این روزها حتما هیچ مسالهای مهمتر از کرونا نیست، هم در ایران و هم در تمام دنیا، منتها لابهلای اخبار تلخ و ناگوار ابتلا و مرگومیر ناشی از این ویروس کشنده، اتفاقات مهم دیگری هم در جریان است که پرداختن به آنها حتما مهم است. در همین ایران، حول محور کرونا و مدیریت و حکمرانی در این زمینه چالشهای چشمگیر و جدی داشته است که در رابطه با آن نوشتهایم. یکی از چالشهایی که دولت با آن مواجه بود و خیلی هم از آن نمیگذرد و اخبار مربوط به آن همچنان جریان دارد، کنکورهای سراسری بوده است. خیلی به بیراهه نمیروم و از خارج از گود به مساله رجوع نمیکنم. سریعتر اگر بخواهم سراغ اصل مطلب بروم، اخبار مربوط به تعداد داوطلبانی که امسال دست به انتخاب رشته برای ورود به دانشگاهها زدند، با کاهش قابلتاملی روبهرو بوده است. اتفاقی که میتوان آن را از مناظر گوناگون مورد تحلیل و بررسی قرار داد. هنوز یادمان نرفته است که مکررا از همان دوران مدرسه تا همین امروز، از زبان معلمان، کارشناسان و متخصصان و حتی مسئولان بیان میشد صرف ورود به دانشگاه خوب و دریافت مدرک تحصیلی نمیتواند آینده کسی را تضمین کند، لذا تخصصگرایی و فراگرفتن مهارت، از اولویت و اهمیت بالاتری نسبت به سایر موضوعات برخوردار بوده و بهتر این است که دانشآموزان بهجای تقلا برای ورود به هر شکل و شمایل به دانشگاههای خوب و رشتههای خوب به کسب مهارت بپردازند و با تخصصگرایی آینده خودشان را بسازند. براساس اطلاعات منتشرشده از آزمون سراسری سال جاری، با تمام حرف و حدیثها و حاشیههایی که داشت، از میان یکمیلیون و ۱۲ هزار و ۴۰۶ نفر که مجاز به انتخاب رشته در کنکور سراسری ۹۹ بودند، فقط ۴۶۹ هزار و ۹۴ نفر نسبت به انتخاب رشته اقدام کردهاند. عدد عجیب و قابلتامل و تعجبی که میتوان درباره علل ایجاد آن ساعتها حرف زد و متغیرهای گوناگونی را مورد بررسی قرار داد. اما نکته عجیبتر شاید وقتی باشد که ما این مساله را در یک روند چندساله مورد بررسی قرار دهیم. یعنی تعداد داوطلبان مجاز به انتخاب رشته در آزمونهای سراسری سالهای گذشته (خصوصا دو، سه سال اخیر) را درکنار اطلاعات امسال بررسی کنیم.
طبق آمارهای موجود، سال۹۷ از تعداد کل افرادی که مجاز به انتخاب رشته بودند، ۶۰ درصد اقدام به انتخاب رشته کردهاند و سال گذشته این تعداد به ۵۴درصد و امسال هم با کاهشی چشمگیر به ۴۶درصد رسیده است. طی سهسال افراد مایل به انتخاب رشته از میان داوطلبان مجاز، با کاهش نزدیک به 20درصدی مواجه بوده است. نکته قابلتاملتر اما شاید این مساله باشد که از این تعداد افرادی که انتخاب رشته کردهاند، چنددرصد وارد دانشگاههایی میشوند که مسیر ورود به آنها آزمون است؟ جواب عجیبتر از آماری است که گفتیم! براساس اطلاعات منتشرشده از آزمون سراسری سال گذشته، از میان یکمیلیون و ۱۱۹ هزار داوطلب تنها ۱۷درصد داوطلبان در رشتههای باآزمون دانشگاهها قبول شدهاند. به گواه آمار ارائهشده، یکمیلیون و ۱۱۹هزار و ۴۱۱ داوطلب در آزمون سراسری سال ۹۸ ثبتنام کردند که از این میان، تعداد یکمیلیون و ۱۸ هزار و ۷۰۳ داوطلب در جلسه آزمون حاضر بودند و از این تعداد، ۸۳۲ هزار و ۲۸۹داوطلب مجاز به انتخاب رشته شدند.
آمار نهایی انتخاب رشته داوطلبان مجاز کنکور ۹۸ نشان میدهد از تعداد ۸۳۲ هزار و ۲۸۹ داوطلب مجاز، ۴۵۳ هزار و ۳۲۷ نفر معادل ۵۴درصد داوطلبان مجاز نسبت به انتخاب رشتههای تحصیلی باآزمون اقدام کردند که درنهایت تنها ۱۹۱ هزار و ۲۱۵ نفر قبول شدند. واقعبینتر شدن دانشآموزان و خانوادهها، عدم نیل به موفقیت تعداد زیادی از فارغالتحصیلان در رشتهها و دانشگاههای برتر در آینده، عدم دسترسی به شغل و درآمد مطلوب از راه تحصیل بدون تخصص، افزایش هزینههای تحصیل در دوران دانشجویی، وضعیت اقتصادی جامعه، کرونا، کاهش جمعیت و بسیاری دیگر از این متغیرها وجود دارند که میتوان از هرکدام از آنها بهعنوان عوامل چنین نزولی یاد کرد یا حتی همه آنها را در ایجاد چنین آماری دخیل و اثرگذار دانست. در ادامه ابتدا به هریک از این متغیرها بهصورت مختصر اشاره میکنیم و درنهایت نیز نظرات کارشناسان را در رابطه با این کاهش چشمگیر میخوانیم.
سال 97
60 درصد داوطلبان مجاز به انتخاب رشته، این فرآیند را انجام دادهاند
سال 98
54 درصد داوطلبان مجاز به انتخاب رشته، این فرآیند را انجام دادهاند
سال 99
46 درصد داوطلبان مجاز به انتخاب رشته، این فرآیند را انجام دادهاند
روی مثبت مساله کاهش تعداد داوطلبانی که انتخاب رشته کردهاند
همانطور که گفتیم ماجرای کاهش تعداد داوطلبانی که اقدام به انتخاب رشته کرده بودند از تعداد کل افرادی که مجاز به این کار بودند از چند منظر قابل تحلیل و بررسی است. در یک تقسیمبندی ابتدایی میتوان دو نگاه خوشبینانه و بدبینانه را ترسیم کرد. در نگاه خوشبینانه این کاهش قابلتامل را میتوان آغاز مسیری در واقعبینتر شدن دانشآموزان و حتی نزدیک شدن به اجرای پروژه حذف کنکور دانست. حتما در نزدیکان و دوستان میشناسید افرادی را که حتی از دانشگاههای خوب و مطرح کشور و در رشتههای قابلتوجهی فارغالتحصیل شدهاند اما حالا شغل و محل درآمد خوبی ندارند و دست به فعالیتهایی زدهاند که خیلی قرابتی به رشته تحصیلی و تخصص تحصیلی آنها ندارد، درصورتی که در گفتوگو با همین افراد اذعان میکنند که اگر تمام این ایامی را که صرف تحصیل کردهاند به یادگرفتن یک مهارت و تخصص اختصاص میدادند اوضاع بسیار بهتر از چیزی بود که حالا هست. درکنار این مساله وضعیت اقتصادی موجود در کشور و افزایش عجیب هزینهها نیز نیروی محرکهای درجهت خطکشیدن روی این رویا که حتما باید در دانشگاه دولتی تحصیل کرد، ایجاد کرده است. بهطوری که بسیاری از دانشآموزان و خانوادهها با درنظر گرفتن هزینههای تحصیل خصوصا در دانشگاههای دولتی در شهرستانها قید تحصیل و فرستادن فرزندانشان را میزنند و ترجیح میدهند در رشتههای بدون آزمون و در همان محل زندگی خودشان پروسه تحصیل را دنبال کنند. پس این هم میتواند یکی از عواملی باشد که دانشآموزان قید انتخاب رشته را بزنند و بیش از این دلخوش به رسیدن به موفقیت از مسیر تحصیل و مدرک دانشگاهی نباشند. نکته قابلتامل و ذکر دیگر که میتوان استنباط کرد، نزدیک شدن به پروسه حذف کنکور است. البته این یک مطالبه دور و بسیار خوشبینانه بهنظر میرسد با این همه اما بههرحال اگر این روند نزولی همینطور ادامه پیدا کند و نگاه تکبعدی به مساله موفقیت آن هم فقط از راه تحصیل به چالش جدی کشیده خواهد شد و شاید ما شاهد این ترافیک برای ورود به دانشگاههای خوب و رشتههای خاص نباشیم.
روی منفی مساله کاهش تعداد داوطلبانی که انتخاب رشته کردهاند
باوجود اینکه کاهش تعداد داوطلبانی که بهرغم مجازبودن، اقدام به انتخاب رشته کردهاند وجوه مثبت دارد، اما این صرفا یک روی سکه ماجراست. روی دیگر اما چالشهایی است که این اتفاق ایجاد کرده است یا میتواند ایجاد کند. اینکه دانشآموزان آنقدر ناامید از موفقیت به ورود دانشگاه شده باشند که حتی شانسی جهت قبولی برای خود (علیرغم مجاز به انتخاب رشته بودن) قائل نباشند، اتفاق نامبارکی است که البته با این مدل سیستم آموزشی کشور و محدودشدن دستیابی به رشتههای خوب و دانشگاههای خوب در یک طبقه خاص و پولدار قابل پیشبینی هم بود. نکته دیگر انباشت تعداد قابلتوجهی از داوطلبان کنکور سراسری در پشت این سد برای سالهای آینده است، انباشتی که در اولین قدم سالها و زمانهای مهمی را از زندگی داوطلبان هدر میدهد و سرآخر تنها منتفعان این اتفاق موسسات و ناشرانی هستند که سالهاست با رویافروشی و تهیه و تولید کتابها و بستههای آموزشی قول قبولی و ضمانتهایی به دانشآموزان میدهند و بر سرمایههای خود میافزایند. پس با این اوصاف این اتفاق صرفا اتفاق خوب و مبارکی نیست و وجوه منفی هم دارد. نکته دیگر اما سختتر شدن رقابت در سالهای بعدی برای داوطلبان خاص آن سال است. این حجم از انباشت داوطلبان که سالهاست بهصورت مشخص گریبانگیر داوطلبان رشته تجربی بوده است، میتواند با کاهش تعداد افرادی که انتخاب رشته میکنند بهعلاوه افرادی که دانشگاه و رشته مورد خواستشان را قبول نمیشوند، شرایط رقابت را برای داوطلبانی که سال آینده سال اول کنکوریبودنشان است سخت و سختتر کند. بنابراین این ناامیدی بهعلاوه طمع بیشتر و برنامهریزی سودمحور منتفعان کنکور (موسسات، کلاسهای کنکور و ناشران آموزشی) و ایجاد شرایط سخت در کنکور سال آینده و سنگینتر شدن رقابت (تعداد قابلتوجهی از داوطلبان هم امسال بهخاطر شرایط کرونایی اساسا در کنکور حاضر نشدند یا اهتمامی برای قبولی در کنکور و تلاش برای این مساله نداشتند) وجه منفی این رخداد آموزشی و آمار کنکوری است که باید هم برای آن برنامهریزی کرد و هم با چالشهای جدی آن مواجه شد.
کاهش تعداد داوطلبانی که انتخابرشته کردهاند نشان از افزایش عقلانیت مردم دارد
در ارتباط با این آمار قابلتامل از تعداد داوطلبانی که انتخابرشته کردهاند، ابتدا با علی عبدالعالی معلم و کارشناس آموزشی گفتوگو کردیم. او در رابطه با این مساله به «فرهیختگان» گفت: «به نظر من ما نباید به صورت مطلق و تکعاملی به سراغ تحلیل این آمار برویم. امسال بههرحال وضعیتی به نام کرونا وجود داشته است و مردم برخلاف ساختار نظام آموزشی ما عاقل هستند و عاقلانه رفتار کردند. من آدمهای متعددی را میشناسم که وقتی آموزش و پرورش اعلام کرد حضور دانشآموزان در مدرسه الزامی است، چنین اقدامی را انجام ندادند. آدمها سلامتی فرزندان و خانوادهشان را مقدم بر آموزش آنها میدانند و این در هرجای دنیا هم به همین شکل است. درنتیجه درخصوص کنکور امسال هم ماجرا مستثنی نبوده و احساس من این است که آدمها آرامش نداشتند. بخشی از این ماجرای کاهش آمار افرادی که انتخابرشته کردهاند به زیر 50 درصد داوطلبان مجاز برای این است که داوطلبان مشوش هستند و عجلهای ندارند. البته این ادعا هم نیاز به آنالیزهای دقیقتری دارد. ولی چیزی که از روز روشنتر است و آن اصل ماجراست، بالارفتن سطح شعور مردم است. ببینید مثلا شما قصد استخدام در یکی از شرکتهای بزرگ دنیا را هم که داشته باشید، گوگل، مایکروسافت، آمازون و... هیچکدام از اینها از شما هیچ مدرکی نمیخواهند. اگر بروید بگویید فوقدیپلم و دیپلم بهمانجا هستم یا در مقابل دکترای دانشگاه هاروارد دارم و... در جذب آنها هیچ تاثیری ندارد چون آنها مهارت شما را تست میکنند. یعنی اگر شما ادعا کنید که من بلدم فلان کار را بکنم و متخصص فلان رشته هستم، آنها مهارت و تجربههای شما را میخواهند و برای آنها EQ مهمتر شده است. بههرحال این خیلی خبر خوبی است و نشان میدهد که بسیاری از روشنگریهای ما در رابطه با فضای آموزشی نتیجه داده است. باید با سازوکارهایی دانشآموزان را به سمت فراگرفتن مهارت متناسب با محیط زندگی سوق داد. اتفاقی که مدتی است به جریان افتاده و ادامه خواهد یافت. در رابطه با اینکه این کاهش تعداد داوطلبانی که اقدام به انتخابرشته کردهاند با حذف کنکور رابطهای دارد یا خیر هم، باید بگویم حتما این مساله در آن اثرگذار است. نکته این است که مردم عقلشان رسیده است، منتها وظیفه مافیای کنکور چیز دیگری است و به آن هم عمل خواهد کرد. باید فضا را سمپاشی کند، فضایی که 40هزار میلیارد تومان آورده و منفعت دارد برای آنها، لذا دست روی دست نخواهند گذاشت تا کنکور از بین برود.»
باید آنهایی را که از مسیر رشتههای نظری ناامید شدند به رشتههای فنی و تخصصی هدایت کنیم
در ادامه عادل برکم، دیگر کارشناس آموزشی بود که در رابطه با آمار تعداد داوطلبانی که انتخابرشته کردهاند با «فرهیختگان» به گفتوگو پرداخت و ضمن تایید نکات مثبتی که میتواند این اتفاق داشته باشد، به تحلیل آن پرداخت و خاطرنشان کرد: «بنده موافق زوایای مثبت این مساله هستم، منتها مساله اینجاست که اگر قائل به این هستیم که این کاهش آمار ورود به دانشگاه به معنی رجوع بیشتر به سمت مهارت و تخصصگرایی است، باید بگویم که الان شرایط طوری است که اگر دانشآموزی بخواهد به سمت رشتههای فنی برود، دچار مشکل میشود؛ خصوصا از لحاظ مالی و هزینههایی که این رشتهها دارند. نکته دیگر که میتواند روی این آمار اثر بگذارد، تقاضاهایی است که برای رشتههای پرمخاطبی مثل تجربی وجود دارد. ما با انبوه تقاضا برای این رشته مواجهیم که به نظر میرسد تا مدتی ادامه هم داشته باشد. این تقاضاها همگی به معنی استعداد و میل افراد نیست بلکه مبتنیبر آیندهای است که ساخته میشود و بعضا هم برای فارغالتحصیلان این رشتهها وجود دارد. این باعث میشود تعداد زیادی از داوطلبان به این سمتوسو بروند و در میان راه جا بزنند یا بعد از اعلام رتبهها و... بفهمند که امکان قبولی در رشته پزشکی نداشته باشند و خلاصه اینکه از ادامه مسیر انصراف بدهند و برای سالهای بعد تلاش کنند. البته اینجا نیاز به آمارهای دقیقتر و با تفکیکتری داریم. ولی بههرحال خیلی از داوطلبان این رشته داوطلبانی هستند که قبلتر هم کنکور دادهاند و دوباره کنکور میدهند و تجربه هم کسب کردهاند و میدانند که دیگر با چه سطحی امکان قبولی دارند و انتخابرشته بکنند یا نه! برای تحلیل این آمار باید به سایر مسائل هم توجه ویژه کرد. نظام پرداختها، وضعیت اقتصادی و معیشتی و بازار کار هم اهمیت زیادی دارد و دانشآموز اگر متوجه شود که امکان موفقیت برای او در رشته تحصیلی غیر از چیزی شبیه پزشکی و... فراهم نیست، از ادامه مسیر باز میماند. درصد قابلتوجهی از داوطلبان دغدغههای دیگری ندارند، سربازی ندارند یا کاری هم جز تحصیل ندارند و تنها مسیر موفقیت را همین تحصیل میبینند، بنابراین ابایی برای به تعویق انداختن کنکور و عدمانتخابرشته نیست تا اینکه مطمئن بشوند در آن رشته و دانشگاه مطلوب قبول شوند. در رابطه با گرایش به رشتههای فنی در این بازه هم باید بگویم که گرایش به رشته فنی براساس آمارها بیشتر شده است، منتها این افزایش خیلی قابلتوجه نیست، هزینهها بالاست، دولت حمایتی نمیکند و حتی جذابیتی هم ایجاد نمیشود. من دانشآموزانی دارم که از رشته فنی به سمت رشته تجربی رفتهاند. معلمان رشته فنی تلاش میکنند تا بتوانند معلم رشته تجربی شوند تا کلاس خصوصی و... بگیرند و درآمد بیشتری کسب کنند. بههرحال باید این جماعتی که از مسیر تحصیل رشتههای نظری ناامید شدهاند را جذب کنیم و برای آنها شرایطی فراهم کنیم که در حوزه فنی و تخصصی ورود کنند.»
دیدگاه شما