به گزارش صدای دانشجو، به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران: محمد طاهری// جالب است برای رانندگی یک چهار چرخهی معمولی که دست بالا سه-چهار نفر سرنشین دارد، تصدیق رانندگی لازم است؛ اما برای مدیران ما در جمهوری اسلامی با این همه چرخ! و این همه سرنشین و این همه مقصدهای بلند، هیچ تصدیقِ مدیریتِ انقلابی شرط نیست! کانّه انقلابی سه دهه پیش شد و رفت پی کارش و امروز هر نوع مدیری با هر نوع گرایش فکری می تواند بیاید در رأس کار برای دستیابی به یک ژاپن دیگر تلاش کند و برای دل خوشی خودمان هم یک پسوند اسلامی می چسبانیم به ته آن که بشود ژاپن اسلامی!
اگر به من باشد برای مدیران جمهوری اسلامی حتماً تصدیقِ انقلابی بودن را لازم می دانستم. یکی از دوره های مدیریت انقلابی را هم می گذاشتم اردوی های جهادی. این همه دکتر و مهندس که رنج غربت را می پذیرند و برای تحصیل، راهی این قاره و آن قاره می شوند یا لااقل از این استان به آن استان می روند، یک بار هم بیایند سری بزنند به محروم ترین مناطق کشورشان و یک مدت 10 روزه را با همه سختی هایش طی کنند. ببینند فقر و محرومیت را. ببینند استضعاف و عقب ماندگی را. ببینند این همه کار بر زمین مانده را. و مردانه بروند در دل کار. اگر توانستند در عرض 10 روز با همه محرومیت ها کنار بیایند و خود را فراموش کنند و برای بچه های معصوم آن جا بی هیچ چشمداشتی عرق بریزند و لحظه ای از محرومیت آنان غافل نشوند، یکی از دوره های مدیریت انقلابی را گذرانده اند.
این روزها جفای زیادی به انقلابی بودن می شود. این جفا، جفای تاریخی است و در تاریخ ثبت می شود که بهترین راهبرد یک ملتی که دنبال عزت و پیشرفت است، را به سخره گرفتند عده ای تکنوکرات سوسول!
آنان که هیچ فهمی از انقلابی بودن ندارند، دارند یکی از بزرگترین میراث های امام(ره) را تحریف می کنند. البته این تا حدی طبیعی است و اگر این طور نباشد باید به بچه های انقلابی و عملشان شک کرد. انقلابی بودن را تنها کسانی می فهمند که آرمان های بلند دارند و حاضرند برای آرمان هایشان از عافیت های روزمره زندگی به راحتی بگذرند. برای کسانی که آرمان های بلند دارند کار روز و شب مثل نماز یومیه است. عافیت طلبی، قتلگاه آرمان هایش است.
و آیا اساساً می توان بدون داشتن آرمان های بلند، گام های بزرگ برداشت؟ می توان عقب افتادگی های دوران وادادگی و سیاه گذشته را جبران کرد؟ می توان نظام سازی و دولت سازی کرد؟ می توان به تمدن سازی رسید؟
آنان که با دو دوتا چهارتاهای ریاضی می خواستند در اوایل جنگ ایران و عراق، آینده جنگ را پیش بینی و تحلیل کنند باید انقلاب اسلامی را در همان سال های ابتدایی جنگ ساقط شده می دیدند یا دست بالا نیمی از کشور را بر باد رفته. اما روحیه انقلابی جوانان حماسه ساز، توانست چرخ های ملت را در آن دوران سخت بچرخاند. هم چرخ استقلال کشور چرخید و هم سرعت چرخیدن عزت و شرف و آبروی ملت، بیشتر و بیشتر شد.
چرا که آن جهادگران، آرمان داشتند؛ به واقع جنگ را می خواستند تا رفع تمام فتنه در عالم. حقیقتاً می خواستند با گذشتن از کربلا، نماز جماعت را در قدس شریف برگزار کنند. ایمان داشتند که این جنگ تا غلبه کامل بر جریان کفر ادامه دارد.
این ها مختصات انقلابی بودن است. انقلابی بودن عین عقلانیت است اما فقط عقلانیت نیست. عقل کارش روشن کردن مسیر روبه رو است؛ بی عشق که برانگیزاننده حرکت است، کمیتش لنگ است. و اگر این عقل و عشق در مسیر مکتب با هم ممزوج شد، انقلابی بودن حاصل می شود که این مولود مبارک، تنها راه پیشرفت مادی و معنوی ماست؛ یگانه مسیر زندگی سعادتمندانه و عزت باورانه. این نگین درخشان، میراث مکتب امام روح الله(ره) است.
انقلابی بودن یعنی آرمان خواهِ بدون تعلق خاطرهای روزمره؛ کسی که آرمان هایش مقدس تر از خود و خانواده و عافیتش هست؛ لذا مجلس خبرگان باید انقلابی باشد. مجلس شورای اسلامی و دولت و باقی ارگان ها باید انقلابی باشند. دانشگاه و دانشجویان نیز باید فضای انقلابی را ترویج دهند. که اگر این روحیه نباشد مسیر عقب ماندگی ها طی نمی شود و عزت واقعی شایسته این ملت بدست نخواهد آمد.
اما عده ای که تفکر جریان انقلابی را مانع بزرگی بر سر برنامه های خود می دانند سعی می کنند انقلابی بودن را در مقابل عقلانیت قرار دهند و با تعابیری مثل تندرو و افراطی آنان را از صحنه- هرچند موقتاً- بیرون کنند. حال آن که انقلابی بودن عین عقلانیت است و انقلابیون به دلیل داشتن آرمان و مناعت طبع بالاشان، از عقل، بهره ای بیشتر برده اند تا دیگران مدعی عقلانیت.
کاش مسئولان کشوری به جای طعنه زدن های مکرر و مشمئز کننده، قدری تأمل کنند در این فرهنگ انقلابی بودن؛ که تنها راه پیشرفت کشور، امضای قراردادهای چند جانبه با جماعت غربی نیست و این چنین کارهایی، اعتباری شایسته ملت ایجاد نمی کند. تکیه بر این نیروهای مومن انقلابی اصل است و آن ها فرع.
بچه سوسول ها نمی توانند کشور را به سرمنزل آروزها و افق هایش برسانند. چون آرمان بلند ندارند. من سوسول بودن را نه در ظاهر می بینم نه در توان کار کردن. بلکه سوسول بودن را در کار کردن ظاهری و کم عمق می دانم. سوسول کسی است که آرمان بلند ندارد. ربطی هم به ظاهر ندارد.
اصلاً من عاشق آن جوان مو قشنگی هستم که در اردوی جهادی مرتب موهای دم اسبیش را سشوار می زند و کرم ضد آفتاب 50 درصدش ترک نمی شود و یا عاشق آن دیپلماتی هستم که به وقت دفاع از ارزش هایش، زبانش همچون خط اتوی کت و شلوارش برنده است و یا عاشق آن روحانی هستم که بخشی از همان پول کم طلبگی را صرف خرید لباده می کند و در راه تبلیغ دینش شیک ترین است. سوسول بودن به ظاهر نیست به کم عمق بودن آرزوها و مطالبه هاست.
بچه سوسول، انقلابی نمی شود. چرا که آرمان و مناعت طبع بالایی ندارد و قطعاً در جایی از مسیر کم می آورد و خودش، خودش را حذف می کند. خیلی از رنج هایی که امروز می بریم ناشی از همین مدیران سوسول است. مدیرانی که همه افق هایشان صندلی امروز و فردا، قوم و طایفه، حزب و جریان شان است. برای اینان سخن از نظام سازی تا تمدن سازی و جامعه مهدوی، سخن از محاسبات غیر واقعی است و به تئوریِ توانستن با تکیه بر ظرفیت های داخلی به شکل یک شعار غیرمنطقی نگاه می کنند. اصلاً به همین اردوهای جهادی مورد بحث ما هم به چشم یک عملهگی و فعلهگی محض نگاه می کنند. در مقابل، با روحیه انقلابی که خود کم بینی را ناشی از نشناختن ظرفیت خودِ ایمانی می داند و بر این باور است که تلاش شبانه روزی در زیر چتر نگاه توحیدی، موفقیت های پی در پی را از سمت خدای متعال به ارمغان می آورد، می توان به آینده ای پر افتخار و پر عزت امید داشت.
کاش مسئولان کشوری این روزهای نوروز در کنار همه تفریح های مشروعشان! سری به بچه های اردوی جهادی بزنند و فهم کنند که بی صدا هم می شود خدمت کرد؛ بدون درخواست و التماس رأی، بدون سهمیه دادن به جریانات سیاسی، بدون اضافه کار و حق مأموریت. حتماً این روزها یکی از مظاهر کار انقلابی همین اردوهای جهادی است.
اگر به من باشد برای مدیران جمهوری اسلامی حتماً تصدیقِ انقلابی بودن را لازم می دانستم. یکی از دوره های مدیریت انقلابی را هم می گذاشتم اردوی های جهادی...
انتها پیام/م
دیدگاه شما