مفهوم حقوق بشر در جهان امروز، به آن دسته از حقوقی گفته میشود که هرکس به صرفِ انسان بودن، آنها را داراست. این مفهوم که منبعث از آن دسته حقوق طبیعیِ افراد دراواخر قرون میانه است، در طول زمان دستخوش تحولاتی شده است. به نحوی که با ابهامات و برخی تناقضات در مفاد این حقوق، منتقدان زیادی را به ویژه از جوامع غیرغربی و اسلامی واداشت تا در پی اصلاح این حقوق بروند. این درحالیست که جوامع غربی روند توسعه و حقوق بشر را توامان با یکدیگر میبینند، جوامع غیر غربی آن را سرپوشی برای سلطه بیشتر در جهت منافع خودشان با هزینه این کشورها میدانند. برای مثال مداخله زورمندانه این کشورها در جوامع در حال توسعه و سکوت سازمان ملل نمونه بارزی است که مفهوم حقوقبشر را به چالش میکشد.
در این میان مفهوم جدیدی از حقوق بشر از سوی سازمان کنفرانس اسلامی در قالب اعلامیه اسلامی حقوقبشر با عنوان حقوقبشر اسلامی و کرامت انسانی مطرح شد.ترکیبی از حقوقبشر و کرامت انسانی که ریشه در هویت و فرهنگ اسلامی ما دارد معنا و مفهومی از حقوق فردی، آمیخته با آموزههای اصیل اسلامی را در برابر جوامع قرار داد.
مفهوم کنونی حقوق بشرکه آمیزهای از اومانیسم و لیبرالیسم غریی است بر محوریت فرد و حقوق فردی تکیه دارد و از جهانبینی غربی پیروی میکند که با تمام ارزشها و حقوقی که برای فرد قائل است دچار نواقص و چالشهایی شده است.
در این میان آموزه اسلام و حقوق بشر اسلامی کنونی با تکیه بر کرامت انسانها و فطرت توحیدی بشریت، این حقوق را الهی میداند که هرکس با بهرهگیری از کرامات ذاتی و پروش فضایل و اخلاقیات میتواند از این حقوق در جهت مطلوب بهرهمند باشد و رشد کند.
اسلام مبنای برتری انسانها را در هیچ نژاد و رنگ و قومیت و حکومتی نمیبیند. بر طبق آموزههای اسلامی ملاک برتری انسانها به تقوای آنهاست که منبعث از کرامت ذاتی ماست و این مرز بین آموزهی اسلامی و تفکرات غربیست.
کرامات انسانی نه حقوقی طبیعی و نه قراردادیست بلکه موهبتی است که پروردگار به انسانها عطا کرده و آنها را به واسطه قوه تعقل و انتخاب، بر دیگر مخلوقات برتری داده تا با آزادی و اختیاری که دارد بتواند مسیرش را هدفش را بازیابد و کسی نمیتواند این آزادی در فکر و عمل و اندیشه را از کسی بگیرد و سلب کند و این امر اکراه پذیر نیست.
چنانچه امیرمومنان علی(ع) میفرمایند 》لا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرّاً》 ؛ ای انسان برده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است.
آشکار است این مفهوم، سلطه و سلطه پذیری را برنمیتابد. زیرا انسانها همانطور که در حقوقبشر آمده، هرکس به صرف انسان بودن این حقوق را داراست که این بحث همان کرامت انسانیای است که آموزه اسلام بر آن تاکید دارد. انسانها در تعیین سرنوشت آزاداند همانطور که درامر توسعه آزاد اند. اما این آزادی باید در چهارچوب قوانین و مقررات باشد تا آزادی افراد دیگر سلب نشود.
با این حال میبینیم که حقوق بشر امروزه از مفهوم تهی شده و با همه فجایع و جنایات عظیم در جهان، سازمان ملل و کشورهای حامی آن در خواب غفلت فرو رفتهاند و در مواردی در این ظلم و جنایات شریک بودهاند.
جنایات عظیم و قتلعام حدود ۸۰۰۰ نفر بوسنیایی مسلمان در جریان جنگ بوسنی بعد از جنگ جهانی دوم که بزرگترین قتلعام در تاریخ اروپا است مورد مناقشه قرار گرفته که چطور با اعلام منطقه امن از سوی شورای امنیت سازمان ملل، این فجایع در منطقه سربرنیتسا و اطراف آن رخ داده است.
و همچنین کشتارهای مردم مظلوم کشمیر به جرم مسلمان بودن، فجایع اخیر افغانستان و کشتار دانشآموزان دشت برچی و تمام حقکشیهایی که در خارمیانه رخ میدهد بیش از پیش سازمان ملل را به یک سازمان صوری و ابزاری در راستای منافع سلطهجویان و هم جهت با امپریالیسم معرفی میکند.
و ما در کدامین قسمت از پازل جهانی به دنبال حقوقی برای بشر بگردیم؟!
محدثه عظیمی؛ کارشناسی ریاضی دانشگاه بوعلی سینا
دیدگاه شما