مىکنند که دانشگاه را از روحانى جدا کنند. بعضى منبرىهاى نادان و بعضى دانشگاهىهاى نادان مىخواهند این دو قشر را از هم جدا کنند، طرحش را ریختهاند... دست بردارید از این نادانى، شما را تحریک نکنند آنهایى که با اسلام دشمن هستند، خیانت به اسلام نکنید، این تفرقه، امروز خیانت به اسلام است با هر اسمى که باشد... با اعمال شما مبادا اسلام فراموش بشود، با اعمال شما مبادا اسلام دفن بشود، اگر دلسوز به اسلام هستید، دست از تفرق بردارید، اگر دلسوز به ملت هستید، دست از تفرق بردارید... این طرح شیطانى را خنثى کنید.»
حضرت امام خمینى ضمن مبارکدانستن پیوند فیضیه و دانشگاه و وحدت و مودت و صمیمیت ایجادشده در اثر انقلاب شکوهمند اسلامى بین روحانیون و دانشگاهیان براى از بینبردن رسوبات فکرى استعمار خارجى و رژیم دستنشانده پهلوى و عوامل وابسته به آنها که بهصورت جریانهاى فکرى غربگرا و سلطنتطلب در مراکز تبلیغى و مطبوعاتى به فعالیتهاى نامرئى و مرموز خویش علیه این دو نهاد بزرگ اشتغال دارند، حضور هرچه بیشتر حوزویان در محافل دانشگاهى و شرکت فعال دانشجویان در محافل حوزوى و تبادل افکار و همگرایى و همفکرى در پیشبرد اهداف و مقاصد اسلام و انقلاب و نظام اسلامى را بسیار مؤثر و مفید و راهگشا مىدانند.
ج- مطالبه و تداوم سیر وحدت حوزه و دانشگاه در سیره مقام معظم رهبرى
اگر چه بیانات و دغدغههاى معظم له در این زمینه حقیقتا فصلى مفصل است اما از باب مشت نمونه خروار صرفا به بخشهایى از بیانات ایشان به مناسبت 27 آذر 1390، روز وحدت حوزه و دانشگاه مىپردازیم:
معناى وحدت حوزه و دانشگاه
وحدت حوزه و دانشگاه، یعنى: وحدت در اهداف کلى، وحدت در کاملساختن این ملت و این کشور و حرکت با یکدیگر و عبور در دو خط موازى، بدون اصطکاک با هم؛ یعنى هر دو، کار خودشان را بکنند؛ اما براى یک هدف و آن هدف، ساختن و کاملکردن ملت و کشور ایران است. اینطور باید حرکت کرد.
وحدت حوزه و دانشگاه، یعنى وحدت در هدف. هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعهى اسلامى پیشرفتهى مستقل، جامعهى امام، جامعهى پیشاهنگ، جامعهى الگو، ملت شاهد - ملتى که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا کنند، تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند - حرکت نمایند.
وحدت حوزه و دانشگاه عبارت از این است که ما این دو کانون علمى، این دو مرکز تعلیم و تعلم را از لحاظ اخلاق حاکم بر آنها، از لحاظ سیستم و سازماندهى حاکم بر آنها و از لحاظ برخى از محتواها به هم نزدیک کنیم.
امروز هیچکس انتظار یک دانشگاه خلق الساعهى صددرصد اسلامى را ندارد، اما همه انتظار دارند که جهت حرکت، بهسوى ایجاد یک دانشگاه صددرصد اسلامى باشد. این منظور حاصل نخواهد آمد مگر با وحدت عمیق و عملى حوزه و دانشگاه و روحانى و دانشجو و این یک ضرورت و نیاز انقلابى است.
دست آورد عظیم انقلاب
یکى از عزیزترین دستاوردهاى انقلاب اسلامى این بود که دو بخش عظیم فرهنگى که سالها تلاش شده بود از هم دور باشند - حوزه و دانشگاه - با هم متّحد شدند.
در کشور ما، هزار سال علم و دین در کنار یکدیگر بودند. علما و پزشکان ومنجمان و ریاضىدانهاى بزرگ تاریخ ما - آن کسانىکه امروز نامشان و اکتشافاتشان هنوز در دنیا مطرح است - جزو علماى باللّه و صاحبان دین و متفکران دینى بودند. ابن سینایى که هنوز کتاب طب او در دنیا بهعنوان یک کتاب زندهى علمى مطرح است و در شؤون مختلف بهعنوان یک چهرهى برجستهى تاریخ بشر، در همهى صحنههاى علمى دنیا در این هزار سال مطرح بوده و هنوز هم مطرح است و بعضى کارها در تاریخچهى علم به نام او ثبت شده، یک عالم دینى هم بوده است. محمّدبن زکریاى رازى و ابوریحان بیرونى و دیگر علما و دانشمندان و متفکران و مکتشفان و مخترعان دنیاى اسلام نیز همینطور بودهاند. این، وضع کشور ما و دنیاى اسلام بود.
دانشگاه ما در دست کسانى بود که از دین بهرهاى نداشتند
و اما دانشگاه - که خشت اولش از حوزهى علمیه و دین جدا نهاده شده بود - در مشت کسانى افتاد که نه از دین و نه از اخلاق اسلامى و نه از اخلاق سیاسى و نه از احساس وجدان یک شهروند نسبت به کشور و ملتشان بهرهاى نداشتند. در طول هفتاد سال اخیر، بهجز عدهى معدودى از قبیل امیرکبیر و بعدها هم چند نفرى که بسیار معدود بودند، بیشتر کسانىکه زمام امور تحصیلات عالیه در این کشور به دست آنها بوده است و مسایل آموزش عالى به اراده و تدبیر آنها ارتباط پیدا مىکرده، بقیه کسانى بودهاند که منافع ملت ایران در مقابل منافع بیگانگان، براى آنها از هیچ رجحانى برخوردار نبود و بیشتر به فکر چیزهاى دیگرى بودند تا آیندهى این ملت و این کشور!
این تصادفى نیست که ملت ایران، با آن سابقهى تاریخى علمى و با این استعداد درخشانى که دارد (همهى کسانىکه روى مسایل ملتها کار کردهاند و ما اطلاع داریم، دربارهى ملت ایران گفتهاند که این ملت، داراى استعدادى بالاتر از متوسط استعدادهاى بشرى است) و با آن فرهنگ غنى عمیق اسلامى و با داشتن دانشمندان بسیار بزرگ در طول قرنهاى متوالى و با وجود شوق و علاقهى طبیعى به آموختن و دانستن، در این دویست سال یا صدوپنجاه سالى که دنیا چهار نعل به سمت معلومات و دانش و قلههاى علم حرکت کرده، ایران و ملت ایران، جزو گروهها و ملتهاى عقبافتاده قرار گرفته است.
اگر این ملت را به حال خود هم وا مىگذاشتند، در علوم جلو مىافتاد و در بیشتر دانشهایى که در ابتدا از قلب و درون خودِ جوامع جوشیده و سر کشیده و شکفته است، پیشرفت مىکرد و پابهپاى دنیا پیش مىرفت و اینقدر عقب نمىماند.
وحدت حوزه و دانشگاه، یعنى حرکت پابهپاى علم و دین
در نظام اسلامى، علم و دین پابهپا باید حرکت کند. وحدت حوزه و دانشگاه، یعنى این. وحدت حوزه و دانشگاه، معنایش این نیست که حتماً بایستى تخصصهاى حوزهاى در دانشگاه و تخصصهاى دانشگاهى در حوزه دنبال بشود. نه، لزومى ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوشبین باشند و به هم کمک بکنند و با یکدیگر همکارى نمایند، دو شعبه از یک مؤسسهى علم و دین هستند. مؤسسهى علم و دین، یک مؤسسه است و علم و دین با هماند. این مؤسسه، دو شعبه دارد: یک شعبه، حوزههاى علمیه و شعبهى دیگر، دانشگاهها هستند؛ اما باید با هم مرتبط و خوشبین باشند، با هم کار کنند، از هم جدا نشوند و از یکدیگر استفاده کنند. علومى را که امروز حوزههاى علمیه مىخواهند فرا بگیرند، دانشگاهیها به آنها تعلیم بدهند.
دین و معرفت دینى را هم که دانشگاهیها احتیاج دارند، علماى حوزه به آنها تعلیم بدهند. سرّ حضور نمایندگان روحانى در دانشگاهها، همین است. چهقدر خوب است که این ارتباطها، برنامهریزى و سازماندهى بشود. این، یکى از بهترین و طبیعىترین وحدتهاست.
مىدانید که در دوران اختناق و در آن هنگامىکه دستگاه جبار براى جداکردن روحانیون از تحصیلکردهها، از تمام وسایل استفاده مىکرد، یک عده روحانىِ آگاه و عالم و عاقل و مصلحتبین و مصلحتشناس داشتیم که ارتباطشان را با دانشگاهها مستحکم کردند. بهترین جلسات سخنرانیهاى علمایى مثل مرحوم آیتاللّه مطهرى و امثال ایشان، در دانشگاهها بود و مرحوم دکتر مفتح (رضواناللّهعلیه) یکى از پُرکارترین و فعالترین اینگونه روحانیون بود.
طلاب و دانشجویان قدر یکدیگر را بدانند، با یکدیگر آشنا و مرتبط باشند، احساس بیگانگى نکنند، احساس خویشاوندى و برادرى را حفظ کنند و روحانیون در دانشگاهها عملاً - قبل از قولاً - کوشش کنند که نمونههاى کامل عالم دین و طلبهى علوم دینى را به طلاب و دانشجویان و دانشگاهیان ارایه بدهند و نشان دهند که هر دو نسبت به یکدیگر، با حساسیت مثبت و با علاقه همکارى مىکنند. این، همکارى و وحدت حوزه و دانشگاه است. البته براى اینکار، باید برنامهریزى و سازماندهى بشود.
باید همکارى حوزه و دانشگاه را قدر بدانیم و ارج بگذاریم و آنرا روزبهروز تقویت کنیم. این آرزو و تقاضاى من از همه کسانى است که در حوزهها و دانشگاهها صاحب نفوذ و صاحب تأثیر و صاحب یک فکر و نظر هستند و حضورى دارند.
این دو قلمرو علم و روحانیت، باید نخست از هر آنچه با فرهنگ اصیل جامعهى اسلامى ما بیگانه است، تطهیر و پاک شوند و نخستین گام در راه وحدت را از اینجا بردارند.
امتیازات حوزه و دانشگاه باید تبادل شود: اخلاص، صفا، ایثار، معنویت، زهد، احترام به سنتهاى اصیل و ارزشمند، از یکسو و توجه به واقعیات، دید باز و گسترده، وسعت بینش، نوگرایى مفید، نگرش سازنده و پویا و استفاده از روشهاى جدید و کارساز از سوى دیگر، مىتواند و باید که مکمل هم شوند.
این ترکیب (وحدت حوزه و دانشگاه)، ترکیبى است که اگر بهدرستى زوایاى معناى رمزى آن شناخته شود، هم براى کشور و آینده بسیار با برکت است و هم براى دشمن و نیروهاى مهاجم مزاحم کینهورز خارجى و ایادى داخلى آنها بسیار تلخ و گزنده و شکننده است. وحدت حوزه و دانشگاه یعنى روآوردن این دو به یکدیگر.
طى قرنهاى گذشته، استعمارگران براى بیگانهکردن نسلهاى رو به رشد کشورهاى اسلامى از اسلام و خاموشکردن مسألهى ایمان و وجدان دینى در بین آحاد مردم اقدامات متعددى را انجام دادند. آنان در طراحى نقشهاى فتوحات سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى خود به مانع عمدهاى برخورد کردند و آن اعتقادات اسلامى ملتها بود. زیرا اسلام مصداق کامل دینى بود که حقیقتاً با حمله و یورش همهجانبه و تجاوزکارانهى دولتهاى استعمارى به مناطق مختلف دنیا بهویژه مناطق اسلامى مبارزه مىکرد. استعمارگران در شبه قاره هند، کشورهاى عربى و ایران و هرجا که احساس و وجدان دینى در مردم بیدار بود این حقیقت را تجربه کردند. لذا براى تثبیت و پیشبرد نقشههاى خود در جهت از بین بردن وجدان دینى و ایمان اسلامى در مردم برنامهریزى کردند. جاذبهى قهرى علم و پیشرفتهاى علمى که اروپا به آن دست یافته بود موجب شد تا جوانانى که براى تحصیل علم به اروپا و آمریکا رفتند، هدف تبلیغات ضد اسلامى قرار گیرند. اولین پرورشیافتههاى غرب غالباً کسانى بودند که بهخاطر ضعف نفس و فقدان تبلیغات مؤثر دینى نسبت به دین احساس بیگانگى و عناد مىکردند. لذا دانشگاهها که مرکز پرورش انسانهاى دانشمند بر اساس پیشرفتهاى علمى روز بود، بنیان آن بر بىاعتقادى و معارضهى با دین گذاشته شد و در دانشگاهها نه تنها دین را ضعیف کردند بلکه به معارضهى با آن پرداختند.
امام با آگاهى کامل نسبت به واقعیتهاى تاریخى، راهحل مشکلات، بقاء استقلال و شعار نه شرقى و نه غربى در کشور را، در آمیختهشدن روشنفکران و تحصیلکردگان جدید، با دین و ایمان مذهبى و نیز آشناشدن روحانیون با پیشرفتهاى علمى جهان و تجربهى روشهاى جدید، مىدانستند.
شهید مفتح از جمله افرادى بود که توطئه استعمار در جدا نگاه داشتن دو قشر دانشگاهى و روحانى از هم را با تمام وجود احساس کرده بود. وى در راه تحققبخشیدن به آرمانهاى بنیانگذار انقلاب اسلامى، ایجاد وحدت میان این دو قشر مهم جامعه را وجهه همت خود قرار داد. سخنرانىهاى ایشان در مسجد دانشگاه در ترغیب نسل روشنفکر و تحصیلکرده به اسلام اثر بهسزایى داشت. به مناسبت مجاهدت ایشان در راه تحقق وحدت میان حوزه و دانشگاه، روز شهادت آیت الله مفتح روز وحدت حوزه و دانشگاه نامیده شد.
انتهای پیام/
دیدگاه شما