پایگاه اطلاع رسانی صدای دانشجو در راستای ترویج فرهنگ ناب اسلامی اقدام به پاسخگویی شبهات شفاعت کرده است،که در ادامه می خوانید:
1-5 اشکال و شبهه ها
مساله شفاعت امری پذیرفته و ثابت شده است و به معنای واسطه در سببیت و تاثیر است. ممکن نیست این وساطت دارای قید و شرط است. امکان ندارد چیزی که فی الجمله سبب دارد، بدون هیچ قیدی و شرطی سبب برای همه چیز شود و یا مسبّبی مسبب برای هر نوع سبب گردد زیرا این سخن مسلتزم در بین یک سبب و یک مسبّب شود، بدون هیچ قید و شرطی واسطه برای همه اسباب و مسبّبات شود. به همین جهت امر بر منکرین شفاعت مشتبه شده، تصور نموده اند معتقدین به شفاعت هیچ قیدی و شرطی برای آن قائل نیستند، لذا اشکال هایی طرح کرده اند تا این حقیقت الهی را باطل جلوه دهند پس لازم است این اشکالات طرح شود و با پاسخگویی به آن معنای صحیح این کلمه تبیین گردد. برخی از اساسی ترین اشکالات در ادامه مورد بررسی قرار می گیرد.
1-5-1 اشکال اول: مخالفت شفاعت با حکم اولی خداوند
یکی از اشکالات مطرح شده این است که خدای متعال در روز قیامت برای مجرم عذاب و عقوبت هایی معین نموده که با شفاعت او، از این عذاب رها می شود. برداشتن آن عقاب از سوی خدا عدالت است یا ظلم؟ اگر برداشتن آن عقاب ها عدالت محسوب می شود پس تشریع آن حکم که مخالفتش عقاب می آورد در اصل ظلم می باشد در حالی که ظلم، لایق ساحت حق تعالی نیست. از سوی دیگر اگر برداشتن عقاب، ظلم است، تشریع حکمی که مخالفتش این عقاب را به دنبال دارد، به عدالت است؟ اگر این حکم عدالت باشد، پس درخواست انبیاء یا هر شفیع دیگر، درخواست ظلم از خداست و این درخواست با مقام انبیاء و شفیع سازگار نیست. این اشکال دو گونه پاسخ دارد:
1-5-1-1 پاسخ نقضی
این اشکال در اوامر امتحانی خداوند نیز مطرح است. در ماجرای حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (علیهما السّلام) که امر امتحانی حق تعالی در دو مرحله صورت گرفت. در مرحله نخست، اثبات امر الهی در ماموریت حضرت ابراهیم علیه السّلام به کشتن حضرت اسماعیل (ع) است. و در مرحله دوم امر خدای سبحان رفع حکم کشته شدن حضرت اسماعیل (ع) می باشد. حال این سوال مطرح می شود که رفع این حکم امتحانی به عدالت است. یا یکی از حکم ها به عدالت و حکم دیگر ظلم است؟ در پاسخ باید گفت که هر دو حکم به عدالت است و حکمت آن. آزمایش و نشان دادن باطن و نیات درونی فرد و یا به فعلیت رساندن استعدادهای اوست. در مورد شفاعت نیز چنین است. امکان دارد خداوند مقدر نموده باشد که همه مردم را نجات بخشد، ولی در ظاهر احکامی برای وضع و برای مخالفت آن ها عقاب هایی معین کرده است، تا کفار به واسطه کفر خود هلاک گردند و مومنان به وسیله اطاعت به درجات محسنین دست یابند و گنهکاران به وسیله شفاعت به آن نجاتی که خدا برایشان در نظر گرفته برسند. هر چند این نجات در مورد بعضی از انواع عذاب ها صورت می پذیرد، ولی نسبت به بعضی دیگر از عذاب ها مانند حول و وحشت برزخ و دلهره وفزع روز قیامت در امان نیستند و باید آن را بچشند لذا هم آن حکم اول، بر طبق عدالت است و هم برداشتن عقاب از کسانی که مخالفت کردند عدالت می باشد. (طباطبایی، 1372، ج 1، ص 246)
1-5-1-2 پاسخ حلی
برداشته شدن عقاب به وسیله شفاعت، وقتی مغایر با حکم اولی خداست، که بر این کدام یک عدل و کدام ظلم است؟ که این برطرف شدن عتاب به وسیله شفاعت، نقص حکم و ضد آن باشد و یا نقض آثار و تبعات آن حکم باشد که آن تبعات و عقاب را خداوند معین کرده است و شفاعت از نقض اصل حکم است، به نقض آن عقوبتی که برای مخالفت آن حکم تعیین کرده اند، بلکه شفاعت نسبت به حکم و عقوبت نامبرده، حکومت دارد، یعنی مخالفت کننده و گناهکار را، از مصداق شمول عقاب بیرون می کند و او را مصداق شمول رحمت و یا صفتی دیگر از صفات خدای تعالی، از قبیل عفو و مغفرت می سازد، که یکی از آن صفات احترام گذاشتن به شفیع و تعظیم او است.( همان ) با توجه به این مطلب روشن می شود که هم شفاعت عدل است و هم عقاب مجرم و التزام به این دو تناقض نخواهد بود، زیرا موضوع یکی نیست.
1-5-2 اشکال دوم: مخالفت شفاعت با سنت های تخلف ناپذیر خداوند
سنت الهی بر این جریان دارد، که خدای متعال هیچ وقت افعال خود را در معرض تخلف و اختلاف قرار ندهد و چون حکمی براند، آن حکم را به یک نسق و در همه مواردش اجرا کند و استثنائی به آن وارد نمی شود، اسباب و مسبباتی که در عالم موجود است نیز طبق همین سنت جریان دارند، در آیات بسیاری سخن از صراط مستقیم الهی و سنت تخلف ناپذیر وی به میان آمده است آن جا که حق تعالی فرمود: «قال هذا صراط علی مستقیم، ان عبادی لیس لک علیهم سلطن الا من اتبعک من الغاوین، و ان جهنم لموعدهم اجمعین»( سوره حجر، آیات 43 ـ 41) «گفت: همین است راه مستقیم که من قضاءاش را رانده ام، به درستی که تو بر بندگان من تسلط نداری، مگر آن هایی که خودشان رام تو گردند، و به درستی جهنم وعده گاه همه آنان است». و نیز فرموده: «و ان هذا صراطی مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم و صاکم به لعلکم تتقون»( سوره انعام، آیه 153) «و این راه من است یک راست، پس پیروی کنید آن را و به راه های دیگر مروید که شما را از راه وی پراکنده کند این ها است که خدا شما را بدان سفارش کرده بلکه پرهیزگاری کنید». و نیز فرموده: «فلن تجد لسنت الله تبدیلا و لن تجد لسنت الله تحویلا»( سوره فاطر، آیه 43) «برای سنت خدا نه دگرگونی خواهند یافت و نه برگشتن از قومی به قوم دیگر».
این سخن بدان معناست که در صورت صدور فرمانی از ناحیه حق تعالی، آن حکم همواره و در مورد همگان به اجرا درمی آید و هنگام عمل به آن هیچ استثایی در کار نمی باشد. اما در مورد شفاعت این هماهنگی و کلیت افعال و سنت های خدا را بر هم می زند، چون عقاب نکردن همه مجرمین و رفع عقاب از همه جرم های آنان، نقض غرض می کند و نقض غرض از خداوند متعال محال است. اگر بخواهد شفاعت را در بعضی گنه کاران، آن هم در بعضی گناهان قبول کند، لازم می آید سنت و فعل خداوند اختلاف و دوگانگی و بلکه چندگانگی پیدا کند ـ که قرآن آن را نفی می کند. از سوی دیگر هیچ فرقی میان گنهکاران نیست که شفاعت را از یکی بپذیرد و از دیگری نپذیرد. هم چنین تفاوتی میان جرم ها و گناهان نیست، همه نافرمانی خداست و بیرون شدن از زی بندگی او می باشد، در این صورت پذیرش شفاعت از یکی و عدم پذیرش آن از دیگری، ترجیح بدون مرجح است و آن نیز محال است.
1-5-2-1 پاسخ
درست است که صراط خدای تعالی مستقیم و سنتش واحد است، ولکن این سنت واحد و غیر متخلف، قائم بر اصالت یک صفت از صفات حق تعالی مانند صفت تشریع و حکم او نیست، تا در نتیجه هیچ حکمی از موردش و هیچ جزا و کیفر حکمی از محلش تخلف نکند و به هیچ وجه قابل تخلف نباشد، بلکه این سنت واحد، قائم است بر آن چه که مقتضای تمای صفات او است، آن صفاتی که ارتباط به این سنت دارند.
توضیح این که خدای سبحان، افاضه کننده تمامی عالم هستی، از حیات، موت، رزق و نعمت و ... است. این ها از امور مختلفی می باشد که ارتباطشان با خدای سبحان یکسان نیست و به سبب یک رابطه نیست که اگر این گونه بود لازم می آمد که ارتباط و سببیت به کلی باطل شود، به عنوان مثال خداوند هیچ مریضی را بدون اسباب ظاهری و مصلحت مقتضی، شفا نمی دهد بلکه به جهت این که خدایی رئوف و رحیم و منعم و شافی و معافی است، شفا می دهد. هم چنان که اگر ستمگری را هلاک می کند، این گونه نیست که بدون سبب او را هلاک کرده باشد بلکه به اقتضای یکی از اسماء و صفات مناسب آن مانند منتقم، شدید البطش و قهار بودن صورت می پذیرد.
حال مستقیم بودن صراط و تبدیل نشدن سنت و مختلف نگشتن فعل او، به فعل و انفعال و کسر و انکسارهای میان حکمت ها و مصالح مربوط به مورد، حاصل می شود. اگر در حکمی که خدا وضع نموده، تنها مصلحت و علت جعل آن، موثر باشد، باید حکم او نسبت به نیکوکار و بدکار و مومن و کافر فرق نکند، حال آن که می بینیم فرق پیدا می کند، پس معلوم می شود غیر آن مصلحت، اسباب بسیار دیگر هست که بسا توافق تعدادی از این اسباب و عوامل، چیزی را اقتضاء کند که مخالف اقتضای عاملی دیگر باشد. پس اگر شفاعتی واقع شود و عذاب از کسی برداشته شود، هیچ اختلاف و اختلالی در سنت جاری خدا لازم نیامده و انحرافی در صراط مستقیم او پدید نمی آید، زیرا شفاعت اثر تعدادی از عوامل از قبیل رحمت، مغفرت و ... است. (حسینی طهرانی، بيتا، ،ج 9، ص 316)
ادامه دارد....
دیدگاه شما