به گزارش صدای دانشجو به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران: مسعود فروغی*// «استفاده جنگندههای روسی از پایگاه هوایی نوژه همدان برای حمله به مواضع گروه تروریستی داعش در سوریه» ظاهرا نباید یک بحث جنجالی شود، موضوع آنقدر حساس و مهم است که مخاطب عادی و حرفهای این خبر بهخوبی میداند سطح تصمیمگیری برای عملی شدن حضور جنگندههای یک کشور دیگر در پایگاه نظامی داخلی حتما باید در قالب یک طراحی جنگی کلان روی داده باشد اما با این حال چند نماینده مجلس و برخی رسانههای سیاسی درباره این اقدام موضع گرفتهاند. مهمترین موضع متعلق به 20 نماینده مجلس (از جمله علی مطهری، مصطفی کواکبیان، محمود صادقی و...) است که استقرار جنگندههای روسی را غیرقانونی میدانند. در این باره چند نکته مهم و ضروری قابل بررسی است.
اول اینکه بر خلاف ادعای آن 20 نماینده مجلس «هیچ پایگاه نظامی در کشور برای روسها و دیگر کشورها نیست»، بلکه فقط جنگندههای روسی اجازه استفاده از پایگاه هوایی نوژه برای حمله علیه داعش را دارند. وزیر دفاع طرح ادعای این نمایندگان را یک «مغلطه» عنوان میکند: «ما تسهیلاتی برای عملیات مورد توافق طرفین علیه داعش در سوریه در اختیار روسها قرار دادیم.» اما اصرار این نمایندهها بر لغو مجوز استفاده روسها از حریم هوایی ایران ادامه دارد، این اصرار در حالی که حتی علی لاریجانی، رئیس مجلس هم بر نکته وزیر دفاع تاکید دارد 2 معنای ویژه میدهد؛ یا این نمایندگان محترم مجلس تفاوت آنچه را قانون اساسی غیرقانونی اعلام کرده (مبنی بر ممنوعیت واگذاری پایگاه نظامی داخلی به بیگانگان) با استفاده موقت از برخی امکانات کشور نمیدانند که جای تعجب دارد یا اینکه برخی منافع گروهی و جناحی برای فرستادن پیغام به آمریکا، ایجاب میکند این موضوع ساده را درک نکنند!
دوم اینکه همکاری بینالمللی برای ضربهزدن به گروه تروریستی داعش یک امر معقول و پذیرفتهشده است، مخالفت با سادهتر کردن حمله به داعش چه معنایی دارد؟! آنچنان که وزیر دفاع تاکید میکند عملیاتهای مورد توافق 2 کشور از همدان انجام میشود، این یعنی یک عمل که بهصورت مطلق علیه داعشیهاست با ایراد بنیاسرائیلی داخلی آن هم از تریبون مجلس نه تنها فرستادن پالس مثبت به آمریکاییهاست، بلکه حتی داعش هم امیدوار میشود میتواند به داخل ایران توجه کند و همراه با بیبیسی کسان دیگری هم هستند که از داعش دفاع کنند!
البته در تدبیر سیاسی این نمایندگان هم باید شک کرد، اقدام علیه لکه ننگ داعش آنقدر بدیهی است که حتی ایرادهای جزئی تاکتیکی به اجرا نباید خدشهای در صدای واحد علیه داعش ایجاد کند، حالا چه منافع و سود جناحی در این اقدام انتحاری سیاسی وجود دارد که ضرر حیثیتی کمرنگ کردن خطر داعش برای کشور و جهان اسلام را به جان میخرند، معلوم نیست!!
سوم اینکه وقتی یک پیمان نظامی محدود و کنترلشده علیه یک گروه تروریستی که بهروشنی منافع کشور را تامین میکند و استقلال ایران را هم مخدوش نمیکند با مخالفت و جنجال رسانهای مواجه میشود، به شرطی صادقانه و غیرجناحی تلقی میشود که درصد کوچکی از این حساسیت ویژه به قراری طولانیمدت، بسیار استراتژیکتر و عمیقا غیرقابل کنترل مانند برجام وجود داشته باشد.
چطور میتوان «تقریبا هیچ» برجام را دید و سکوت کرد؟ چطور میشود زخم مکرر بر «روح» و «جسم» برجام از سوی آمریکا را دید و چیزی نگفت؟ مگر اینکه منافع سیاسی ویژهای در میان باشد، آمریکاییها بشدت علیه کسانی که منافعشان را زیر سوال میبرند حساس میشوند، شاید برای همین است که برخی «گوشت زیر دندان مانده» هستهای را بیخیال میشوند.
هرچند این مقایسه عمل گروههای سیاسی دردناک و بیانصافی است وقتی یک طرف دست کشیدن از منافع عینی کشور برای «آبنبات دستهدار» غربی باشد و طرف دیگر همکاری نظامی برای محو داعش؛ اما برای دستیابی به عمق فاجعه راه دیگری وجود ندارد.
نکته چهارم اینکه بازی با افکار عمومی در ماجرای اخیر جنگندههای روسی ورقهایی از تاریخ را زنده میکند، بلندگویان این جریان سیاسی امروز که ژست نگرانی از مخدوش شدن استقلال کشور را گرفتهاند کارنامه سیاهی در فهم مسائل اساسی و منافع حیاتی جمهوری اسلامی در منطقه دارند.
یکبار در حمله آمریکا به عراق در ابتدای دهه 70 شمسی جریان اصلاحطلب امروز و چپ آن روز میگفتند با صدام دلاور(!) علیه آمریکا بجنگیم، آنچنان که صدام دیکتاتور در کلام آقایان «خالد بن ولیدی در برابر ابر قدرتها» بود، یکبار میگفتند با طالبان علیه آمریکا بجنگیم: «جمهوری اسلامی باید تشکیل دولت ملی افغانستان با مشارکت همه گروههای جهادی افغانستان از جمله طالبان را محور تلاشهای دیپلماتیک خود قرار دهد.» (بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ابتدای جنگ آمریکا علیه افغانستان) و بار دیگر از ترس حملات سنگین آمریکاییها به عراق و افغانستان پس از نمایش 11 سپتامبر میگفتند باید با آمریکاییها علیه این کشورها کار کنیم و حتی تا قبول تغییر ماهیت مقاومت حزبالله لبنان هم پیش رفتند.
چطور میشود روی حرف جریانی حساب کرد که اینگونه تغییر رنگ میدهد و در بهترین حالت قدرت تحلیل سیاسیاش به اندازه موارد بالاست؟! این تصور که جریان مذکور به دلیل ضعف تحلیل سیاسی به نفع آمریکاییها موضع میگیرد قابل تحملتر از این است که فکر کنیم کاسهای زیر نیم کاسهشان است.
* سردبیر خبرنامه دانشجویان ایران
انتها پیام/
دیدگاه شما