میتوان گفت بزرگترین ضایعهی عصر ما این است که انسانها از آزادی، تنها مفهوم آزادی اجتماعی را میفهمند و به سراغ آزادی معنوی نمیروند، لذا به آزادی اجتماعی هم نمیرسند
موجودات زنده برای رشد و تکامل به سه چیز احتیاج دارند: تربیت، امنیت، آزادی.
تربیت عبارت است از یک سلسله عوامل که موجودات زنده برای رشدشان به آنها احتیاج دارند امنیت یعنی اطمینان موجود زنده از اینکه لوازم و وسایل زندگی او را از وی نگیرند بهعبارتدیگر آنچه دارد از او سلب نشود و آزادی که هر موجود زندهای به آن نیاز دارد یعنی نبودن مانع برای رشد. آزادی بر دو قسم است آزادی اجتماعی و آزادی معنوی. حال آزادی اجتماعی یعنی چه؟ یعنی بشر باید از ناحیه سایر افراد آزادی داشته باشد، دیگران مانعی درراه رشد و کمال او نباشند وی را استثمار نکنند یعنی قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خود به کار نگیرند. یکی از اهداف انبیا این بوده است که به بشر آزادی اجتماعی بدهند و افراد را از بندگی و اسارت و بردگی یکدیگر نجات دهند. خداوند در قرآن به پیامبر میفرماید که به اهل کتاب (پیروان پیامبران پیشین) بگو بیایید جز خدای یگانه را پرستش نکنیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بهجای خدا نگیرند و یک نفر دیگر را آقای خود ندانند*. نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است. تفاوت میان مکاتب مکتب الهی و مکاتب بشری در این است که پیغمبران آمدهاند تا علاوه بر آزادی اجتماعی آزادی معنوی به بشر بدهند آزادی اجتماعی یعنی آزادی انسان از قیدوبند دیگران بهبیاندیگر یعنی زیر بار ذلت نرفتن در مقابل دیگران اما آزادی معنوی یعنی آزادی انسان از خودش، از نفسش؛ این همان چیزی که در زبان دین به آن تزکیه نفس و تقوا گفته میشود؛ اما چگونه است که انسان اسیر خودش میشود؟ در جواب باید به این نکته اشاره کرد که انسان برخلاف سایر موجودات دارای یک شخصیت مرکب است هم جنبه مادی دارد هم جنبه الهی. خداوند در قرآن میفرماید آدم را از خاک آفریدیم (جنبه مادی) و سپس از روح خودم در آن دمیدم (جنبه الهی). بهترین دلیل مرکب بودن شخصیت انسان این است که میتواند قاضی خودش باشد. در اجتماع همیشه قاضی جدای از مدعی و مدعی علیه است اما انسان وقتی از خودش حساب میکشد هم مدعی است هم مدعی علیه وهم قاضی و با محاسبهی نفس، علیه خود حکم صادر میکند. گاهی نیز انسان کاری انجام میدهد و بعد خودش را ملامت میکند، این ملامت کردن و عذاب وجدان و قاضی شدن و حسابرسی نفس همه نشان از شخصیت مرکب انسان است. حال آزادی معنوی یعنی آزاد کردن جنبههای الهی و معنوی انسان از سیطره و حکومت جنبههای مادی. همه ما برای زندگی به خوراک و پوشاک و مسکن و پول و... نیازمندیم که هر چه باکیفیتتر و بیشتر هم باشد بهتر است اما گاهی در دوراهی قرار میگیریم که باید عزت و شرف خود را حفظ کنیم و با فقر و تنگدستی و مشقت زندگی کنیم یا تن به ذلت دهیم اما تمام نعمتهای مادی برایمان فراهم باشد، در اینجا میبینیم بسیاری تن به ذلت نمیدهند اگرچه مادیات زیادی را از دست میدهند اما بعضی توان مقابله با نفس و وسوسههای دنیایی را ندارند و تسلیم میشوند، این آدمها نیز در عمق وجدانشان همواره احساس سرشکستگی میکنند؛ اما چرا انسان رنج و زحمت و فقر و تنگدستی را ترجیح میدهد بر اینکه دستبهسینه پیش کسی مانند خود بایستد؟ چون اسم این را هم اسارت و بردگی میگذارد، نه اسارت و بردگی تن بلکه یک اسارت روحی و معنوی. بردگی معنوی گاه بهصورت ذلیل شدن نزد شخص دیگر و گاه بدتر از آن، بردگی انسان نسبت به ثروت و مال است؛ البته حقیقت این است که انسان فکر میکند بنده و برده جمادات و دنیا شده اما درواقع بنده خصایص حیوانی خود است یعنی حیوانیتش انسانیتش را به بردگی گرفته است همچنین ممکن است انسان برده شهوات یا خشم و یا منفعتطلبی خود شود. آزادی اجتماعی و معنوی هر دو از اهداف پیامبران بوده و هر دو مقدس است اما آزادی معنوی یک مفهوم والاتر و باارزشتر است؛ سؤالی که مطرح است اینکه آیا میشود بشر آزادی اجتماعی داشته باشد ولی آزادی معنوی نداشته باشد؟ پاسخی که امروزه دولتهای غربی میدهند این است که بله همانطور که در جوامع ما میبینید... اما اگر نگاهی به همین جوامع بیندازیم، میبینیم در عمل آزادی اجتماعی در سطح جامعه بدون آزادی معنوی افراد ممکن نیست چون امکان ندارد فردی اسیر شهوت و غضب و حرص خود باشد و حقوق دیگران را محترم بشمارد. علت اینکه انسانها حقوق یکدیگر را زیر پا میگذارند و محترم نمیشمارند این نیست که از روی نادانی این کار را انجام میدهند بلکه میبینیم با گذشت زمان و پیشرفت علم احترام به حقوق دیگران نهتنها بیشتر نشده بلکه راههای بهتری برای استثمار دیگران پیداشده است. درواقع میتوان گفت بزرگترین ضایعهی عصر ما این است که انسانها از آزادی، تنها مفهوم آزادی اجتماعی را میفهمند و به سراغ آزادی معنوی نمیروند، لذا به آزادی اجتماعی هم نمیرسند. درحالیکه مهمترین برنامه انبیا آزادی معنوی و تزکیه نفس است. انبیا نهتنها مظلوم را برای رسیدن به آزادی اجتماعی تشویق میکنند بلکه ظالم را هم به قیام علیه خود میخوانند.
دیدگاه شما