اگر کار - چه فردي و چه اجتماعي- به نحو شايسته به خدا متصل نشود و داراي پشتوانة عقيدتي صحيحي نباشد، هرچه هم تلاش و چارهجويي شود نتيجة آن پوچ و بايرشدن و بيثمري است.
اگر دوستان عزیز به اين دغدغه رسيده باشند كه ممکن است بعد از مدت مديدي در کار فرهنگي خود با اين مسئله روبهرو شويم که تقريباً هيچكاري كه بتوان آن را كار فرهنگي واقعي ناميد، نكرديم و اين احتمال را بدهيم که در فعاليتهاي خود، خطرِ درجازدن در روزمرگيها ما را تهديد ميكند، إنشاءالله راه برونرفت از آن خطر را دنبال خواهند كرد. ما چه بخواهيم بر روي خودمان كار فرهنگي انجام دهيم، چه روي ديگران، بايد به اين فكر باشيم كه بعد از مدتي کار ما نتيجه بدهد. یکی از دوستان از آیت الله بهاری روایتی نقل کرده اند که مرحوم آيتالله بهاري همداني ، نامه مينويسد كه آقا! يك دستورالعمل به ما بدهيد. آقاي بهاري ميفرمايد: آخر شما خودتان اهل علم هستيد! آن عالم ميگويد: آقا تعارف را كنار بگذاريد، شما كه ميدانيد ما از راهي كه بايد در كنار كسب علم طي ميكرديم، غفلت كرديم و شما هم از اول ميدانستيد كه راه ما براي نتايج حقيقي كافي نيست، براي همين شما در كنار کسب علم، راه سلوك قلبي را رها نكرديد، ولي ما مسير خودمان را رفتيم و حالا بعد از چهل، پنجاه سال فهميديم آنچه ميخواستيم حاصل نشد.
چنانچه ملاحظه ميکنیید حتي نبايد به صرف اينكه يك فعاليت، فعاليت ديني است و با حديث و آيه سر و كار دارد، به آن دلخوش بود، بلكه بايد تلاش كرد علاوه بر موضوع مورد تحقيق، روش ما هم درست باشد و معلوم باشد که خود و جامعه را ميخواهيم به كجا برسانيم.
صد انداختي تير و هر صد خطاست اگر هوشمندي يك انداز و راست
دیدگاه شما