یادم نمی رود روزهای قبل از ورود به دانشگاه را که سخت مشغول مطالعه دروس برای قبولی در دانشگاه بودم و در آن برهه ی زمانی به بحث و جدل های منطقی سیاسی نیز می پرداختم. در آن روزها بیشتر به این موضوع فکر می کردم که دانشگاه و دانشگاهیان چگونه ممکن است درمسیر سرنوشت یک ملت دخالت کرده و آن مسیر را به صراط مستقیم و دفاع از شرافت و حیثیت کیان اسلامی ویا به انحطاط و خودفروختگی و خودباختگی و وطن فروشی سوق دهند.
درک این موضوع با استفاده از کتب تاریخی، فضای مجازی و.... امکان پذیر بود اما باید آنرا لمس می کرد تا به واقعیت درون آن و تأثیرگذاری آن بر پیکره ی جامعه پی برد ؛قشری که چون از درک فوق العاده ای برای فهم مقولات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، علمی و .... برخوردار است در نتیجه در آینده نه چندان دور بر کرسی های قدرت و پست های خطیر جمهوری اسلامی خواهد نشست و علت دست درازی احزاب سیاسی به سمت و سوی دانشگاه نیز همین بوده و هست. جنبش دانشجویی آن هم از نوع ایرانی اش سابقه ای نه چندان طولانی دارد ؛ سابقه ای تقریباً متقارن با تأسیس اولین دانشگاه که به علت ورود قشر مرفه و بی درد به دانشگاه سابقه ی درخشانی را در آن دوره ی زمانی ندارد و یک حرکت لاک پشتی را تا ظهور بحران های اواخر دهه ی 20 و ملی شدن صنعت نفت و در دست گرفتن دولت توسط دکتر مصدق و کودتای 28 مرداد سال 32 طی می نمود تا بروز یک نقطه عطف در تاریخ جنبش دانشجویی و وقوع 16 آذر سال 1332 که سه تن از دانشجویان ایران زمین را در راه اهداف استکباری آمریکا و سرسپردگی و خیانت دولت مردان در مقابل نیکسون آمریکایی قربانی نمودند و یک نقطه ی روشن را در تاریخ جنبش دانشجویی و یک نقطه تاریک را در کارنامه ی خود برجای گذاشتند. و از آن به بعد بود که جنبش دانشجویی حرکت خود را به سمت فعالیت های تئوریک و بحث وجدل های مکتبی برد و در پیروزی انقلاب اسلامی نیز به جرأت می توان گفت یکی از ارکان استوار انقلاب بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جریانات مختلف سیاسی و احزاب نوبنیاد با استفاده از فضای بازپسین انقلاب کار رسمی خود را از سر گرفتند. جنبش دانشجویی نیز در مقاطعی بسیار خوب درخشید و از شرافت خود با تمام وجود دفاع نمود و بر همگان اثبات کرد که اگر جنبش دانشجویی بخواهد در راه تعالی یک ملت بکوشد می تواند بر اراده ی یک ملت تأثیر بگذارد و مردم یک کشور را برای یک اصل مقدس بسیج نماید. همانگونه که در راه اهداف ضداستکباری کشور و با پیروی از خط مقدس امام(ره) لانه ی جاسوسی آمریکا را فتح نمود و در دوران دفاع مقدس نیز با تقدیم خون یاران بزرگی همچون علم الهدی و زین الدین ها ، نهال اسلام و انقلاب اسلامی را آبیاری نمود و بسیار خوش درخشید.
پس از وقایع سال 1360 و تصفیه ی نیروهای انقلابی و خیانت افراد ضد انقلابی و منافقین ، جنبش دانشجویی نیز تحت تأثیر قرار گرفت و با فراز و نشیب هایی همراه شد. در این دوران دانشجویان مسلمان پیرو خط امام قدرت مسلم و یکه تاز جنبش دانشجویی بود که با تسخیرسفارت آمریکا در سال 1358 و در حمایت امام امت توانسته بود وزن سیاسی خود را فزونی بخشد. دفتر تحکیم وحدت در چنین شرایطی و از چنین بستری در پی سخنرانی امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه بروید تحکیم وحدت کنید متولد شد. وبعد ها با حضور بسیج دانشجویی که البته با دستور حضرت امام تشکیل شدو جامعه اسلامی دانشجویان ،سنگینی این وزن بیشتر از گذشته احساس می شد.
16سال سیاست دولتهای سازندگی و اصلاحات با منش تکنوکرات و لیبرالی و رخنه خوی اشرافیت طلبی در ذهن مدیران رفتارهای آن ها رامتفاوت با آنچه که باید از کارگزاران حکومت اسلامی شاهد باشیم در آورده بود گرچه در 8 ساله ی دولت سازندگی طیفی از دوم خردادی ها که آن زمان هنوز عدالت خواهی به مزاجشان می ساخت منش اشرافی گری دولت را به شدت نقد می کردند اما آن ها هم در سال های آخر عمر دولت سازندگی تغییر رویه دادند وروی به آرمان هایی دیگر آوردند تا آنکه دولت اصلاحات هم تکمیل کننده دولت سازندگی در بی توجهی به بسیاری از آرمان های اصیل انقلاب شد .در طول تمام این سال ها رهبری به این انحرافات از محور انقلاب حساس بودند و تذکرات جدی را در این باب مطرح می کردند . تا اینکه در سال های 80 و 81دانشجویان ارزشی مطالبات رهبری را در باب عدالتخواهی مورد توجه قرار دادند "و طبق یک روایت (1)در نشست هایی هم که با حدود 100تن از فعالین سیاسی داشتند به این نتیجه رسیدند که این مطالبه رهبری در واقع مطالبه اکثریت جامعه هم هست فلذا عدالتخواهی به گفتمان اصلی تشکل های دانشجویی دغدغه مند انقلاب تبدیل شد که البته به انضمام آن آرمان های چون استکبار ستیزی ،خدمت رسانی هم پیگیری شد که به شکل مصداقی تشکیل جنبش عدالتخواه دانشجویی ،حمایت از پیام8ماده ای رهبری در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی،برگزاری نمایشگاه فقر وغنا، پیگیری ایجاد سرپناه برای کارتن خواب ها و...نمونه هایی از فعالیت جدید دانشجویان انقلابی شد" پس همانطور که گذشت نتیجه سیاست های 16 ساله جامعه را به شدت تشنه عدالت ،خدمت رسانی، واستکبار ستیزی کرده بود و این همان چیزی بود که دانشجویان با تبعیت از رهبری آن را به گفتمان خود بدل کرده و در انتخابات ریاست جمهوری نهم نامزدی که بیشترین توجه رابه این گفتمان داشت توانست رای مردم را ازآن خود کند و این بعد ایجابی اثبات این مدعاست که عدالت خواهی آرمان همگانی جامعه بود ورای نیاوردن هاشمی رفسنجانی هم بعد سلبی آن.
اما آیا اخذ نتیجه مثبت از توجه به مطالبات رهبری که نیاز های حقیقی جامعه را شامل می شد نقشه راه را برای تشکل های دانشجویی انقلابی ترسیم نمی کند ؟
اگر جنبش دانشجویی می تواند عدالتخواهی ملی را درک کند و زمینه پیروزی دولت باگفتمان عدالتخواهی(حد اقل در سطح شعار) رافراهم کند ،آیا با ایفای نقش صحیح نمی تواند از هر بوم نماینده ای درد مند ودرد شناس به مجلس بفرستد؟
آیا به راستی دانشجویان در این برهه ی زمانی برای حضرت آقا افسر جوان بوده اند آیا دانشجویان پیگیر مطالبات اجتماعی از مسئولین بالاخص از بعضی از خائنین به آرمان های امام بوده اند؟
امروزهم اگر دانشجویان با اتکا به آرمان های انقلاب و توجه به دغدغه ها، نیاز ها ومطالبات و آرمانهای جامعه اسلامی عمل نمایند و به رهنمود های رهبری در مورد کرسی های آزاد اندیشی عمل کنند نقش دانشجو در پیشرفت های جامعه به مراتب محسوس تر خواهد بودوبایک تقسیم کار درست بسیاری از ابتلائات خرد و کلان کشور علاوه برمسائل صرفا نظری در کرسی های آزاداندیشی راه حل پیدا خواهد کرد به شرطی که درد های جامعه برای دانشجو دغدغه باشد نه اراجیف روشنفکرها ی منزوی که فقط فکر میکنند
1:به نقل ازمجید عبد اللهی از موسسین جنبش عدالتخواه دانشجویی
دیدگاه شما