به گزارش صدای دانشجو اقبال عمومی به تحصیلات تکمیلی همواره بهعنوان یک فرآیند مبارک و اتفاقی شادکننده دیده میشود. خصوصاً آنکه افزایش آمار صاحبان مدارک تحصیلات تکمیلی، میتواند رزومه مدیران ارشد را پربارتر و مصاحبههای آنها را جذابتر کند! اما در هر صورت باید به چشم و گوش و عقل و منطقمان اعتماد کنیم و بپذیریم که علاوه بر محسنات غیرقابل انکار، مضرات متعددی نیز در حواشی این امر وجود دارد.
تحصیل در کارشناسی ارشد، چرا و به چه علت؟
شاید به تعداد دانشجویان مشتاق اخذ مدرک کارشناسی ارشد، انگیزههای مختلف برای حضور آنها د رکنکور ارشد وجود داشته باشد؛ اما خود این دانشجویان دلایل مختلفی را برای تحمل مشقات ادامه تحصیل بیان میکنند.
بر اساس آخرین سرشماری، 768 هزار بیکار در کشور دارای تحصیلات فوق دیپلم تا دکترای تخصصی بودند که از این تعداد 207 هزار و 310 نفر دارای مدرک فوق دیپلم، 505 هزار و 10 نفر دارای مدرک لیسانس، 52 هزار و 169 نفر فوق لیسانس و دکترای حرفه ای و 3 هزار و 388 نفر نیز دارای مدرک دکترای تخصصی هستند.
البته چندی پیش علی ربیعی، وزیر کار اعلام کرد حدود 1 میلیون و 300 هزار تحصیلکرده دانشگاهی بیکاری در کشور داریم. این در حالی است که با توجه به افزایش ورودی دانشگاهها طی سالهای آینده با موج وسیعتری از فارغ التحصیلان بیکار روبرو خواهیم بود. همین طور هم به گفته او نرخ بیکاری تحصیلکردهها 40 درصد است که در اصل می توان این را فاجعه دانست. به هرحال، بیشترین تعداد بیکاران دانشگاهی در رشته های علوم انسانی و هنر، علوم اجتماعی، بازرگانی و حقوق و مهندسی ساخت و تولید هستند.(1)
کاهش فرصتهای اشتغال با مدرک کارشناسی یا همان لیسانس، یکی از انگیزههای دانشجویان است و البته این انگیزش چندان هم دور از واقعیت نیست. از رشتههای پرطرفداری همچون عمران، معماری، حقوق و پرستاری تا رشتههایی مانند مهندسی نساجی و بهداشت محیط، در حال حاضر با مشکلاتی در زمینه کاریابی مواجه هستند.
البته عدم پراکندگی ناصحیح فرصتهای شغلی در سطح کشور هم تا حد زیادی به تشدید تب تحصیلات تکمیلی کمک میکند. در این شرایط است که راهی بهنام "ادامه تحصیل" توجه دانشجویان و فارغالتحصیلان را به خود جلب میکند تا دستکم فرصتهای شغلی بازار در کنار امکان تدریس در دانشگاهها برایشان فراهم شود.
اینکه تب حضور در مقطع کارشناسی ارشد و البته دکترا در دانشگاههای کشورمان فراگیر شده است، نشانه وجود انگیزهای نهچندان جالب نیز، هست. بپسندیم یا نه، دانشجویی که میبیند همکلاسیهایش برای ثبتنام در آزمون کارشناسی ارشد سرودست میشکنند، شدیداً ترغیب میشود تا از حداقل برای همرنگ شدن با جماعت، وارد این بازی نهچندان جذاب شود.
در این بین کم هستند کسانی که در مقاطع کارشناسی و یا کاردانی موفق به اخذ مدرک شدهاند اما به دلایل مختلف جایگاه شغلی خود را مواجه با خطر میبینند و ناچار تن به موج تحصیلات تکمیلی میسپارند.
البته یک آفت نادیده دیگر نیز د راین زمینه وجود دارد که چندان مورد توجه قرار نگرفته است. قبول دانشجو در مقطع کاردانی رشتههای فنی مانند مکانیک و عمران، با هدف تربیت نیروی متخصصی صورت گرفته است که بتواند خلأ موجود میان بخش طراحی و اجرای محاسبات و برنامهریزیها را پر کند. این امر با هدف بالا بردن سطح کیفی ساختوساز و نیز تولیدات صنعتی محقق شده است اما موج تحصیلات تکمیلی در مقطع لیسانس باعث خروج این افراد از مقطع کاردانی و اخذ مدرک کارشناسی شده است و نهایتاً بخشهای عملی صنعت، از نیروهای متخصص کافی، بببهره مانده است.
باید قبول کنیم که حضور در کنکور کارشناسی ارشد و یا حتی تلاش برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا هرگز نشانه علاقه داوطلبان به کسب علم و دانش نیست.
سیستم آموزشی چه میپسندد؟
آنچه مسلم است یک دانشجوی نمونه و شایسته تقدیر از نظر نظام آموزشی موجود، دانشجویی است که با نمرههای ممتاز اقدام به حضور در مقاطع بالتر تحصیلی میکند. البته مسابقات دانشگاهی نیز سبب بالا رفتن ارج و قرب دانشجو میشود. مسابقاتی که البته مشخص نیست چگونه میخواهد به رشد علمی کشور کمک کند. مسابقه جدول سودوکو، مسابقات متعدد سازههای ماکارونی و مقاومت بتن، مسابقه موشکهای آبی و اشیاء پرنده، مسابقات روباتیک و امثالهم نیز سبب بالا رفتن درجه دانشجوهای کشور ما در محیط علمی دانشگاهها میشود.
البته تعداد بسیار کمی از دانشجویان در پی انجام فعالیتهای خلاقانه، ابتکاری و علمی با هدف کاربرد در علوم مختلف و زندگی روزمره هستند و عملاً اقدام به تبدیل آموزشهای تئوریک دانشگاه به موارد جذاب و کاربردی میکنند.
چنین دانشجویانی البته میتوانند امیدوار باشند که با بخت و اقبالی بلند، لطف اساتید شامل حالشان شود و علاوه بر اندک مساعدتهای علمی، کاهش نمرات درسیشان هم با خواهش و تمنا جبران شود چرا که نمرات براساس کارتئوری و حفظیات به دانشجو داده میشود نه فعالیتهای عملی.
شاید این حرف بهنظر بدبینانه بیاید اما سیستم آموزشی ما بدون آنکه هدف خاصی داشته باشد، دانشجویان را ترغیب به ادامه تحصیل در مقاطع کاردانی به کارشناسی، کارشناسی به کارشناسی ارشد و کارشناسی ارشد به دکترا میکند.
درس خواندن محض، مدرکگرایی و دیگر هیچ
هر چه به آمارهای موجود درباره افزایش میزان ارتباط میان صنعت و دانشگاه دقت کنیم، مشخص خواهد شد که همواره مسئولان از بهتر شدن اوضاع سخن میگویند. این آمارها اما با مشاهدات میدانی تطابق ندارد.
افزایش بیرویه ظرفیت دانشگاهها، رشد مدرکگرایی، آموزشهای فاقد کیفیت لازم و دهها مورد دیگر سبب شدهاند که انگیزه بخش وسیعی از دانشجویان این باشد که ادامه تحصیل بدهند، درس بخوانند و باز هم ادامه تحصیل بدهند و درس بخوانند! این یک طنز تلخ است که دانشگاهها تنها جایی برای درسخواندن و اخذ مدرک شده است و این آفتی است که با افزایش تعداد دارندگان مدرک کارشناسی ارشد، در حال تشدید است.
در حالحاضر و با ادامه این روند، مدرکگرایی به بلای جان فرهنگ کشور تبدیل شده است و مشخص نیست که متولیان امور، دقیقاً چه راهکاری برای حل ان پیشنهاد میکنند.
افزایش توقعات منطقی و اتفاقات غیرمنطقی!
فردی که با مدکر کارشناسی، حاضر است با حقوقی مشخص و حتی در یک شهر متفاوت از محل زندگی یا تحصیل خود مشغول هبکار شود، هرگز حاضر نخواهد شد تا با همان حقوق و در همان محل در حالی قرار بگیرد که مدرک کارشناسی ارشد دارد.
به بیان دیگر بالا رفتن میزان توقع از موقعیتهای شغلی و اجتماعی، ارتباطی مستقیم با مدرک تحصیلی افراد دارد.
این م نطقی است که فردی با مدرک کاردانی، معادل دارنده مدرک دکترا، از فرصتها و مزایای شغلی برخوردار نباشد اما منطقی نیست که بدون وجود داشتن فرصتهای کافی، تنها به بالا بردن میزان مدرک افراد بسنده کنیم.
نارضایتی، افسردگی، بیقراری و حتی بهانهگیریهای عجیب، یکی از نتایج سیاست افزایش لجامگسیخته تحصیلات تکمیلی است که گریبان بخش نهچندان کمی از اقشار تحصیلکرده ما را گرفته است.
بالا رفتن سن ازدواج
آمادگی برای شرکت در کنکور، درسخواندن و سایر حواشی ادامه تحصیل، نیازمند گذران ایام طلایی دوران جوانی است. دورانی که میتواند برای استحکام پایههای یک زندگی مشترک صرف شود تا نیازهای مختلف مادی و معنوی و البته طبیعی او همچون آرامش روانی و عاطفی برآورده شود.
تحصیلات دانشگاهی و البته تحصیلات تکمیلی یکی از دلایل مشخص بالا رفتن سن ازدواج در کشور ما هستند. این امر سبب کاهش نرخ باروری، انتقال سن ازدواج یه دوران میانسالی، کاهش نشاط اجتماعی و موارد دیگری از این دست شده است.
این موارد البته جدا از مسایل غیرقابل بیان دیگریست که منجر به گسترش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی میشود
رشد قارچگونه موسسات تخصصی آموزشی کنکور ارشد
شاید امروز تعداد موسسات آموزش کنکور ارشد کم نیست اما تا همین یکی دو دهه قبل، تعداد آنها در شهری به بزرگی تهران، به انگشتان یک دست هم نمیرسید.
رشد قارچگونه این موسسات که البته مشخص نیست چند درصدشان مجوز دارند، از یکسو با ایجاد نیاز کاذب باعث تشدید تب حضور در این مقطع تحصیلی شدهاند و از سوی دیگر با تبلیغات رنگارنگ و اغواکننده در رسانههای مختلف، حضور در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی را امری کاملاً ضروری جلوه میدهند و ا ز این راه سود سرشاری بهجیب میزنند.
فوران معضلات حاشیهای
مشکلاتی همچون خوابگاه و محل اقامت، دوری از شهر و دیار، از بین رفتن فرصت شغلی بخاطر حضور در کلاسهای دوره ارشد، کاهش درآمد افراد، استرسهای حاشیهای تحصیل ، ربایش پایاننامهها و البته خریدن پایاننامه و موارد دیگری از همین دست، خواهناخواه در کنار موضوع گسترش تحصیلات تکمیلی، قابل لمس از سوی دانشجویان است؛ مشکلاتی که هرگز نمیتواند مورد بیتوجهی مسئولان ذیربط قرار بگیرد.
جمله عیبش چو بگفتی، هنرش نیز بگو
اگر نخواهیم دید سیاه و سفید داشته باشیم و مطلقنگری کنیم، گسترش تحصیلات تکمیلی واجد برخی نکات مثبت نیز بوده است.
افزایش نیروی متخصص در رشتههای مختلف طی سالهای اخیر باعث کاهش هزینهها در پروژههای صنعتی، آموزشی و عمرانی شده است.
همچنین بیشتر شدن تعداد فارغالتحصیلان در مقطع کارشناسی ارشد، امکان بالا بردن کیفیت آموزش در سطوح زیر دیپلم (آموزش و پرورش) را فراهم آورده است.
از سوی دیگر بالا رفتن میانگین تحصیلات د رجامعه، به ایجاد زمینه کاهش آسیبهای اجتماعی منجر شده و زمینه اجرای برنامههای فرهنگی برای حل بسیاری از معضلات فرهنگی و اجتماعی را فراهم کرده است.
و اما واقعیتها
در حال حاضر وضعیت نگاه جامعه به تحصیلات تکمیلی به گونه خاصی است. مدرک کارشناسی ارشد اندکاندک همارزش با مدرک کارشناسی میشود. البته تا چند سال قبل یک پروژه کارشناسی در حد یک پایاننامه کارشناسی ارشد فعلی ارزش داشت.
البته حضور در مقطع کارشناسی ارشد برای خانمها یک امتیاز است و مزایای زیادی را بهدنبال دارد و ططبیعی است که جامعه مسئولیت در حد آقایان را هم از آنها مطالبه نکند اما بسیاری از مشاغل موجود در جامعه مناسب روحیات خانمها نبوده و اصولاً مردانه است و تصئی آنها از سوی خانمها منجر به بروز مشکلاتی میشود.
واقعیتها نشان میدهد که ادامه روند فعلی در زمینه نگاه به تحصیلات تکمیلی، مشکلات موجود را تشدید خواهد کرد. یه همین علت است که تغییر نگاه و بهبود استراتژیهای فرهنگی و آموزشی باید در سرلوحه برنامههای وزارتخانههایی همچون وزارت علوم و آموزش و پرورش قرار بگیرد تا ادامهتحصیل مبدل به محلی برای رفع نیازهای واقعی جامعه تبدیل شود.
دیدگاه شما