مطبوعات همدان
به کانا ل ارتباطی ما بپیوندید
تاریخ : 7. مهر 1393 - 0:21   |   کد مطلب: 14158
تقديم به آيات حق خوشوقت و آقا تهراني صلوات

خانم دكتر تاييد ميكند كه تا چند ماهي ديگر طفلي قدم به اين سياره رنج خواهد گذاشت و اين تك جمله شعفي ميشود شور انگيز در دل والدين و اطرافيان. مادر تحت مراقبتهاي درماني پزشكي. از عدم كار يدي! تا معاينات ماهانه در دستور كار قرار ميگيرد. جنين وارد 6ماهگي كه ميشود، سيسموني اصل برند آن ور آبي از نوع فرهنگ و اقلامش شروع به تهيه شدن ميشود، بهيچ عنوان زايمان نبايد طبيعي باشد و نوبت سزاريان در حتما بيمارستان خصوصي زير نظر فلان پزشك حاذق سرانجام اين تحفه و دردانه خلقت بدنيا ميآيد!

مراقبت هفتگي و شيرخشك فلان مارك در دستور كار قرار و مادر كه اعتقادي به 2سال شير مادر نداره كم كم با انواع مشروبات نوزاد را بزرگ ميكند آنهم در نرم و گرم ترين اطاق نوزاد ممكن.

7سال اول تربيتش با حاكميت تمام عيارش ميگذرد، روزها را در مهد كودك طي ميكند و شب ها ساعت زندگي با حرف او تنظيم ميشود. والدين نه حال و نه اعتقادي براي اصلاح خلاهاي رفتاريش دارند و حالا جنين سالاري تبديل شده به مدير 7ساله خانه!

گاه مدرسه شروع ميشود، سرويس آماده، مدرسه حتما غيرانتفاعي، وسايل كمك آموزشي در حد نابغه نجوم. و اين طي ميشود براه كلاس هاي خصوصي در سالهاي بعدش.

تابستان اين پرقو بزرگ شده نيز ميگذرد به كلاس فوتبال و آموزش ژيمناستيك! و والديني كه صبح تا صبح او را با سلام و صلوات ببرند و بيارن و بعضي كه ديدم حتما كنار زمين بايد زير توپ زدن اين فرزند را مشاهده كنند و حظ ببرند!

هرگوشي و رايانه همراه و اطاق شخصي و نوع سفري كه بخواهد و چه و چه در سالهاي بعدي زندگي برايش بايد فراهم شود، كلاس هاي كنكور از اول دبيرستان شروع ميشود و دهها كتاب تست و معلم خصوصي و داشتن وقت حتما مهندسي شده! كه بله جناب ميخوان بلكه غرشي در عرشي حاصل گردد و دانشجو شوند!

و در تمام طول اين طي طريق نوزادي تا شروع به جواني او بهترين خاطره اش فوت كردن شمع هاي تولدش بوده و كلاه تولدت مبارك كه والدين مقهور شده اش بر سرش گذاشته اند.

او اينك قدم در اجتماع ميگذارد مادر با چشماني نگران پشت درب سالن كنكورش نشسته تا امتحانش خوب شود و حالا بعد طي همه اين فرآيندها دانشجو شده و پا از پيله 18ساله بيرون گذاشته!.

سوغاتي سالهاي قبلش نه اجتماعي شدن كه شعرهاي خانم مهد كودكش بوده و بار و بنه تجربه زندگي قبل دانشجوئيش نه رسش فكري كه ياد گرفتن استوپ سينه يك توپ فوتبال بوده و مادر هر روز صبح روي اوپن آشپزخانه برايش يك ليوان آب سيب آماده كرده!

4سال دانشجوئيش با بحران هويت من كيستم و بقيه كيستند ميگذرد، اشك ها ي مادر نميگذارد سربازي برود و او با تنفس مصنوعي پول پدر و آي سي يو اختياري مادر ارشد ميگيرد و سرانجام قرار است برود سرتاهل!

يا خودش در سالهاي قبل عاشق پيشه شده و يا والدين بلحاظ افسار هزينه 3دهه اي كه برايش كرده اند حق انتخاب دارند و اين چنين ميشود كه ميرود سرخونه زندگيش زير يك سقف ديگر. سقفي كه با پول پدر شكل گرفته، با اصرار مادر زيباي ظاهري يافته و قرار است دست و پا شكسته با عنايت آنها نيز ادامه يابد.

او وارد چهارمين دهه زندگي خود شده و هنوز در گلخانه زمان جنيني اش سير ميكند و ميخواهد در اين گلخانه فرزند آوري كند و او را تربيت!خود نه حرفه اي بلد است و نه در بحراني قرار گرفته چه مالي و چه درسي و چه... . ............................................

نميدانم چه شد اين متن را نوشتم، شايد خرده بگيريد كه زياده روي كرده ام شايد متحجر خطابم كنيد و شايد بگوئيد مگر چند درصد جامعه اين چنين اند و لي حقير وقتي در پياده روي رد ميشوم كه مدرسه دارد، وقتي در پارك مردم را ميبينم، وقتي داستان تربيت فرزند اقوام و دوستان را ميشنوم، وقتي به برخي دانشجويان پفكي بزرگ شده اين روزها نگاه ميكنم، وقتي تسليم مطلق والدين در برابر خواست فرزندان را ميبينم و خيلي موارد ديگر از اين دست، نگران ميشوم كه آيا ما جنيني و يا طفلي و يا نوجواني و يا زندگي دانشجويي و يا تاهلي در حد مديريت آينده انقلاب داريم؟! بله تربيت بايد فرزند زمان خود بودن باشد ولي... .

نميدانم شايد زندگي كشاورزي و سالها چوپاني و بعدها بنايي و همه عمر افتخار به اينها هويتي بهم داده كه غير آنرا قبول ندارم ولي به جد سوال برايم پيش آمده كه سبك زندگي تربيتي بچه رعيتي چه ايرادي دارد كه نابودش كرده ايم؟ سبكي كه جوهره اش دوري از رفاه طلبي و عادي شدن كشدن تحمل سختي بود. نهادينه شدن تلاش بود و خم به ابرو نياوردن در كمبود امكانات.

ريگ اول: حادثه تلخ سقوط هواپيماي بس رو تسليت ميگم

ريگ دوم: غزه در يكماه 2هزار شهيد و 4هزار تولد

ريگ هشتم :در راههاى طولانى گاهى انسان قوّه هم دارد؛ زانو و پاها اصلاً خسته نشده؛ اما آدم از حركت، خسته‌ى روحى مى‌شود. اين خستگى روحى، انسان را از رسيدن به اهداف باز مى‌دارد. براى اين‌كه اين خستگى روحى پيش نيايد - كه از خستگى جسمى گاهى خطرش هم بيشتر است - استمداد از پروردگار، توكل به خدا و اميدوارى به كمك الهى لازم است؛ اين را از دست ندهيد و اين را داشته باشيد. من و شما پيش خداى متعال عزيزتر نيستيم از كسانى كه قبل از ما بودند و از كسانى كه بعد از ما خواهند آمد؛ مگر اين‌كه عملمان خوب باشد و تقوايمان بيشتر از آنها باشد؛ اين را توجه داشته باشيد..... امام امت17/7/1384

دیدگاه شما

آخرین اخبار