به گزارش صدای دانشجو، علی مرادخانی در یادداشتی درباره حاشیه های عدم احراز صلاحیت سیدحسن خمینی نوشت: حاج حسن خمینی انسان بسیار محترمی است. نه به خاطر انتساب به بیت امام راحل، که تاریخ و تجربه ثابت کرده اند که انتسابات خونی و نسبی آن چنان قابل اعتنا و قابل اعتماد نیستند و خیلی ها در تاریخ بوده اند که با بدان بنشسته اند و عاقبتشان مانند ابا و اجدادشان نشده، ایشان محترم است به خاطر لباس روحانیت و علم شان و برخی موضع گیری ها و حمایت های شان از ولایت و پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی.
از قضا و مطابق با گمانه زنی هایی که از دو سال پیش شنیده می شد، نام حاج حسن خمینی هم میان ثبت نام کنندگان در میان نامزدهای مجلس خبرگان رهبری دیده شد و طبیعی بود که باید می نشستیم به انتظار تا نام ایشان هم مانند سایر نامزدها به تحقیق رسیده و صلاحیت ایشان احراز یا عدم احراز شود. از همان ابتدا اما برخی نام حاج حسن خمینی را جدای از سایر نامزدها مطرح کرده و در میان اخبار، تحلیل ها و پوشش های رسانه ای شان بدل توجه خاصی به ایشان و تاثیر حضور ایشان بر مجلس آتی خبرگان داشتند. بذل توجهی که البته با توجه به سابقه او، انتساب خانوادگی او و مواردی مانند عکس های یادگاری متعددش با عناصر فتنه چیز عجیبی به حساب نمی آمد و تا حدی طبیعی بود. اما این همه پوشش، این همه تحلیل و این همه فرش قرمز پهن کردن برای نامزدی که برای نخستین بار می خواهد به مجلس خبرگان بیاید کمی بیش از حد به چشم می امد.
به هر حال شورای نگهبان شرط احراز صلاحیت را اعلام و قرار بر این شد که نامزدهای خبرگان یا بر اساس نظر صریح و سوابق علمی قطعی خود (که عموما شامل نمایندگان ادوار قبل یا بزرگان انقلاب می شد) و یا بر اساس آزمون کتبی شورای نگهبان احراز صلاحیت شوند. و طبیعی بود که بسیاری از چهره هایی که برای نخستین بار برای حضور در میان خبرگان ثبت نام کرده اند برای آزمون کتبی دعوت شوند. و سید حسن خمینی همپای بسیاری دیگر از چهره های شناخته شده انقلاب به آزمون دعوت شد.
روز آزمون اما حاج حسن خمینی ترجیح داد تا در آزمون شرکت نجسته و به تدریس خود بپردازند و از همان روز بود که دامنه حرف و حدیث ها درباره احراز صلاحیت ش بیش از پیش نقل محافل شد. و دیروز خبر عدم احراز صلاحیت او اعلام شد.
اما داستان چه بود؟ دلیل این همه قیل و قال در حاشیه اعلام نام حسن خمینی چیست؟ چرا بعد از اعلام عدم احراز او که صراحتا به خاطر عدم شرکت در آزمون خبرگان بوده، این همه سخن و پریشان گویی به گوش می رسد؟ واقعا شورای نگهبان حق او را خورده؟
شورای نگهبان برای دعوت از نامزدها برای آزمون برای تک تک ایشان و به شماره اعلامی خود ایشان پیامک ارسال کرده و از طریق رسانه ها نیز بارها و بارها در این رابطه اطلاع رسانی کرده است. حاج حسن خمینی هم طبیعتا همپای تمام نامزدهای دیگر از این ماجرا مطلع شده اند. اما نیامده اند. بعدش هم هر چه گشتیم برای اظهار نظر جدی در تایید صلاحیت علمی ایشان توسط مجتهدین بنام و مراجع عظام، به جز لیستی بلند بالا که قریب به اتفاق ایشان اظهارات منسوب به خود در این رابطه را رد و انکار و تکذیب کردند، به هیج چیز دیگری نرسیدیم. حاج حسن آقا هم که لابد مشغله هایشان اجازه نداده که در آزمون شرکت کنند. خب حالا باید چه کنیم؟ وقتی اظهار نظر جدی ای نیست، وقتی ایشان سابقه حضور در خبرگان را ندارند و وقتی که در آزمون تایید صلاحیت علمی هم شرکت نکرده اند، این که نام حسن خمینی میان کسانی باشد که صلاحیت شان احراز نشده جای تعجب دارد؟!
واقعا برای چنین موضوعی باید به برخی اظهار نظرهای متشتت از برخی روحانیون-که عمدتا محل اعتنا برای چنین امر خطیری نبوده اند- اکتفا می کردیم؟ اگر این طور باشد که تمام نامزدها می بایست تایید صلاحیت می شدند!
جالب این است که در میان عدم احراز صلاحیت شدگان نامهایی به چشم می خورد که هم بیش از جناب خمینی در سطوح مختلف حوزه علمیه شناخته شده اند، هم به اندازه عمر ایشان برای انقلاب زحمت کشیده اند و هم عمر کلاس درس خارج فقه شان بیش از حاج حسن خمینی است. اما هیچیک از این حضرات به خاطر عدم احراز صلاحیت شان لب به گلایه نگشودند، چرا که آن ها هم در آزمون شرکت نکرده و طبیعتا صلاحیت علمی شان احراز نشده بود؛ درست مثل جناب حسن خمینی.
مثلا کسی در دیانت، انقلابی بودن و حتی اجتهاد شخصی مانند حجت الاسلام آقاتهرانی شکی دارد؟ کسی می تواند بگوید حجت الاسلام صدیقی مجتهد نیست؟ زحمات این بزرگواران برای انقلاب کمتر از جناب حسن خمینی بوده است؟ میزان معلومات علمی و حوزوی ایشان کمتر از جناب خمینی بوده است؟ اگر قرار بر اعتراض باشد، به نظر شما اعتراض چنین افرادی منطقی تر و نزدیک به واقعیت تر نیست؟! تازه آنهایی که –غیرمنصفانه- شورای نگهبان را نزدیک به جریان اصولگرا می دانند می شود برایمان توجیه کنند عدم احراز صلاحیت این دو علمدار آبرومند جریان اصولگرایی را؟! می شود برایمان توجیه کنند که چرا این همه رسانه انقلابی و اصولگرا به عدم احراز صلاحیت این بزرگواران واکنشی نظیر واکنش حامیان حاج حسن خمینی نشان نداده اند؟ پس مشکل کار کجاست که این وسط یکی مانند حجت الاسلام صدیقی بعد از خبر عدم احراز صلاحیتش می گوید مطیع نظر شورای نگهبان است و «الهی رضاً برضاک» می گوید و کسی مانند جناب خمینی عکسی آسانسوری در جوار سران فتنه منتشر کرده و می نویسد: «فعلا همین!» همین قدر عصبی و دستپاچه و ناپخته! و البته که خدا روزهای آتی را هم به خیر کند!
البته این که رسانه های ضد انقلاب و بیگانه از رد صلاحیت شدن نوه بنیانگذار انقلاب تیتر درشت بزنند و از آن، تغییر مسیر انقلاب اسلامی را نتیجه بگیرند امر عجیبی نیست، چرا که اصلا حیات آنها به نشر همین اراجیف است. اما باید به حال کسانی که در این یکی دو روزه در داخل این مرزها خمینی بودن حاج حسن را به رخ می کشند و بعد از عدم احراز صلاحیت او ابراز شگفتی می کنند باید از صمیم جان ابراز تاسف کرد.
چرا که هنوز در سنت های بی منطق قومی و قبیله ای باقی مانده اند و گویی تصور می کنند خمینی بودن و معمم بودن بس است برای احراز صلاحیت برای حضور در رکن رکین قانونی و فقهی کشور. و گویی متوجه این موضوع نیستند که با این مشی رسانه ای، اساس این نظام مقدس را که شایسته سالاری و قانون محوری است، با نظام های طاغوتی و سلطنتی های موروثی خلط کرده و دارند تیشه می زنند به ریشه این انقلاب شکوهمند.
امر، امر بدیهی است: برای احراز صلاحیتت باید راهکارهای قانونی نهادهای حاکمیتی نظام را بپذیری، اگر گفتند آزمون بده، باید آزمون بدهی و اگر در آزمون شرکت نکردی توقع احراز صلاحیت، توقع بی منطق و عجیبی است. حال هر که می خواهی باش، آیت الله صدیقی، شیخ مرتضای آقاتهرانی، حاج حسن خمینی، یا اصلا پسر امام خمینی یا هرکس دیگری.
هرکسی که باشی، وقتی بخواهی در این نظام مسئولیتی به عهده بگیری، باید این سخن بنیانگذار فرزانه انقلاب را آویزه گوشت کنی که فرمود: «نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری؛ قانون تو را قبول ندارد. نباید از کسی پذیرفت ، ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی. مردم رای دادند به اینها. مردم که به قانون اساسی رای دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ هر کس از هرجا صبح بلند میشود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم... نه ! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید ، ولو برخلاف رای شما باشد. باید بپذیرید، برای اینکه میزان اکثریت است؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست ، میزان است که همه باید بپذیریم.» (صحیفه امام جلد ۱۴ صفحه ۳۷۸)
انتها پیام/م
دیدگاه شما